آن چه در زیر به تفصیل می آید ، نقدی بر نظرات « محمود فرشیدی » نخستین وزیر آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد و دبیر کانون تربیت اسلامی است .
پس از گذشت یک دهه از تایید و ابلاغ سند تحول بنیادین ، « شورای عالی آموزش و پرورش » در یک فراخوان عمومی از همه خواسته است تا نظرات و ایده های اصلاحی خود را به دبیرخانه این شورا ارسال نمایند . ( این جا )
در این فراخوان می خوانیم :
« تحولات گوناگون، پیچیدگیهای نظام تعلیم و تربیت و جهان متغیر؛ ضرورت تفکر راهبردی، توانمندسازی فردی، اجتماعی و بهسازی سازمانی را بیش از پیش مهم و اجتنابناپذیر میسازد.
به گزارش روابط عمومی و اموربین الملل شورای عالی آموزش و پرورش؛ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بهعنوان سندی راهبردی، سازوکاری مهم در راستای ایجاد ادبیات مشترک و رسیدن به نقطه تفاهم و اجماع و در نهایت، تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی کشور است.
نحوة ترمیم و بهروزرسانی در بخش سوم فصل هشتم سند تحول بنیادین، بیان شده است. همچنین، در بیانات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) ضرورت بازنگری سند تحول ، مورد تأکید قرارگرفته است. از اینرو، تغییرات گسترده و پرشتاب در حوزه تربیت و توجه جدی به نیازهای دانشآموزان، ضرورت بازنگری و ترمیم سند تحول بنیادین را مورد توجه قرار داده و انجام آن با سه رویکرد تکمیلی و آینده نگرانه، اصلاحی و اجرایی در دستور کار دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش قرار گرفته است.
این فراخوان در راستای زمینهسازی و تسهیل دسترسی فراگیر به تجارب و نظرات ارزشمند اساتید، نخبگان دانشگاهی، حوزوی، مدیران، کارشناسان و فرهنگیان ارجمند و دریافت دیدگاه های اندیشمندان و صاحبنظران،اعضای محترم انجمنها و اندیشکدههای علمی و پژوهشی و سایر سازمانهای سهیم و موثر در بهبود عملکرد کیفیت مدارس تدوین شده است. آیا سند تحولی که حاجی بابایی آن را را تحویل داد توانسته است با کف مدرسه و واقعیات آن ارتباط ارگانیک برقرار نماید ؟
بنابراین، با توجه به این مهم و به موازات تلاش در جهت تحکیم و تعمیم جایگاه تحولی، علمی و کاربردی آموزش وپرورش، تحقق اهداف تحولی و تربیت دانشآموزان کشور، از کلیه صاحبنظران حوزههای مرتبط با آموزش و پرورش، کارشناسان، فرهنگیان عزیز، ذینفعان و علاقهمندان حوزة آموزش و پرورش دعوت میشود به منظور مشارکت و کمک به اصلاح و ترمیم سند تحول بنیادین مبتنی بر سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش، بنیانهای نظری (مبانی نظری سند تحول)، تجربیات زیسته و اجرایی، تغییرات و تحولات محیطی، پژوهش محوری، توجه توأمان به «آرمان» و «واقعیت» و شاخصپذیر نمودن اجرای سند تحول، با ارائه خلاصه ایده ها و نظرات کارشناسی خود پیرامون موضوع و با توجه به هر یک از محورهای این فراخوان، دبیرخانه شورای عالی آموزش وپرورش را در بهرهمندی از نظرات علمی و راهگشا، یاری نمایند.
متن کامل فراخوان را در فایل ضمیمه مطالعه فرمایید. »
این اقدام شورای عالی آموزش و پرورش اگر چه دیرهنگام است اما حرکتی رو به جلوست مشروط به آن که این اصلاحات احتمالی تحت تاثیرات اندیشه های ایدئولوژیک متاثر از وضعیت جاری نظام آموزشی و نیز فشارهای افراد غیرمسئول قرار نگیرد .
هر چند شورای عالی انقلاب فرهنگی که خود موید نهایی سند تحول بنیادین بوده بعید به نظر می رسد که با توجه به واقعیات جامعه ، چالش های نظام آموزشی ایران و مطالعات تطبیقی ، از نظرات اصلی خود بازگردد و یا درصدد تدوین تئوری و مانیفست جدید برای سمت و سوی تحول در نظام آموزشی در جهت " کارآمدی " باشد .
بارها و بارها تاکید کرده ام که از نظر من ، شورای عالی انقلاب فرهنگی ممکن است یک نهاد رسمی باشد اما نهاد قانونی نیست .
« محمود فرشیدی » وزیر پیشین آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد و دبیر کانون تربیت اسلامی فرهنگیان در یادداشتی در سایت " رسانه معلم » از این حرکت ابراز نگرانی کرده است . ( این جا )
فرشیدی نوشته است :
« از شروع نهضت تحولخواهی در نظام تعلیم و تربیت کشور تاکنون قریب پانزده سال گذشته است یعنی از زمانیکه با رهنمود رهبر معظم انقلاب ستاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش شکل گرفت تا تصویب نهایی سند در شورایعالی انقلاب فرهنگی در سال هزار و سیصد و نود و ده ساله بعدی آن اما این تحولخواهی نیز مانند هر حرکت نوآورانه با مقاومت محافظهکاران مواجه گشت یعنی همان طرفداران تجددگرایی غربی که برای استمرار حاکمیت یک صدساله اندیشهی غربی بر تعلیم و تربیت کشور با تمام توان مقاومت کردند محافظهکاران و مخالفان سند تحول پیشاز شکلگیری اولیه ستاد تحول بنیادین دستاندرکار طرحی تحت عنوان سند ملی بودند که با حمایت دولت هشتم و تخصیص اعتبار گامهایی نیز برداشته شده بود.
اما پس از آن که روشن شد آموزش و پرورش ایران اسلامی نیازمند تحولی بر پایهی فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی است ادامه اجرای طرح سند ملی متوقف و منوط به تدوین مبانی فلسفه بومی اسلامی ایرانی گردید و پساز آن هرچند دیدگاههای طراحان سند ملی شنیده شد اما آن طرح نتوانست آرمانهای بلند ایران اسلامی را برآورده سازد و نهایتاً سند تحول بنیادین تدوین گشت و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و مورد تأیید رهبر فرزانه قرار گرفت لیکن جریان مخالف سند تحول اگرچه در مقام سخن صریحا علیه آن موضع نمیگرفت اما فعالیت خود را علیه آن آغاز کرد.
نخستین اقدام مسکوت گذاشتن سند تحول در مقام اجرا بود که سالها به درازا کشید با این امید که به فراموشی سپرده شود و اگر پیگیریهای قاطع رهبر هوشیار و گرامی نبود چنین میشد البته در این سالها و پساز آن به موازات تعطیل و توقف با برگزاری همایش و سخنرانی و فعالیت در فضای مجازی از نقد یک سویه و تضعیف سند تحول مضایقه نشد.
نکته جالب توجه آن است که در تمامی این سالها دعوتی از نظریهپردازان اصلی سند تحول برای حضور در جلسات و کمیتهها به عمل نیامد و دیدگاههای آنان را نیز جویا نشدند و اگر شخصیتی از آنان نیز ندرتاً حضور پیدا میکرد به تدریج کنار گذاشته شد اینک مسئلهای که طرفداران سند تحول را نگران کردهاست آنست که سخن از بازنگری و اصلاح سند به میان میآید آن هم سند تحولی که با نگاهی خوش بینانه تنها بیست درصد آن به اجرا درآمده است و درعین حال اگر قرار است بازنگری و اصلاحی صورت گیرد علیالاصول باید توسط طراحان و نظریه پردازان اصلی سند انجام شود نه مخالفان سند .
انصاف آن بود که به سند تحول فرصتی چند سال برای اجرا داده میشد و سپس در یک ارزیابی میدانی نقاط ضعف احتمالی مورد شناسایی قرار میگرفت نه آن که با روش تک نگاشتی دعوتی به عمل آید تا آنگاه طبق سیره نگارش زیرنظامها و با جهتگیری خاص مقالات مورد تحلیل قرار گیرد . کسانی که این گونه با مسائل گزینشی و سیاسی برخورد می کنند ، آیا صلاحیت تدوین سند برای نظام آموزشی را از ابتدا داشته اند ؟
در گام بعدی مخالفان سند تدبیری نو اندیشیدند و این بار در پوشش مدافعان سند ورود پیدا کردند چراکه یکی از بهترین روشهای مخالفت با هر پدیدهای دفاع بد از آن پدیده است نظیر آنکه ریاست دانشگاه فرهنگیان را به کسی بسپارید که اصولاً با ضرورت وجودی دانشگاه فرهنگیان مخالف است ؛ به هر حال مخالفان سند در حرکت جدید خود دست به کار شدند تا آئیننامهها و زیرنظامها را به گونهای تدوین نمایند که مغایر با اهداف سند تحول باشد بهعنوان نمونه میتوان در اهداف دورههای تحصیلی به عدول از مفاهیم دینی و انقلابی به مفاهیم خنثی و در زیرنظام تامین و تخصیص منابع مالی به حاکمیت دیدگاه واگذاری و نگاه هزینه فایده و در زیرنظام راهبری و مدیریت عدم اشاره به مدیریت تربیتی و در زمینه پژوهش و ارزشیابی عدم اولویت پژوهشهای بومی و کاربردی و غلبه پژوهشهای غربی و ترجمه را میتوان مشاهده کرد
کلام آخر آنکه امیدواریم دغدغهمندان عرصه تعلیم و تربیت خصوصا نظریهپردازان اصلی سند و نیز دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی که گامهای مثبتی در دوران مسئولیت خویش برداشتهاند نگذارند حاصل زحمات چند ساله صاحبنظران گرفتار تغییرات و بازنگریهای سلیقهای شود و همچنینن نسبتبه بازنگری زیرنظامها و اهداف دورههای تحصیلی و سنخیت آنها با اهداف متعالی سند نیز اقدام لازم به عمل آید .
واقعیت آنست که سند تحول بهجز اسناد فرادستی از جمله مبانی سند تحول دارای هشت فصل میباشد که از میان آنها تمسک به پاراگراف آخر از بخش سوم فصل هشتم متمرد مورد توجه قرار گرفتهاست حالآنکه ضروری مینماید که ابتدا عملکرد شورای عالی آموزش و پرورش در زمینه مسئولیتهایش از جمله تصویب و ابلاغ سیاستهای اجرایی و نیز عملکرد وزارت آموزش و پرورش در زمینه طراحی و تدوین برنامههای اجرایی مورد ارزیابی قرار میگرفت .
علاوهبرآن در بخش سوم فصل هشتم سند اشارهای به بازنگری و اصلاح نشده بلکه واژه ترمیم و به روز رسانی آنهم مطابق با بنیانهای نظری سند مورد تاکید قرار گرفتهاست . »
نخستین پرسش از محمود فرشیدی آن است که آیا نظام آموزشی ایران فقط در 15 سال اخیر نیاز به تحول را در خود احساس کرده است ؟
به عبارت دیگر ، در 27 سال بقیه ، نظام آموزشی در مدار اصلی حرکت می کرده و به یک باره از مسیر خود منحرف شده است ؟
آقای فرشیدی دقیق و شفاف توضیح دهد محافظه کاران چه کسانی بوده اند وجه تمییز این محافظه کاری با تجدد غربی چیست ؟
آیا آقای فرشیدی واقعا اشراف و اطلاعی بر آموزش تطبیقی و مقایسه نظام های موفق آموزشی جهان دارد و یا آن که بر حسب غریزه عادت کرده است با همه چیز و بدون مطالعه مخالفت کند ؟
اگر آن گونه که آقای فرشیدی توصیف می کند ، تجدد و فلسفه غرب بد است پس چرا موفق ترین نظام های آموزشی جهان در آمریکا ، کانادا و اروپا قرار دارند ؟
چگونه است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش و نمایندگان مجلس بازدیدهای خارجی خود را اکثرا روی این کشورهای متجدد غربی گذاشته و سعی در الگوگیری از آن ها دارند ؟
این نگاه مطلق انگارانه و صفر و صدی وزیر پیشین آموزش و پرورش بر پایه کدام تفکر تحول خواهانه و علمی استوار است ؟
آقای فرشیدی در حالی " سند ملی " را رد می کند که واقعیات چیز دیگری را بیان می کنند .
توصیه می کنم ایشان نظرات آقای اقبال قاسمی پویا را در این مورد مطالعه کنند .
قاسمی پویا در گفت و گو با روزنامه شرق و در موضوع تفاوت " سند ملی " با " سند تحول بنیادین " چنین می گوید : ( این جا )
« ين دو سند خيلي با هم متفاوت است. سند ملي آن چنان که از اسمش پيداست، قرار بود کل کشور در آن شرکت کنند و از اين باب ملي بود و نه اينکه آموزش و پرورش ملي داشته باشيم. آموزش و پرورش ملي يعني تمام نهادهاي ذيربط و ذيصلاح بايد در اين نحله جديد فکري شرکت کنند و به اين دليل بود که براي اولين بار در تاريخ برنامهنويسي کشور ما يک کميته ديگر تشکيل شد با نام کميته عوامل محيطي مؤثر در آموزش و پرورش و من عوامل فرهنگي و تاريخي را نوشتم. اولين بار سندنويسان گفتند مسائل ما فقط آموزش و پرورش نيست بلکه مسائل ما فراتر از آموزش و پرورش است.
در واقع آموزش و پرورش با اجتماع مشکل دارد، با اقتصاد مشکل دارد و اگر نگاه اقتصادي آموزش و پرورش حل نشود، اين نهاد مشکلات خودش را خواهد داشت و اين براي ايران جديد بود. همه اينها در سند ملي لحاظ شد. سال 88 و بعد از اينکه پيشنويس سند نوشته شد، دو سال طول کشيد تا اين سند تبديل به سند تحول شود. سال 1390 آقاي حاجي بابايي سند تحول بنيادين آموزش و پرورش را در حالي معرفي کرد که پيشنويسي که براي سند تحول نوشته شد و آنچه براي سند ملي نوشته شده بود، زمين تا آسمان با هم تفاوت داشت. اينجا تصور اين بود که به بحثهاي فرابخشي برسند؛ يعني آنچه بر آموزش و پرورش اثر ميگذارد مورد توجه قرار گيرد اما در سند تحول فقط بخشي نگاه شده است.
ظاهرا در حرف، سند تحول از سند ملي درآمده اما آقاي حاجی بابايي اين سند را مصادره به مطلوب کردند يعني آنچه ميخواستند، از آن درآوردند. اينکه مدتي قبل هم در مناظرهاي در تلويزيون کارشناسان معتقد بودند سند تحول ايدئولوژيک يا حاکميتي است، دقيقا ناظر بر اين تصور بود که اين را ايدئولوژيک کردهاند. سند تحول فقط 30 درصد از سند ملي است و اتفاقا آن 70درصدي که در نظر نگرفتهاند مهم است.
مجري سند ملي آموزش و پرورش آقاي مهرمحمدي است. ايشان وقتي سند ملي به سند تحول تبديل شد، از بزرگترين منتقدانش بودند. بزرگترين مشکل ما در آموزش و پرورش روزمرگي و سليقهايعملکردن و مقطعي بودن است.
هر کسي بر اساس بينش خودش تغييري را ايجاد کرده است. سند ملي ميخواست به تشتت آرا و چندپارگيها پاسخ دهد و به نوعي فصلالخطاب باشد تا هرکسي هرکاري دلش خواست انجام ندهد ولي در اواسط آمادهشدن سند، وزير تغيير کرد و سند هم تغيير کرد و دقيقا در همين جا دليل تناقض سند مشخص ميشود.
روح سند ملي پژوهش مدار بود. يعني بر مبناي فکر يک شخص پيش نميرفت و يافته به من ميگفت چه کنم. در سند ملي اين ديد وجود داشت که اين سند اول و آخر نيست. فرايندي، به اين سند نگاه شده است. سندي است که آغاز شده و چشماندازمان اين است که به يک تحول اجتماعي و آموزشي برسيم، اما در اين راه پيوسته ما بايد برگرديم و خودمان را اصلاح کنيم. اما آقاي حاجيبابايي در منظريه در جلسهاي که عدهاي از سندنويسان بودند و عدهاي که در تغييردادن سند به اين گروه پيوسته بودند، محتواي صحبتشان اين بود که اين سند فصلالخطاب همه کارهاست و ديگر کسي حرفي نزند و برويم اجرا کنيم.
با واژههايي که به کار بردند، يک روح قدسي به سند تحول دادند و با مقدمهاي که اولش نوشتند اين سند را يک چيز مقدس معرفي کردند. به نظر من اين اشتباه است زيرا هيچ نوشته انساني مقدس نيست ... » مطابق مفاد این سند ، ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایه این سند بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد . به عبارت دیگر ؛ اگر سند تحول بنیادین پیشرفتی نداشته است در درجه نخست باید نخست شورای عالی انقلاب فرهنگی را مورد خطاب و او را مورد بازخواست و پرسش قرار داد اما گویا این دوستان کاری به این نهادها ندارند و به نظر می رسد توان و یا شهامت پرسش از این گونه نهادها را هم نداشته باشند .
فرشیدی گفته است :
« اگر قرار است بازنگری و اصلاحی صورت گیرد علیالاصول باید توسط طراحان و نظریه پردازان اصلی سند انجام شود نه مخالفان سند . »
پرسش من از ایشان و آقای حاجی بابایی که سند ملی آموزش را قیچی کرده و به سند تحول بنیادین تقلیل دادند آن است که از آن 500 نفری که در کمیته ها گرد هم آمدند و سند ملی را نهایی کردند آیا نظری خواستند ؟
دهه هاست که گفته می شود آموزش و پرورش در اولویت نیست و نگاه ملی به آن یا نیست و یا خیلی کم رنگ است .
آنانی که سند ملی را کنار گذاشتند و نظر خود را تحت عنوان " سند تحول بنیادین " قالب کردند ، به این پرسش مهم پاسخ دهند علی رغم شعارهای فراوان چرا هنوز آموزش و پرورش در اولویت نیست ؟
چرا فرهنگ پژوهش در آن نهادینه نشده است ؟
سند تحولی که کلی است و حتی متناقض و ناقص ؛ چگونه می خواهد نگاه فراملی ، بلند مدت و جهانی را در بدنه آموزش و پرورش نهادینه کند ؟
آقای فرشیدی گفته است :
« در بخش سوم فصل هشتم سند اشارهای به بازنگری و اصلاح نشده بلکه واژه ترمیم و به روز رسانی آن هم مطابق با بنیانهای نظری سند مورد تاکید قرار گرفته است . »
پرسش این است سندی که پس از گذشت 10 سال به قول ایشان فقط 20 درصد آن اجرایی شده است و حتی بسیاری از معلمان از محتوای آن اطلاعی ندارند مگر آن که بر حسب اجبار بخواهند در آموزش ضمن خدمتی آن را امتحان بدهند ، نباید در محتوای آن شک کرد ؟
قرار بر این بود که سند به عنوان یک زبان مشترک و جامع از اعمال سلایق مدیران جلوگیری نماید .
آیا واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده است ؟
آیا سند تحولی که حاجی بابایی آن را را تحویل داد توانسته است با کف مدرسه و واقعیات آن ارتباط ارگانیک برقرار نماید ؟
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که سند تحول بنیادین در عمل با بن بست مواجه شده است .
با بخشنامه و زبان دستور هم نمی توان در آموزش و پرورش تحول ایجاد کرد .
من وکیل مدافع و یا مسئول روابط عمومی شورای عالی آموزش و پرورش و یا وزارت آموزش و پرورش نیستم اما بهتر است که آقای فرشیدی که خود را " محاط " بر مفاد و محتوای سند تحول بنیادین تصور می کند ایشان را به « فصل هفتم » سند تحول بنیادین ارجاع دهم :
« فصل هفتم:
چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین آموزش و پرورش
برای تحقق اهداف و برنامههای سند ملی آموزش و پرورش در افق چشمانداز، سیاستگذاری، برنامهریزی و نظارت بر فرآیند تحول بنیادین در دو سطح به شرح زیر صورت میپذیرد:
1-7ـ سیاستگذاری، نظارت و ارزیابی در سطح کلان
سیاستگذاری و تصمیمگیری کلان و نیز ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایه این سند برعهده شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد.
2-7ـ برنامهریزی و نظام اجرایی
الف ـ شورای عالی آموزش و پرورش با استفاده از همه ظرفیت آموزش و پرورش و سایر نهادها و امکانات کشور مسئولیت بررسی، تصویب و ابلاغ سیاستهای اجرایی، طراحی سازکار تحقق اهداف، ساختارها و فرایندهای مربوط، به روزآوری و ترمیم، هماهنگی و انسجام در سیاستها و برنامهها و نظارت بر حسن اجرای برنامههای تحول راهبردی را برعهده دارد و گزارش پیشرفت اجرای سند و چگونگی عملکرد وزارت آموزش و پرورش را به صورت سالانه به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه میدهد.
ب ـ وزارت آموزش و پرورش مسئولیت نهادینهسازی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش مسئولیت نهادینه سازی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش (شامل بنیانهای نظری و سند تحول راهبردی) و طراحی و تدوین برنامههای اجرایی سند تحول راهبردی را برعهده دارد و حداکثر ظرف مدت یک سال پس از تصویب این سند، برنامههای خود (به ویژه برنامههای زیر نظامهای اصلی) را به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش میرساند.
ج ـ وزارت آموزش و پرورش موظف است با تربیت، به کارگیری و ساماندهی نیروهای توانمند و واجد شرایط، تامین و بسیج امکانات و منابع، تدوین برنامههای اجرایی کوتاهمدت و میانمدت در سطح ملی و استانی، اصلاح قوانین و مقررات و جلب مشارکت و همکاری سایر دستگاهها و نهادها اقدامات لازم برای تحقق مفاد سند را معمول دارد.
د ـ تمام دستگاهها و نهادها، به ویژه رسانه ملی، موظفند در چارچوب این سند، همکاری لازم با نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی را برای تحقق اهداف تحول بنیادین آموزش و پرورش معمول دارند. گزارش نحوه و میزان همکاری دستگاهها به صورت سالانه توسط وزیر آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه خواهد شد. »
در واقع مطابق مفاد این سند ، ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایه این سند بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد . به عبارت دیگر ؛ اگر سند تحول بنیادین پیشرفتی نداشته است در درجه نخست باید نخست شورای عالی انقلاب فرهنگی را مورد خطاب و او را مورد بازخواست و پرسش قرار داد اما گویا این دوستان کاری به این نهادها ندارند و به نظر می رسد توان و یا شهامت پرسش از این گونه نهادها را هم نداشته باشند .
محمود فرشیدی نه تنها از شورای عالی انقلاب فرهنگی پرسش نمی کند که زبان به ستایش از عملکرد آن هم می گشاید .
فرشیدی کاری به سایر نهادها ، صدا و سیما و... هم ندارد و باز هم پرسشی مطرح نمی کند .
کسانی که این گونه با مسائل گزینشی و سیاسی برخورد می کنند ، آیا صلاحیت تدوین سند برای نظام آموزشی را از ابتدا داشته اند ؟
نظرات بینندگان
سرانه دانشآموزی در ایران چیزی حدود یک سوم متوسط جهانی و قابل قیاس با برخی کشورهای آفریقایی است! این درحالی است که براساس برنامه چشمانداز ۱۴۰۴، ما باید از همه کشورهای منطقه در زمینه آموزش و پرورش، پیش بیفتیم!؟ تلخی پایین بودن سرانه آموزشی و سرانه پایین آموزش در کشور خطرات بیشماری را در پی خواهد داشت که سال های آینده نتیجه آن را خواهیم دید. با توجه به زیاد شدن مدارس غیر انتفاعی و پایین آمدن سرانه آموزشی با افت آموزش روبه رو خواهیم بود که می تواند برای نسل بعد که می خواهند کشور را اداره کنند، مشکلاتی به همراه داشته باشد!؟
ژاپن رکورددار بودجه آموزش و پرورش در دنیاست!
بالنتیجه هر آدم کند ذهنی مثل من! می تواند نتیجه بگیرد که بین اولویت دادن به آموزش عمومی و توسعه یافتگی رابطه ای وجود دارد؟!
سازمان پژوهش و برنامه ریزی مثال زنده ای استو دیدیم روحانیون به چه زیبایی کتاب های درسی را درست کردند ..
اهداف سند تحول به قدری کلی و مبهم و غیر قابل حصول هست که عملا و از پیش مشخص است که با بسیج امکانات هم به دامنه های آن نیز نمی توان رسید . مقام قرب الهی یکی از این اهداف هست. عرفان و صلحا و .. با عمری مجاهدت هم اندر خم یک کوچه آمد .
از طرف دیگر ترسیم برنامه ها و سیاست ها و اهداف بدون در نظر گرفتن امکانات و تجهیزات لازم و .. به یک خیالپردازی و رویا شبیه است تا سند تحول . در پایان گرچه سند تحول قابل تحقق نیست اما برای یک عده نان و آب و درمانی شده برای کسب درآمد . نگاه کنید به مشاوران ارشد و ویژه وزیر در سند تحول که در سرتاسر کشور راه می افتند و یا وبینار برگزار می کنند و ...
موفق باشید
مانند :
طرح تعالی مدیریت مدرسه
طرح تغییر پایههای درسی از ۵۳۴ به ۶۳۳
طرح رتبهبندی
طرح هدایت تحصیلی
طرح تغییر تعداد سکشن از ۳ به ۶
طرح مدام
طرح قرارداد تضمین معدل سال آینده
و بقیه طرحهای ریز و درشت.
البته نمیتوان گفت شکستخورده زیرا خود از ابتدا قصد اجراییکردن طرحها را نداشتهاند صرفا یک حرکت نمادین انجام میدهند مانند همان بریدن روبان و چند مصاحبه و بعد از آن طرحها را رها میکنند.
از همه مهمتر این است که نه مسئولین به منتقدین اعتنایی میکنند و نه به مخاطبین این طرحها پاسخگو هستند و نه مجری قانون به هزینههای اتلافشده اهمیتی میدهد.
درست فرمودید ، این طرح ها به راحتی قوت ها را به ضعف و تلاش ها را به رکود کشانید . خاصیت این اقدامات دادن آدرس غلط بود و اینکه نیروها را به دنبال نخود سیاه بفرستد .