"تنبلی" و "ترسویی" است که سبب میشود بخشِ بزرگی از آدمیان با آنکه "روَندِ طبیعی" دیرگاهی است بسترِ لازم و کافی را برای "بلوغِ" آنان فراهم کرده است، همچنان راغبند در تمام مدت عمرشان "نابالغ" باقی بمانند تا دیگران بتوانند بسیار سهل و ساده، خود را به مقامِ قیّمِ آنان بَرکشانند .
«نابالغی» از «راحتطلبی» برمیخیزد و فردِ نابالغ با خود میگوید :
تا کتابی هست که برایم اسبابِ فهم است، تا روحانیای هست که غمگسارِ من و در حکمِ وجدانِ من است، و تا پزشکی هست که میگوید چه باید خورد و چه نباید خورد و... دیگر چرا خود را [با اندیشیدن] به زحمت اندازم؟
《دلیر باش در بهکار گرفتنِ فهمِ خویش!》 ("شجاعتِ اندیشیدن" داشته باش)؛ این است شعارِ روشننگری!
ایمانوئل کانت
رساله ی «روشنگری چیست؟
***
سال 1384 بود . اواخر دولت محمد خاتمی . معلم ریاضی در دوره راهنمایی بود و در برخی تجمعات صنفی معلمان شرکت می کرد .
همیشه انتقادش به تشکل های دیگر مانند سازمان معلمان این بود که آنان " سیاسی " هستند و مطالبات صنفی و مطالبه گری در حوزه " صنف " را نباید با سیاست درآمیخت .
( ایشان و البته خیلی ها در آن زمان بر این باور بودند که معلمان در حوزه " اندیشه سیاسی " و " سلایق حزبی " دچار افتراق و چند دستگی هستند اما در حوزه " صنف " و با تکیه بر " وفاق صنفی " می شود انسجامی در میان فرهنگیان برای شکل گیری یک " نقطه کانونی " پدید آورد و بر اساس آن ، معلمان را به سوی تشکیل یک گروه اجتماعی قوی و تاثیرگذار رهنمون کرد اما مرور زمان که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد نشان داد که فرهنگیان حتی در حوزه " صنف " هم کم تر به اشتراکی دست می یازند و متکلم وحده بودن همچون حضور غالب آنان در سر کلاس و خود را " عقل منفصل و دانای کل پنداشتن " خصیصه ای است که خود نیاز به یک کار فرهنگی عمیق ، ریشه دار و پیوسته در نهادی دارد که قرار است خودش آغازگر تحولات فرهنگی در جامعه ی بی پرنسیب و غیر قابل پیش بینی چون جامعه ایرانی باشد )
در آن سال که محمود احمدی نژاد کاندید ریاست جمهوری شد برایش ستاد زد و تبلیغ کرد .
همین که احمدی نژاد رئیس جمهور شد یک مرتبه از معلمی به ریاست یک منطقه در آموزش و پرورش جهش کرد ...
نظیر این وضعیت در زمان کاندیداتوری حسن روحانی هم اتفاق افتاد . وظیفه حوزه عمومی باید پمپاژ آگاهی و شجاعت به دستگاهی باشد که البته فعلا در جامعه جایگاه چندانی ندارد و خیلی در معادلات و معدلات به حساب نمی آید جز همان کارکرد " سازمان رای " که در ابتدای مکتوب به آن اشاره گردید .
بودند کسانی که در ستادها فعال بودند و یک دفعه ره چندین ساله را یک شبه پیمودند .
البته این وضعیت نه در آموزش و پرورش که به نظر می رسد در کل سیستم ریشه دوانده است اما از آن جا قرار است موتور تحولات از دستگاه آموزش و تربیت باشد ناگزیریم که نقطه ثقل انتقاد را " آموزش و پرورش " قرار دهیم .
از آن جا که اساسا در آموزش و پرورش چیزی به نام کار راهه یا مسیر ارتقای شغلی ( Career) تعریف نشده و ظاهرا اراده ای هم برای تغییر وضعیت دیده نمی شود ، این موارد توسط افراد درون سیستم آموخته می شوند و بر اساس اصل تقلید به کل آن تسری و تعمیم پیدا می کند .
معمولا و پس از هر انتخاباتی به دلیل آن که سسیستم مدیریتی در کشور ما از " علم " و " نگاه علمی " تبعیت نمی کند و افراد در مسیر ارتقای شغلی و براساس شایستگی های شغلی و صلاحیت های حرفه ای در جای خود قرار نگرفته اند ، موج تغییرات فله ای مدیریتی بر اساس تفکرات قبیله ای آغاز می شود . و البته این وضعیت به مرور زمان در سیستم تثبیت و عادی سازی شده است .
این جا این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا زمانی که فرمول های مدیریتی غالب در آموزش و پرورش این گونه تعریف شوند ، می توان انتظار تحول در تعلیم و تربیت را داشت زمانی که کار به کاردان سپرده نشود و معیار انتصاب و بقا در مکانیسم مدیریتی ، تطابق و سرسپردگی محض باشد ؟
آیا می توان در چنین ساز و کاری " تفکر انتقادی " را به عنوان سنگ بنای تحول در آموزش و تسری آن به جامعه بنیان نهاد و سپس انتظار داشت که الگوهای حکمرانی در کشور تابعی از فرهنگ مطالبه گری آموزش داده شده در نظام آموزشی باشد ؟
به دو نکته اساسی در این جا اشاره می کنم .
پس از مناظره نخست این پرسش مطرح شده که چرا در گفتمان کاندیداها آدرسی از آموزش و پرورش و معلمان یافت نمی شود ؟
پاسخ به این پرسش ساده است به شرط آن قصد " خود فریبی " و " واژگون دیدن واقعیت ها " را نداشته باشیم .
در حال حاضر ، آموزش و پرورش واقعا در اولویت نیست و مسائل مهم تر و استراتژیکی برای طرح در حوزه عمومی مانند " سیاست و اقتصاد " وجود دارند ضمن آن که در طول چهار دهه پس از انقلاب اسلامی ، آموزش و پرورش علی رغم تعریف و تمجیدها و حرف هایی که همیشه از حد " شعار " فراتر نرفته اند هیچ گاه در اولویت نبوده است .
البته این دیدگاه مختص حاکمیت نبوده و در جامعه هم نهادینه شده است . اگر این حوزه عمومی تشکیل شده بود نباید از حدود 800 هزار فرهنگی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان در عصری که ارتباطات نام گرفته و شبکه های اجتماعی به همه جا نفوذ کرده اند فقط در حدود 4000 نفر در کمپین شرکت کنند .
در اثبات فقدان اولویت برای دستگاهی مانند آموزش و پرورش همین بس که همیشه با کسری بودجه مزمن مواجه بوده است . مطالبات قانونی همان معوقات و تعهدات عمل نشده هستند که با شگردهای رسانه ای و توسط همان مسئولان با همان ترتیب ارتقای شغلی بزرگ نمایی می شوند و مهم تر آن که هنوز سهمی از آموزش و پرورش ایران در تولید ناخالص ملی تعریف نشده و معیار همان بودجه عمومی است . ( این جا )
در مناظره دوم کاندیداهای ریاست جمهوری هم به وضوح مشاهده شد که هیچ یک از این افراد شناخت و مطالعه ای عمیق و سیستماتیک و حتی " حداقلی " از چالش های آموزش ندارند و سخنان آنان در بیان یک سری موضوعات کلیشه ای ، تکراری و کلی خلاصه شده است که احتمالا به گوش آنان رسیده است و البته تصور آنان بر این است که اگر آنان اسمی از اقشار مختلف بیاورند می توانند با تکیه بر روان شناسی جامعه ایرانی و حافظه ضعیف تاریخی ، معلمان را مدیون و وام دار لطف خویش کنند .
و اما نکته دوم ؛
برخی اوقات و در برخی محافل صحبت از « مرجعیت معلمان » می شود .
در این مورد جست و جوهای فراوانی کردم . هیج سند پژوهشی را نیافتم که نشان دهد که معلمان در جامعه ایرانی جزء " گروه های مرجع " قرار می گیرند .
اگر گروهی واقعا در مرتبه " مرجعیت " باشد آیا باید دائما توسط جامعه در مورد تعطیلات زیادش بازخواست شده و مورد کنایه و تمسخر قرار گیرد ؟
تا زمانی که آموزش در اولویت برنامه ریزی و سیاست گذاری های کلان قرار نگیرد تحولی در وضعیت این وزارتخانه و مقوله تربیت ایجاد نخواهد شد .
این شیفت وضعیت هم چیزی نیست که با شعار ، خیال پردازی و توهم حاصل شود .
تغییر نگاه به آموزش در کشوری مانند ایران نیاز به تشکیل و توسعه " حوزه عمومی " دارد .
دو رکن مهم " تشکل " و یا " تحزب " و " رسانه " در ایجاد فضای مطالبه گرانه و امیدبخش نقش دارند .
پرداختن به این دو رکن مهم خود نیاز به گشودن فصلی جداگانه و تفصیلی دارد اما شواهد ، تجارب و مشاهدات موید این واقعیت است که ما در آموزش و پرورش ، " حوزه عمومی " نداریم . ( این جا )
مقصود فراستخواه در این مورد و در گفت و گو با « صدای معلم » می گوید :
«مشکل عمده آموزش و پرورش این است که حوزه عمومی ندارد و برای همین است که دست شما را باید بوسید که برای معلمان رسانه ای ایجاد کرده اید. هیج سند پژوهشی را نیافتم که نشان دهد که معلمان در جامعه ایرانی جزء " گروه های مرجع " قرار می گیرند .
بدبختی آموزش و پرورش این است که حوزه عمومی ندارد، صدای معلم ندارد. مطالبه ای نیست. خانواده ها متأسفانه بالاجبار می خواهند خودشان را سر پا نگه دارند. به دومینوی تست زنی می پیوندند تا بلکه بچه های شان رشد کنند . متاسفانه تعلیم و تربیت ایران حوزه عمومی چندان ندارد. درد آشنایانی مستقل و صاحب رأی که در این حوزه مطالبه بکنند. کنش داشته باشند. همه، متأسفانه کارکنان آموزش و پرورش شده اند و اندک است کنشگران اموزش و پرورش. رشدیه کارمند آموزش و پرورش نبود. کنشگر بود. باغچه بان، بهمن بیگی ، توران میرهادی، محمد باقر هشیار اینها همه کنشگر بودند. اگر می خواهیم مشکلات آموزش و پرورش حل بشود باید حوزه عمومی آموزش و پرورش توسعه پیدا بکند... »
به عنوان مثال ؛ اگر این حوزه عمومی تشکیل شده بود نباید از حدود 800 هزار فرهنگی عضو صندوق ذخیره فرهنگیان در عصری که ارتباطات نام گرفته و شبکه های اجتماعی به همه جا نفوذ کرده اند فقط در حدود 4000 نفر در کمپین شرکت کنند . ( قابل توجه کسانی که می گفتند معلمان در حوزه صنف می توانند به اشتراک و اتحاد برسند ).
اگر این حوزه عمومی بود باید از استقلال حرفه ای آموزش دفاع می کرد و اجازه ورود و دخالت نهادهای غیرتخصصی و موازی به مسائل آن را نمی داد .
در حوزه رسانه در آموزش و پرورش هم حرفی برای گفتن نیست .
کافی است به سطح و کیفیت پرسش های ارائه شده در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش نگاهی بیندازید که خود بهترین فکت برای اثبات این گزاره و یا ادعاست . ( در این مورد در گزارش های متعدد صدای معلم و به تفصیل به آن اشاره گردیده است ).
با وجود آن که تعداد تشکل های حاضر و نه فعال در آموزش و پرورش عدد قابل توجهی است تردیدی نیست اما از نظر من ، این تشکل ها نه تئوری و نقشه راهی برای مطالبه گری در حوزه عمومی دارند و نه شجاعت و شهامت برخورد با انحرافات در فرهنگ سازمانی آنان تعریف و تبیین شده است .
در درون این دستگاه ، معلمانی که به مسائلی فراتر از " صنف " و " معیشت " بیندیشند اندک هستند و به قول زنده یاد " صمد بهرنگی " ، « چوخ بختیارها » در اکثریت اند .
این ها حتی مدافع ساز و کاری مانند « سازمان نظام معلمی » هم نیستند که بتواند با اعطای " صلاحیت های حرفه ای " به آنان ، گامی در جهت ایجاد " پرستیژ " و به تبع آنان " مرجعیت اجتماعی " بردارد .
در مجموع ، اندیشه تشکل پذیری در این مجموعه فرهنگی ، جایگاه و پایگاهی ندارد .
وظیفه حوزه عمومی باید پمپاژ آگاهی و شجاعت به دستگاهی باشد که البته فعلا در جامعه جایگاه چندانی ندارد و خیلی در معادلات و معدلات به حساب نمی آید جز همان کارکرد " سازمان رای " که در ابتدای مکتوب به آن اشاره گردید .
نظرات بینندگان
البته جو " بی تفاوتی " منحصر به جامعه فرهنگیان نیست و مانند خوره ای به جان کل جامعه ایران افتاده است .
اما از هر قشری به اندازه خودش انتظار می رود .
معلمی که سر کلاس می رود و می خواهد نسل آینده را پرورش دهد باید چیزی در چنته خویش داشته باشد و الا مورد تمسخر و مضحکه دانش آموزان ، خانواده ها و در نهایت جامعه قرار خواهد گرفت .
پایدار باشید .
دوتا از کاندیدا آقای رئیسی و آقای قاضی زاده هاشمی اسمی از جمعیت معلمین بردند.اصلا در مناظرات این دوره و دوره های قبل طرح و برنامه ای اصولی برای آموزش و پرورش ندیدیم.آقای دکتر همتی باز به یک مسئلهء ریشه ای در مورد مدارس دولتی و اولیا سخنی ایراد کرد.اما روی هم رفته تمامشان نگاهی به رای میلیونی این گروه دارند تا رسیدگی برنامه ای به رفع معضلات آن.البته ما هم چندان بی تقصیر نیستیم .چرا که تا کنون در ایجاد یک تشکل درست و صنف درست تلاش نکرده ایم .اصلا ما یک نمایندهء درست در دل سیاسیون نداریم .قشر ما هم علیرغم ادعای علم و آگاهی وسرآمدی دانش جایگاهی برای عرض اندام و تاثیرگذار نیافته است.هم خودمان دچار روزمرگی شده ایم و هم ما را به سمت روزمرگی سوق داده اند.گاهی همان چیزی را که مردان سیاست می خواهند ما خودمان پیشاپیش به استقبالش رفته ایم.صد حیف و هزاران حیف زین عمر گهربار.
آقای شیبانی
سپاس .
موافقم .
در میان کاندیداها ، انصافا آقای همتی هم فن بیان دارد و هم سواد .
اما مشکل همان فقدان سرمایه و اعتماد اجتماعی است .
این که این حرف ها همه تا شب انتخابات است .
فردای انتخابات ، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته !
همه چیز مثل روز اول می شود .
پایدار باشید .
این گونه نیست .
در حال حاضر ، هنرمندان ، ورزشکاران ، سلبریتی ها و برخی چهره ها مرجعیت اجتماعی دارند .
برای تاثیرگذار بودن باید در جامعه جایگاه داشت .
احقاق حق هم مسیر و تعریف و نقشه راه دارد .
با شعار و کلی گویی به جایی نمی رسیم .
پایدار باشید .
لطفا بفرمایید درعصر حاضر کدام ورزشکار هنرمند یا دیگر گروه های مرجع از نظر شما توانسته اند بسترساز تحولات فرهنگی سیاسی اقتصادی اجتماعی باشند دنبال کردن عده ای را درفضای مجازی با مرجع بودن آن ها اشتباه نگیریم این جامعه به همه ی گروهها بی اعتماد شده است وکسی را به عنوان مرجع قبول ندارد چون اگر داشت این همه نابسامانی و مشکلات ریزودرشت نداشتیم زمانی که تختی مرجع بود معلم وپزشک هم مرجع بودند ولی امروز اینگونه نیست
سلام
من هم با شما در این موضوع همدل هستم و این را قبلا به کرات نوشته ام که « سرمایه اجتماعی » در جامعه ایران به حداقل ممکن رسیده است اما در همین بی اعتمادی هستند برخی چهره ها که حرف شان در جامعه و شبکه های اجتماعی بازتاب پیدا می کند و حتی می تواند موجب تغییر یک وضعیت شود .
اما از نظر من و با استناد به مکتوب فوق ، چنین ظرفیت و پتانسیلی در جامعه برای معلمان مشاهده نمی شود .
آن قدر که دانش آموزان نسبت به برخی چهره های ورزشی و هنری حساس و مطیع هستند آیا این حرف شنوی را از معلمان و حتی اولیای خود دارند ؟
باید واقع بین باشیم و نباید با تعصب به مسائل نگاه کنیم .
آیا شما مستند و شواهدی دارید که در زمان مرحوم تختی ، معلمان گروه مرجع بودند و الان نیستند ؟
البته به نظر می رسد معلمان پیش از انقلاب در میزان سواد و فرهیختگی افرادی برجسته بودند و بسیاری چهره های ماندگار در تعلیم و تربیت متعلق به آن دوره هستند .
پایدار باشید .
برخی از کاندیدا اشارهء خوبی به چنبره انداختن یک قشر و گروه با اشارهء غیر مستقیم به یک نهاد نظامی ،بر اقتصاد و اجتماع داشتند.خوب اگر چنین باشد و از میان 5نفر هم جناح ،که از ابتدای انقلاب تا حدودی در تصمیمات همه کاره بوده اند و خودشان دوباره تمام دولتهایی که در آن نقش داشته اند را دارند می کوبند،یکیشان رای بیاورد شاید برای یک مدت بسیار کوتاه با سرمایهء همان نهاد ،سرو سامانی به بازار و معیشت دهند اما پس از آن به طور قطع و یقین چندین برابر همان سرمایه ای که هزینه کرده اند را مطالبه خواهند کرد و دایرهء چنبره ها بیشتر خواهد شد. بد بختی پشت بد بختی.امیدوارم مردم احساسی و برای کوتاه مدت تصمیم نگیرند و قدر سواد و دانش را بدانند و گزاره های علمی را بشناسند و صداقت گفتار را در بین کاندیدا ببینند.حقیقتا آقای دکتر همتی در پی درمان ریشه ای اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و سیاست است و مقطعی اندیش نیست.قول الکی و بی پایه و اساس به کسی نداده و از انقلاب و شهدا و رهبری برای پیشبرد هدفش سوء بهره نجست.
این همه فریب خور نباشید. فن بیان و نفوذ کلام ،هنری است که برخی بیشتر از دیگران دارند، دلیل بر توانایی مطلق او نیست. این گفته ها حباب روی آب و باد هواست. فردا در همین جا خود شما به خاطر همین جانبداری پشیمان و لعن و نفرین خواهید کرد. بشنکد دستم چرا رای دادم و ناله های دیگر.
سلام
1- نخست آن که این برنامه ها خصوصیات و ویژگی های یک مناظره را ندارند .
نهادی مانند شورای نگهبان که مانند یک « سانسورچی » بالای سر این ها بایستد و خارج از وظایف قانونی خود نامزدها را تهدید به رد صلاحیت کند بیش از این نباید انتظاری داشت !
2- هر کسی عقل دارد و باید مسائل را سبک و سنگین کند و بعد دست به اقدام بزند .
آیا کسی را به زور محبور کردند که دار و ندارش را بفروشد و وارد یک معامله پرریسک کند ؟
هر چند ایرانیان عموما افرادی دهن بین ، جوگیر و احساسی و البته منفعت طلب هستند و همیشه سعی می کنند خطاهای خود را فرافکنی کنند .
3- من نظر خود را بیان کردم .
اما موضوع یادداشت من این نیست .
اتفاقا در آخر یادداشت این موضوع را تصریح کرده ام که اکثریت ، جامعه معلمان را به چشم " سازمان رای " نگاه می کنند و انصافا معلمان قشری هستند که خیلی راحت رای خود را به ثمن بخس می فروشند !
پایدار باشید .
مجلسیازدهمیها از همان ابتدای شروع کار در خودستایی کم نگذاشتند اما به مرور شعارهای آنها برای مردم رنگ باخت و تصمیمات و رفتارهایشان مخالف شعارهایشان درآمد. مجلسی
حداقلی که با کمترین مشارکت مردم تشکیل شده است، جز شعارهای زیبا دستاورد چشمگیری نداشته است.
من اصولا پاسخ ناشناسان را نمی دهم البته جز یکبار:
مبحث متن پیرامون دفاع از یک کاندید خاص نیست بلکه سر این است که به معلمین و طبقهء دبیران که در طول تاریخ و همین الان دربسیاری کشورهای پیشرفته،بیشتر در آیین کشورداری صاحب نظر و حتی سرآمد سیاسیون بوده اند اما در ایران فعلی که دم از دموکراسی می زند و برایش رای یک نوجوان 18 ساله و پیر مرد و پیرزن 90 سالهء فاقد سواد و رای یک دبیر و رای یک دکترای متخصص فرقی ندارد و هدفش صرفا حضور و آرای بیشتر است،نگاهی به کسب رای ملیونی معلمین دارد و چه جفایی بدتر از این.واما تمام 5نفر کاندیدا از یک حزب اذعان کردند که بدبختی و فلاکت فعلی 30 ساله است حال آنکه از اول انقلاب همه کاره بودند و در این بدبختی شریک.علت مشکل بورس و بازار و زندگی وهمه مشکلات ریشه ای است که یکی از آنها فقدان فرهنگ صحیح است.
اگه کاکو رضا اطلس بپوشه
همو کاکو رضا بقلی فروشه
نرجس سلیمانی، دختر بزرگ شهید سردار سلیمانی که برای کاندیداتوری در شورای شهر تهران ثبتنام کرده بود، در فهرست نهایی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مهدی نصیری در توئیتی نوشت: گویا خانم نرجس سلیمانی در لیستی برای انتخابات شورای شهر تهران قرار داده شده. به نظرم حضور در چنین انتخاباتی با چنین مهندسی غیر ملی و البته غیر شرعی، برای فرزند شهید سلیمانی اگر قرار است چهره ای ملی و فراجناحی بماند، زیبنده نیست.
در پی کاندیداتوری نرجس سلیمانی - دختر ارشد شهید قاسم سلیمانی - در انتخابات شورای اسلامی شهر تهران و قرار گرفتن نام او در فهرست نهایی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب (اصولگرایان)، فاطمه و سهراب سلیمانی - فرزند و برادر شهید سلیمانی ،از این اقدام انتقاد کردند.
در خبرها زیاد دیدیم و شنیدیم که داماد یا پدر دامادی به خاطر برگزاری جشن عروسی با حکم دادستان او را دستبند زدند و مراسمش را کنسل می کردند اما امروز در tv دیدیم که ریاست قوه قضائیه در اهواز مراسم تبلیغاتی پر شور به پا نمودند.(صدای معلم در این خصوص مقوله نمایید وفرهنگ سازی کنید).از حرف تا عمل تفاوت بسیار است.
نکنید
سلام
انتخابات از نمادهای دموکراسی است .
البته در جامعه ای که دموکراسی نباشد و یا ضعیف باشد ، نتیجه معکوس می دهد .
دموکراسی هم با مطالعه و آگاهی و تفکر به دست می آید .
در جامعه ای که طبق تعریف بالا ، حوزه عمومی نباشد ، انتخابات فقط وسیله ای برای جهش افراد فرصت طلب و منفعت طلب در سیستم های اداری ناکارآمد و فاسد می شود .
در این جامعه حتی تحریم و شرکت نکردن هم به نتایج قابل اتکایی ختم نمی شود و شاید وضعیت بدتر هم بشود .
معلمان باید به نقش واقعی خود آگاه شوند .
پایدار باشید .
درمورد واژه های نیست همتایی و دموقراضه تحقیق کن به نتایج خوبی می رسی.
برای استقلال برای آزادی
آقای مهدی
من نقشی در ایجاد این کمیپن نداشتم .
بهتر است این پرسش را از افراد و تشکل هایی بپرسید که آن را ایجاد کردند و تبلیغ کردند.
اتفاقا صدای معلم چندین بار و در گزارش های متعدد ، پرسش هایی را از ایجاد کنندگان این کمپین مانند مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و به ویژه آقای کمیجانی و سایر تشکل ها و فعالان مدنی مطرح کرد اما پاسخی داده نشد .
پایدار باشید .