در جریان اعتراضاتی که در ایران رخ داد تحلیل های مختلفی توسط اصحاب سیاست، جامعه شناسان، اقتصاد دانان و ... ارائه شد ولی از منظر روان شناسی کمتر تحلیلی بود که به آسیب شناسی اعتراضات بپردازد. تنها در یک مورد بنده غلامعلی افروز را که روان شناس شناخته شده ای در ایران است و استاد دانشگاه تهران می باشد، دیدم که نظرش این بود وقتی دانش آموزی دستگیر می شود باید کلیۀ معلمان وی در دادگاه حاضر شوند و در قبال تربیت نادرست وی به محاکم قضایی پاسخ گو باشند. من نمی دانم که مبنای چنین پیشنهادی از کجاست؟ آیا می شود وقتی کسی مرتکب جرم می شود باید شخص یا اشخاص دیگری را که گناهی مرتکب نشده اند به محاکم قضایی کشاند و مورد بازخواست قرار داد؟ در این صورت باید اساتید دانشگاه نیز به خاطر اعمال دانشجویان به دادگاه و محاکم قضایی فراخوانده شوند و در قبال رفتارهای آنها که آثار و عوارض بیشتری نیز دارد پاسخ گو باشند. فراتر از آن کلیه نهادهای اجتماعی که در امر تربیت و اجتماعی کردن افراد جامعه نقش دارند باید مورد محاکمه قرار گیرند.
مسألۀ دیگر اینست که همواره در خصوص اعتراضات و اغتشاشاتی که در ایران رخ می دهد علل آن را به عوامل خارجی ربط می دهیم و عربستان، انگلیس، شبکه های اجتماعی و ... را عامل اعتراضات داخلی بدانیم و از طریق قطع اینترنت یا احضار سفرا و کارداران آن کشورها یا روش های دیگر به آن کشورها بفهمانیم که از دخالت در امور داخلی ما اجتناب نمایند. هرچند این عوامل نیز در وقایع اخیر ایران بی تأثیر نبودند ولی باید پرسید که چرا ما نمی توانیم در آن کشورها مردم را تحریک به اعتراض یا اغتشاش بکنیم و چرا مردم ما تحت تأثیر رسانه های کشورهای خاصی قرار می گیرند؟ پس باید مقولۀ اعتراضات را به درستی از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم و برای آنها نسخه ای مناسب ارائه نماییم.
در این یادداشت از منظر روان شناختی به این موضوع توجه شده است و سبب شناسی اعتراضات از دیدگاه تئوری انتخاب گلاسر و سایر روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.
در نظریۀ انتخاب گلاسر رفتارهای انسان هدف مند هستند و این چنین نیست که فردی بدون داشتن هدفی خاص و تنها با تأثیر پذیری از محیط اجتماعی پیرامون خود اقدام به رفتاری نماید ؛ هدف رفتارهای انسان نیز تأمین نیازهای اوست پس عامل رفتارهای افراد انگیزه های درونی آنهاست نه محرک های بیرونی و هدف این رفتارها این است که نیازها و خواست های درونی فرد را برآورده نمایند .
نیازهای اساسی انسان بر اساس تئوری انتخاب شامل موارد ذیل است:
1-نیاز به بقا که شامل سالم بودن انسان و داشتن آرامش، داشتن فعالیت جنسی و تأمین این نیاز، تأمین نیازهای اساسی نظیر غذا، مسکن، پوشاک و امنیت
2- نیاز به عشق و احساس تعلق: حس مهرورزی، دوستی، تعلقات اجتماعی و همکاری و مشارکت با دیگران
3- نیاز به قدرت: موفقیت، دست آورد، مهارت، توان مندی، نفوذ، ارزشمندی شخصی، شهرت و توانایی کنترل بر محیط و خود
4- نیاز به آزادی: داشتن حق انتخاب آزاد، استقلال، خودمختاری، آزادی از قیود برای انجام فعالیت های شخصی و اجتماعی
5- نیاز به تفریح: داشتن حس لذت بخش از زندگی، شوخی، شادی، یادگیری، تغییر و جابه جایی
1- نیاز به زندگی و بقا که اتفاقا یکی از شعارهای مطرح شده در اعتراضات اخیر بوده در دسته بندی هرم نیازهای مازلو نیز در کف هرم قرار داشته و بقا و ادامۀ حیات بشر بدون تأمین آن میسر نمی باشد. اگر هزینۀ تأمین مواد غذایی و مسکن و پوشاک و دارو و درمان و... را در ایران حساب کنیم باید گفت که کمتر خانواده ایرانی است با این شرایط تورمی قادر به تأمین آنها باشد. در زمینۀ امنیت نیز اگر توجه کنیم میزان سرقت ها، کف زنی و کیف قاپی با افزایش میزان تورم افزایش پیدا کرده است و احساس امنیت اجتماعی و به دنبال آن امنیت روانی افراد جامعه به مخاطره افتاده است.
امروز کسی نیست که از معابر هر شهری در ایران گذر کند و بر سر هر سطل زباله، زباله گردی را نبیند که برای زنده ماندن خود سطل های آشغال را زیر و رو می کند. بدیهی است مردم برای بقای و زنده ماندن خود دست به هر کاری می زنند حتی من که خودم با اقشار مختلف جامعه سرو کار دارم از زبان برخی شنیده ام که اگر روزی برسد که بچه من در خانه گرسنه باشد دزدی که هیچ، آدم هم می کشم.
در قانون اساسی در اصل بیست و هشتم، داشتن شغل، در اصل بیست نهم برخورداری از تأمین اجتماعی، در اصل 31 داشتن مسکن و ... مورد تأکید قرار گرفته است و در منشور حقوق بشر نیز تأمین این امور برای تمامی جوامع مورد تأکید قرار گرفته است. حال با توجه به شرایط اقتصادی جامعه که اجاره خانه ها سر به فلک ساییده و خط فقر به مرز 18 میلیون رسیده چگونه می توان انتظار داشت که افرادجامعه برای زنده ماندن خودشان که حق طبیعی آنهاست اقدام به اعتراض نکنند ؟
درست است که در ایران یارانه های مختلفی به مردم به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم پرداخته می شود ولی به دلیل اینکه میزان تورم در ایران زیاد است یارانه ها نمی تواند تأمین کننده نیازهای مردم باشد علی رغم اینکه هزینۀ زیادی نیز بر دوش دولت می گذارد.
جنبۀ دیگر بقا، بقای نسل افراد بر پایۀ ازدواج و تأمین نیاز جنسی می باشد. با توجه به مشکلات اقتصادی مذکور سن ازدواج در کشور بالا رفته و تأمین نیاز جنسی با مشکل مواجه شده است. ازدواج علاوه بر تأمین این نیازها به احساس ارزشمندی و آرامش نیز کمک می کند و همچنین تشکیل خانواده به زندگی افراد معنا می بخشد. احساس ارزشمندی که خود برگرفته از نیاز به قدرت می باشد و همچنین احساس تعلق و شادی و نشاط جز در بستر خانواده مهیا نمی شود ؛ باید توجه داشت که مشکلات جوانان ایرانی در یافتن کار، ازدواج و مسکن یک مسألۀ اساسی است که دولت ها چه اصول گرا باشند یا ... باید به تأمین آن مبادرت نمایند و گرنه با سرکوب و کنترل اعتراضات این نیازها از بین نمی روند. قانون طلایی آزادی به ما می گوید با دیگران طوری رفتار کن که تمایل داری با تو آن گونه رفتار شود .
2- نیاز به عشق و احساس تعلق:
نیاز به داشتن رابطه ای دوستانه و محبت آمیز با دیگران از جمله نیازهای اساسی بشر بوده است. تاریخ ایران و ادبیات پربار آن از عشق و دلدادگی انسان به همدیگر چه از نوع خانوادگی و روابط عاشقانه آن باشد و چه از نوع عشق به همنوع، مشحون است. در این اعتراضات که در متن آن زنان و جوانان قرار داشتند این امر قابل توجه بود که با قربانی اصلی واقعه احساس تعلق و پیوند داشتند چون هم جوان بود و هم زن. حتی در تاریخ اسلام نیز رابطۀ اصحاب با پیامبر رابطه محب و محبوب بود در جکومت امام علی (ع) نیز یاران حضرت به او عشق می ورزیدند و اساساً حاکمیت موفق با وجود یک حس تعلق بین حاکمیت و مردم معنی پیدا می کند و از آن به حکومت به قلب ها تعبیر می شود. زمانی این احساس تعلق خود را نشان می دهد که خواست حاکمیت خواست مردم باشد و در جهت تأمین نیازهای آنها تلاش نماید. نیاز به تعلق در بین زنان و مردان نیز با ازدواج موفق تأمین می شود و مشکلاتی که بر سر راه ازدواج جوانان نقل شد در این زمینه نیز اثر گذار می باشد. ناکامی در رسیدن به خواسته ها مطابق نظر فروید نیز به پرخاشگری می انجامد و لازم است فضایی فراهم شود که به جای نفرت، احساس عشق و صمیمیت جایگزین شود.
دو قطبی سازی جامعه و تبدیل افراد جامعه به خودی و غیر خودی، انقلابی و غیر انقلابی و جلب رضایت برخی به بهای طرد عده ای دیگر و تبعیض باعث رنجش آحادی از جامعه می شود که نادیده گرفته شده اند و بین آنها و بقیه فاصله افتاده است. داشتن نگاهی عادلانه و یکسان به آحاد جامعه و توزیع عادلانۀ امکانات، ثروت و فرصت های اقتصادی و اجتماعی می تواند این نفرت را در بین مردم از میان بردارد و عشق و دوستی را جایگزین آن کند. نداشتن رابطه ای که در آن رضایتی وجود ندارد مبنای مشکلات بین فردی است حتی اگر معلم یا هر فرد شاغل دیگری به شغل و محیط کار خود احساس خوشایندی نداشته باشد، در آنجا فعالیت ثمر بخشی نخواهد داشت، زنی که احساس تعلق به همسرش نداشته باشد از زندگی اش لذت نخواهد برد و در روابط اجتماعی نیز این امر بسیار اثر گذار است.
3- نیاز به قدرت:
انسانها همواره به دنبال آن هستند که محیط پیرامون خود را به کنترل خود درآورند و قدرت و نفوذ خود را بر دیگران بیشتر کنند. کنترل را می توان اعمال قدرت، هدایت، یا بازداری اعمال و رفتاردیگران یا خود تعریف کرد. یکی از ابعادی که افراد را از یکدیگر متمایز می کند، درجه کنترلی است که تصورمی کنند بر رویدادهای زندگی دارند. به سخن دیگر، این که تاچه اندازه معتقد باشیم بر رویدادهای مؤثر بر زندگی خودکنترل داریم، عاملی است که موجب تمایز ما از یکدیگر می شود.
احساس کنترل برکلیۀ امور زندگی حتی نحوۀ گذران تفریحات ما نیز اثر دارد، به طور مثال فرض کنید امسال شخص نیکوکاری کلیه هزینه های سفر را برای دو ماه تأمین می کند. او حتی برای شما تعیین می کند، که از کدام جاده ها بگذرید و محل اقامت شما را در همه نقاط هم از قبل پیش بینی و رزرو می کند، و حتی نوع غذاهایتان را او مشخص می کند. شما فقط کافی است موافقت کنید که چنین برنامه مسافرتی را به اجرا در می آورید. آیا چنین پیشنهادی را می پذیرید؟ آیا این سفر هم مانند سفرهای قبلی لذت بخش است ؟ پاسخ هر دو پرسش احتمالاً منفی است .زیرا این فرد اختیار را از شما گرفته است. گویی شما ماشینی هستید که هر چه وی دستور می دهد ، باید اجرا کنید در چنین سفری هرگز احساس خوشایندی نمی کنید.
نیاز به قدرت وقتی شکل افراطی به خود بگیرد تبدیل به زورگویی و استبداد رأی می شود. افرادی که نیاز به قدرت در آنها زیاد است همواره میل به پیشرفت و موفقیت دارند گاه این امر باعث خودشکوفایی و احساس ارزشمندی نیز می شود و الزاماً این امر منفی نیست. لیکن گاه گرایش به این نیاز در برخی از افراد باعث می شود که دیگران را از آن محروم کنند. گاه نیاز به قدرت در آنها در تعارض با نیاز به تعلق و صمیمیت با دیگران قرار می گیرد. منازعه بر سر قدرت در جامعه ما زمانی بیشتر خود را نشان می دهد که حاکمیت بر اساس خواست و ارادۀ مردم نباشد و قصد داشته باشد ارادۀ خود را بر مردم تحمیل کند. در جامعه دموکراتیک تقریباً همگان به قدرت دسترسی دارند و بسیاری نیز از میزان قدرتی که دارند احساس رضایت می کنند. در این جوامع افراد قدرتمند می دانند که توجه به خواست و نظر دیگران برای آنها قدرت بیشتری به ارمغان می آورد تا سلطه بر آنها. بنابراین، اگر مردم یک جامعه احساس نمایند که حاکمیت مطابق نظر و رای آنها، جامعه را اداره می کند و روابط بین المللی را ترسیم می نماید از آن حمایت خواهند کرد و اگر بر خلاف آن باشد، ماشاهد اعتراضات خیابانی خواهیم بود.
3- نیاز به آزادی و خود مختاری:
یکی از شعارهای اصلی در انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 آزادی بود . در اعتراضات اخیر نیز یکی از شعارهای معترضان آزادی است؛ آیا این بدین معنی است که این شعار انقلاب تا به حال تحقق نیافته است؟ آزادی نیازی است که امکان انتخاب را برای انسان میسر می کند. هر کسی حق دارد که از جایی به جای دیگر مهاجرت کند یا غذای مورد علاقۀ خود را بخورد یا لباسی که دوست دارد، بپوشد . انسان ها به لحاظ درونی نیز این حق را دارند که نحوۀ پاسخ دادن به شرایطی را که در حال تجربه کردن آن هستند، انتخاب کنند. حتی اگر کسی به اندازۀ کافی در تأمین نیازهای ابتدایی اش موفق نباشد باز دوست دارد که مطابق میل خود از امکانات موجودش بهره ببرد.
کنترل بیرونی که محصول نیاز به قدرت است در تقابل با نیاز به آزادی می باشد. قانون طلایی آزادی به ما می گوید با دیگران طوری رفتار کن که تمایل داری با تو آن گونه رفتار شود همان چیزی که در توصیه امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) نیز مشهود است. وقتی از قدرت برای از میان برداشتن مخالفان نظر و رأی خود بهره بگیریم در آن صورت آنها در مقابل ما خواهند ایستاد. شاید در طول تاریخ نیز شعار اصلی مستبدان این بوده است که از هر چه من می گویم پیروی کنید تا از شما در برابر دشمنان و نیروهای شیطانی که شما را تهدید می کند، حمایت کنم. دو قطبی سازی جامعه و تبدیل افراد جامعه به خودی و غیر خودی، انقلابی و غیر انقلابی و جلب رضایت برخی به بهای طرد عده ای دیگر و تبعیض باعث رنجش آحادی از جامعه می شود که نادیده گرفته شده اند و بین آنها و بقیه فاصله افتاده است.
اگر آزادی نداشته باشیم خلاقیت و شکوفایی نیز نخواهیم داشت چنانکه در طول تاریخ پیداست بهترین رمان ها و آثار ادبی و هنری زمانی زاده شده اند که امکان رشد شکوفایی شان میسر بوده است. وقتی آزاد نباشیم تا اظهار نظر کنیم یا اگر اظهار نظر کنیم ولی شنیده نشویم این امر موجب رنجش و ناراحتی ما می شود. هر اندازه آزاد باشیم تا نیازهای خود را برآورده کنیم و مانع ارضای نیازهای دیگران نشویم بیشتر خلاقیت خود را رشد داده ایم. آزادی به ما می گوید که سبک زندگی خود را مطابق خواست و ارادۀ خود انتخاب کنیم و نیازهای خود را به طور آزادانه ابراز کنیم و از کنترل و فشارهای غیر ضروری رها باشیم. البته این را هم در نظر داشته باشیم، برای اینکه آزادی ما مانع آزادی دیگران نباشد باید به قیود اجتماعی پای بند باشیم. پس بنا بر این، قوانینی که آزادی را محدود می کنند در جهت تأمین آزادی برای همگان وضع شده اند و باید افراد جامعه به انجام آنها پایبند باشند.
در فصل سوم قانون اساسی که مربوط به حقوق ملت می باشد . در اصل بیست و سوم گفته شده تفتیش عقاید ممنوع است ولی در گزینش افراد برای سازمان های مختلف اکثر سوالات جنبه تفتیش عقاید دارند که مغایر با اصل آزادی اندیشه است. در اصل 24 گفته شده که مطبوعات و نشریات آزادند در حالی که خیلی از مطبوعات به خاطر چاپ برخی از مطالب فعالیت شان محدود شده است. اصل 26 به آزادی احزاب و جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی اشاره دارد که البته در این زمینه نیز سخن برای گفتن بسیار است. در اصل 27 تشکیل اجتماعات و راه پیمایی هایی که بدون حمل سلاح بوده و مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است. با وجود این حقوقی که در قانون اساسی به آن اشاره شده، مردم از این آزادی ها برخوردار نبوده اند و لازم است شرایطی فراهم شود که به اجرای قانون اساسی و سایر قوانین مدنی که آزادی هایی برای مردم در آن لحاظ شده است توجه شود.
5- نیاز به تفریح:
یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان در دیدگاه گلاسر نیاز به تفریح است تا از این طریق تمایلات روحی و حس آزادی تجربه شود. شوخ طبعی، پرداختن به احساسات که بهترین نشانه آن نشاط و خنده است باعث احساس رضایت در افراد می شود در روابط اجتماعی زمانی که تفریح و نشاط از بین برود رضایت از آن رابطه نیز از بین خواهد رفت. زمینه های تفریح از طریق حضور در کنسرت ها، استادیوم ها، رفتن به مسافرت . ... باید فراهم شود. انسان تنها موجودی در دنیاست که توان خندیدن دارد. نیاز به لذت بردن از زندگی انگیزه ای برای یادگیری فراهم می آورد و یادگیری به ما کمک می کند که بتوانیم به خوبی نیازهای مان را تأمین کنیم. نیازهایی که گلاسر از آنها حرف می زند زمینۀ ژنتیکی دارند، یعنی مادرزادی و درونی اند و نیز جنبۀ همگانی دارند، در همۀ انواع بشر دیده می شوند و به جغرافیای خاصی مربوط نمی شوند هر چند ممکن است برآورده شدن نیاز برخی در تضاد با ارضای نیاز فرد یا افرادی دیگر باشد ولی برآورده شدن یک نیاز ممکن است به برآورده شدن سایر نیازها نیز کمک کند یا مانع برآورده شدن نیازهای دیگر گردد.
هر آنچه که گفته شد در خصوص ارتباط بین عدم تأمین نیازها و اعتراض های اجتماعی خوانشی روان شناختی از یک مسأله ای است که هم در سال های اخیر گسترش پیدا کرده و هم تداوم یافته است و بدیهی است که مسئولان امر باید به آن توجه بیشتری داشته باشند که عدم توجه به این امر باعث ایجاد هیجان خشم در آنها می شود و این هیجان خشم سرکوب شده در طی سالیان متمادی بر روی هم انباشته می گردد و و وقتی مجال ظهور می یابد باعث وارد آمدن خسارت های بسیاری به جامعه می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وقتی ثروت و کار درست توزیع نشود ،نهنگهای اقتصادی هرگز اجازهء رشد ثروت دیگران را نخواهند داد.پس اعتراض!
2-بعد سیاسی: مادامی که سیاستمداران فقط مردم را به چشم یک ربات رأی دهنده در مواقع لزوم بپندارند هرگز فاصله حکومت با مردم کم نخواهد شد.پس اعتراض!
3-بعد دینی:مادامی که دین به عنوان ابزاری فقط در جهت کنترل اجتماعی مردم تبلیغ گردد، همواره مهار اجتماع در دستان عده ای فرصت طلب خواهد بود.پس اعتراض!
4-بعد روانشناختی:مادامی که نیازهای مردم نادیده گرفته شود،جامعه متلاطم و تغییرات درقانون و دستگاه حاکمه ،کمترین داروی بهبود خواهد بود،چراکه قوانین و دستگاه حاکمه را در برآوردن نیازها،ناکارامد خواهد دانست و همواره به نیمهء خالی لیوان نگاه خواهند کرد.