دیروز بعد از شنیدن خبر رحلت دکتر رضا براهنی، خاطرات دکتر محمد نقی براهنی در ذهنم زنده شد. این دو برادر، هر یک بسیار تأثیرگذار در دو حوزه ادبیات و روان شناسی بودند. محمد نقی براهنی در حکم وجدان روانشناسی و رضا براهنی در حکم وجدان ادبیات، نقش بی بدیلی ایفا کردند.
وقتی در خیابان طالقانی تهران در اطراف انستیتو روان پزشکی با دکتر محمد نقی براهنی قدم می زدیم، ایشان با مرور کوتاهی از زندگی دوره نوجوانی خود، راز پشت کار خارق العاده خود و برادرش رضا را به من تعریف کرد.
اجمالا به یک چشمه از زندگی آنها که حاوی درس تربیتی است، اشاره می کنم.
خانواده براهنی در محله حکم آباد، جنوب غربی شهر تبریز ساکن بود. پدرشان اسبی داشت و روی گاری که به اسب بسته بود، چای خشک می فروخت. دو برادر نوجوان به مدرسه می رفتند. مدرسه در میدان ساعت تبریز بود که حدود ۱۲- ۱۳ کیلومتر با منزل آنها فاصله داشت.
آنها صبح زود در سرمای سوزان زمستان تبریز از خانه تا مدرسه را با پای پیاده می پیمودند. می گفت : «بعد از خروج از منزل با پول توجیبی خود لبویی می خریدیم و تا رسیدن به مدرسه در دست خود نگه می داشتیم تا از آن برای گرم کردن دستمان استفاده کنیم و به رسیدن به دم در مدرسه می خوردیم».
آنها در مسیر مدرسه در معرض خطر تعدی و آزار و اذیت افراد بزرگ تر از خود بودند و هشیارانه از خود مراقبت می کردند. در این مورد قلدرمآبی رضا بسیار موثر بود. کلاس های مدرسه در دو نوبت صبح و بعد از ظهر تشکیل می شد. آنها در فاصله دو ساعته ظهر برای کمک به پدرشان، با سریش و کاغذ، «پاکت چای» در سایزهای مختلف درست می کردند. شب ها هم بخشی از وقت خود را صرف وزن کردن چای و بسته بندی آن می کردند. روزهای جمعه در بازارچه درب گجیل تبریز به فروش کبریت فله ای در یک سینی مشغول بودند تا پول توجیبی خود را در بیاورند.
با این حال، این دو نوجوان دانش آموزان ممتاز مدرسه بودند.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
به نظر می رسد تجربه طولانی مدت شرایط سخت و ناملایمات زندگی و انضباط سخت گیرانه خانواده و مسوولیت پذیری در دوره نوجوانی، براهینی ها را به شخصیت های مسوول، متعهد، منتقد، سرسخت و دانشمند تبدیل کرده است.
یاد و خاطره هردو استاد فرزانه را گرامی می داریم. روحشان شاد و راهشان پر ره رو باد.
(نیامد - شعر و دکلمه: رضا براهنی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
روحشان شاد.
یکی از دلایل ورشکستگی آموزش و پرورش، رفاه زدگی کودکان در خانواده هایی است که یا دارا هستند و یا تک فرزند و تمام تلاش والدین، مستثنی کردن کودک شان
است. (از جمله حضور در مدارس خاص).
افراد بسیار موفق دیروز ، رنج و مشقت بسیار کشیده اند. فقر و نداری برای آنان کوره آبدیدگی شمرده می شد نه علت العلل بدبختی.
آنان در برابر شداید نق نمی زدند بلکه حرکت می کردند و مصمم تر می شدند. اما نسل امروز با از دست دادن این خصیصه، پیکر آموزش و پرورش را تخریب کرده اند.
اما انگیزه قوی برای تلاش مستمر و مضاعف ایجاد می کند. شاید به نوعی
بتوان این مهم را " تصعید " نامید.
خود مرحوم دکتر محمد نقی براهنی می گفت، پدرش بسیار سخت گیری بود.
به گفته اکتای براهنی فرزند رضا براهنی، پیکر او برای خاکسپاری به ایران بازگردانده میشود. اکتای براهنی نوشته است: «به اطلاع تمامی دوستان و آشنایان میرسانیم که بنا به وصیت رضا براهنی ما وظیفه داریم که پیکر او را به کشور بازگردانده و در ایرانه خانم زیبایش که عاشقش بود به خاک بسپریم. پس از انجام مراحل اداری و هماهنگیهای لازم در روزهای آتی اطلاعرسانی خواهیم کرد.»