هنوز دومین سال ریاست رئیسی به سر نیامده است است اما او چهارمین نفر را برای وزارت آموزش و پرورش معرفی کرده است ؛ مواجه ناجوری با یک وزارت خانه فرهنگی که با هیچ یک از وزارتخانه های دیگر انجام نشد . در حالی که همیشه گفته شد فرهنگ در راس امور است. علت این اتفاق البته به جهت اهمیت و حساسیت این وزارت برای رئیس جمهور نبوده است که اگر بود از همان ابتدا یکی کاربلد و سرآمد را به این کار می گماشت تا نه عِرض کابینه را ببرد و نه برای دیگران زحمت بیاورد . سه نفر از معرفی شده ها ، متولد دهه پنجاه بودند. سه نفر از بچه های شهرستانی ( مشهد و ایلام و لرستان) بودند .یکی تحصیلات حوزوی داشت. یکی از کارکنان آستان قدس رضوی بود و یکی هم سرش به فعالیت های اقتصادی گرم بود. همه هم با این توجیه که هر یک، روزی روزگاری معلم بوده اند و اما این مسئله برای آقای رئیسی مهم نبوده است که طرف باید همیشه وابسته و دلبسته به بدنه نظام آموزشی و آشنا با اوضاع و احوال الان این درگاه باشد.
باری الان یکی از بچه های لرستان نازنین که جوان است و جویای نام، پا به عرصه گذاشته است است. سن کم و تحصیلات زیاد او نشان می دهد که در شمار بچه مثبت های مدرسه و دانشگاه بوده است. ابتدا معلم شده است. بعد دانشجوی نمونه و دکتر شده است. زبان شناس گشته و کتاب نوشته است. البته که این همه خوب است ولی برای وزیر شدن کافی نیست.البته شخص حقیقی و شخصیت علمی آقای صحرایی، محترم و مغتنم است اما نباید فراموش کرد که وی نه بهترین که تنهاترین گزینه موجود برای تصدی وزارت بوده است والا آقای رئیسی در همان ابتدای آغاز زعامت خویش، وی را معرفی می کرد و این معلمان را معطل نمی کرد.
چنین که بر می آید، این انتصاب بیشتر برای رفع تکلیف و خالی نماندن صندلی وزیر و تنها برای حفظ وضع موجود نظام آموزشی و بی سر و صدا منتقل کردن این وزارت به کابینه بعد بوده است ؛ بنابراین اکنون انتظار زیادی نباید از وزیر جدید داشت.
کیست که نداند با این وزیر تازه، هوا تازه نخواهد شد و بازهم باد بی بودجه ای و بی اعتنایی به نظام آموزشی وزیدن خواهد گرفت. الان بیش از همه ، خود ایشان نگران روزهای بعد است و برای همین است که در همین چند روزه سرپرستی و ابتدای وزارت، حرف هایی زد و یا دست به اقداماتی زد که چون زیر ذره بین حواس همگان بود، بسیار دیده و شنیده شد :
1- بی خبری از معنی« دربی» چیز عجیبی نیست. اما نوع مواجه ایشان تعجب داشت که خبرساز شد. او به جای این که در جواب خبرنگار بگوید، فعلا نظری ندارم، ناخواسته دست به خود انتحاری زد و این برای یکی که لیسانس زبان انگلیسی و دکترای زبان شناسی دارد و می خواهد مدیر میلیون ها نوجوان دوستدار مسابقات دربی بشود، اتفاق تلخی شد. به طوری که از نظر خیلی ها و از حیث وزارت، درهمین خرداد، مردود شد.
2- پخش یک فایل صوتی از ایشان در جمع دانشجویان هرمزگانی، که به دانشگاه فرهنگیان در حد یک دبیرستان می نگریست و آنها را از ماندن در آن می ترساند، اندکی نگران کننده شد وقتی گفت: «هر کس از دانشجویان در اغتشاشات اخیر شرکت کرده باشد، امروز شناسایی نشود، فردا شناسایی میشود و خدانگهدارش».
به زعم بسیاری، بعید نیست وی همین نگاه امنیتی و حراستی را در اندازه نظام آموزشی نیز حفظ کند و با سیاسی کاری، جلوی آزادی اندیشه و اختیار تصمیم گیری از معلمان را هم بگیرد. آن هم وقتی که با حجم زیادی از اعتراض و بازداشت دانشآموزان و معلمان درسال قبل مواجه شده ایم که به شدت نیاز به مدیریت و برقراری آرامش در فضاهای آموزشی دارد.
3- دیدار با ائمه جمعه، کار خوبی است اما ملاقات فوری با حاکم خراسان که به اندازه کافی سیاسی کار و سیاسی گو بوده و هست و نیز نسبت نزدیک با رئیس جمهور دارد، تا اندازه ای غیرمنتظره و عجیب بود.آقای صحرایی می توانست به دیدار ایشان برود اما آن را خبری نکند. یا می توانست با یکی از مراجع قم بنشیند و توصیه ای اخلاقی و دینی بشنود و بهانه ای هم دست منتقدانی از قبیل صاحب این قلم ندهد!
4- او خیلی دیر دریافته است که مثلث خانواده، مسجد و مدرسه اگر شکل بگیرند تمامی مشکلات تربیتی دانش آموزان حل می شود و برای همین با آقای زاکانی شهردار ، تفاهم کرده اند که 350 مدرسه را در تهران با 350 مدرسه پیوند نمادین و نه بنیادین، بزنند.این درحالیست که در کشور پنجاه هزار مدرسه، مربی تربیتی ندارد که آنها را به مسجد ببرد. بدتر این که متاسفانه پنجاه هزار مسجد نیز نمازگزار ندارد و عملا تعطیل هستند. به زعم بسیاری، بعید نیست وی همین نگاه امنیتی و حراستی را در اندازه نظام آموزشی نیز حفظ کند و با سیاسی کاری، جلوی آزادی اندیشه و اختیار تصمیم گیری از معلمان را هم بگیرد.
5- ایشان وقتی برنامه های خویش را در یک پیام رسان کم معروف داخلی برمی شمارد، پیگیری جذب مربی امور تربیتی را قبل از پیگیری معیشت و منزلت معلمان قرار می دهد. او که در واقع به احیای بیش از پیش امور تربیتی همت می گمارد، نمی داند که سالهاست بر ضرورت ادغام برنامه آموزشی و پرورشی تاکید می شود و اوضاع تربیتی مدارس دیگر به شیوه پیشین دنبال نمی شود.
6- وی که بی زحمت به برداشت محصول درخت رتبه بندی معلمان رسیده است، کم و بیش در باب آن داد سخن می دهد. مثلا یک بار گفت: «مقایسه کار یک معلم عشایر با معلم و استادی که در شهر با بهترین امکانات کتاب و مقاله می نویسد، اشتباه است.» به راستی، این دهن کجی به معلمان اهل قلم و مولف ، برای چیست؟ آیا او نمی داند که همین معلمان هم روزی مثل همان معلم عشایر، ساکن روستا بوده اند؟
آیا کسی جلوی آن معلم عشایری را گرفته است تا مقاله ننویسد؟ مگر کتاب و مقاله نوشتن، کارساده ای است و اصلا ما در این جمع میلیونی، مگر ما چند معلم از این دست داریم؟
7- صبغه و سابقه کاری صحرایی برای وزیر بودن چندان که بخواهی خوب نیست. داشتن دو سمت در بنیاد شهید و یک سابقه چند ماهه در دانشگاه فرهنگیان و نداشتن ردپایی در تعامل با معلمان و حتی ننوشتن یادداشتی در رسانه ها مثل همین سایت صدای معلم برای بررسی مشکلات معلمان ؛ نشان از آن دارد که او ارتباطی با معلمان و دانش آموزان و نظام آموزشی نداشته و علاقه ای هم به دنبال کردن این مسائل نداشته است. از همان نشست خبری که به نام رئیس دانشگاه فرهنگیان روی قبور شهدای گمنام ترتیب داده بود و از اعزام بیست هزار دانشجو به مراسم اربعین و راهیان نورسخن می گفت، می شد احتمال داد که او این همه را به مثابه سکوی پرشی برای رسیدن تا نهان خانه وزارتخانه فرض کرده است.
این همه گفتیم و نگفتیم که از فردای نصب ایشان در وازرتخانه، وضعیت فرق می کند. دیگر باید بنا را بر مثبت اندیشی و خوش بینی گذاشت و منتظر نشست تا این تازه از گرد راه رسیده با این همه بار بر زمین مانده نظام آموزشی چه خواهد کرد. بعد از این باید برای وی و همکارانش ، آرزوی توفیق کرد. فقط خدا نکند که با بهره مندی از این همه امکانات و برخورداری از آن همه عنایات پیدا و پنهان ، روزی برسد که وی به زبان حال بگوید :
« ..و چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس!»
آن وقت زبان در دهان های زیادی خواهد چرخید و همنوا با عطار خواهند نالید که: چه گردی گرد این دریا که هر کو مرد تر افتد ازین دریا به هر ساعت، تحیر بیشتر دارد.
تو هستی مرد «صحرایی»، نه دریابی نه بشناسی که با هر یک ازین دریا دل مردان، چه سر دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
البته اگر تورم کمتر از ده درصد باشد، در اینصورت ضریب مورد نظر باعث افزایش حقوق بازنشستگی خواهد بود.
۳. سابقه مورد نیاز برای بازنشستگی ۳۰ سال سنوات تجربی است یعنی باید سی سال کار کرده باشید و سنوات تربیت معلم، دانشگاه، خدمت، مرخصیها و ...، هرچند جز سابقه بیمه پردازی هستند اما سابقه تجربی محسوب نمی شوند.
توجه کنید که سوابق تربیت معلم، مرخصی تحصیلی، مرخصی زایمان و ...، در صورت پرداخت کسورات بازنشستگی، جز سابقه بیمه پردازی است اما جز سنوات تجربی محسوب نمیشود.
۴. تاریخ اجرا و مستقر شدن برنامه توسعه هفتم نامشخص است و احتمالا در صحن علنی مجلس مشخص خواهد شد و لذا این شرایط پیشگفته، مربوط به بعد از استقرار برنامه توسعه هفتم است.
➖➖
@Razavieduu
اصولا بازنشستگی ، مثل سربازی و تحصیلات نیست که پس از آن آینده ای در انتظارمان باشد!
بازنشستگی آخر خط است! سن پیری و خزان!
صبر، متانت، عقلانیت، ستون خانواده، چتر حمایت مادی و معنوی جوان ترها و نوه ها، الگوی رفتار فرزندان، پایگاه مشورت و..........
چرا تصور می کنید بازنشستگی یعنی مرگ!
چشم های تان را بشویید و نگاه تان را زیبا کنید. آنگاه از سفیدی تار موی خود هم لذت خواهید برد.
لزوما بازنشستگی پیری نیست. فقط سن بازنشستگی ۱۵ سال زودتر در ایران
شکل می گیرد. یک فرد ۵۰ ساله پیر نیست، مجرب و متعهدتر است.
انشاا...