اغلب کشورهای جهان سوم یا کشورهای درگیر جنگ و خشونت و نژادپرستی برای گذار به جهان مدرن و یا پذیرش دگرگونی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یکی از دو راه «انقلاب درونی در نگرش افراد» یا «انقلاب بیرونی و دگرگونی ساختارهای سیاسی» را در پیش گرفتند.
حالا پس از گذشت سالیان متمادی آنچه می بینیم این است که تمام کشورهایی که مدل اول یعنی "انقلاب درونی در نگرش شهروندان" را در پیش گرفتند به تدریج و بدون خشونت فراوان به انقلاب دوم یعنی دگرگونی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم نائل شدند. اما کشورهایی که راه رستگاری و نجات خود را در فتح خیابان و پایین کشیدن حاکمان و تغییر نظامهای سیاسی از طریق انقلاب و کودتا می جستدند، لزوما به رضایت و شادکامی مدنظر خود دست نیافتدند و اغلب پس از مدتی دوباره به همان ناراضیان و عاصیان وضع موجود تبدیل شدند و برای دهه ها مدام درجا زدند.
ایران در صد و بیست سال اخیر دو انقلاب، دو کودتا و چندین نهضت و جنبش مهم اجتماعی و سیاسی را تجربه کرده است. این میزان از انقلاب و جنبش در یک کشور در طول یک قرن اخیر تقریبا در دنیا بی سابقه یا بسیار کم سابقه است. حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا این میزان از جنبش های اجتماعی و سیاسی نشان از بلوغ جامعه و در مسیر تحقق بخشیدن به مطالبات سیاسی و اجتماعی بوده است؟ آیا ایران با این میزان از فتح خیابان توسط آحاد ملت و به پایین کشیدن حاکمان و نظام های سیاسی مختلف، امروز دارای توسعه یافته ترین نظام اقتصادی و فرهنگی و سیاسی است؟
باید از آن هموطنانی که علاقه بسیار زیادی دارند تا ایران را با سوئیس و انگلیس و آلمان و ژاپن مقایسه کنند (بدون اینکه کوچکترین شباهت تاریخی و فرهنگی به یکدیگر داشته باشند) پرسید، شمایی که همیشه عاشق انقلاب و دگرگونی های بنیادی در ساختارهای سیاسی هستید کدام از یک از همین کشورها را سراغ دارید که این میزان از جنبش، شورش و انقلاب را تجربه کرده باشد؟ همیشه ایجاد انقلاب درونی و اصلاح رفتارهای خویش امری بسیار سخت و دشوار است چرا که اکثریت مردم هیچ ایرادی در نگرش خود نمی بینند و طبیعتا هیچ نیازی هم به اصلاح احساس نمی کنند.
واقعیت این است که جامعه ما بیشتر از آن که به فکر اصلاح تدریجی مسائل و ایجاد انقلاب درونی در شیوه نگرش افراد به مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باشد به فکر ایجاد انقلاب و تغییر در ساختارهای سیاسی است و این واقعیت ساده را که جامعه ای که در آن رفتارها و نگرش ها اصلاح نشوند، هیچ انقلابی پیام آور آزادی و قانون مندی نخواهد بود را مدام نادیده گرفته است. جامعه ما شبیه کلاس دانشگاهی است که دانشجویانش به جای اصلاح رفتار و شیوه مطالعه خود، مدام با بهانه کردن تدریس ضعیف استاد به فکر عوض کردن اساتید هستند و در نهایت با تعویض اساتید هم موفق به پاس کردن واحدهای درسی شان نمی شوند.
جامعه ما به دنبال ساده ترین راه برای رسیدن به رفاه و آزادی است و آن راه ساده را همیشه در ایجاد انقلاب در ساختارهای سیاسی جسته است. جامعه ما این واقعیت ساده را که برای رسیدن به موفقیت باید ابتدا نوع نگرش ملت تغییر کند را همیشه نادیده گرفته است.
البته علت اصلی گرایش مردم به انقلاب و کودتا و شورش و تغییر ساختارهای سیاسی بسیار ساده است چرا که ایجاد تغییر در نظام سیاسی و حاکمان، بسیار ساده تر و راحت تر از تغییر در نوع نگرش خود به سیاست و فرهنگ و جامعه و.. است. (البته همیشه ایجاد انقلاب درونی و اصلاح رفتارهای خویش امری بسیار سخت و دشوار است چرا که اکثریت مردم هیچ ایرادی در نگرش خود نمی بینند و طبیعتا هیچ نیازی هم به اصلاح احساس نمی کنند)
تاریخ نشان می دهد، جامعه ای که «خود انتقادی» و اصلاحات در نگرش فردی و اجتماعی را پیشه کرده باشد، پس از چندین دهه مشاهده می کند که دچار انقلابی بزرگ شده است، بدون آنکه خیابانی را فتح کرده یا بانک و اتوبوسی را آتش زده باشد. ژاپن یا انگلیس در طول تاریخ خود کمترین کودتا یا انقلاب و جنبش های اجتماعی بزرگ را رهبری کرده اند اما در عمل و به صورت تدریجی بزرگترین انقلاب ها (از قبیل انقلاب فکری، اقتصادی، سیاسی و صنعتی) را رقم زده اند. در مقابل هندوراس و نیکاراگوئه و اوگاندا و پاکستان و چندین کشور دیگر بیشترین انقلاب و کودتا را داشته اند اما در عمل هیچ تغییر مثبت و بنیادینی را چندانی نکرده اند.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
و چه نیکوست آمدن زلزله در ساعت 3:13 ، همچون زلزله تبریز و ...
پوزش می خواهم