بگذارید بیمقدمه، تعریفی اجمالی از « اهل تفکر » ارائه دهم، مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئهی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطهی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و میکنند ؛ حال محتمل است گذرشان به آکادمی افتاده باشد، یا نه، هم آنان که با کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کردهاند، از شعور متعارف تبعیت نمیکنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمیگذرند، در طبیعت ثانویه خویش بیتوته کردهاند، با خود خلوت دارند و صاحب وقت تفکرند تا آنجا که ممکن است... با سنت تاریخی خویش قهر نکردهاند و میکوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشودهاند، از فلسفه و هنر بهرهها دارند، شعر را میفهمند، راه خویش را از تودههای منتشر جدا کردهاند، به مصرفگرایی و وراجی روی خوش نشان نمیدهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشریاندیشان، و از ایدئولوژیهای مسلط دوران و جامعه در فاصلهی معناداری میایستند و در کل از راهی نمیروند که روندگان آن زیاد است...
حال برگردیم سر وقت مدعای این جستار .
چرا نگارنده معتقد است چنین فئهی قلیلی در ایران امروز دچار غربت مضاعفی هستند، ؛ اولا هم دلسوز دولت و هم خیرخواه ملت هستند اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمییابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند، ثانیا، درد توسعهنیافتگی تاریخی را فهم کردهاند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون سنتگرا و نوگرا رانده میشوند، ثالثا نمیتوانند به تندرویها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند، و رابعا دچارند، به تفکر و تعقل حتی به نحو ناخواستهای دچارند یعنی نمیتوانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند.
اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریبند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانهاند و سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش میتوانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی مینهند، دولت، ملت و روشنفکران!
لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطهی این هر سه گروه بیرون است . . بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحرانهای ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقبماندگی به سر میبرد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!
در پایان، از هر دوستی که مخاطب این جستار قرار میگیرد خواهانم در صورت عدم همدلی با نگارنده با دلیل و برهان مدعیات این جستار را به پرسش گرفته، نگارنده را در نیل به فهم بهتر یاری رساند، با امید به اصلاح رویههای خطا و گریز از داوریهای ناصواب و شتاب زده!
کانال اندیشه انتقادی
نظرات بینندگان
《چرا مناطقی که از لحاظ اقتصادی پیشرفته تر بودند ، به خصوص با ایجاد تحولی انقلابی در کلیسا موافقت بیشتری از خود نشان می دادند؟ پاسخ ، به آن سادگی که گمان می رود نیست》(کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، نویسنده ماکس وبر، ترجمه مرتضی ثاقب فر، نشر جامی ۱۳۸۸، صفحه ۳۲)
ماکس وبر و مانند او نابغه بودند ، پشتکار داشتند ، سوال می کردند و شدند ماکس وبر. به نظر من به عنوان یک معلم و علاقمند به علوم اجتماعی ، جامعه ما امروز نیاز به نقد اساسی از گذشته ، یعنی تاریخ خود تا حال و آینده دارد.ولی خوب همه ما به نیکی می دانیم که آنچه در جامعه ما به فراوانی وجود دارد ، از خانواده گرفته تا بالاترین سطوح اجتماع ، خط قرمز بوده که اجازه حتی پرسش سوالات ابتدایی را نداده و آن را در نطفه خفه می کنند!