«معلمان تعیینکننده نبرد نهایی هستند . جمهوری اسلامی انشای قدرت و استقلال میکند تا فرزندان ما خودشان را کوچک نبینند.
فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: جمهوری اسلامی انشای قدرت و استقلال میکند تا فرزندان ما خودشان فکر کنند و بسازند و خودشان را کوچک نبینند و همه اینها به دلیل داشتن رهبری بزرگ است که ملت را بدین سان بزرگ و مفتخر کرده است.
محیطهای مدارس باید برای هر دانشآموز قطب نمای اخلاقی داشته باشد تا اجازه ندهد آنان از مسیر درست خارج شوند، میتوانیم با یک دلسوزی ساده تمامی اضطرابهای دانشآموز را تخلیه کنیم. اگر ارزشهای مدرسه با خانواده تفاوت داشته باشد نوجوان دچار تنش میشود و شورش میکند » .
اینها بخشی از سخنرانی سرلشکر سلامی در جمع مدیران سراسر کشور تحت عنوان « همایش سراسری جهاد تبیین و آگاه سازی ویژه افسران سپاه پیشرفت کشور » در بستر شاد در روز پنج شنبه ۲۱ مهرماه است.
این سخنان کلی و البته درستی هستند که بر زبان بالاترین مقام نظامی کشور ساری و جاری شده است .
واقعیت آن است که معلم منفعل و ترسو دانش آموز ترسوتر از خود تربیت کرده و طبیعتا محصول تربیتی معلم ناراضی دانش آموز ناراضی و پرخاشگر خواهد بود. گره های ذهنی دانش آموزان با افراد با سبک آمرانه باز نمی شود، باید معلم و مدرس بتواند ارتباط برقرار کند، مهمترین عنصر برقراری ارتباط تفاهم و همدلی است
سردار عزیز
نمی دانم چقدر در جریان اوضاع و احوال معیشتی و منزلتی جامعه فرهنگیان هستید ؟
اجازه دهید یک مثال عینی از خود بیاورم :
راقم با ۳۲ سال سابقه، با یک تریلی یال و کوپال سوابق مدیریتی و مدارک دانشگاهی امسال حقوقم به زحمت به مرز یازده میلیون مماس شده و دریافتی ام پس از کسورات نصف این مبلغ است ؛ البته من یکی از بالاترین دریافتی های آموزش و پرورش را دارم.
از بعد منزلتی نیز وضعیت منِ معلم اظهر من الشمس بوده و ذکر این مصیبت مکرر زیره به کرمان بردن است.
معلمان ذاتا انسانهای سر به راه و مدافع اسلام، انقلاب و حافظان کیان ملک و ملت اند و با تمام بی مهری ها (سقوط ازاد معیشتی و هبوط منزلتی) هنوز هم با اقتدار در صدر گروههای مرجع قرار دارند.
سردار عزیز
دهه هشتاد سر معلمان را با لایحه کذائی نظام هماهنگ پرداختها گرم کردند و نهایتا با استثنا شدن از ما بهتران سرِ معلم در نظام هماهنگ پرداخت بی کلاه ماند.از ابتدای دهه نود تاکنون ما را با کلاف سر درگم رتبه بندی معلمان بازی داده اند و امروز وزیر گفته اند که به خاطر حجم بالای کار اجرای نیم بند رتبه بندی (چیزی که قرار بود حداقل ۸۰ درصد حقوق اساتید همتراز باشد و در نهایت هیاهو برای هیچ گردید) به ماههای بعد احاله می شود.
به عنوان یک کنشگر صنفی حوزه آموزش و پرورش برای بهبود اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت از وزیر و وکیل ناامید هستم. ورود شما به مسئله آموزش و پرورش را مغتنم و مبارک تلقی کرده و از شما درخواست می کنم در مسئله دستگاه تعلیم و تربیت بین ما و دولت در موارد زیر حکمیت نمایید :
- آموزش و پرورش اولویت فراموش شده دولتها
- جایگاه عدالت آموزشی در مدارس
- به روز رسانی مستمر آموزش و پرورش
- کاستن سایه امنیتی از سیمای آموزش و پرورش و دانشگاهها
- نسبت آموزش و پرورش و حقوق شهروندی
- زمان اجرایی شدن لایحه رتبه بندی معلمان(حداقل ۸۰ درصد همترازی اساتید دانشگاه) و....
سخن آخر
« گره های ذهنی دانش آموزان با افراد با سبک آمرانه باز نمی شود، باید معلم و مدرس بتواند ارتباط برقرار کند، مهمترین عنصر برقراری ارتباط تفاهم و همدلی است ؛ بنابراین، گفت و گو به معنی پذیرفتن فضای صمیمانه با مهارت گوش دادن به سخنان دانش آموزان معترض به عنوان اولین گام در ابن باره است » .
با شناختی که از قاطبه معلمان شریف دارم با قاطعیت اعلام می کنم اگر حرکتی ملموس از سوی دولت در جهت بهبود اوضاع عمومی آموزش و پرورش در موارد مذکور صورت گیرد قطعا معلمان مسئولیت پذیر و عاشق پیشه با دلسوزی و همیت مضاعف با جامعه ناراضی دانش آموزی وارد مذاکره و تعامل سازنده شده و آبی از سر مهر بر آتش اعتراضات و اغتشاشات جاری خواهند پاشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بعد حضور روحانیون در آموزش و پرورش حال چشم و دلمان به فرمانده کل سپاه!
خط مشی اصلی شما چیست؟
مرا به خیر دولت و مجلس فعلی به معلمان امیدی نیست
شاید قدری روشن ضمیر گردید.
قلم و اندیشه مقدس تر از باری به هر جهت شماست.
جناب آقای قاسم پور
حق و حقوق و شایستگی و بایستگی
را که قشر معلم و فرهنگی این جامعه با قلم و شعور و اندیشه و روحیه مطالبه گری خود نتوانسته است بدست بیاورد، طبق نظر شما
می بایست با نظامی گری احیا کرد؟
مگر وادی حجاب درس لازم را به این جامعه ارزانی نداشت؟
مگر ضعف کار فرهنگی با دخالت پلیس به اصطلاح اخلاقی، خونین نشد؟
نمایید.
آموزش و پرورش مستقل ترین سازمان در هر جامعه ای است و ملک پدری هیچکس و هیچ قدرتی نیست.
واقعا متاسف هستم که هنوز به جمله زیر معتقدانی وجود دارد. از متن شما:
سردار عزیز
ورود شما به مسئله آموزش و پرورش را مغتنم و مبارک تلقی کرده و از شما درخواست می کنم در مسئله دستگاه تعلیم و تربیت بین ما و دولت در موارد زیر حکمیت نمایید.
و هزاران افسوس که فرزندان بی گناه این سرزمین بهترین سالهای عمرشان را همانندعروسک های خیمه شب بازی در دستتان اینانند.
ونه تنهافکر و ذهن شان بلکه جسمشان هم دچار مخاطره میشود.
دنبال ایجاد تحول اساسی در زیر ساخت ها و روساخت نباید باشد بلکه باید به یک کودتای نظامی نیازمند است. پس نیروهای دریایی
و هوایی و زمینی ارتش را هم خبر کنید یقین چاره ساز خواهد بود.
حقیقتا آموزش و پرورش با چنین معلمانی به کجا می رود و چه انتظاری داریم؟
چر او بجای اثرگذاری، اثرپذیر محض گردیده است؟ چرا او مسخ شده است؟ راستی انتظارمان از دانش آموزان چیست؟ علامت فلش را بجای ناکجاآباد قدری بسوی خود اشاره رویم شاید فرجی حاصل شود.
دو خط موازی با اهداف متفاوت که ظاهرا طبق تعریف خطوط موازی قرار نیست به یکدیگر برسند.
ممنون از خوانش یادداشت و اظهار نظر تکتک دوستان عزیز که مرا مورد نوازش و مرحمت خود قرار دادند
بیشتر متاسفم کردید.
اگر آنقدر جسارت دارید که ایده ای به این بزرگی! بدهید می بایست شهامت دفاع از تز خود را هم داشته باشید.
پاسخ تشکر شما برعکس تصورتان معانی توهین آمیزی به خواننده القا
می کند.
شما تصور می کنید فقط همین چند ده معلم و مدیر این سایت را مطالعه
می کنند؟
خاطرتان هست ایده ورود طلاب و روحانیون به آموزش و پرورش از چه زمانی آغاز شد؟ وقتی که چند سودجوی مافیای کنکور چاره پایداری خود را در حکمیت مراجع دیدند.
شما نمی توانید برای باری به هر جهت مطلب بنویسید. البته این از ناتوانی در ارائه راهکار عملی برمی خیزد.
توصیه می کنم بجای حراج عرصه تعلیم و تربیت که وادی مقدس، ژرف و منحصر به فرد است، فقط به برجسته کردن مسایل بپردازید تا موجب آگاهی شود.
ادامه دارد
چنین نظراتی خام و آسیب زایی بدهید.
مطمئن باشید نظام از چنین ایده هایی شدیدا استقبال می کند. وقتی پیشنهاد از داخل سازمان در چنین رسانه ای داده می شود حقی بر آنان ایجاد می شود.
برای خوانندگانی هم که خواندند و
بی تفاوت ماندند بسیار متاسفم.
شدنی نیست اما کاش این متن از حافظه سایت حذف می شد.
کسی بجز ما آموزش و پرورش را گوشت قربانی نکرده است. تجزیه تدریجی اجزای تعلیم و تربیت به
بی کیفیت ترین شکل، نتیجه افکار من و شماست.
بخشنامه عجیب آموزش و پرورش:
معلمانی که تمایل دارند میتوانند به عنوان سرایدار نیز در مدارس کار کنند؛ این مسئله ای است که در طی یک بخشنامه به مدیران مدارس منطقه ۱۷ ابلاغ شده است.
به گزارش خبرآنلاین، بخشنامه عجیب یکی از ادارات آموزش و پرورش. معلمانی که تمایل دارند میتوانند به عنوان سرایدار نیز در مدارس کار کنند، این پیامی بود که طی یک بخشنامه به مدیران مدارس منطقه ۱۷ ابلاغ شده است. این نامه واکنشهای زیادی در فضای مجازی داشت.
آن هم نزدیک هفته معلم به عنوان هدیه ای ارزشمند به معلمان یعنی ۱۴۰۱/۰۲/۰۸
"تبعیض هایی که در درون وزارت آموزش و پرورش دیده می شوند و چیزی که دیده نمی شود ؟!" در ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ در همین سایت.
۱)" تبعیض بین دبیران جذب شده رشته دبیری با سایر دبیران. این عزیزان کسانی هستند که :
هم فوت و فن تدریس را فرامی گیرند.
هم حین تحصیل ، ماهانه مبلغی دریافت می دارند.
هم استخدام شان تضمین شده است.
هم چهار سال آنها سابقه خدمتشان محسوب می گردد.
منظور نظرم مورد آخر است و مابقی را امتیازات خاص آنها در نظر می گیریم. ما دبیران دانشگاههای مختلف نیز 4 سال از عمرمان را برای تحصیل ، سپری ساخته ایم و انتظار داریم که برای همه دبیران سنوات تحصیل ، بر مدت
سابقه شان اضافه گردد."
به گزارش تسنیم، لایحه اصلاح و دائمی شدن قانون مدیریت خدمات کشوری جهت طی تشریفات قانونی از سوی رئیسجمهور به مجلس ارائه شده و در بند 51 در اصلاح ماده 105 تبصره 2 این موضوع آمده است "دوران تحصیل که به صورت تعهد خدمت قبل از استخدام یا حین خدمت در اوقات اداری در مقاطع رسمی آموزشی یا معادل توسط کارمندان طی شده یا میشود جزو سابقه خدمت برای بازنشستگی منظور نمیشود. حکم مندرج در قانون متعهدین خدمت به وزارت آموزش و پرورش(مصوب 1369) از این جهت فاقد اعتبار است."
مقوله بنده با مورد آقای قاسم پور کاملا متفاوت است. بنده به تبعیض های موجود در بطن آموزش و پرورش پرداخته ام اما .......
جناب آقای قاسم پور، حال متوجه
شدید که هیچ یادداشتی فقط یک عنوان و متن ساده نیست و عواقب و عوارض خطرناکی می تواند برای حریم تعلیم و تربیت داشته باشد؟
هر شغل در حیطه خود محترم است اما آموزش و پرورش مامنی مناسب برای فرمانده سپاه پاسداران جهت حکمیت نیست.
جلوتر خواستم از آقای پورسلیمان استدعا کنم که این نوشتار برادر قاسم پور را نادیده بگیرند و به ایشان زنگ بزنند و از ایشان بخواهند مطلبشان را با وسع دید ،بازنگری کنند وتوضیح و تشریح بیشتری بدهند و هدف اصلی شان را بیشتر نمایان کنند.اما منصرف شدم .چراکه این رسانه مستقل است و موافق و مخالف خود را دارد.و دیگر اینکه خود آقای پورسلیمان و همکاران در این سایت ،حتما یک صلاحدیدهایی در بارگذاری چنین مطالبی دارند.مضافا اینکه انتقاد امری آزاد و انسان پسند است.
مطلب سرکار خانم امامی و اشاره به عواقب یک نوشتار آنهم با قلم فرهیخته ای چون جناب قاسم پور،کاملا امری به جا و خردورزانه است.
درود
من با نظر شما و خانم امامی موافقم .
نظامیان و روحانیون را باید از دخالت در آموزش برحذر داشت .
ما آن قدر افراد باسواد و توان مند در آموزش و پرورش داریم که نیازی به این افراد و نهادها نباشد .
اما خودتان هم واقفید .
« صدای معلم » یک رسانه مستقل است .
آقای قاسم پور می تواند نظر خود را داشته باشد هر چند با نظر من یکسان نباشد .
کار منطقی آن است که به جای پیشنهاد « حذف » آن را نقد کرد .
پایدار باشید .
جناب آقای شیبانی
خوشوقتم که همکاری هوشیار، تیزبین
و غیوری چون شما در عرصه تعلیم و تربیت دارم.
بالاتر از سیاهی رنگی نیست. حذف اشتباهی که به ساحت مقدس آموزش و پرورش کشور لطمه می زند ، فقط سلیقه رسانه ای نیست، بزرگواری و خدمت مستقیم به حریم تعلیم و تربیت است.
برای بی تفاوت نبودن تان هزاران
بار سپاس و تکریم. پایدار باشید.
که کژی بکوبد ار کاستی
گر به آب چشمه خورشیددامن ترکنم
همه مِرز ما جایِ اهریمن است
نه هنگام آرام و آسایش است
نه روزِ درنگ است و آرایش است
دریغ است ایران که ویران شود
کُنامِ پلنگان و شیران شود
زبهرِ برو بوم و فرزند خویش
زن و کودک و خُرد و پیوند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
تا راهِ قلندری نپویی نشود
رخساره به خون دل نشویی نشود
سودا چه پَزی تا که جو دلسوختگان
آزاد به ترکِ خود نگویی نشود
هيچ محتاج مي گلگون نه اي ترك كن گلگونه٬ تو گلگونه اي
اي رخ گلگونه ات شمس الضحي اي گداي رنگ تو گلگونه ها
باده كاندر خمره مي جوشد نهان زاشتياق روي ِ تو جوشد چنان
اي همه دريا! چه خواهي كرد نم؟ وي همه هستي!چه مي جويي عدم؟
تو خوشي و خوب و كان هر خوشي پس چرا خود منت باده كشي؟
تاج كرمنا ست بر فرق سرت طوق اعتيناك آويز برت
جوهر است انسان وچرخ او را عرض جمله فرع و سايه اند و تو غرض
اي غلامت عقل و تدبيرات هوش چون چنيني خويش را ارزان فروش
اي غلامت عقل و تدبيرات هوش
چون چنيني خويش را ارزان فروش
مادامی که عقل و تدبیر و هوش انسان در خدمت و غلام خواهش ها و نفسانیات قرار گیرد حقیقتا انسان خودش را ارزان فروخته است و تن به هر خفتی می دهد.
در عرض دو روز پیاپی، ارسال یا درج دو یادداشت متفاوت دیگر، هیچ از زخمی که در این مقال باز کردید
نمی زداید.
اثر رسانه ای را این گونه بر خواننده تحمیل نکنید که از دوران
خواب زدگی ملت، مدت هاست گذشته است. هنوز اینجا هیچ عمل قابل تحسین بعد نقدها انجام
نداده اید. حیف است رسانه را تا این سطح کوچک پنداری.
سکوت یا بی اعتنایی شما با سکوت و بی اعتنایی مسئولانی که معلم جماعت را نمی بینند هیچ تفاوتی ندارد. منتهی شما به اصطلاح از جبهه معلمان و آنان از بالای نگاه نوک دماغی خود به پایین ترها.
همین سکوت ها و بی تفاوت
انگاری ها، جامعه امروز را از هم گسیخته کرده است. اثر و نقش خود را بپذیرید و فقط برای نوشتن، ننویسید.
اولا:
خیلی خوشحالم از اینکه مطلب چالشی بنده باعث ورود دغدغه مندان و صاحب نظران به عرصه مباحثات صنفی گردید.
متاسفانه ما معمولا از کنار مطالب همدیگر بی تفاوت رد می شویم راستش از خوانش این حجم از ریپلای ها و کامنتها به وجد آمدم از این منظر خود را وامدار توجه منتقدین و صاحب نظران می دانم.
ثانیا:
در جهان سوم بین واقعیت و حقیقت همیشه فاصله شگرفی وجود دارد من بر حسب تجربه و سن و سال معمولا سعی می کنم ضمن توجه به حقایق مطالبم را بر طناب واقعیات ساری و جاری جامعه پهن کنم و از دایره شعار و آرمانخواهی و پرت کردن جملات در اتمسفر ایده آلیسم فاصله بگیرم.
ثالثا:
من هم چون بزرگواران با هر گونه دست اندازی و دخالت نظامیان،روحانیون و افراد غیرمرتبط در امورات آموزش و پرورش مخالفم ولی وقتی فرمانده سپاه و افراد دیگری در شبکه شاد برای تمام مدیران کشور یکطرفه سخنرانی کرده و رهنمود می دهند حیفم می آید که از فرصت بدست آمده و پنجره ای نیم باز ایجاد شده مشکلات دستگاه تعلیم و تربیت را شفاف به گوش سخنرانان به ویژه فرمانده سپاه نرسانم دوستان بهتر است روح یادداشت بنده را در این فضا و از این منظر آنالیز نموده و سپس به داوری نشسته و تیغ قضاوت بر کف گیرند.
از دوستان منتقد به ویژه خانم امامی درخواست می کنم بدون حب و بغض و بدون جبهه گیری یادداشتم را مجددا مطالعه کرده و از منظری که گفتم موضوع را مورد مداقه و جراحی بی رحمانه قرار دهند.
بر این باورم که تهدیدات را باید به فرصت تبدیل نمود و از هر فرصتی برای تببین مسائل آموزش و پرورش به ویژه به افراد موثری چون سردار سلامی بهره جست.
مرز بین این دو ربطی به جهان سوم و اول و دوم ندارد. آنچه که در جهان سوم با دیگر جوامع هست، نقصان یا غلط بودن قانون است. صوری بودن قانون و فاصله بسیارِ کثیری از مسئولان و مردم با آن است. واقعیت شما این است که دست استمداد به سوی فرمانده سپاه دراز کنید تا مابین قشر فرهنگی و دولت حکمیت کند؟ لابد حقیقت شما نیز این است که چون منبع قدرت هستند پس می توانند عهده دار مدیریت آن نیز باشند!
حق شما در آموزش و پرورش چند از ۱۵ - ۱۷ میلیون معلم و دانش آموز هست. اگر اولیا را هم حساب کنید خود محاسبه کنید مابقی ماجرا را.
واقعیت، Fact
واقعیت چیزی است که درست بودنش اثبات شده است. مثلا صندلیای که روی آن نشستهاید واقعیت دارد.
حقیقت، Truth
حقیقت، یک ویژگی از گزارهها است. این گزاره که «برف سفید است» یک گزاره درست است و به بیان دیگر حقیقت دارد. یک گزاره میتواند حقیقت داشته باشد (درست باشد) و یا حقیقت نداشته باشد (نادرست باشد).
(تعاریف از واژه نامه آکسفورد)
هیچ عذری برای به وَجد آمدن شما در یک محفل سخنرانی مقام نظامی وجود ندارد. شما با ۳۲ سال خدمت نمی توانید
همانند یک نوجوان هیجان زده شوید و از سوی دیگر شما خود یک مدیر هستید، خبرنگار این سایت هستید، پس باز چنین عکس العملی لایق شما نیست.
همان مسئولانی که هنگام فریاد اعتراض معلمان پنبه به گوش های خود
می گذارند و برخی از همکاران را به همین جرم دستگیر و زندانی و قطع حقوق می کنند و مطالبات قانونی معلمان را ندید می گیرند در سه مثالی که بالا زدم دیدید چگونه از ماست مو بیرون کشیدند.
سوم
قرار نیست اطمینان ما به خودمان آنقدر زیاد باشد که خطای خود را نپذیریم.
شما چنین حقی ندارید و در این خصوص نماینده هیچکس نیستید.
خواسته شما خود تهدید است.
فرصت ها باید معقول، سیستماتیک، حرفه ای، تخصصی و منطقی باشند
بهتر است متوجه حساسیت های جامعه باشید و آموزش و پرورش را قربانی احساسات خام و نپخته ننمایید.
گفته یا خواسته و یا حتی کرده شما چیزی ساده و غیرمهم نیست. بهتر است بجای توجیه خودتان یا خوانندگان، قدری بیشتر بیندیشید.
اگر جامعه امروز به سردار و فرمانده سپاه نیازمند است برای حفظ امنیت
کشور است. تعهدات آنان حکمیت در عرصه تعلیم و تربیت نیست.
مگر سهم معلمان در این عرصه چقدر است که به چنین تفکری رسیده اید؟
چند استاد تعلیم و تربیت و کارشناس و متخصص امر آموزش در هسته اجرایی یا برنامه ریزی وزارتخانه حضور دارند؟
مشکلات برجاست چون باید باشند
و گر نه به اندازه کافی کارشناس دلسوز
جهت حل و فصل آنها در این کشور داریم.
سخن شما آقای قاسم پور به این می ماند که شخصی بگوید:"می روم به درون آتش و از آتش می خواهم قدری از عطش و سوزش مرا فرونشاند.
آیا این عمل معقول و منطقی است؟.
دیگر اینکه یا این جام زهر و شوکران تز خود را می خواهید هم به خورد تعلیم و تربیت بدهید و هم به خورد نیروهای امنیتی و سپاه؟.مضافا اینکه یا راه نجات وتداوم استقرار خود را در زدن چکش به نعل و میخ می دانید؟یا اینکه هدفتان فقط نوشتن یکسری مطالب بدون تعمق و بدون توجه به نتیجهءآن و عواقب آن است؟کدام است؟
"من هم چون بزرگواران با هر گونه دست اندازی و دخالت نظامیان،روحانیون و افراد غیرمرتبط در امورات آموزش و پرورش مخالفم."
این چگونه مخالفتی است که تحت شرایطی، تغییر موقعیت می دهد؟
پس اعتقادی راسخ به این مهم ندارید. یا فقط برای شما نتیجه مطلوب اهمیت دارد، چگونه و به چه بهایی، مهم نیست!
مقام رهبری و روسای جمهور و نمایندگان مجلس در دوره های مختلف، چند میلیون روحانی و سپاهی، چنین پیشنهادی را طی ۴۳
سال نداده اند، شما را چه می شود؟!