جامعه ایران چه قبل از مشروطه، چه در هنگام انقلاب مشروطه و چه پس از آن، تلاشی برای مواجهه فلسفی با مفهوم سیاست و مفاهیم سیاسی و شناخت ریشه های فکری و فلسفی «اندیشه مشروطه» و چگونگی به رسمیت شناخته شدن حاکمیت عقل، ارتقاء جایگاه «رعیت» به «شهروند» و تفکیک قوا انجام نداد و سعی کرد با تقلید و کپی برداری از «ساختمان پارلمان» و «قانون اساسی» چند کشور اروپایی، مسیر طی شده جامعه غربی را به اصطلاح میان بر زده و با سرعت به آزادی و مشروطیت و حاکمیت قانون دست یابد.
جامعه ساده اندیش ایرانی نمی دانست که مفاهیمی مانند آزادی، دموکراسی، قانون مداری، حقوق بشر و امثالهم مفاهیمی هستند که به هیچ وجه قابل تقلید نبوده و تا زمانی که جامعه ای آنها را «نیندیشده» و به صورت ذهنی درک نکرده باشد [کانسپچوال نشده باشد]، به نمود عینی آنها دست نخواهد یافت و هر کدام از این مفاهیم صرفا در حد کلام باقی خواهد ماند.
جامعه ایرانی نمی دانست که اگر در فرانسه انقلاب کبیر صورت گرفت و پس از آن به جمهوری و پارلمان رسید به دلیل شعارهای رهبرانی مانند روبسپیر و سن ژوست و دانتون و توده های حامی آنها نبود، بلکه دهه ها قبل از آنها اندیشمندانی مانند روسو و ولتر در مورد مفهوم آزادی اندیشیده و نوشته بودند و این مفاهیم را به صورت قابل فهم و مفهومی در اختیار جامعه قرار داده بودند و یا قبل از رسیدن به تفکیک قوا اندیشمندی مانند مونتسکیو را به خود دیده بودند که در کتاب «روح القوانین» تفکیک قوا و روح قانون را به صورت عامه فهم فلسفیده و در اختیار جامعه قرار داده بود.
و به همین دلیل است که جامعه ایران بیش از یک و نیم قرن است از «آزادی» سخن می گوید اما هنوز شناخت فلسفی از مفهوم ( Concept ) آزادی ندارد و هنوز در پرسش از مفهوم آزادی پاسخ درخورفهمی نداشته و اغلب دچار لکنت و هذیان می شود.
مفاهیم اجتماعی و سیاسی و متافیزیکی به مانند جامدات دارای وزن و شکل خاصی نیستند که در مواجهه و پرسش از آنها سریع وزن و شکل و حجم و رنگ و صورت آنها را اندازه گیری کرده و در اختیار مخاطب قرار داد. مفاهیم سیاسی و اجتماعی معنا و مفهوم خود را از سنت اجتماعی و زیست جهان تاریخی و فرهنگ و مواردی از این قبیل دریافت می کنند و تا زمانی که این مفاهیم در درون آن سنت و تاریخ به صورت مفهوم ( Concept ) فلسفی، شکل و صورت بومی به خود نگیرد توان ایجاد دگرگونی عینی در جامعه را نخواهند داشت.
به شعار اخیر فراگیر شده «زن، زندگی، آزادی» بنگریم : مفاهیمی مانند آزادی، دموکراسی، قانون مداری، حقوق بشر و امثالهم مفاهیمی هستند که به هیچ وجه قابل تقلید نبوده و تا زمانی که جامعه ای آنها را «نیندیشده» و به صورت ذهنی درک نکرده باشد [کانسپچوال نشده باشد]، به نمود عینی آنها دست نخواهد یافت .
این شعار که از یک دهه پیش شعار سازمانی یک جریان سیاسی معترض در ترکیه بود از سوی یک شبکه تلویزیونی اعلام و به سرعت به شعار اصلی معترضان در خیابانها و دانشگاههای ایران تبدیل شد. حال اینکه نسبت این شعار با جامعه و فرهنگ ایران و ارتباط آن با شرایط کنونی جامعه ایران چه میزان بود و اصلا ارتباط کانسپت «زن ، زندگی، آزادی » در میان ایرانیان چگونه فهمیده می شد و در این زمینه چه تفکری صورت گرفته بود کاملا در هاله ای از ابهام بود.
و درست به همین دلیل بود که این شعار [با این میزان تکرار و هیاهو] نمود عینی چندانی در میان معترضان نیافت و در جنبشی که قرار بود مفهوم «زن» را فهمیده باشد بیشترین فحاشی جنسی علیه زنان صورت گرفت و «ستایش زندگی» به ستایش افسردگی و مرگ و خودکشی تبدیل شد و «آزادیخواهی» جای خود را به پرخاشگری و خشم و تهدید و دگرستیزی داد.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان