نقل است که اسکندر مقدونی پس از فتح ایران به ارسطو نامه نوشت و از او خواست که به ایران آمده و به او بپیوندد، اما ارسطو این خواسته را نپذیرفته و در پاسخ میگوید ایرانیان مردمان عجیبی هستند، آنها به بزرگان و عالمان خود رشک و حسد ورزیده و آنها را آزار داده یا به قتل میرسانند و من ترسم از این است که اگر به آن سرزمین بیایم با من نیز چنین کنند.
از این سخن تأملبرانگیز فیلسوف بزرگ یونان باستان بیش از دو هزار و سیصد سال میگذرد، ولی جامعهٔ ایران هنوز همان جامعه است. جامعهای که در آن فردوسی، خردمند بزرگ تاریخ ایران در فقر و عزلت از دنیا میرود. منصور حلاج، عینالقضات و شهابالدین سهرودی به قتل میرسند، ملاصدرا، ابوعلی سینا، زکریای رازی و بایزید از شهر و خانه بیرون رانده و آواره و تبعید میشوند و این نخبهکشی تا قرون معاصر به همان قدرت ادامه مییابد و سرنوشت قائم مقام فراهانی و امیرکبیر و محمد مصدق و بسیاری دیگر دوباره درستی سخن ارسطو را مقابل دیدگانمان قرار میدهد.
اما باید بهخاطر داشت که در طول تاریخ هیچ ملتی مشاهده نشده است که با بیحرمتی و توهین به بزرگان خود به بزرگی و عزت رسیده باشد. جامعهای که در آن به گفتهٔ فردوسی «هنر خوار شد»، جامعهای نیست که در مسیر نیکی و سعادت قدم گذاشته باشد.
جامعهای که در آن بزرگان، نیکاندیشان و ادیبان مورد هجمه، بیاحترامی و توهین قرار بگیرند جامعهای در مسیر تباهی است. در زبان ترکی یک ضربالمثل با این مضمون که «هیچ کس نمیتواند بر سر مرغ خاکستر بریزد، جز خودش که در میان خاکسترها به پشت میافتد و با بالهایش خاکستر به سر و رویش میپاشد» وجود دارد. این ضربالمثل در مورد ملتها هم صادق است. هیچ ملتی نمیتواند جامعهای را به خاک سیاه بنشاند مگر آنکه عدهٔ کثیری از مردم خود آن جامعه چنین چیزی را طلب نمایند.
نیچه در فلسفه در عصر تراژیک مینویسد: « این سخن راست است که سیمای یک قوم را بیش از آنکه مردان بزرگ آن ترسیم نمایند، شکل و شیوهٔ شناسایی و بزرگداشت این مردان بزرگ تصویر میکند » .
( مجسمه سنگ آهکی بدون ویترین در موزه متروپولیتن واقع در خیابان پنجم منهتن نیویورک.
از بزرگترین و مشهورترین موزههای جهان در وسط شهر نیویورک و در مجاورت ضلع شرقی سنترال پارک که مجموعهی بزرگ و نادری از تاریخ اسلام و ایران باستان را دارد و سالانه چیزی حدود چهار میلیون بازدیدکننده از کلکسیون دو میلیونیاش بازدید میکنند )
شکستن و حمله به آثار باستانی، توهین به فردوسی و مولوی و دیگر بزرگان در برخی منابر و سخنرانیها، شکستن سنگ قبر بسیاری از شاعران، اندیشمندان، سیاستمداران و بسیاری از چهرههای سرشناس دیگر خود نشانگر وضعیت حاکمی است که مورد اشاره فیلسوفان بزرگی مانند ارسطو تا نیچه است و دوباره تأکید بر این واقعیت تاسفبار که این جامعه قهرمانکش است و بزرگان و ادیبان و هنرمندان واقعی خود را نفی کرده و سالوسان و مزدوران و کوتولگان را بر جایگاه رفیع مینشاند.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
شادروان علی رضا قلی در بین ده ها مقاله وسخن رانی راهگشاه دو کتاب ماندنی واثر گذار از خود به جا گذاشته یکی جامعه شناسی نخبه کشی ودیگری جامعه شناسی استبدادکه به نظرمیرسد خواندن این دواثر به ویژه برای نسل جوان کشور بسیار مفید باشد.
در این اطلاعیه آماده است: ضمن سپاس از دغدغهمندی تعدادی از رسانهها در جهت دفاع از جایگاه و حرمت معلم و هم چنین جایگاه مقدس آموزش و پرورش، به اطلاع هم استانیهای عزیز میرساند:
با توجه به اینکه در یکی از مدارس غیردولتی در روزهای گذشته به ساحت و جایگاه رفیع معلم جسارت شده بود، در همان زمان، موضوع به سرعت بررسی و با دانش آموزان خاطی مطابق با آیین نامههای اجرایی مدارس برخورد قانونی صورت پذیرفته است.
لازم به ذکر است که معلم یاد شده نیروی آزاد بوده، رابطه استخدامی با آموزش و پرورش نداشته و به صورت قراردادی با موسس مدرسه مذکور، همکاری داشته است.
این مردم حقشان همین است که مثل گاو بچرند و بزایند و در خواب بمیرند