یوسف نوری وزیر جدید آموزش و پرورش در سفر اخیر خود به قم بر این تاکید نموده است که: « حوزه های علمیه باید به کمک نظام آموزش و پرورش بیایند و حتی مدارس وابسته به حوزه علمیه شکل بگیرند و شاهد تربیت دینی در مدارس باشیم» .
وی در ادامه گفته است : « ما با تشکیل نهاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش از حوزههای علمیه درخواست میکنیم که در نظام آموزشی کشور ورود کنند و در این راستا باید حضور طلبههای جوان در مدارس و دانشگاهها زمینهسازی شود تا بچهها، نوجوانان و جوانان بیشتر از گذشته با دین آشنا شوند» .
خلاصه سخنان وزیر آموزش و پرورش آن است که آموزش و پرورش فعلی آن چنان که باید دینی نیست و نیاز دارد تا با حضور طلاب ، زمینه آشنایی بیشتر دانش آموزان با دین فراهم گردد .
آموزش و پرورش ایران همواره در طول سال های پس از انقلاب با این معضل روبه رو بوده است که آیا آن چنان که باید و شاید دینی است یا خیر ؟
برون دادهای نظام آموزش و پرورش که در حال حاضر به عنوان واقعیت های موجود در خیابان ها و محلات جلوی دید همگان هستند به خوبی نشان می دهند که با اهداف مصوب این نهاد تفاوت های اساسی دارند؛ از این رو همواره از معضلی به نام تربیت دینی و دیندار نمودن دانش آموزان سخن گفته می شود و طرح هایی در این زمینه ارائه می گردند . از جمله این طرح ها ، حضور روحانیان در مدارس به منظور آشنایی دانش آموزان با دین می باشد . وزیر آموزش و پرورش بیش از هر چیز به فهم واقعیت های موجود جامعه و آموزش و پرورش و حضور هویت های متکثر و دلایل شکل گیری آنها نیاز دارد.
حضور روحانیان در مدارس امر تازه و بدیعی نیست و در طول یک صد سالی که از شروع تعلیم و تربیت نوین در ایران می گذرد بسیاری از آموزگاران و دبیران در کسوت روحانیت بوده اند . با تشکیل مدارس جدید، روحانیان مهم ترین منبع تامین نیروی انسانی بودند. به کار گیری روحانیان برای تدریس در رشته های مرتبط هم با توجه به نیاز مبرم آموزش و پرورش به نیروی انسانی جدید گامی در جهت حل معضلات موجود می باشد ولی حضور روحانیان با هدف دینی سازی مدارس برآمده از رویکرد خاصی است که در طول سال های گذشته مدیریت کامل کلیه امور محتوایی و برنامه ریزی آموزش و پرورش را بر عهده داشته است و اجازه هیچ گونه تخطی از این اندیشه را به هیچ یک از مدیران وزارت آموزش و پرورش نداده است ولی همچنان از معضلی به نام غیر دینی بودن تربیت انتقاد دارد و درصدد حل آن می باشد . این رویکرد خاص از هرگونه خود انتقادی می پرهیزد و معضل را در جای دیگری می بیند .
این رویکرد به آموزش و پرورش ، بحران تربیت را در حد بحران دینی و ساز وکارهای اجرایی حل آن را نیز به حضور روحانیان تقلیل می دهد و می کوشد تا با پاک کردن صورت مسئله خیال خود را راحت سازد. از سوی دیگر واقعیت های موجود نیز از چشم این رویکرد بی اهمیت تلقی می گردد و نیازی به فهم واقعیت ی های موجود و ساختار های فرهنگی و اجتماعی که در طول سال های گذشته شکل گرفته است احساس نمی گردد .
اگر بحران تربیتی وجود دارد حل آن در ابتدا به فهم کلیات و مختصات این بحران و دلایل شکل گیری و بروز آن بر می گردد . برای مثال اگر چاپلوسی و تملق در جامعه ای وجود دارد با تذکر دادن یا نصیحت کردن تحولی به وجود نمی آید . بروز این رفتارهای ناپسند محصول ساختارها و دلایلی هستند که تا وجود دارند با چاپلوسی و تملق نیز روبه رو هستیم . در مورد بحران تربیت نیز دلایلی وجود دارند که باید با کمک متخصصان و اندیشمندان مورد بازشناسی و فهم و بررسی قرار گیرند و زمینه های شکل گیری آن رفع گردد.
در طول سال های پس از انقلاب شکل گیری تربیت دینی از جمله مهم ترین اولویت های نظام آموزش و پرورش کشور بوده است. این دغدغه در طول سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی با مشکلات کمی روبه رو بود زیرا ساخت فرهنگی و اجتماعی سال های نخست انقلاب همخوانی و همسویی حداکثری با رویکرد آموزش و پرورش در زمینه تربیت دینی داشت .
پس از شروع به کار دولت سازندگی، تحولاتی نیز در آموزش و پرورش رخ داد و تلاش شد تا آموزش و پرورش متناسب با تحولات سیاسی و اجتماعی تحول یابد ولی مخالفت بخش اصول گرای عرصه سیاست با هر نوع تحول از یک سو و ناهمخوانی تحولات آموزش و پرورش با سرعت تحولات اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر این تغیرات را با مشکلات فراوانی روبه رو ساخت و ناکام گذاشت. در حال حاضر آموزش و پرورش نگاهی تمامیت گرا به مقوله تربیت دارد و درصدد است تا یک نوع هویت و سبک زندگی را به دانش آموزان منتقل کند حال آنکه جامعه امروز متکثر است و هویت های متفاوتی در مدرسه حضور می یابند . این تکثر موجود در مدارس از سوی برنامه ریزان رسمی با دیده انکار و یا بی اهمیت دیده می شوند و همین بر ابعاد مشکلات موجود می افزاید .
این دوگانه خصلت یک جانبه گرای آموزش و پرورش و تکثر موجود در جامعه و دانش آموزان نیازمند فهمی نوین از جامعه ایران و طراحی آموزش و پرورش متناسب با آن می باشد . اینکه تصور شود دانش آموزان با سخنرانی کردن دیندار می شوند تجربه ای است که اشتباه بودن آن از ابتدا محرز و مشخص است . ایمان و دینداری امری قلبی است که بر پایه باور های درونی افراد شکل می گیرد و پرداختن مکرر به ظواهر بدون توجه به ریشه های این مسئله دردی دوا نخواهد کرد و فقط طرحی تازه اجرا می گردد و پس از مدتی باز هم از بحران تربیت سخن گفته خواهد شد .
دینداری بر پایه فهمی خود آگاهانه از دین تبلور می یابد و رشد می کند. رفتار های دینی و دینداران موجبات رشد دین می گردد و صرف سخنرانی کردن تاثیری نخواهد داشت . در حالی که صدها برنامه دینی و مذهبی در صدا و سیما انتشار می یابند و تریبون های رسمی نیز همواره و روزانه به امر تبلیغ دین مشغولند، چرایی عدم موفقیت آن ها مهم ترین گام وزارت آموزش و پرورش در طراحی برنامه های تربیتی می باشد .
آموزش و پرورش و نهادهای رسمی عدم موفقیت خود را در عدم موفقیت در تربیت دینی ثابت نموده اند و نشان داده اند توانایی این چنین امر مهمی را ندارند . رفتار های دینی مخلصانه و خلاقانه و خارج از چارچوب های رسمی مهم ترین عامل افزایش دینداری می باشند که خارج از توان آموزش و پرورش می باشد .
یوسف نوری نخستین وزیری نیست که راهکارهایی برای حل مشکل تربیت دینی در مدارس ارائه می دهد و پیرامون این موضوع سخن می گوید ولی راهکار پیشنهادی وی بارها آزموده شده است و سرکنگبینی بوده است که صفرا می افزاید و گرهی نخواهد گشود .
وزیر آموزش و پرورش بیش از هر چیز به فهم واقعیت های موجود جامعه و آموزش و پرورش و حضور هویت های متکثر و دلایل شکل گیری آنها نیاز دارد.
مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه ما تحولاتی شگرفی را به خود دیده است حال آن که برای وزیر آموزش و پرورش و جریان های همفکر وی همچنان در بر همان پاشنه می چرخد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
عملا که میبینیم دین نه به درد سیاست و مملکت داری خورد و نه به درد تربیت. زنان در افغانستان هم حتی اینو متوجه شدند که شعار دادند ملاها جایشان مسجد است و اقتصاد و مملکت داری تخصص می خورد و ملاها این تخصص را ندارند.
این ۴ دهه نشان داد که ملاها و طلبه ها نه از مملکت داری سر در می تواند و نه از تربیت
گذشته از تعارضات کتاب مقدس ب ا علم، مسیحیت در قرون وسطی شاهد جدال سختی میان علم و دین بوده است؛ این جدال سخت، موجب پیدایش رویکردهای متفاوت در این زمینه شد. یکی از رویکردها، جداسازی حوزه علم و دین از یکدیگر است؛ بدین ترتیب که گفته میشود علم، پاسخ به چگونگی و الهیات پاسخ به چرایی است. برخی نیز این جدا ل را دائمی دانسته و معتقدند که سرانجام، علم، دین را از بین خواهد برد )مک گراث، 1393 ، 339 و 340 .
حیات طیبه چیه؟
گویا در سالیان دور، چوب افراط خورده ای و یا دیده ای
موتور تراوش بدبینی هستی
در دین کامل، چه آموزشها که ناقص است و چه عملها که ناقصتر
طیب کلمه ایست نیکو در میان کلمات نیکو که از آن درایت ناقص کرده اند و سند تحول بنیادین را پرنقص و لنگان و ضعفدار کرده اند.
خواهید گفت: هیچکدام
پس که و چرا؟
ببینید کلیدواژه نطق نوری در مجلس سند ۲۰۳۰ بود. این چه مفهومی داره؟ یعنی دقیقا می دونه چه طور به حیات ادامه بده. یا اولین دیداراش با روحانیون قم نشین بود....اینها خود خیلی معنادار است.
فعلا که مستقل از طلبه بودن یا نبودن، جوان بودن معیار شایستگی شده است، جوانانی در چهره و عقب ماندگانی در علم و ضعیفانی در رفتار، جوانانی بی ادب و کم تربیت که حرمت ذی حق را ندارند
یک دانش هنوز را در تلویزیون معرفی کنند بگویند منظور ما از دانش هنوز دینی این است.
باشه برادر؟
"اینکه تصور شود دانش آموزان با سخنرانی کردن دیندار می شوند تجربه ای است که اشتباه بودن آن از ابتدا محرز و مشخص است . ایمان و دینداری امری قلبی است که بر پایه باور های درونی افراد شکل می گیرد و پرداختن مکرر به ظواهر بدون توجه به ریشه های این مسئله دردی دوا نخواهد کرد و فقط طرحی تازه اجرا می گردد و پس از مدتی باز هم از بحران تربیت سخن گفته خواهد شد."
نمی دونم منظور شما از اینکه کی میگید سایت شما جناحی با مسائل برخورد می کند چی است.
روحانی شیعه واقعی باید بداند که اگر با حکومت سروسری پیدا اعتبارش را از دست داده است. الان تو شهر نگاه مردم به روحانیون چه قدر تغییر کرده است؟
شقایق باپیری پس از اعلام پناهندگی در اسپانیا گفت: دلیلم برای پناهندگی داشتن آینده بهتر در ورزش و پیشرفت ورزشی بوده است. کل زندگیم به دنبال ورزش بودهام و هیج وقت به دنبال سیاست نبودم. شقایق باپیری افزود اگر از بازیکنان تیم چک یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی برای وثیقه نگرفته بودند، هیچ یک از اعضای تیم به ایران برنمیگشتند!
به گمان نگارنده میتوان تصور کرد که رابط هی انسان و خدا، نه رابطهای از آسمان به زمین، بلکه از زمین به آسمان است. یعنی این رابطه برخلاف عقیدهی معمول، از سوی انسان آغاز میشود. این انسان است که در جستجوی خداوند است و برای ایجاد رابطه ب ا او میکوشد و به سوی او گام برمیدارد. اوست که مبتکر این رابط هی مهم معنوی، فرهنگساز و تاریخساز بوده است.
به عبارت روشنتر، پیامبر برگزیدهی خداوند نیست، بلکه ای ن خداوند است که توسط انسان برگزیده میشود. به دیگر سخن، نهاد پیامبری برساختهی انسان است و نه خداوند. انسان مبتکر و خلاقی که خدا را برمیگزیند و ب ا او رابطه برقرار میکند و پیام خود را که حاصل این رابطه است به میان مردم میبرد، پیامبر خوانده
میشود.
این گزاره ی سنتی که پیامبر، انسان برگزیدهی خداوند است و ی ا این گزاره ک ه خداوند، مبتکر برقراری ارتباط با انسان است، فرضیهای بیش نیست، همان گونه انسان، مبتکر برقراری ارتباط با « و یا » خدا برگزیدهی انسان است « نیز گزارهی
فقط یک فرضیه است. پذیرش و یا رد هر فرضیه، به میزان معقولیت ،» خداست
و مقبولیت ادله و نیز چگونگی پاسخگویی به پرسشهایی که در اطراف موضوع
مطرح میشود، بستگی دارد. چرا من ادع ا میکنم که خداوند برگزیدهی انسان
نکته دوم اینکه ترربیت دینی که صرفا تکلیف مدرسه نیست.
خانواده و.....هم دخیل هست در تربیت دینی