دلم می خواهد رک و صریح و شفاف و بدون هرگونه غلو و اغراق یا افراط و تفریط و تماما بر اساس واقعیت و امور مشهود که در تعلیم و تربیت در مدت سی سال دوران خدمتم دیده ام ،مطالبی را پیرامون مقولات متعدد بیان دارم.
وقتی را به یاد دارم که در اواخر سال 1371و اوایل سال 1372 به دبستانی در مرکز یک شهرستان برای گذراندن دوره کارورزی قدم گذاشتم. تصویر دبستان و در و دیوار و شاکلهء آن را بسیار خوب به یاد دارم. قیافه همکارانم را خوب به یاد دارم. چیدمان میزها لباسها و کفشها و پوشش همکاران و بچه ها را خوب به یاد دارم.
به یاد دارم که در آن دبستان توپ و میز تنیس و دروازه فوتبال و تور والیبال بود اما بهتر از الآن که سی سال است می گذرد و دبستانها یا توپ ندارند و یا اگر دارند زهوار در رفته است و میز تنیس و راکت و توپ ندارند و اگر دارند کهنه و شکسته و در انبار ریخته شده است.
از آن روز تا به امروز در دبستانهای چند پایه و مناطق مرزی و عشایری و روستایی و بخش و مرکز شهر و کلان شهر خدمت کردم و ارتقایی در خور که در زمینهء برخورداری از امکانات آموزشی و پرورشی و ورزشی باشد را حس نکردم که هیچ ، بلکه پس رفتها را شاهد بوده ام. اگر دبستان در سالهای 72 تا 75 دارای کیت علوم و ریاضی و وسایل کمک آموزشی خوبی بود امروزه از آن کیتها خبری نیست و اگر باشد تماما فرسوده شده و در انبارهای مدارس جا گرفته اند و خاک می خورند.
یادم می آید در آن سالها در تمام دبستانها حتی دور افتاده ترین دبستانها از شنبه تا پنج شنبه همه روزه و بلا استثناء دانش آموزان تغذیه رایگان داشتند و بعد از چند سالی تغذیهء آنها از 6 روز در هفته به 4 روز و پس از چند سال دیگر به 3 روز . سپس به 2 روز و بعد آن به هیچ روز تنزل یافت و جایگاهش را بوفه مدرسه گرفت و چه دانش آموزانی بودند که برای تغذیه شان هزینه می کردند و چه دانش آموزانی بودند که خجالت می کشیدند حتی به بوفه نزدیک شوند.
از سال 1372 تا 1398 چه در کلاس درس و دبستانهای کم جمعیت و پرجمعیت که حتی کلاس درس تا 49 نفر دانش آموز هم داشته ام در زمینه بهداشتی هرگز شاهد وجود شپش در سر دانش آموز نبودم اما به لطف تنزلها در سال 1398شاهد این موجود در سر دانش آموزان مدارس شهری و روستایی بودیم که مراکز بهداشتی هم حتی متعجب از موضوع ، مرتب در مدارس پیگیری می کردند.
آن روزها دبستانها حتی مدارس روستایی دارای آزمایشگاه و وسایل آزمایشگاهی بود اما امروزه به لطف بی توجهی ها دریغ از وسایل آزمایشگاهی و اتاق آزمایش. آیا با چنین واقعیاتی موجود و روز به روز در حال تنزل نظام آموزش و پرورش و درجا زدن ها و برنامه های کهنه و عملکردهای تکراری و بی نتیجه و بی هدف و افکار و گفتار و نوشتار کهنه و سنتی ،می توان حرف و سخنی برای عرض اندام در جهان کنونی داشت؟
آن روزها اردوهای درون شهری و برون شهری در طول سال تحصیلی در زمینه های سیاحتی ، زیارتی، علمی، فرهنگی خوبی انجام می شد اما امروزه دریغ از یک اردوی درست علمی و تفریحی.
اما کتابها و روشهای تدریس همانها با همان مضامین 30 سال قبل و ارتقاء چندانی را شاهد نبوده ام.
اما کادر مدرسه:
مربی ورزشی در طول این سالها بر همان روش سابق خود کار خویش را ادامه می دهد. 10 دقیقه نرمش دادن بچه ها و انجام چند حرکت کششی و 40 دقیقهء دیگر برای پسرها توپی زهوار در رفته می اندازد که بازی کنند و دخترها هم با چند طناب فرسوده به طور چرخشی ،طنابی بزنند و یا در گوشه و کنار دبستان با چند سنگ به یقل دوقل و یا بازی محلی خودشان بپردازند و مربی ورزشی هم در گوشه ای بنشیند و یا بایستد و تماشا کند و یا با گوشی اش بازی کند و در تلگرام بچرخد (و امروزه به جای ورزش درست طرح کنترل چاقی پیاده شود) و جالب اینکه با چنین آموزشی خواهان آنیم که در فوتبال و والیبال و و سایر رشته های ورزشی به المپیک بروند و در سطح جهان بدرخشند.
مربی پرورشی: آنچه در این مدت 30 ساله شاهدش بودم این بود که مربیان پرورشی مراسم آغازین را برگزار کنند و در و دیوار مدرسه را پر از نوشته هایی همچون آیه و حدیث و متون بهداشتی و ایام بهمن و از این دست مقولات بکنند و تمام کارشان در این موارد خلاصه شده و هنوز هم بر همین روال اند (قضاوت با شما .آیا پرورش و ورزش یعنی اینگونه؟)
معاون آموزشی: تنها کارش کمک به ثبت نام دانش آموزان و توزیع کتاب در اول سال و به صدا در آوردن زنگ مدرسه و سوت زدن و اخطار سوتی دادن به بچه ها در زنگ تفریح.
مدیر دبستان: برگزاری یک بار جلسه انجمن اولیا و مشخص کردن اعضا و میزان پرداخت هزینه به دبستان در همان ابتدای سال تحصیلی و فی النهایه اطلاع رسانی بخشنامه های اداری به همکاران و شرکت در جلسات مدیران در اداره.
معلمین هم که کما فی السابق روزانه 5 ساعت کلاسداری و تدریس و آموزش که بار 90 درصدی کارها را در پیشبرد آموزش و تربیت و پیگیری مسائل دانش آموزان را بر عهده داشته و دارند.
مدارس هوشمند: در تقریبا 12 سال پیش برخی مدارس را در شهر و بعضا چند روستا را به برد هوشمند و کامپیوتر آن هم یک عدد مجهز کردند و چند سالی هم بیشتر استفاده محدود نشد .(حیف آن هزینه ها).
و اما سوال:
آیا با چنین واقعیاتی موجود و روز به روز در حال تنزل نظام آموزش و پرورش و درجا زدن ها و برنامه های کهنه و عملکردهای تکراری و بی نتیجه و بی هدف و افکار و گفتار و نوشتار کهنه و سنتی ،می توان حرف و سخنی برای عرض اندام در جهان کنونی داشت؟
تا کی شعار؟
آیا هنوز دولتمردان متوجه این مسئله نشده اند که انسان در گذر زمان حتی از یک قیافهءکهنه و مدام در حال رویت دل زده می شودتا چه رسد به افکار و پندار و رفتار و آموزش و پرورش کهنهء تکراری؟
در طول این سالها چه وزیران و مدیرانی آمدند و چه شعارها سر ندادند و چه برنامه ها که ننوشتند، اما ما حصل آن این شد که دانش آموز و معلم و قاطبهء مردم برنامه های اینستا و تلگرام و فیلمهای علمی و تخیلی خارجی را دنبال کننده شده اند و از تکرار قیافه ها و برنامه ها و شعارها و نوشتارهای فاقد عمل خسته شده اند.
آیا وقت آن نرسیده کمی بیشتر بیندیشیم و قیافه ها و افکار و برنامه های قدیمی را تعویض کنیم؟
امروزه آموزش و پرورش وزیری نو با قیافه ای نو و افکاری نو و برنامه ای نو می خواهد نه کهنه سربازی که در تمام این سالها به شیوه ای که در مرقومه بیان داشتم پرورش داده و دستی در پرورش داشته است و یا به همان شیوه پرورش یافته است.
و اما از ما گفتن که در شرف رفتنیم ولاکن این را هم از نظر دور ندارند که اگر روزی می گفتند : « صلاح مملکت خویش خسروان دانند » امروزه باید گفت: اگر خسروان صلاحئ نمی دانند کنار بروند که ذی صلاحان کم نیستند آن هم از نوع قیافه ای نو ،افکاری نو، برنامه ای نو، تربیتی نو.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما بعیده مجلس به ۳ومیین گزینه وزارت آ.پ همرای منفی بوده اونم مجلس هم جناح با دولت و...
سومین وزیر پیشنهادی آموزش وپرورش را می توان خوش شانس ترین وزیر جمهوری اسلامی نامید چرا که یقینا روز هفتم آذر نمایندگان مجلس برای بار سوم به آقای رئیسی جسارت نخواهند کرد و به سومین وزیر پیشنهادی رای خواهند داد .
اما ضمن احترام به آقای نوری مطالعه سوابق و رزومه منتشر شده نشان می دهد علی رغم اینکه ایشان می توانند یک معاون پشتیبانی خوب و پخته ای برای حال حاضر آموزش وپرورش باشند هرگز وزیر مناسب و موفقی نخواهند بود و ای کاش ایشان جسارت و تقوی لازم را می داشتند و ......
روح همه شهیدان بویژه شهید والا مقام چمران شاد باد .
گفت فی سبیل الله انجام میدیم
گفتم بسپرن مثل قدیم به مغازه ها شما برو وقت آزاد کمک اونا کن فی سبیل الله. چرا روغن ریخته رو نذر امامزاده میکنی؟ از خدا خجالت بکش. اینطوری باهاش معامله نکن.
جالبه بدونید ایشون علوم حوزوی هم خوندن. کاش میگفت جرات حرف زدن نداریم انقدر دلم برای تنهایی خدا نمیسوخت.