یکی از دوستانم مدتی پیش راجع به سبک مبارزه «مهاتما گاندی» صحبت میکرد و من دیدم برداشت او از «مبارزه بدون خشونت» و «قانون آهیمسا» چقدر اشتباه است. درست است که گاندی از پیروان خود نخواست دست به اسلحه ببرند ولی اسلحه دیگری بهدست آنان داد که شاهرگ کمپانی هند شرقی (استعمار انگلیس) را قطع کرد:
«بایکوت»! هندیها طبق الگوی گاندی قرار شد نه از انگلیسیها چیزی بخرند نه به آنها چیزی بفروشند، نه برای آنها کار کنند و نه با آنان صحبت کنند!
قرنها پیش از گاندی «شیخ خلیفه» پیشوای معنوی سربداران خراسان با حکم «خراج دادن به مغولان حرام است» کاری شبیه گاندی انجام داد. این شیوه مبارزه کار آسانی نیست که شبیه «نشستن و نظاره کردن» باشد. خود گاندی کت و شلواری که پارچه انگلیسی داشت را از تن درآورد و با پارچهای که خودش از پشم بز ریسیده بود تنپوشی ساخت که همه ما عکس او را با آن دیدهایم.
شیر بز نوشیدن و پشم بز پوشیدن هیچ شباهتی به الگوی «عرفانزدگی» و «روشنفکرمآبی» نخبگان ما یا انفعال پرخاشگرانه (Passive Aggression) تودهٔ جامعهٔ ما در مقابل نهادهای قدرت نامشروع ندارد.
یکی از دانشجویانم نیز برداشت اشتباهی از «آداپتاسیون» یا «انطباق» داشت، از نظر او «جنگیدن» نمودی از ناتوانی در آداپتاسیون بود و پذیرش و انطباق چیزی بود شبیه «انفعال»! در حالی که آداپتاسیون دو وجه دارد: در «Accommodation» ما خود را تغییر میدهیم تا با شرایط محیط هماهنگ شویم و در «Assimilation» ما محیط را تغییر میدهیم تا با ارزشها و نیازهای ما هماهنگشود.
انفعال و تسلیم در مقابل هرچه در محیط وجود دارد را نمیتوان «آداپتاسیون» نامید. در فرهنگ ما آنقدر تعارف و تعریف، تملق و ریاکاری و ترس و بزدلی شایع است که بهراحتی «فرار از مسئولیت اجتماعی» نقاب «آهیمسا» و «آداپتاسیون» به چهره میزند و ما دلخوش میکنیم که با کارینکردن مشغول کار عظیمی هستیم!
سایت دکتر سرگلزایی / معلم - روان پزشک
نظرات بینندگان
قبلاً هم در ذیل چند یادداشت دیگر کامنت نوشتم که مقایسه تجربه زیسته انسان ساکن در فلات ایران با مشخصه ها ، همچنین نامشخصه های تاریخ و جغرافی خاص خود با هند ، ژاپن و ... مغلطه ی بزرگی است.
فلات ایران در ۲۰ قرن گذشته ، حداقل چهار بار مورد هجوم اقوام اجنبی قرار گرفته که در نتیجه تا قرن ها دچار در خود فرو رفتگی روانی ، محافظه کاری و ... و بالنتیجه به قول لاکان انتقال این رفتار به نسل بعدی شده است. شاید آخرین این هجوم ها ، تصرف اصفهان به دست هوتکیان و انقراض صفویه بود.
ادامه :
در پایان می توان گفت که فرهنگ انسان زیسته در فلات ایران ، فرهنگ مقابله با اجنبی مسلط ، پس از شکست و تسلیم ظاهری در جهت حفظ حیات فیزیکی و فرهنگی حداقلی بوده است.
در این خصوص تقی ارانی ، فارغ از ایدیولوژی که به آن معتقد بود، گفتاورد جالب و تا حدودی بی پرده پوشی دارد ، که گفته :
«...از ۱۰ میلیون نفوس این ملت، ۶ میلیون دهقان در سرزمین گشاد ایران پراکنده از هم دور، عمومأ فقیر و بیسواد و در قید اسارت تعصبات و خرافات میباشند. تحت تأثیر این فلاکتهای طبیعی و اجتماعی، دهقان ایرانی عمومأ ترسو، مطیع، متعصب، مکار و محروم از مزایای تمدن بشر امروز است».