ژینا گیان! تو نامری؛ ناوت ئهبیته رهمز.....
ژینا جان! تو نمیمیری، نامت نماد(سمبل) خواهد شد.....
عبارت بالا متن سنگ موقت مزار ژینا (مهسا) امینی، دختر 22 ساله ی معمولی که در یک روز معمولی در یکی از بازداشتگاه های آموزشی! پلیس امنیت اخلاقی! جان نازنین اش از او و هستیِ گرمابخش اش از خانواده ستانده شد.
نوشتن مطلب در رابطه با این فاجعه ی غم انگیز بسیار دشوار است؛ بیم آن می رود با هر تحلیل و نوشتاری اهمیت موضوع کمرنگ و عادی سازی صورت گیرد همچنین با برون ریزی اندوه، خشم و ... انرژیِ رودخانه ی خروشان تغییر خواهی سیاسی-اجتماعی در شوره زارِ اعتراض های بی حاصل به هدر رود.
مرزهای هویتی جوامع بشری و گروههای انسانی بسیار خشن و خونبارند؛ ژینا یکی از جدیدترین قربانیان ترسیم این خطوط غیرانسانی برای حفظ انسجام درونی بخشی از جامعه برای تصاحب قدرت، ثروت، امنیت و ... بود.
عاملیت و ساختار دو مفهوم کلیدی علوم اجتماعی اند؛ عاملیت به افراد و خواست ها، آرزوها، امیال و در کل به آزادی آنان در جامعه برمی گردد و ساختار به سیستم های اجتماعی گفته می شود که در قالب نهادها در جهت ایجاد نظم در مسیر عاملان اجتماعی محدودیت هایی ایجاد می کنند.
نقطه ی تلاقی عاملیت و ساختار را می توان در سبک زندگی مشاهده نمود؛ آنجا که عاملان اجتماعی برای تمایز یابی اقدام به «مصرف منابعِ در دسترس» و «مدیریت بدن» می نمایند.
در همه ی جوامع هویت های گوناگونی متناسب با سن، شغل، درآمد، تحصیلات، اعتقادات دینی، گرایشات سیاسی و ... وجود دارند و هر کدام متناسب با سبک زندگی خود اقدام به انتخاب مسکن، شغل، محل زندگی، پوشش و غذا می کنند.
بر این اساس، ژینا امینی همچون بسیاری از انسانهای عاقل و بالغ حق انتخاب سبک زندگی متناسب با شرایط زندگی اش را داشت. تصاویر منتشر شده ی تقطیع شده از صدا و سیما نشان می دهند ژینا دارای حجاب عرفی بوده و بازداشت و انتقال وی به پلیس امنیت اخلاقی جای پرسش دارد!؟
پس از انقلاب 57، طبقه ی مسلط تغییرات چشمگیری در پایگاه اقتصادی-اجتماعی پیدا کرد؛ امروز سبک زندگی انقلابیون پیشین و مسئولین حکومتی امروز بسیار پیچیده شده ؛ پوشش، رفتارهای اجتماعی، اجرای مناسک و... آنان متعلق به طبقه ی فرو دست حکومت پیشین و مسکن، شغل، درآمد، تفریح و امثالهم رنگ و بوی طبقه ی فرادست و حاکم همان حکومت و بسیاری دیگر از حکومتها را به خود گرفته است . نگارنده برای این پدیده « اعوجاج » یا « پیچش هویتی» را برگزیده است؛ بدین معنی که عناصر نمادین و نمایشی هویت متناسب با پایگاه اقتصادی-اجتماعی افراد نیست. عاملان ساختارساز این قشر، با زیست دوگانه ای که دارند، تبدیل به حاملان تناقضات ساختاری موجود در جامعه گشته اند. تحمیل پوشش به هر عنوانی فارغ از فهم سبک زندگی و سایر عوامل روانی-اجتماعی دمیدن بر کرم شب تاب برای افروختن آتش است!
به نظر می رسد با انقلاب مشروطه و پس از آن با ظهور رژیم پهلوی جامعه ی ایران دچار پدیدهای اجتماعی شد که می توان بر آن «توازی نهادی» نام گذاشت؛ بدین معنی که گسستی میان حکومت نوگرا و جامعه ی سنتی ایجاد شد؛ حکومت با سرعت بسیار برای ایجاد و یا توسعه ی نهادهای مدرن دست به کار شد و در مقابل نتوانست نهادهای هم ارز با آنها را جذب، ادغام و یا حذف کند، ثمره ی آن تولد دوگانه ی نهادهای موازی چون «حوزه- دانشگاه، مسجد- مدرسه و ...» بود و این توازی تا به امروز امتداد یافته است.
پیش از انقلاب 1357، توازی نهادی تا حدودی باعث توازن نیروهای اجتماعی و سیاسی شده بود به گونه ای که با اینکه نظام سیاسی دیکتاتور بر جامعه حاکم بود اما توان اعمال رفتارهای تمامیت خواهانه (توتالیتر) را نداشت؛ بعد از انقلاب، قدرت از سمت نو خواهی و مدرنیته ی متظاهر، به سوی سنت گرایی و هویت خواهی دینی متظاهر نقل مکان کرد؛ این امر علاوه بر اینکه نتوانست تناقضات ساختاری حاکم بر جامعه را حل کند؛ تولید بیش از اندازه ی نهادهای حاکمیتی و همزمان با آن سرکوب نهادهای مدنی مردم بنیاد تورم و مازادی از نهادهای موازی و ناکارآمد را خلق کرد و شکاف تعاملی میان حاکمیت و مردم را عمیق کرد و باعث پیچیده تر شدن ساختار سیاسی - اجتماعی شد به گونه ای که در برابر هر مسئله ای از زیست محیطی گرفته تا موضوعات ریز و درشت اجتماعی نیروهای سیاسی و امنیتی وارد عمل شده و بر پیچیدگی آن افزوده اند.
( جامعه مدنی )
عامل های اجتماعی به تنهایی افرادی آسیب پذیرند که برای محافظت از خود به ساختارها پناه می برند، ساختارهایی که می توانند برای گروهی منافع سرشار و امنیت بالا و برای گروه یا گروه هایی دیگر فقر و فلاکت، محرومیت و ناایمنی بیافرینند.
ژینا امینی مانند بسیاری دیگر از هموطنانمان قربانی غیاب نهادهای مدنی پاسدار حقوق و منافعش شد و این داستان در فقدان نهادهای مدنی مؤثر و مستقل از حاکمیت همچنان ادامه خواهد یافت و هر کدام از ما باید منتظر فاجعه ای این چنین برای خود و اطرافیانمان باشیم.
ساختارها انتزاعی اند و فهم آنها دشوار. بنیان بقای ساختارها بر نمادها و روایت هایی استوار است که از سوی صاحبان قدرت (خرد یا کلان) به صورت مستمر تولید و باز تولید می شود. تجربه ی بسیاری از جوامع رشد یافته نشان می دهد که عاملان اجتماعی می توانند طی فرایندهایی نهاد آفرین سکان ساختارها را در جهت بالاترین سود برای اکثریت جامعه و حتی اقلیت های هویتی در دست بگیرند.
حجاب پیش از انقلاب مقوله ای عرفی - دینی بود که زنان متناسب با سن و پایگاه اجتماعی-اقتصادی به آن گرایش داشتند؛ پس از انقلاب حجاب به پدیدهای سیاسی-دینی تبدیل شد و به صورت نمادی برای نمایش اسلامیت حاکمیت در آمد.
با دقت در تصاویر منتشر شده از خاک سپاری ژینا امینی نکات جامعه شناختی فراوانی خودنمایی می کنند که نیازمند سال ها تحلیل و بررسی است؛ در این مقال به تحلیل سه نما از این تصاویر پرداخته می شود:
در یکی از ویدیوهای منتشر شده در فضای مجازی، خانمی از وابستگان متوفی، با حجاب عرفی بر سر مزار ژینا مویه و زاری می کند، تصویری پارادوکسیکال از واقعه! دیگری بزرگِ لاکانی (زبان) از طریق زنِ عزادار با جامعه سخن می گوید: «ژینا حجابش ایرادی نداشت» و به تعبیری دیگر حجاب ایرادی ندارد! در این نما شاهد همدستی پنهان قربانی و قربانی کننده ایم.
در نمای دیگری از مراسم خاک سپاری ژینا، گروهی از زنان با برداشتن روسری در برابر دیگری بزرگ (نظام زبانی سنتی) شورش می کنند ؛ به نظر می رسد این حرکت در تقابل با قربانی کننده و در جهت نجات از دست ساختار اجتماعی-تاریخی به وقوع پیوسته است.
در ویدئویی دیگر که در فضای مجازی منتشر گردید، شاهد اعتراض مردی از بستگان متوفاییم که به روحانی حاضر در مراسم در حین خواندن نماز میّت اعتراض می کند، پایین ترین لایه های نهاد دین که پیش از این با احترام مورد پذیرش جامعه بود آماج حملات مردم عادی گردید. پرفورمنس و اجرایی اعتراضی و نمادین که در تاریخ اجتماعی ایران کم سابقه است: تلاش برای باز ستاندن و رهایی جسد (بدن) از دست ساختار.
با در کنار هم چیدن این نماها از مراسم خاک سپاری ژینا، تقابل شدید میان نمادها را شاهدیم؛ تقابلی که در یک طرف آن حاکمیتی وجود دارد که به کمک منابعی که در اختیار دارد نهادسازی و نماد پردازی می کند و جامعه را با تورم و مازاد نهادها و نمادهایش آزار می دهد و در دیگر سو جامعه ی مدنیِ بدون نهادی آفریده شده است که با فقر نهادهای مدنی در حال استخراج نماد از کنش های پراکنده است و بدین سان در غیاب نهادهای مدنی تأثیرگذار، جنگ نمادها ادامه خواهد یافت و انسانهای دیگری را در کام کشنده اش خواهد بلعید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان