روزنامه اطلاعات قدیمی ترین روزنامه ایران است. تاریخ تولدِ اطلاعات قبل از تاریخ تولدِ پدربزرگ بسیاری از ماست. 96 سال پیش، این روزنامه زمانی شروع به انتشار کرد که «کشور قطر» یا امارات هنوز حتی شکل نگرفته بودند. شان و جایگاهِ این روزنامه در «منطقه خاورمیانه» باید بالاتر از جایگاه شبکه الجزیره و... می بود. زمانی که ایرانیان به فکر انتشار روزنامه افتاده بودند هنوز بسیاری از کشورهای عربی درکی از مفهومِ کنش سیاسی-اجتماعی و روزنامه نداشتند. (البته قصد تفاخر بر این گزاره نیست چون روزنامه الاهرام در قاهره پنجاه سال زودتر از اطلاعات شروع به کار کرده بود)
مرحوم دعایی انسان خوبی بود ولی آسیب بزرگی به یکی از سرمایه های معنوی کشور ایران (روزنامه اطلاعات) زد. او در دوران مسئولیتش باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو، و کم خاصیت تبدیل شود. روزنامه ای که (با توجه به سابقه طولانی اش) می توانست در منطقه خاورمیانه و حتی در تراز بین المللی مطرح باشد، تبدیل شد به روزنامه ای که حتی دوستان و رفقایِ دعایی هم آن را خریداری نمی کردند.
در این سالهای اخیر، روزنامه اطلاعات محل انتشارِ اندیشه هایِ پویا و تضاربِ آرای گوناگون "نبود". مقالات فاخری منتشر "نشد" که در حوزه اندیشۀ نسل جوان، موج ایجاد کند. تمام دستگاه «اطلاعات» حتی به اندازۀ دو قلم کانال تلگرام سهند ایرانمهر یا اینستاگرام محمد فاضلی در حوزۀ اندیشه ایران اثرگذاری نداشت.
مرحوم دعایی باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو تبدیل شود. مانند اینکه به سر سفرۀ غذا دعوت شوید ولی بر سر سفره، فقط یک سینی برنج سفید (پلو) باشد. میهمان شاکر خواهد بود که سفره خالی نیست و او گرسنه نخواهد ماند ولی این طعام، هیچ شوقی در هیچ خاطری بر نمی انگیزد. عطر و بویی ندارد. برنج است فقط. روزنامه اطلاعات در حوزه اندیشه و «تولید محتوا» برنج بر سر سفره می گذاشت.
البته مرحوم دعایی در سلوک فردی و شخصی انسان خالصی بود ولی مسئله چیز دیگری است. مسئله این است که یک انسان خوب، الزاما نمی تواند باعث تعالی و موفقیت تیم ملی فوتبال یک کشور شود. خوب بودن و توسعه الزاما به هم مرتبط نیستند. شخصیتهایی مانند مرحوم دعایی نمی توانند موتور محرک توسعه باشند. آنها نمی توانند یک مجموعه را به تراز بین المللی برسانند. او در دوران مسئولیتش باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو، و کم خاصیت تبدیل شود.
این روزها که بسیاری ذکر محاسن مرحوم دعایی را می کنند (که البته وصدق بالحُسنی) باید به این نکته انذار داد که یک مهندس محاسب سازه فولادی، الزاما نمی تواند یک مدرسِ سازه فولادی هم باشد. یک فوتبالیستِ خوب، الزاما نمی تواند یک مربی تیم ملی هم باشد. دنیای امروز، دنیای تجلیِ استعداد و هوش انسان است. کسانی می توانند «بسترِ شکوفایی استعدادها» را فراهم آورند که به لحاظ ذهنی با مفاهیم توسعه آشنا باشند. به بیان دیگر، ذهنی پیچیده و اندیشه ای توسعه آفرین داشته باشند. مرحوم دعایی چنین نبود.
بسیاری گفتند که مرحوم دعایی «مُنشی» دفتر نداشت. «راننده» نداشت. اگر تلفن می زدید او خودش گوشی تلفن را بر می داشت. اینها اصلا حُسن نیستند. اینها همه سراسر ایراد هستند. اینها اسبابِ زمین خوردن و زمین گیر شدنِ یک روزنامۀ تراز بین المللی است. مدیر مسئول یک دستگاه خبری مانند اطلاعات، متناظر با فلان استاد دانشگاه نیست که در گوشه یک آزمایشگاه به تولید علم مشغول باشد. خودش تلفن جواب بدهد و… بلکه «او» باید «ثانیه به ثانیه» نبض اتفاقات و رویدادهای حوزه اندیشه/سیاست/اجتماع را منعکس کند. یعنی چه که فلانی منشی و راننده نداشت؟!
حافظ می گوید: «زآن یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت». بله ، امثال سید محمود دعایی، همان یارِ دلنوازند که شکری پُر شکایت از آنها داریم. انسانهای خوب و مهربانی که خوبند، صالحند، اما اسباب رشد و توسعه نیستند. ضربانِ نبض دنیای روز را نمی فهمند. مفهوم زندگی، و طعم زندگی را در کنارشان حس نمی کنی. خوبند، ولی این خوبی ترا گرم نمی کند. شاکر هستی که بر سر سفرۀ طعام، در آن سینیِ برنج، حسن عباسی را در مقابلت ننشانده اند (آری از این بابت شاکری) ولی عملکردِ آن یار دلنواز، حتی صدای شکایتِ مُحبی چون حافظ را هم بر می آورد. خوبانی از جنس آقای قرائتی. همان ریاست نهضت سوادآموزی را هم نباید به ایشان داد. مدیریت و توسعه، از مسیر این خوبان میسر نمی شود. گر نکته دانِ عشقی، بشنو تو این حکایت.
برای آقای سید عباس صالحی آرزومندم که مَشی و سلوکی متفاوت با مرحوم دعایی پیش گیرد و سرمایه معنوی روزنامه اطلاعات را بالنده تر گرداند. از امکاناتِ دنیای امروز (تلگرام، اینستاگرام، فیس بوک، وب سایت) چنان استفاده کند که اطلاعات اگر شانه به شانه نیویورک تایمز نتواند زدن، لااقل جایگاهِ بی بی سی فارسی را در تولید محتوای اجتماعی/فرهنگی بگیرد.
کانال ارزیابی شتاب زده
نظرات بینندگان