احمدشاه قاجار در پاسخ به کسانی که از وی می خواستند تا قرارداد ننگین 1919 را تصدیق نماید، وگرنه او را از پادشاهی خلع می کنند گفت: بنده اگر در سوئیس کلم فروشی کنم بهتر این است پادشاهی کنم .
***
انتشار یادداشتی در روزنامه جوان در مورد مهاجرت رتبه های برتر کنکور واکنش های زیادی را در فضای مجازی و به ویژه در میان « معلمان » برانگیخته است .
« روزنامه جوان به بهانه انتشار ویدئویی از دورهمی رتبههای برتر کنکور ( 1 ) که در آن از تصمیم شان برای مهاجرت میگفتند، نوشته هویت ملی این افراد ضعیف است و مقصر آن معلمان و مرفه بودن این افراد است!
به گزارش جوان، ما در تقویت هویت ملی ضعیف بودهایم و اینجا انگشت اتهام به سمت نظام تعلیم و تربیت ماست. شکی نیست و هرکس با مدارس و دانشگاهها به نحوی مرتبط باشد میداند که در مدارس برخی معلمان، و بعداً در دانشگاهها برخی استادان، هرچند محدود، دانشآموزان و دانشجویان را برای رفتن از کشور ترغیب میکنند. اما این ترغیبها و تشویقها بهسرعت در میان جامعه دانش آموزی و دانشجویی ما شیوع پیدا میکند. این یعنی معلمی که با رتبه پایین کنکور در یکی از رشتهها لیسانس گرفته و از شغل خود به هردلیل ناراضی است، بدون توجه به آثار مخرب بیزارکردن نوجوانان از هویت ایرانی خود، بذر مهاجرت را در ذهن آنان میپاشد.
این روزنامه در بخش دیگری از این گزارش نوشته است: رتبههای برتر عموماً از قشر متوسط یا مرفه هستند که فرزندان این قشر کمتر با سختیها و رنجهایی که برای حفظ و صیانت از میهن کشیده میشود، آشنا هستند. وقتی چنین باشد، ماندن در وطن هم معنای خود را ندارد. میهن برای کسی که با رنج بزرگ شده است، مفهوم کاملتری دارد تا کسی که در رفاه بزرگ شده است . »
در ابتدای یادداشت ترجیح می دهم به جای واژه ی « مهاجرت » از « فرار » استفاده کنم .
( احمدشاه قاجار )
در مجموع ؛ دو دیدگاه کاملا مخالف و یا متضاد در مورد فرار این تحصیل کردگان در جامعه مشاهده می شود .
جمعیت قابل توجهی از جامعه حق را به این افراد می دهند و این که ماندن در این کشور با وجود چالش ها و بحران هایی که آن را احاطه کرده است دیگر فایده ای ندارد .
آنان می گویند که رفتارهای حاکمیت به سوی « اصلاح و تحول » نیست و از این رو چشم انداز روشن و امیدبخشی هم حس نمی شود .
حتی بسیاری به شخصیتی چون « مریم میرزاخانی » اشاره می کنند که اگر در ایران می بود در نهایت شاید یک استاد حق التدریس می شد و هشتش گرو نهش .
اما در سوی مقابل ؛ مقامات جمهوری اسلامی معتقد است که مشکل خاصی در کشور نیست و دیدگاه این مخالفان وضعیت موجود را تندروی و مبالغه دانسته و آن را نمی پذیرد .
تاکنون گفت و گوی مستقیم و جدی میان این دو طیف در بالا و پایین رخ نداده است و بی اعتمادی و تنفر شدید در لایه های مختلفی از جامعه قابل رویت است .
اما نکته ی مهم اذعان و اعتراف روزنامه جوان که نماینده بخش قابل توجهی از دیدگاه های حاکمیت است به مساله ی « هویت ملی » است .
روزنامه ی جوان انگشت اتهام را به سوی دستگاه تعلیم و تربیت می گیرد اما فراموش می کند که در کنار تعلیم و تربیت رسمی ، تعلیم و تربیت غیررسمی هم وجود دارد . آن چه برای جمهوری اسلامی در حال حاضر چالش برانگیز بوده و می باشد ، سونامی کاهش جمعیت است فارغ از کیفیت جمعیت و این به وضوح در سیاست ها و خط مشی های اعمال شده آن قابل مشاهده است .
این روزنامه ی متعلق به طیف اصول گرا وارد چرایی مساله نمی شود و به این پرسش پاسخ نمی دهد که چرا نوجوانان و جوانانی که در این کشور آن هم در طول 12 سال تحصیلی که مملو از آموزش های رسمی ایدئولوژیک و مروج دیدگاه های حاکمیت بوده و صدا و سیما و نهادهای فرهنگی و تبلیغی همه با هم یک ایدئولوژی واحد را تبلیغ می کرده اند اما برای جوان ایرانی امروز ؛ « هویت ملی »به عنوان یک موضوع مهم قابل توجه نبوده و اهمیتی ندارد .
جمهوری اسلامی بر اساس ایدئولوژی اولیه ی خود که « اسلامیت » و » ملیت » را قابل جمع نمی دانست همواره سعی در پر رنگ کردن وجه اسلامیت داشته و در سال های بعد که از « شور انقلابی » کاسته شد سعی کرده است تا از وجه ملیت در مناسک و مناسبت های انتخاباتی و خیابانی بهره جوید در حالی که جامعه در کلیت خود این موضوع را به تدریج فهمیده و شاید در مقیاس اکثریت از هر دو روی گردان شده است .
هویت ملی چیزی نیست که با دستور و بخشنامه و یک شبه حاصل شود . نهادینه شدن این هویت نیازمند برنامه ریزی غیرشعاری و کار فرهنگی غیر ایدئولوژیک و محاسبات علمی در بلند مدت است اما ظرفیت حاکمیت و نوع نگرش و پارادایم های غالب آن به مقوله « فرهنگ و توسعه » مسیر هر گونه حرکتی را مسدود کرده است .
ترغیب جوانان به رفتن که مورد اشاره روزنامه بوده و در ویدئوی مورد نظر هم دیده می شود درست است اما نتیجه گیری نویسنده آن یادداشت و یا گزارش منطقی و صحیح نیست . جمهوری اسلامی بر اساس ایدئولوژی اولیه ی خود که « اسلامیت » و » ملیت » را قابل جمع نمی دانست همواره سعی در پر رنگ کردن وجه اسلامیت داشته و در سال های بعد که از « شور انقلابی » کاسته شد سعی کرده است تا از وجه ملیت در مناسک و مناسبت های انتخاباتی و خیابانی بهره جوید در حالی که جامعه در کلیت خود این موضوع را به تدریج فهمیده و شاید در مقیاس اکثریت از هر دو روی گردان شده است .
اگر سخن معلمان روی دانش آموزان آن قدر تاثیرگذار است پس چرا در میان گروه های مختلف مهاجر که نام برده می شود ؛ نامی از « معلمان » نیست ؟
به عبارت دیگر ؛ چگونه « مرجعیت » مورد ادعا برای معلمان آنان را در صف فرار کنندگان به خارج در حالی که دانش آموزان را تشویق به فرار می کنند قرار نداده است و مهم تر این که خالی کردن کشور به هر نحو از نیروی جوان آن هم تحصیل کرده چه سود و یا منافعی می تواند برای معلمان داشته باشد ؟
به نظر می رسد استدلال روزنامه ی جوان این است که معلم ناراضی در جمهوری اسلامی سعی می کند با تشویق و یا ترغیب دانش آموزان به فرار از کشور به گونه ای اعتراض و نارضایتی خود را بروز دهد اما آیا این مساله قابل اثبات است ؟
آیا حتی اگر معلمان از رتبه های بالای کنکور انتخاب می شدند و وارد نظام آموزشی می شدند ؛ بدون تعریف و پیاده سازی مفهوم « معلم حرفه ای » - که در جوامع توسعه یافته ی امروزی یک ضرورت است و برای ورود به حرفه ی معلمی بسیار حساس و سخت گیرند چرا که سرمایه ی انسانی در مدرسه تولید می شود – وضعیت با آن چه امروز در جریان است ؛ تفاوت معناداری پیدا می کرد ؟
اما نکته ی قابل تامل آن است که در کنار موضوعات و نکاتی که در بالا اشاره شد آن است که جوان امروزی آن گونه که در یادداشت های پیشین خود به آن پرداخته ام ؛ در مجموع « نسل پرسش گر و مطالبه گری » نیست و این وضعیت با کمی تغییر قابل تسری و تعمیم به سایر اقشار و گروه های اجتماعی نیز می باشد .
( در ویدئوی مربوطه وقتی خبرنگار از رتبه بالای کنکور در مورد « اعتیادش » می پرسد آن جوان به « قلیان » اشاره می کند و این را می توان با نسل تحصیل کرده پس از انقلاب مشروطه مقایسه کرد ؛ حوزه مطالعات او و این که این نسل اساسا نسل آرمان گرایی نیست . نسلی نیست که بخواهد در مقیاس غالب روی هدفش بایستد و هزینه بدهد .
داشتن یک زندگی مرفه و آسوده با حداکثر آزادی های اجتماعی حد غایت آرزوی یک جوان ایرانی است صرف نظر از آن که در جامعه ارزش های دموکراسی برقرار باشند و یا نباشند )
در حال حاضر ؛ خارج رفتن بدون در نظر گرفتن سایر جنبه ها و نیز مطالعه ی زمینه ی اجتماعی و فرهنگی ( Social Context) آن کشورها خودش به « مد روز » و تب غالب در جامعه ی ایران تبدیل شده است .
البته این هویت گریزی و هویت ستیزی هم سعی می شود تا حد امکان با عبارات امروزی و مدرن مانند « جهان وطنی » و یا این که در متون دینی هم مهاجرت موضوع بدی نیست و به آن توصیه شده و... تئوریزه و پاستوریزه شده و از قبح اجتماعی آن و عوارضش برای همگان کاسته شود .
اما به نظر می رسد با وجود این تعارض ها و کشمکش های عریض و طویل ، خروج افراد به ویژه تحصیل کرده مساله ی مهم و قابل اعتنایی برای حاکمیت نمی تواند باشد چرا که اساسا برای آنان توسعه و محور آن یعنی سرمایه ی انسانی مطرح نیست .
آن چه برای جمهوری اسلامی در حال حاضر چالش برانگیز بوده و می باشد ، سونامی کاهش جمعیت است فارغ از کیفیت جمعیت و این به وضوح در سیاست ها و خط مشی های اعمال شده آن قابل مشاهده است .
( 1 ) دورهمی رتبههای برتر کنکور :
نظرات بینندگان
جالبترین بخش عکس اول خودتونه
خیلی با مزه و با معناست
جناب قاسم پور
سپاسگزارم .
سعی کردم از کلیشه های موجود دوری جویم .
به قول وحشی بافقی :
« برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی
که آنجا میتوان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ »
پایدار باشید .
سلام
مگر ورود مهاجران بی سواد با افکار طالبانی در دست من است ؟
و یا فرار تحصیل کردگان در جست و جوی دریم لند به من مرتبط است ؟
من تحلیل خود را بر اساس واقعیت ها می نویسم .
وقتی فکر و ذکر حکومت شده برخی مناسک ظاهری و فرعی مانند حجاب و از ایفای وظایف اصلی و قانونی خود حداقل در حد قانون اساسی سر باز می زند ؛ چه باید کرد ؟
پایدار باشید .
بحث جهان وطنی به هر شکل نمی تواند منافی ملی وطنی باشد به نظر من.
هر انسانی با توجه به وجودش در نقطه ای و زمانی و مکانی تعلقاتی دارد که از تعلق خانوادگی گرفته تا جهانی و به نظرم همه آن ها لازم است اما نه به طور افراطی که قضیه اش فرق می کند.
اما در مورد افغانها باید گفت دیگر مانند قدیم نمی توان ادعای مالکیت و جنگ کرد و مرزها قوی ترند ولی این وضعیت ناشی از یک حکومت ضعیف و فاسد است.
اگر دقت کنید در دهه اخیر بیشترین درگیری و جنگ ها اطراف ایران بوده است. چرا؟
چون حکومت ایران ضعیف و فاسد است. یک حکومت قدرتمند، خود و همسایگان خود را قوی و آباد می کند.
نظام سیاسی حاصل جمع جبری نیروهای موثر و کنش گر در یک فضای فرهنگی و فکری است .
وقتی همه دنبال آن هستند که همه چیز از بالا درست شود و کوچک ترین مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نیستند ؛ نباید انتظار بهبود وضعیت را داشت .
پایدار باشید .
درود
این ادعا که : « همگان از اساتید دانشگاه گرفته تا نخبگان وعامه مردم در تلاشند که نظام فرهنگی را اصلاح کنند .. » برای من ملموس و یا قابل مشاهده نیست .
من چنین اراده یا وضعیتی را در حوزه عمومی مشاهده نمی کنم .
اگر چه معدودی با حداقل امکانات در حال اصلاح فرهنگی هستند اما اکثریت در « بی تفاوتی » و « تحقیر خود خواسته » به سر می برند .
پایدار باشید .
من چندسؤال از شما می پرسم اکثر کسی به ناموس شما دست درازی کند چه می کنید؟
اگر کسی لخت بیرون بیاید شما چه عکس العملی نشان می دهید؟
اگر کسی به مقدسات شما توهین کند چه می کنید؟
اگر برخورد ما دربرابر کوتاهی ها،دروغگویی ها ،دزدی های مسئولان مثل کسی بود که به ناموس مقدساتمان توهین کرده هیچ وقت این اوضاع را نداشتیم
«برپایۀ اسناد و روایت های تاریخی، احمد شاه طمّاع، پول دوست، ترسو و تحت تأثیرکامران میرزا بود اما « وطن فروش» نبود. هیچ سندی دردست نیست که وی را خائن به ایران معرفی کند.»(۱)
« من از چند تن ازهمراهان شاه شنیده ام که روزی که بنا بود شبش شاه ایران در مجلس ضیافت پادشاه انگلستان در باب قراردادی که بین دولتین منعفقد شده است صحبت کند. بعد ازآن که صورت نطق پادشاه انگلستان را برای شام آوردند و قرارشد که جوابی تدارک نمایند. شاه از تصدیق قرارداد و حتی قبول آن سرباز زد و گفت کسانی که پول گرفته اند تصدیق کنند، من هرگز تصدیق نخواهم کرد. این جواب اسباب پریشانی حواس همراهان شد به نصرت الدوله متوسل شدند و فایده نبخشید عاقبت ناصرالملک را پیش کشیدند او نیزهرچه دست و پا کرد به جایی نرسید و بالاخره جواب داد این که در جراید منتشرشد، تدارک گردید که مفادش این بود« درباب قرارداد، مملکت من کشوری دموکراسی است و باید این قرار داد به مجلس شورای ملی ارجاع شده به صحّه برسد»
۱ – « قرارداد وثوق الدوله و موضع گیری دکتر مصدق» تکمیل همایون، ناصر؛ مجله: بخارا » فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۳، سال پانزدهم – شماره ۹۹ – ص ۳۴۶
۲ – همانجا، صص ۳۴۶ – ۳۴۵ – به نقل از ملک الشعرای بهار، محمدنقی «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، جلد اول – بی نا – ۱۳۲۲، صص۳۱ – ۳۸
جمال صفری: جلد سوم کتاب «مصدق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران» | سایت ملیون ایران
آقای محمدی
نقل قول از احمد شاه به جهت استدلال وی در نفی وطن فروشی بود . و الا احمد شاه اصلا قابل مقایسه با محمدعلی شاه مستبد نبود .
به عبارت دیگر ؛ بیگانه پرستی محدود به این دوران و آن دوران نبوده و دیرینه ای دراز دارد .
به ستوه آمدن مردم از اختلاف شدید طبقاتی و ظلم و ستم « مغ » ها در دوران ساسانیان موجب شد تا جامعه ی آن زمان به جای آن که به خودش متکی باشد و پشت مطالبه گران و معترضان بایستد و حقش را مطالبه کند ؛ به یک نیروی خارجی پناه برد و تصور می کرد که مشکل در ایدئولوژی است در حالی که بنیان های فکری جامعه و زیر ساخت های فکری آن مشکلات اساسی داشت .
دوران مشروطیت هم حاصل خیرش روشنفکران به ویژه فرنگ رفته ها بود اما چون زیر ساختی در شالوده فکری مردم نداشت و مردم فاقد حس مطالبه گری و حتی شناخت از اصول دموکراسی بودند در نهایت شکست خورد و به استبدادهای دیگر انجامید .
با وجود گذشت قرن ها ؛ باز هم همان مشکلات همچنان سر جای خود باقی هستند اما فقط رنگ و ظاهر عوض شده است .
پایدار باشید .
یافتههای یک پژوهش نشان میدهد، استعمال قلیان در میان زنان ایرانی به میزان دو تا سه برابر بیشتر از مصرف قلیان در مقایسه با زنان سایر کشورهاست.
شیوع مصرف قلیان در بین زنان استان هرمزگان ۳.۱۰ درصد و ۹ تا ۱۰ برابر استانهای دیگر است.
از نظر میزان استعمال قلیان توسط زنان، استان هرمزگان رتبه سوم را در میان استانهای کشور دارد./ایسنا
@mostaghelnewspaper
جالب است که علی رغم استدلال روزنامه جوان در ارتباط مهاجرت جوان به هویت ملی و بعد مقصر سازی معلم در تشویق این نوجوان به مهاجرت ، در خود این فیلم این نوجوان ها صریح دلیل خواست مهاجرت خود را بیان می کنند که نبود کار و آینده و امید و آزادی است و همچنین به تشویق و حمایت اطرافیان و والدین خود اشاره دارد والسلام.
یعنی این روزنامه با وجود بیان دلیل این مهاجرت ها توسط خود مصاحبه شونده ها، چگونه به آنجا ها رسیده است؟!
جعفر بلوری اصولگرا نوشت: با جمع شدن کاسه کوزهی رسانههای حقالعملکار که علیه نظام سیاه نمایی میکنند کاسه کوزهی سعودی اینترنشنالها و رادیو فرداها هم جمع خواهد شد چرا که منبع تحلیلها و گزارشهای آنها اخبار کذب اینهاست.
آقای بلوری،
نظامی که بر پایهی ولایت مطلقهی فقیه امربر آقای پوتین استوار است نیاز به سیاه نمایی ندارد زیرا خودش ظلمات مطلق میباشد.
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای، کت خون ما حلالتر از شیر مادر است.
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه، تشخیص کردهایم و مداوا مقرر است.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.
در این گزارش آمده است که کشور سوئد بین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۷۶ یک طرح اصلاح نژادی را بر پایه علم زیستشناسی نژادی تنظیم کرد. آنها میخواستند از شر افراد ضعیفتر خلاص شوند. با این قانون حدود ۳۳ هزار نفر از مردم سوئد با توسل به زور عقیم شدند.