صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« آن طالبان که از کره ای دیگر نیامده اند، آنها از درون این محصل افغانی ما و هزاران چون او سر می کشند و طالبان در واقع، تنها نوکِ قله ذهنیاتِ این هزاران نفر هستند... »

به یاد دختران دانش آموز افغانستانی...

علی مرادی مراغه ای

دختران دانش آموزان افغانی و تفکر طالبانیسم

نوشتن در مورد چنین حوادث تلخ و جنایتکارانه به قول بيهقی: گریاندن قلم است بر کاغذ. قربانیانِ معصومی که هیچ گناهی جز مدرسه رفتن نداشتند و اکنون آنچه از آنان مانده توده ای از کفشها، کیفها و کتابهای پاره پاره شده اشان...

چون با تاریخ سروکار دارم، وقتی کتابها و دفترهای خونین این دختران دانش آموز را دیدم بلافاصله فکرم برگشت به 120سال پیشِ تاریخ خودمان و حوالی مشروطیت. که دختران سرزمین خودمان، از چشمِ تیزِ فرهنگِ مردسالاری، نمی توانستند از حصارِ بستر و مطبخ پای بیرون بگذارند و حسن رشدیه برای تحصیل دو دخترش مجبور گشته بود موی سرشان را بتراشد و بدانها لباس مردانه بپوشاند تا دو دخترش (شهناز و مهین بانو) تبدیل بشوند به میرزاعبدالله و بدرالدین!

دختران دانش آموزان افغانی و تفکر طالبانیسم

اما یک نشانه ای همیشه موی دماغشان بود چون از کودکی، گوشهایشان برای گوشواره سوراخ شده بود در مدرسه از آنان مى پرسیدند چرا گوشتان سوراخ است؟
می گفتند ما در بچگى مریض شده و دكتر گفته بود كه گوش تان را باید سوراخ كنید تا خوب شوید!
اما با تمام تلاشها و پنهانکاری ها، سرانجام لو می روند چرا که یک روز می بینند که میرزاعبدالله با شلیته سر حوض نشسته...!

می بینید که تعصبات خشک و جاهلانه در تمام مکانها و زمانها یک شکل و یک رنگ دارد و آن رنگ سیاهی و تاریکی.

در اینجا به یک حادثه ای اشاره می کنم که همیشه در نگرش من نسبت به مردم رنجدیده افغانستان حضور داشته است . این حادثه مربوط به  28 سال پیش است یعنی وقتی که در کوی دانشگاه تهران ساکن بودم و در اتاق دوست شاعرم ( که جزو مفاخر است) رخ داد و عینا تعریف از زبان اوست:

«در اتاق چهار نفره دانشجویی بودیم و یک مرد افغانی مسئول نظافت ساختمان بود . یک روز با بچه ها تصمیم گرفتیم به او خواندن و نوشتن بیاموزیم . کتابهای اول ابتدایی را تهیه نموده ، شروع کردیم...

مردِ افغانی هر روز پس از اتمام کارش بعد از ظهرها، به اتاق ما می آمد و هر کدام به نوبت تقسیم کار نموده یکی معلم فارسی یکی معلم ریاضی و یکی...

کارها خوب پیش می رفت اما دو یا سه ماه بعد، اتفاق بسیار تلخ و غیرمنتظره ای همه چیز را برهم زد! و برای چنین ذهنیاتِ مصداقِ «وصف کَالأنعام یا بل هم اضل» سخن از درس و مشق و آزادی چون گِردَکانی است بر گنبد!

یک روز که از دانشگاه به خوابگاه برگشتم یکی از دانشجویان خبر داد که آن هم اتاقی میانه ای تان را زخمی کرده اند و بردند بیمارستان برای پانسمان کردن...!

با عجله خودمان را رساندیم بیمارستان، دیدیم که سرش خون آلود و باندپیچی شده روی تخت...

پرسیدیم چه کسی تو را به این روز انداخته؟ پاسخ داد آن محصل افغانی مان!  وقتی از دانشگاه به خوابگاه برگشتم یک مرتبه از پشت با چوب جارویش، الله اکبرگویان کوبید بر سرم و دیگر نفهمیدم چی شد، او را هم گرفتند بردند کلانتری...

ما رفتیم به کلانتری که ببینیم چرا چنین کرده، از او پرسیدیم مردِ حسابی! تو چهار تا معلم داشتی و ما به تو سواد می آموختیم، چرا با دوستمان چنین کردی؟!

سرش را پایین انداخته بود و مدام با خشم پاسخ می داد که اون، خونش کثیف بود! خونش کثیف بود!...

پرسیدیم آخه تو از کجا پی بردی که خونش کثیف بود؟!

گفت: همان روزی که در مورد خدا صحبت می کردید...

ما تازه فهیمیدیم که دو روز پیش بعد از ظهری، وقتی این آمده بود اتاق جهت تحصیل ؛ ما که داشتیم چای می خوردیم و برایش درس می دادیم، طبق معمول، بحثهای دانشجویی گل انداخته بود و بحث مان کشید به خدا، و این دوستمان می خواست راههای اثبات وجود خدا را ذکر کنیم و از برهان نظم، اصل علیت، حرکت جوهری...

و این مردِ افغانی در همان حال که به بحث ما گوش می کرده همان جا حکم تکفیر این دوستمان را صادر و بعدا در فرصت مقتضی نیز اجرا نموده...!

در آن زمان نه خبری از شاهکارهایِ طالبان بود نه القاعده و نه داعش...!

اما سالها بعد وقتی در خبرها دیدم گروهی به نام « طالبان » با پتک ها و مواد منفجره به جان مجسمه های بودا در ولایت بامیان افغانستان افتاده اند هرگز تعجب نمی کردم چون بلافاصه، فکرم می رفت به آن حادثهِ شکسته شدن سرِ هم اتاقی مان و عملِ آن محصل افغانی مان...

و با خود می گفتم آن طالبان که از کره ای دیگر نیامده اند، آنها از درون این محصل افغانی ما و هزاران چون او سر می کشند و طالبان در واقع، تنها نوکِ قله ذهنیاتِ این هزاران نفر هستند...

دختران دانش آموزان افغانی و تفکر طالبانیسم

و برای چنین ذهنیاتِ مصداقِ «وصف کَالأنعام یا بل هم اضل» سخن از درس و مشق و آزادی چون گِردَکانی است بر گنبد!

و تعجب نکنیم که زمانی در جامعه خودمان نیز، حتی خوردن سيب‌زمينى و گوجه ‌فرنگى كه از اروپا به ايران آمده بود شجاعت می طلبید! (راوندی، تاریخ اجتماعی ایران...ج ۳،ص۵۲۰)

اما باید با قطعیت بگویم که بهترین و درست ترین راه، همان راهی است که آن دخترانِ دانش آموز می رفتند و مظلومانه رفتند...

کانال تاریخ تحلیلی ایران

( کلیپ ویدئویی زیر را مشاهده فرمایید )


دختران دانش آموزان افغانی و تفکر طالبانیسم

شنبه, 25 ارديبهشت 1400 10:26 خوانده شده: 679 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +6 0 --
ناشناس 1400/02/25 - 15:18
چپ میرن راست میرن به رشدیه میرسن!
_____________________
اون دختر بچه، از یک طرف داد میزنه، از یک طرف کتاب ورق ورق شده اش برایش جذابه و ولش نکرده! احتمالا می تونه بچه درسخون باشه! بنده خدا، میان علاقه و غم! البته شاید جذابیت بیشتر اون ماژیکها یا ... دست راستش باشد !
________________________
این تلویزیون خرابکار! وقتی گفت دجّال .... البته بماند! مشخصات دجال به موبایل شبیه تر است چون چشمی چون دانه مروارید در پیشانی دارد! و کذب در آن به وفور انتقال می یابد!
پس خوش به حالم که برای فرار از کذب و تحلیل آراء متفاوت بیشتر به اینترنت وصل می شوم و نه ماهواره کذاب و تلویزیون نا امید کننده! و خوش به حالم که در تمام عمرم آنتن نخریدم چون دروغ را در میانش دیدم! نه آنقدر دروغ است که مانع شوی و نه آنقدر حقیقت است که عمری یا ریالی برایش بپردازی!!

آه! که مرا در ابتدا خنداند! مدعیست به خاطر شهرت نمی شکاند ولی فیلم از عملش بدون روبند میگیرد، احتمالا به خاطر خدا بطور آشکار امر به معروف نموده است!
پاسخ + +1 0 --
داوود سعدی 1400/02/25 - 17:29
ممنون از جناب مراغه ای عزیز نوشته دردناکی بود. باعرض پوزش از محضر استاد کلمه افعانی واحد پول کشورافعانستان است. بهتر است به جای افغانی بگوییم مردم افغان.
پاسخ + +1 0 --
ناشناس 1400/02/25 - 18:41
ازدانش آموزان ایرانی هم بگویید که در مسلخ گاه مدارس به صورت تدریجی قربانی می شوند دختران افغان یکباره رفتند ولی فرزندان ایران هرروز مدرسه قربانی می شوند
پاسخ + 0 -1 --
علی ادامه۱ 1400/02/26 - 19:20
با سلام دوست عزیز .کنش و واکنش های رفتاری به مسایل ریشه در نحوه شکل گیری باورها بویژه دینی دارد خواه تحصیل کرده باشد خواه کم سواد مگر دربین فرقه های اهل تسنن چون داعش یا طالبان و یا فرقه های شیعه در کنار بیسوادی افراد با تحصیلات با لا نداریم. بنابراین صرف آموزش علم رسمی در تغییر رفتارهای این افراد سودمند نیست.برای تبیین نحوه شکل گیری باورهای دینی در عصر های حاضر حداقل سه رویکرد وجود دارد ۱- پرورش تقلیدوار( منهای عقل) باورهای دینی با رجوع به نقل و اعمال دینی اصحابی که از لحاظ زمانی به پیامبران یا امامان نزدیک بودند با این توجیه که رفتارهای دینی آن ها واقعی و مطابق با قرآن و سنت است به این رویکرد سلفی گرایی می گویند
پاسخ + 0 0 --
علی ادامه۱ 1400/02/26 - 19:34
ادامه....
۲-پرورش باورهای دینی بوسیله عقل اما مقید به دین درواقع دراین رویکرد هرچند از عقل برای پرورش باور استفاده می شود ولی عقل تابع صرف نقل بخصوص روایات خواه متواتر خواه واحد است بنابراین نقل است که عقل را با مشخص کردن محدودیت های قرمز به دنبال خود می کشد و نحوه تحلیل عقلی را جهت می دهد و باور ینی به این صورت شکل می یابد (عقل مقید.)۳- پرورش باوردینی با عقل آزاد طوری که حتی روایات هم در مقایسه با قرآن اعتباری محسوب شده و مشروعیت خود را از آن می گیرد دراین دیدگاه عقل ونقد هردو منبع شکل گیری معرفت و باور هستند و روایت بر عقل برتری ندارد. اکثر مومنان به دین خواه اهل سنت خواه شیعه خواه مسیحی خواه یهودی به ترتیب از گروه ۱ برخی از گروه ۲ و اندکی از گروه ۳ می باشند اینکه در سایه یک حکومت دینی کدام رویکرد حاکم باشد به همان مقدار نظام تعلیم وتربیت را تحت تاثیر قرار می دهد وصرفا به آموزش علم رسمی مربوط نمی شود
پاسخ + 0 0 --
m 1402/11/16 - 02:21
درشرایط کنونی که تفکر اهریمنی طالبانی با گسترش دروغ و مکر و شایعه و پنهانکاری و بی اعتمادی و ناامنی و حوادث ناگوار و جنایات بیشمار جهان را در تاریکی و وحشت فرو برده و از خدای مدعی قدرت و عدالت خبری نیست، مسلمانی و صداقت و شفافیت و اعتماد و تعهد و انسانیت بمعنی حماقت محض است. جهان تحت سلطه چنین تفکری، جز سقوط و ویرانی سرنوشتی ندارد. طالبان درحالی بر واپسگرایی تاکید دارد که شرایط گذشته بمراتب وحشتناکتر بوده اما امکانات کنونی را نداشته لذا واپسگرائی کنونی با بهره گیری از علم و تکنولوژی جدید، جهان بتمام معنی جهنمی تر و فاجعه بارتر از هر زمان را ایجاد خواهد کرد.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/11/16 - 02:27
مسلمانها قرنها در فقر و بیماریهای مختلف و خرافات دوران سختی میگذراندند و رفاه و قدرت کنونی خود را باید مدیون غیرمسلمانها و بی دینهایی باشند که با چشم واقع بین به عالم هستی و اعتماد و مسئولیت پذیری و همکاری شگفت انگیز و تلاش خستگی ناپذیر، رفاه و سلامتی و امید برای بشریت به ارمغان اوردند و نگرانیهای مانند خسوف و کسوف را برطرف کردند. .... سراغاز سقوط و نقطه وارونگی جهان، و سلطه جهل بر علم، و جنگ بر صلح، و باطل بر حق، ظلم بر عدل، ویاس بر امید، و شقاوت بر مروت، و فساد بر صلاح، و مبهم کاری بر شفافیت، و ادعا بر عمل، و دروغ بر صداقت، و فریب و بی اعتمادی بر اعتماد، و خیانت بر تعهد، و حکم باختیاری بر قانون، و نفاق بر اخلاص بود. با تحریف تاریخ علم و بزرگنمائی معدود دانشمندان مسلمان، نمیتوان جایگاه کاذب علمی اسلامی ایجاد کرد.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/11/16 - 02:34
تمایز انسان و حیوان در معبودسازیست. انسان در کل موجودی ضعیف است که برای بقا، به هر ملجاء و مامنی پناه می اورد. ادیان و عقاید از بت پرستی سنگی و چوبی و انسانی تا خداپرستی که شکل پیشرفته انست، قبل از اینکه حقانیت داشته باشند، بر تبلیغات و تلقینات و توجیهات مدعیان ذینفع استوارند. خداپرستی که کاملترین عقاید امیدوارکننده و ارامش بخش محسوب میشود، اکنون به یاس اورترین و خطرناکترین عقاید مرگبار جهان تبدیل، و مهر بطلان بر حقانیت تمامی مکاتب و عقاید ماورائی جهان غیرقابل اثبات زده که عالم مرموز و وحشت افرین پس از مرگ و طمع بهشت و ترس از دوزخ، مهمترین ابزار خود تحمیلی دین بر باورهای عمومی است. ظلم، مرز حق و باطل است و ایده ای که ظلم را توجیه کند، باطل است. تبیین و تبلیغ بدون اغراق، و انتخاب فردی، دو اصل ترویج صحیح و عادلانه تمامی عقاید و مکاتب است و هیچکس را نباید به کاری یا پذیرفتن عقیده ای مجبور کرد حتی اگر برایش مفید باشد. همانطور که پدر حضرت علی از پذیرش اسلام امتناع کرد.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/11/16 - 02:41
تندروی بجز در کار خیر حتی برای غیرمسلمان که باعث تبلیغ دین میشود، در هیچ کاری قابل قبول نیست و موجب تضییع حقوق و ظلم به دیگران میشود. انها که در عملیات انتحاری و ترور، عده ای بیگناه دگر اندیش را نابود میکنند، اهل دوزخند و قدرتی که بر چنین رفتارهای اهریمنی قوام یابد، نمیتواند ماهیت ربانی و رحمانی داشته و موجب عدالت و سعادت بشریت شود. گناه کسانیکه بدون تعقل و تحقیق، با اجرای فرمان متضاد با فطرت رهبران گمراه موجب ظلم و جنایت میشوند، بزرگتر از رهبران است هرچند پرونده عمل رهبران گمراه کننده تا قیامت باز، و هر جنایتی اتفاق افتد، بار گناه انها سنگینتر خواهد شد. اینچنین نیست که چون فلان عالم یا پیشوای دینی فلان دستور را داده باید عملی شود، حتی اگر پیامبر فرمان تعظیم به بتها را دهد، نباید عمل کرد و چراغ عقل و احتیاط هرگز نباید در پرتو اعتماد و تقلید خاموش شود.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/11/16 - 02:44
مهمترین ویژگی ادیان، ایجاد نور امید در زندگی افراد عمدتا نیازمند و ناتوان است که شدت ان به استحکام باورهای فردی بستگی دارد. کسانیکه از رهگذر دین بدنبال کسب منافع و استثمار هستند، با تبلیغ و تبیین و تعیین تکالیف دینی و وابسته کردن مردم، شکلی از قداست را در وجود خود متجلی میکنند. نور خورشید، روشنگر حقایق پیرامون، و ارامش بخش است اما نور ایمان ممکن است ارامش بخش باشد اما هیچ حقیقتی را روشن نمیکند و پذیرش انچه دین ادعا میکند صرفا اعتقادی و غیرقابل اثبات است لذا واقعیتگرایان مشاهده گر، نمیتوانند دین را قبول کنند. انچه باعث رونق دین میشود، تاثیر القائی جمعی ان بخصوص در مراسم عبادی جمعی یا جنگ است. دین سیاسی موجب رونق دین نمیشود اما جمعیت متظاهران فرصت طلب را افزایش میدهد بطوریکه برخی خدا را قبول ندارند اما برای جلب اعتماد حکومت، محتاطانه به جبهه میروند در مسجد نماز میخوانند یا در معابر اذان میگویند.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور