بی شک در شرایط سخت اقتصادی و کرونا زده کنونی بسی دشوار است که توجهات را به امورات فرهنگی ، تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش جلب کرد چرا که توجه افکار عمومی به سوی افق های مباحث سیاسی و جنگ سخت و نرم، گرم است و گویا همگان در زیر سایه درخت این مباحث، پریشان خاطر آرمیده اند.
اخبار ناشی از این مسائل بیشتر از اخبار پدیده های تلخ ناشی از بحران های اجتماعی توجه برانگیز شده است.
در این ملک بی رمق لاجرم چه کسی باید به فکر باغچه پژمرده فرهنگ و تعلیم و تربیت و شخصت سازی در جامعه باشد؟!
با تاسف نهاد تعلیم و تربیت در این مرز و بوم هم که شخصیتش روبه افول است به طوری که جایگاه اجتماعی و حرمت و منزلت فرهنگیان از جنس فرودستان جامعه گشته است به طوری که برای چندر غاز افزایش حقوق در شرایط ابرتورم اقتصادی از فوق العاده ویژه تا رتبه بندی گرفته باید سالها زمین و زمان را درنوردند و کمپین های مجازی راه بیاندازند و سالها دولت مردان هم این مسائل را تاب دهند و در بوق و کرنا بدمند و خوراک تبلیغات رسانه ای فراهم آورند که آهای ملت حقوق معلمان را افزایش داده ایم؟!
امروزه عصر پشت و رویی شده است، کوچک ها بزرگ و بزرگ ها کوچک شمرده می شوند! این رویداد بی گمان نشانه تحرک نزولی و سقوط فرهنگی جامعه است که در صورت تداوم، پیامدهای آن به لایه های دیگر اجتماع نیز رسوخ خواهد کرد و بنیان های فرهنگی و اجتماعی را با تهدید مواجه خواهد کرد و بی گمان تهدیدات فرهنگی بسی ویرانگرتر از تهدیدات امنیتی، سیاسی و نظامی برای جامعه است.
طی سالیان گذشته به صورت های گوناگونی خواسته یا ناخواسته تیغ دولت و مجلس کالبد نحیف دستگاه تعلیم و تربیت کشور را خراشیده و زخم آن را هر چه بیشتر عمیق تر نموده است ؛ تصمیمات ناروا، گزینشهای بی جا، سیاستگذاری های اشتباه ،به کار گماردن وزرا و مسئولین ناتوان و اعمال نفوذهای ناشایست در مقابل دیوار کوتاه و دژ بی دفاع آموزش و پرورش موجب تضعیف هر چه بیشتر آن شده است.
در این میان سبک گزینش و استخدام معلمان و عدم توجه به توانایی های ذاتی و مهارتهای لازم در آنان موجبات تحمیل نیروهای ناتوان بسیاری در بدنه آموزش و پرورش گردیده از سرباز معلم گرفته که شکی نیست یک سرباز نمی تواند انگیزه ای برای خدمت داشته باشد در حالی که روز شماری برای پایان خدمت می کند تا جذب نیروهای ناتوان و ناکارآمد که اکثرا از روی روابط و با پرونده سازی های ناروا از جمله در نهضت و ...جذب آموزش و پرورش شده اند و اکثرا فاقد دانش و مهارت های حرفه ای هستند و همواره جای بسی پرسش است که این چه نهضتی است که پس از ۴۳ سال هنوز نتوانسته است به سرانجام هدف خود که همانا ریشه کنی بی سوادی است برسد ؟ در هر صورت پیامدهای جذب این گونه پرسنل و عدم توجه به محتواهای کاربردی در کتب درسی و گنجاندن دروس و برنامه هایی که اساسا نه ضرورتی بدانهاست و نه در عمل کیفیت و خروجی آن چنانی دارند و خود انبوهی از هزینه ها و عده کثیری از نیروها را به خود مشغول می دارند به همراه صدها موارد این چنینی ضرورت بررسی ، تحلیل واکاوی همه جانبه و بدون تعصب را می طلبد.
بی گمان امروزه خشونت های اجتماعی ، دلزدگی تحصیلی و ناامیدی نسبت به آینده و آسیب های اجتماعی بسیاری در کمین کودکان و نوجوانان این و مرز و بوم است؛ اولیای دانش آموزان دیگر همچون گذشته آسوده خاطر از آینده شغلی فرزندان شان از راه کسب علم و ادامه تحصیل آنان نیستند. دیر زمانیست که بسیاری از صاحب نظران از مرگ مدرسه سخن می گویند و زنگ های هشدار را به صدا در آورده اند.
اگر ویرانی های ناشی از بلایای طبیعی و پیامدهای جنگهای ویران گر را در نظر داشته باشیم خرابی های به بار نشسته از آنها هیچ گاه همتراز با خرابی های به بار آمده از تضعیف بنیان های فرهنگی و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی در جامعه نیست . کودکان و نوجوانان در مرحله رشد شخصیتی خود نیازمند الگوها هستند . آنان بزرگترها را و خصوصا معلمان شان را چه خوش داشته باشیم چه نداشته باشیم الگوی خود قرار می دهند ؛ حال چگونه است که جامعه ما دارد الگوهای نوباوگان و آینده سازانش را این گونه بدون پرستیژ برای آنها رو نمایی می کند ؟
فرهنگیان پاسداران سلامت اخلاقی و مربیان شرافت و کرامت جامعه هستند ؛ نباید باغچه فرهنگ و ارزش ها و سنت های اجتماعی جامعه ره به سوی پژمردگی داشته باشد.
اگر چه امروزه چالش های سیاسی و اقتصادی بسیاری دامن گیر جامعه ما شده است و موجب ژولیده شدن عرصه های مختلف جامعه گردیده ولی آنان که سیر تحولات تاریخی ،سیاسی و اجتماعی ایرانیان را مطالعه کرده باشند نیک می دانند که هرگز جامعه ما با این گونه چالش ها نامانوس نبوده است . در دوران قاجار و عصر پهلوی ها و حتی قبل از آن از حمله اعراب و مغولان گرفته تا جنگهای ایران و روس و تحولات مربوط به جنگهای جهانی نشان به آن نشان دارد که ایرانیان همواره تحت تاثیر تنش های سیاسی و اقتصادی آسیب های بسیاری دیده اند ولی استحکام بنیان های فرهنگی، ارزش ها و سنت ها راز ماندگاری آنان در تاریخ و پا گرفتن دوباره و برگشتن به عرصه سیاست و اقتصاد جهانی گشته اند. شاید امروزه که کشور دامن گیر بحرانهای سیاست خارجی و اقتصادی شده است تفاوتش با مقاطع گذشته مقاومت در عرصه سیاسی و اقتصادی و شکنندگی عصای فرهنگ و ارزش ها و سنتهایش باشد.
در هر صورت اگر مدار تعلیم و تربیت و کانون های معطوف به شخصیت سازی از جمله کانون خانواده و مدرسه کارآمد در اولویت سیاست گذاری ها قرار نگیرند و با تضعیف نهاد آموزش و پروش و به تضعیف کشانیدن کارکردهای تربیتی آن مواجه باشیم خروجی آن بیشتر از چالش های کنونی نخواهد بود و در نهایت جامعه، زنان و مردان علیلی را تربیت خواهد کرد که با هویت فرهنگی خود سرناسازگاری خواهد داشت و دچار خوباختگی فرهنگی خواهند شد.
از این رو ، بها دادن به کانون های شخصیت ساز جامعه و بازبینی اشتباهات و کوتاهیهای صورت گرفته در گذشته و جایگزینی شیوه های نوین و مناسب ، ضرورتی غیر قابل انکار است.
می توان آغاز فرایند نوسازی را از خانه تکانی در آموزش و پرورش و ارتقای منزلت اجتماعی فرهنگیان شروع کرد.
امید است نقطه آغاز این فرایند از انتخاب وزیری با معیارها و ملاک های مورد پسند جامعه فرهنگیان کشور و دغدغه مندان عرصه فرهنگ و اندیشه آغاز گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ازحاجی به حاجی بابایی
از حاج بابایی به حاج میرزایی
از حاج میرزایی به کاظمی
رسیدیم!!
حالا هم زمزمه احمدحیدری یا دوباره حاجی بابایی