خبر درگذشت آقای مهدی بهلولی را خواندم.
خبری تلخ بود. ما هنوز با غم از دست دادن همکارمان دکتر محمدرضا شرفی کنار نیامده ایم و حالا فقدان یک بزرگ دیگر در عرصه دانش و عمل تعلیم و تربیت کشورمان!
اولین بار ایشان را زمانی که برای یک جلسه گفت و گو درباره موضوع خصوصی سازی در آموزش و پرورش به دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران دعوت کردیم، ملاقات کردم. توضیحات تحلیلی ایشان، دانش گسترده شان در زمینه آموزش و پرورش و مسایل آن و در کنار این قابلیت ها، معلم بودن ایشان، بسیار تحسین برانگیز بود.
هر چند فرصت های زیادی برای تداوم این تعامل علمی در دانشکده فراهم نشد، اما هنگام برنامه ریزی علمی برای همایش دهم انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران در پاییز 98 که به چالش های اصلاحات آموزشی در ایران اختصاص داشت، از ایشان برای عضویت در کمیته علمی همایش دعوت به عمل آوردیم. من بسیار مشتاق بودم تا نشستی با جریان معلمان کنشگر داشته باشیم و در این نشست چالش های اصلاحات آموزشی را از منظر معلمانی که فعالانه برای ارتقای شرایط معلمان فعالیت می کنند، بررسی کنیم. اما با وجود تلاش ایشان، این تصمیم امکان اجرا نیافت.
آقای بهلولی برای شخص من به عنوان یک محقق عرصه مسایل آموزش و پرورش ایران، روشنگر لایه ای از واقعیت ها به ویژه در فرهنگ مدیریتی نظام آموزشی بود که موجب گشودن پنجره ای جدید به سوی ریشه های دشواری های نظام آموزش و پرورش کشورمان است. ایشان حقیقتا فردی عمیق و دقیق در تحلیل مسایل و چالش های آموزش و پرورش بودند و بی تردید وجود افرادی نظیر ایشان برای مواجهه واقع بینانه با مسایل واقعی آموزش و پررورش و ممانعت از توجیه گری و ساده انگاری در مواجهه با مسایل یک ضرورت است و امیدوارم که تمامی ما به ویژه همکاران ایشان این مسیر را ادامه دهند!
فقدان ایشان را عمیقا به جامعه آموزش و پرورش کشورمان تسلیت عرض می کنم.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.