در کشمکش لایحه غمانگیز رتبهبندی معلمان، یکی از اساتید دانشگاه تبریز در کمال بیادبی به ساحت معلمان تاخت. هنوز مرکب این توهین خشک نشده بود که گروهی موسوم به «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی اعضای هیات علمی دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران» بیانیهای در اوج غرور، نخوت و تکبر صادر نمود و در آن از دولت و مجلس خواست که معلمان را با اساتید قیاس نکنند تا مبادا به شأن و شوکت کاذب و عبا و قبای توخالی برخی از استاد نماها بر بخورد و قس علی هذا...
اظهار فضل این تشکل در مورد «لایحه رتبهبندی معلمان»فاقد مبانی حقوقی و وجاهت قانونی است، لذا به عنوان یک معلم منتقد آموزش و پرورش از همین جا از «تشکلهای صنفی اعضای هیات علمی و...»درخواست میکنم در مناظره با نمایندگان معلمان منتقد در دفتر "صدای معلم" و یا یکی از دانشگاهها اعلام آمادگی نماید تا به قول شاعر: تا سیهروی شود هر که در او غش باشد...
درنگی در وضعیت دانشگاههای کشور
با کسب اجازه از ساحت اساتید واقعی و پیشکسوت که بر گردن امثال بنده حق استادی داشته و علاوه بر متن از آنها منش آموخته و کماکان ریزهخوار سفره پربرکتشان بوده و هستم، جملاتی که در پیش رو میخوانیم به تأسی و ملهم از اظهارات اساتید منصف، پیشکسوت و واقعی است. لذا این جملات احتمالا قریب به یقین بوده و نشانگر سیمای واقعی دانشگاهها و مراکز آموزشی ماست.
همانطور که همگان واقفیم جای نق و نقد در دانشگاهها و بدتر از آن در آموزش و پرورش به شدت خالی بوده و سیستم آموزشی ما تولیداتی یکدست، بیخاصیت، ناهنجار و فاقد قوه ممیزه و روحیه انتقادی، تولید، تکثیر و تایید مینماید. متأسفانه دانشگاههای مملکت در کنار آموزش و پرورش فاقد تفکر و روحیه انتقادی بوده و به هویت مستقل مدنیشان توسط استاد نماها و معلم نماها چوب حراج زده شده است.
اصالت؛ گمشده دانشگاههاست
امروز اصالت، صداقت، شجاعت، شهامت، آزاد منشی و روحیه انتقادی حلقههای گمشده مراکز آموزشی ماست. کافیست سری به کتاب «روایت دگرگونی در دانشگاههای ایران» نوشته خانم دکتر زهرا محمدی بزنیم تا با بخشهایی از سیمای واقعی و اوضاع اسف بار دانشگاههای دولتی، آزاد، پیام نور، پژوهشگاهها و بدتر از همه با مراکز علمی کاربردی و دانشگاههای خصوصی آشنا شویم.
اساتید ساندویچی
نسل اساتید و معلمان اصیل و نجیب رو به انقراض بوده و اساتید تازه به دوران رسیده متاسفانه بعضا در حال کاسبی در دانشگاهها و مدرک و نمره فروشی در مراکز به اصطلاح علمیاند.
جنبههای اخلاقی و منشی اساتید ساندویچی سیر قهقرایی داشته و بیش از پنجاه درصدشان سواد خواندن و نوشتن درست و حسابی ندارند. حضرات معمولا از راههای میانبر و غیر اخلاقی رزومههای بالا بلند و کیلومتری و کیلویی تلنبار کردهاند و بعضا زودتر از اساتید پیشکسوت و استادیار خود به درجه ممتاز استادی دست یازیده اند، در حالی که در علم راه میانبری نیست مگر برای استثناها و نوابغ علمی.
نیم میلیون دکترای ...
در اثر سیاستهای فرهنگی مبتذل وزارت علوم بیش از نیم میلیون نفر با مدرک دکترا در حال تدریس در انواع و اقسام دانشگاهها و مراکز آموزشیاند. به جرأت می توان گفت که بیش از ۷۰ درصدشان فاقد شأنیت استادی بوده و حاصل ابتذال پروژه دکترسازی و استاد پروری اند. امروزه متأسفانه دانشگاههای ایران آکنده از استاد نماهای نیمه باسواد، مدعی، فاقد هنجارهای اجتماعی و تهی از ارزشهای انسانی هستند. سواد هنری و آداب معاشرت در استاد نماها تعطیل بوده و حضرات در حال کاسبی در دانشگاهها و استثمار دانشجو در قالب سرقت تحقیق و پژوهش دانشجویانند و البته هر از گاهی مجموعه تحقیقات دانشجویان را در قالب کتابی علمی بنام خود سکه زده و به عنوان یک اثر علمی پژوهشی به خورد اجتماع میدهند.
مراکز آموزشی یا طبلهای توخالی
متأسفانه دانشگاههای مملکت در کنار آموزش و پرورش فاقد تفکر و روحیه انتقادی بوده و به هویت مستقل مدنیشان توسط استاد نماها و معلم نماها چوب حراج زده شده است.
البته نباید از معرفی کاندیداهای وزارت آموزش و پرورش از نسل به اصطلاح اساتید دانشگاه توسط دولتها غافل شد. در حالی که آموزش و پرورش خود همواره صادرکننده مدیران با کفایت بوده امروزه باید تحقیر تحمیل وزیرانی آبکی و طبلهای توخالی را بر سیمای خراشیده خود تحمل نماید و البته چه تحقیری بالاتر از این خفت و تنازل!
تکرار درخواست مناظره
اینجانب به عنوان یکی از خادمان آموزش و پرورش «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی اعضای هیات علمی دانشگاهها و پژوهشگاهها» را به مناظره دعوت کرده و انتظار دارم این عزیزان شهامت و جسارت لازم برای پذیرش این درخواست را داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
قاسم پور خوب نوشتی
بعید می دانم که هیچکدام از دکترک های سهمیه ای ، که تنها هنرشان قمپز در کردن های پر سر و صدا بوده و تنها سرمایه شان جزوات مندرس چند دهه پیش ، تحت عنوان علم روز! باشد ، دل و جرات مناظره داشته باشند.
البته این جیغ بنفش ها جلوی پرده نمایش است و پشت پرده این خیمه شب بازی طبق معمول پای تضاد منافع در میانست.
ما معلم ها حاضریم یک ماه فقط یک ماه جایمان را با دکترک ها در کلاس چهل ، پنجاه نفری مدارس با کلاس دانشجویان عوض کنیم. ما از دکترک ها تدریس نمی خواهیم ، فقط کافیست که کلاس را نگه دارند ...