در جریان بازدیدی که به منظور بررسی مسائل و مشکلات مدارس شهرستان های ابهر ، خرمدره، سلطانیه با حضور دکتر رخشانی مهر معاون وزیر و رئیس سازمان نوسازی توسعه و تجهیز مدارس کشور و حجت الاسلام آقای حسن شجاعی علی آبادی، نماینده منطقه و جمعی از مسئولین استانی و سه شهرستان از منطقه داشتند مصوباتی در پی داشت.
* متعاقب این بازدید، در جلسه ای مصوباتی جهت تخصیص اعتبار و تجهیز مدارس سه شهرستان به تصویب رسید که از جمله آنها:
۱.تخصیص اعتبار جهت تکمیل پروژه مدرسه گلشهر ابهر
۲.تخصیص اعتبار جهت چمن مصنوعی مدرسه پویا ایهر
۳.تخصیص اعتبار ملی برای تکمیل پروژه فاطمه الزهرا (س) ابهر و شروع پروژه جدید از محل جابه جایی اعتبار
۴. موافقت با تامین بخشی از اعتبار برای ساخت هنرستانی در خرمدره
۵. برچیده شدن دو مدرسه کانکسی در سلطانیه و احداث ۲ مدرسه جدید
۶. موافقت با تامین بخشی از تجهیزات مورد نیاز مدارس سه شهرستان
۷. موافقت با تامین آسفالت بخشی از مدارس نیازمند شدید سه شهرستان
۸. موافقت با تعمیر سیستم گرمایشی برخی مدارس سه شهرستان
۹.موافقت با تامین بخشی از نیازهای مدارس به ایزوگام سه شهرستان
با نگاهی به این صورت جلسه انتظار می رفت نماینده ای که عنوان ریاست کمیسیون اصل نود را بر عهده داشت این موارد را در کمیسیون مطرح می ساخت و به جای افزایش سطح پذیرش دانشجو برای پزشکی، تلاش می کرد تا نیازمندی های مقدماتی آموزش و پرورش را که زیر ساختی ترین بخش در تربیت انسان توسعه یافته است مهیا کند تا آدم با دیدن صورت جلساتی از این دست دچار شدیدترین حالت غلیان روحی نشود زیرا می بیند که اعتبار شهرستان و مردمانی با چنین مطالبات سخیفی به بازی گرفته شده اند.
اینها مطالبات چندان زیادی نیستند که نیاز به تعریف و تبلیغ و ارائه بیلان داشته باشد برای نمونه بند ۷.موافقت با تامین آسفالت بخشی از مدارس نیازمند شدید سه شهرستان این بند را می شد از محل تامین کمک های مردمی و شورا و شهرداری ها به انجام رساند .
در بحث آموزش و پرورش که یکی از مهمترین قرارگاه های فکری و توسعه ای جامعه امروزین محسوب می شود حرف و سخن چندان زیاد و دارای محتواست که گمان نمی رود بشود آن را در قالب مسائلی چون ۸.موافقت با تعمیر سیستم گرمایشی برخی مدارس سه شهرستان گنجاند. آن چنان سطحی و پیش پا افتاده است که اگر فردی توانست چند عدد بخاری و یا مقداری سوخت تهیه کند او را دراین امر موفق نشان داد و رزومه ای برایش ساخت .
ما با سطحی و خرد کردن نگاه به مسئولیت ها و مدیریت ها عملا میل و اشتیاق را از بین برده ایم ؛ برای نمونه به این هدف در سیستم آموزش و پرورش ایران که توسط قانونگذار تدوین و ابلاغ شده است عنایت بفرمایید : توجه به اهميت رشد اقتصادي به عنوان وسيله اي براي رسيدن به رشد توسعه اجتماعي .
آنگاه به نحوه عمل مسئولان و نمایندگان ما در نگاه و حمایت از آموزش پرورش متمرکز شوید ! سیستمی که برای خریدن چند عدد بخاری باید معاون وزیر را تا استان بکشد چگونه قادر می شود که در چنین زمینه فراخی ید طولایی برای تغییر داشته باشد ؟
نماینده ای که از معاون وزیر، چنین درخواستی را می کند با چه توان و برنامه ای می تواند در مجلس طرح هایی را پیشنهاد دهد که ضامن تغییر و تحول و تعالی در آموزش وو پرورش باشد ؟
و مدیری که در نشست با معاون وزیرش درخواست خریدن چند بخاری و یا چند ده متر ایزوگام را ارائه می دهد چگونه می تواند از نیازمندی هایی سخن بگوید که با عنایت به نرخ رشد جمعیت و تعالی دانش نسل های آینده که متوجه سازمان تحت تولیتش خواهد بود حرف بزند ؟
به راستی اگر در اهداف زيستي آموزش و پرورش زیر مولفه هایی چون تامين سلامت جسمي و بهداشت رواني بافراهم ساختن شرايط مناسب وجود داشته باشد مدرسه ای و یا مدیریتی که نیاز حیاتیش چند عدد بخاری و چند متر ایزوگام است چگونه می تواند این اهداف را تامین کند ؟
در اهداف آموزش و پرورش و در بند اهداف علمی آموزشی مولفه های زیر گنجانده شده است : کجایند آنانی که با رانت تا آنجایی که توانستند عناصر فاقد برنامه و بی هنر را وارد عرصه مدیریت سیستم آموزشی کردند و آنها به جای اقدام علمی به مدیریت در داخل سیستم، عنصر همراه شدند تا به وقت نیاز پاشنه ها بالا بکشند ، ادای دینی کنند تا مدارج بالاتری بیابند و امروز عبرتی از آن گرفته نشده است .
« تقويت روحيه تحقيق، تعقل و تفكر، بررسي و تعمق، نقد و ابتكار » .
به راستی با شرایطی که در صورت جلسه با حضور معاونت وزیر در ابهر گنجانده شده است ؛ آیا پیش بینی شده است که چگونه این اهداف محقق خواهد شد؟
مدرسه ای که برای گرم کردن دانش آموز، بخاری ندارد و یا سقفش چکه می کند چگونه ممکن است که محیط مناسبی برای تحقق این اهداف باشد ؟
در اهداف اعتقادی این سازمان آمده است که :
« ايجاد زمينه لازم براي خود شناسي و خداشناسي و تقويت روحيه حقيقت جويي »
آیا اهداف یادشده محقق شده است و یا می شود؟ یا با شرایط موجود تلاشی برای نهادینه شدنش انجام گرفته است نمود روشن آن چگونه است.
به نظر می رسد سایه سیاست و سیاست پیشگان بر این نهاد سنگینی می کند. مدیران سهمی که حتی توان اداره یک مدرسه را نداشتند صاحب پست مدیریت آموزش و پرورش شده اند.
ما با سطحی و خرد کردن نگاه به مسئولیت ها و مدیریت ها عملا میل و اشتیاق را از بین برده ایم . باید بپذیریم که:
نتوانستیم و یا نخواستیم . و بازی های نابه جای درون قدرت ،قهر و قهربازی وام داران ، ما را از این توانستن ها و خواستن ها دور ساخت.
امروز جوان ما اسیر تبلیغات کاذب شده است و درگیر با خویشتن خویش و گرفتار در سرابی که توهم زاست.
آیا سیستم آموزشی و پرورشی ما نمی توانست بهتر از این باشد ؟
امروز همه مراجع رسمی انتظامی و امنیتی در زیر فشار رفتارهای نابه هنجار کودکان و جوانانی قرار گرفته اند که قرار بود آموزش و پرورش آنها را انسان متخلق به اخلاق حتی بهتر از نسل های گذشته بار بیآورد.
این سیستم آموزشی چه کار کرد ؟
جوانان و نوجوانان را به کجا راند ؟
کجایند آنانی که با رانت تا آنجایی که توانستند عناصر فاقد برنامه و بی هنر را وارد عرصه مدیریت سیستم آموزشی کردند و آنها به جای اقدام علمی به مدیریت در داخل سیستم، عنصر همراه شدند تا به وقت نیاز پاشنه ها بالا بکشند ، ادای دینی کنند تا مدارج بالاتری بیابند و امروز عبرتی از آن گرفته نشده است گویی که در نزد سیستم آموزشی و مدیران آن پرداختن به کیفیت و تحول در مدیریت به اندازه یک آسفالت کردن بام مدرسه اهمیت ندارد !
اگر در ساختار اجتماعی و ساخت قدرت بخواهیم به آموزش و پرورش بپردازیم در عمل آموزش و پرورش را می توان پل انتقال کودک خانواده به جوان اجتماع یاد کرد یعنی اجتماعی شدن انسان که به نوعی تعریف روشنی از نقش آفرینی های موثر انسان را به نمایش می گذارد به توسط آموزش و پرورش انجام می شود و از این روست که در منشور و میثاق ملی ما یعنی قانون اساسی دولت موظف به رایگان کردن هزینه ها و واجب التعلیم بودن همه افراد در سنین مختلف دانسته و حتی هر نوعی از ممانعت از تحصیل جرم انگاری شده و مجرم تحت تعقیب قرار می گیرد.
حال سخن سر این است که کدام یک از این اقدامات به نتیجه نشسته و جوان امروزی به موجودی تبدیل شده است که تصویر آن را قانونگذار ترسیم کرده است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این نیز بگذرد ...
سلام و درود
از ابتدای زمانی که شروع به ارسال مطالب برای صدای معلم داشتید، نسبت به شما حس خوبی نداشتم که نهایتا در این نوشته، مشخص شد از طرف چه جریانی می نگارند و برای چه اهدافی.
جناب صالحی توجه کنید که برای بحث سوال و استیضاح وزیر، این نماینده جز امضا کنندگان بود.حال سوال شما باید این باشد که چرا معاون وزیری در قامت رخشانی مهر می بایست دوره بگردد و به قول شما قولهای صد من یک غازی بدهد که از قبل بودجه داشته و یا موضوعات کوچکی هستند.مطمین باشید این بازدید ها صوری است و صورتجلسه ها هم، و در پشت پرده لابی گری های متعدد وجود دارد.
و خداوند و سنّت عملی معصومین، بخشش هر علم و عملی را به فرد یا سیستم نا اهل مجاز ندانستهاند.
سیستم چنان دچار فساد است که در جذب نیرو هم مشمول فساد فردی و فساد کم شعوری قانونی است.
چه مسخره، ستمکارانه، جاهلانه و غاصبانه است، سالها کسانی حق ندارند معلم شوند که از اکثر معلمان، کارشناسان، مشاوران و وزیران این وزارتخانه توانمندترند.
خداوند ستمکاران، غاصبان، حامیان و تأییدکنندگان این دو و برخی از جاهلان را ملعون میدارد و من نیز آنها را لعن و نفرین کرده و میکنم.
حتی برای جمع کثیری از معلمان کد مستخدم لحاظ نشده و از رتبه بندی! محروم می شوند! آن هم به دلیل کم کاری یک وزارتخانه!
جذب و بکارگیری معلمان هیچ قانون خاصی ندارد و از سرباز و نهضتی تا دیپلم و دکتری در بین معلمان دیده می شود.
گاهی تا ۱۰ سال جذب نیرو قطره چکانی است و گاهی در یک سال ۱۰۰ هزار نفر جذب می شوند
خلاصه: معلم نه منزلت اجتماعی دارد و نه درآمد حداقلی! نه آرامش روان دارد و نه امید به آینده
حیف مالیاتی که به دولت بدهیم، از همین رو کارفرمایی را کنار گذاشته و کارگری روز مزد را انتخاب نمودم.
وضعیت جاده ها و تاسیسات شهری و آب و ...را نگاه کنید. آیا کسی به فکر رفاه حال مردم است؟!
چه بسا اگر خیرین نباشند، نهایتا هزینه مدرسه سازی هم از جیب معلمان و والدین تامین می شد!