هفتم دیماه، سالروز فرمان تشکیل نهضت سوادآموزی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اینکه این نهضت تا چه میزان به اهدافش -که فراگیری سواد خواندن و نوشتن در قشری وسیع از جامعه بود- رسید یا اصولاً تعریف سواد در آخرین دهههای هزارهی دوم چه بود- بحثی است خارج از این مقال؛ لیک اظهارات رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در آستانهی آن فرمان نیز جالب توجه و البته قابل تأمل است.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفت:
« متوسط معدل دانشآموزان در کشور ۱۱/۵ است که باید ریشه یابی شود ».
همچنان «باید» «ریشهیابی» شود! و بعد از ریشهیابی لابد باید «شفافسازی» هم بشود! ...و حتماً و حکماً سرانجام باید افراد مختلفی «ارشاد و توجیه» گردند! دیگر چه میخواهید؟
حضرات مسئول در طی سالیان متمادی -که از این صندلی بدان کرسی و از آن دفتر بدان پایگاه در رفتوآمد هستند- تا کنون توانستهاند در قرارگاه «واژگان»، «بایدها و نبایدها» را این زبان و آن زبان کنند؛ تا کی نوبت به «اقدام و عمل» برسد؛ لابد همچنان باید صبور بود.
برگزاری چندین دوره آزمونهای بینالمللی «تیمز» و «پرلز» روی دانشآموزان کشورمان کافی مینمود تا وضعیت سوادآموزی «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» را در میان این عزیزان مشخص کند و «باید»های امثال آقای نماینده را از سهدههی پیشتر عملی سازد و امروز به نتایجی آبرومندانهتر از معدلی که اعلام فرمودند، بینجامد که این فقره هم در روزمرّگی و سیاستزدگیِ آموزشیترین وزارتخانه، تا کنون مسکوت مانده؛ تا کی صبح دولتش بدمد!
حدود بیستسال پیش، آزمون منطقهای «پیزا» در میان کشورهایی از اروپای غربی و شرقی برگزار شد که میزان توانایی و سواد عمومی دانشآموزان دبیرستانی را میسنجید. در این آزمون، کشور آلمان رتبهی اسفبار بسیار پایینی را در میان نزدیک به پانزده کشور کسب کرد. در فاصلهی دو چهار سال، بدون «باید»های سخنوری و با «برنامهریزی و عمل»، این رتبه به جایگاه سه کشور اول رسید؛ فاعتبروا یا اولیالأبصار!
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان
لعن و نفرین بر تمامی این قبیل نهضتیها، حرام باد حقوقشان و نفرین باد بر حامیانشان و تاییدکنندگانشان، در هر لباس و عنوانی که باشند.