در درازای 48 سال زندگی در انگلستان مشاهدات و تجربیات خوبی از سادگی و راحت بودن اروپائیان در ارتباطات شان با یکدیگر داشته ام.
در میان آنها از جملاتی نظیر چاکر و مخلص و ارادتمند بودن خبری نیست. اصولا هیچ یک از لفاظی ها و تعارفات بی جای ما ایرانی ها را ندارند و با هم دیگر خیلی راحتند.
درست برعکس ما ایرانی ها که ترس عجیبی از نشان دادن احساسات واقعی مان داریم اروپائیان با بیان آنچه را که در مغزشان می گذرد مشکلی ندارند. البته نمی گویم که در گفتارشان رعایت احساسات طرف مقابل را نمی کنند ولی لفاظی و تعارف های پوچ و تو خالی در کارشان نیست.
راستش را بخواهید شاید متظاهر بودن و لفاظی کردن ما ایرانی ها یکی از بدترین خصوصیات ماست. همگی ما در تظاهر کردن به همه چیز استادیم . تظاهر به دوستی و رفاقت، تظاهر به افتادگی و درویش بودن، تظاهر به دانستن آنچه که هیچ از آن اطلاعی نداریم، تظاهر به پولدار بودن، تظاهر به مذهبی بودن، تظاهر به وطن پرست بودن، تظاهر به روشنفکر بودن، تظاهر به آشنائی با همه هنرها از موسیقی گرفته تا نقاشی و سینما و تئاتر، و خیلی مسائل دیگر از این قبیل.
کافی است که به یک ایرانی دیگر بگوئید که سرتان درد می کند و یا کم اشتها شده اید و او برای شما به سرعت نسخه می نویسد.
راجع به نیازتان برای خرید یک اتوموبیل و یا تعویض منزل تان بگوئید به سرعت تبدیل به یک مکانیک و یا متخصص خرید و فروش املاک و مستغلات می شود. خدا نکند که سر صحبت شما به مسائل سیاسی بیفتد که ناگهان شما با یک سیاست مدار کار کشته و آگاه به کلیه مسائل سیاسی اقتصادی و دنیوی مواجه می شوید.
اکثر بازدید کننده ها از ایران از صفات خوب ما ایرانی ها از خونگرمی و مهمان نوازی مردم در ایران صحبت می کنند ولی اگر به سفرنامه های آنها مراجعه کنید در نوشته های جدی شان از ایرانیان به عنوان مردمی دو رو و متظاهر و سطحی و شدیدا خرافاتی و متحجر یاد می کنند که تصور می کنند که همه چیز را می دانند در حالی که در هیچ زمینه ای اطلاعات درست و دقیقی ندارند.
آیا لازم نیست که به جای تقلید از مد روز و طرز لباس پوشیدن اروپائیان و و تظاهر به روشنفکر بودن و غیره کمی هم به طرز تفکر آنها توجه کنیم؟
صفحه Facebook
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کنت آرتور دوگوبینو نویسنده وسیاستمدار قرن ۱۸ در خصوص خلقیات مردم ایران خاطرات جالبی از خود بجا گذاشته است این خاطرات با عنوان سه سال در ایران ترجمه وچاپ شده است.ضمنا مرحوم سید محمد علی جمالزاده هم کتابی خواندنی در باره خلقیات ماایرانیان دارد.
"چاپلوسان ثناگو را از خود دور بدار ، زيرا آن ناكسان هميشه طالب نعمت و آسايشند..."
سوال:امام علی که قطعا در قول و فعل اینگونه عمل کرد و ما حصل حکومتش تقریبا 4سال و شش ماه شد اما آیا حکومتیهایی که عکس این را عمل کنند نمی توانند بقای خویش را سالیان متمادی تضمین کنند ؟وقتی چاپلوس ثناگو در قدرت و نعمت و آسایش قرار بگیرد قطعا از توزیع سه مقولهء ثروت و قدرت و منزلت جلوگیری خواهد کرد و دیگران را در تنگنا قرار خواهد داد و این منجر به تضمین بقا و سلطه اش خواهد شد.اگر مثل امام رفتار کند نهایتا حکومتی چند ساله بیش نخواهد داشت.برای من خیلی جای سوال است که عملکرد معکوس این سخنان، نتیجه بخش تر بوده است.روز آخر مدیر سابق آموزش و پرورش طبس که برای حلالیت خواستن به دبستان ما آمده بود در دفتر دبستان که با من خلوت کرد گفت:"آقای شیبانی عده ای خناس نگذاشتند که از شما استفاده کنیم و در مجموعهء ما باشید"همین آقا قریب 8سال مدیر آ.پ بود و من هم از معدود افراد کارشناس ارشد پژوهش محور با تخصص فلسفهء تعلیم و تربیت که فقط در کلاس چهارم تدریس می کردم.
خوب اگر آن خناسان به گفتهء همان مدیر آ.پ در دور و برش نبودند و خناسی و چاپلوسی و چرب زبانی نمی کردند آیا بقائشان در اداره یا پستهای مدیریتی و معاونتی تضمین می شد؟کما اینکه هنوز هم تداوم دارند و من هم با همان سمتِ معلمی بازنشسته شدم و آنها هم به مرادشان رسیدند و دیگری چون من را هدف خویش قرار خواهند داد و این رویه ادامه دار خواهد بود.پس آنها خوب فهمیدند که مدیر شدن ،لیاقت می خواهد و شجاعت ناراستی و خناسی همان لیاقت است .و رو راستان را هرگز به آن مقامات راه نیست.از نظر آنان تظاهر گرایان بهتر از روراستانند وریگ در کفش داشتن بهتر از بی ریگی و بی غشی.نتایج در خور گرفتن از چنین خصائصی است که به اجتماع تسری یافته و جامعهء ما این شده که در مرقومه داشته اید و نگاشته اید.