پرده اول:
هفته گذشته متأسفانه دو جوان که یکی از آنها دانشآموزم بود در حادثه واژگونی خودروی سوخت بر جان خود را از دست دادند. اتفاقی از این دست برای هرمزگان نادر نیست و ماهانه شاهد مرگ، تصادف و یا تیراندازی مأموران با این افراد هستیم. تردد خودروهای بی پلاک در جادههای هرمزگان یک امر رایج است و انواع قاچاق از گازوییل و بنزین گرفته تا پوشاک و بره و گیاهان دارویی ازجمله شغلهای پرطرفدار در این منطقه هستند.
پرده دوم:
باز هم در همین هفته گذشته تصاویری از یک خودرو و یک جسد در کنار خط لوله گوره در شهرستان خمیر منتشر شد که پس از مدتی فرماندار این شهرستان اعلام کرد: دو سارق با استفاده از یک پراید در محل خط لوله نفت حاضر و با هدف سرقت اقدام به سوراخ کردن خط لوله کردهاند که منجر به آتشسوزی شده است.
در این اتفاق دو نفر جان باخته بودند و خودروی آنها نیز در آتش سوخت.
خط لوله گوره-جاسک طولانیترین خط لوله انتقال سوختهای فسیلی در خاورمیانه به طول تقریبی ۱۰۰۰ کیلومتر است.
پرده سوم:
1-خبرگزاری تسنیم ۲۷ شهريور 1401/ مهدی دوستی استاندار هرمزگان: سرویس مدارس از ابتدای مهر آماده سرویسدهی هستند!
وی با اشاره به درخواست خانوادهها مبنی بر استفاده از سرویس مدارس افزود: باید با توجه به نیاز استان چه در شهرها و چه در روستاها، نسبت به تأمین و فعال کردن سرویس مدارس همزمان با بازگشایی مدرسه اقدام شود تا دانش آموزان در این زمینه مشکلی نداشته باشند.
2- سایت اطلاعرسانی اداره کل آموزش و پرورش هرمزگان 11 شهریور 1402/مهدی دوستی استاندار هرمزگان: سال گذشته والدين دانش آموزان در هفتههای ابتدایی سال تحصیلی با مشکل سرویس مدارس مواجه شدند اما امسال با برنامهریزیهای صورت گرفته تلاش داریم مشکلات سال گذشته تکرار نشود.
پرده چهارم:
مدتی است سامانه درخواست فراوردههای نفتی در اطلاعیهای از شهروندان خواسته است جهت استفاده از کپسول گاز مایع باید ثبتنام کنند.
امروز با بر کول نهادن دو کپسول از طبقه سوم بدون آسانسور به محل مورد نظر مراجعه کردم.
در ازدحام جمعیت منتظر برای دریافت کپسول متوجه درگیری لفظی و فیزیکی شدم بین کسانی که کارت بانکی آن ها ثبت نشده بود و مسئول فروش که اظهار بیاطلاعی میکرد.
یاد کلاس درس دانش آموزان افتادم و مطالبی که به آنها میگوییم: اینکه دومین ذخایر بزرگ گازی در جهان در اختیار کشور ماست و اینکه متأسفانه ما هنوز باید برای دریافت یک کپسول گاز مایع در صف انتظار باشیم!
پرده آخر:
نکته مشترک یادداشتهای بالا حق شهروندان ایرانی از حداقل رفاه و امنیت است که با همه ما با آنچه مسئولین می گویند و آنچه وجود دارد آشنا هستیم.
در کشوری که محیط زیست کمترین ارزش دارد و همه برای نابودی آن میکوشیم، در جایی که گران فروشی لحظه به لحظه رو به رشد است و در شهری که کتابخانههای عمومی و مدارس فراموش شده هستند توقع آسایش و پیشرفت خیالی باطل است و قاچاق، دزدی، بیسوادی همواره یک مزیت است. با این حساب هر شهروند ناچار است دستش بر کلاه خود باشد و گلیمش را در این ویرانه بازار از آب بکشد.
نادیده گرفتن علوم انسانی و مدیریت منابع را به دست افراد نامتخصص سپردن و همچنین عدم توجه کافی به مدارس بهعنوان تربیتکننده شهروندان یک اجتماع نتیجهای جز زوال یک فرهنگ و تمدن به دنبال ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اکثریت دانش آموزان من هم در این زمینه حضور داشتند.
دلیل عمده و کلی فقط یک موضوع هست، نفع مالی داره و به تعبیری پول درش هست.
خانواده هم دخیل در این موضوع بود و تشویق داشت و نکته جالب تر عدم اهمیت دهی به تحصیل
همه این ها برگرفته از یک خطای هاله ای است.