۱.ژیژک داستانی نقل می کند از دو دوستی که قرار بود یکی از آنها به جایی در شوروی سفر کند. این دو با هم قرار گذاشتند که حتما دوستی که به سفر می رود از اوضاع و احوال آنجا بنویسد و به دوستش خبر بدهد اوضاع چگونه است و اگر اوضاع بد بود با خودکار قرمز بنویسد. این دوست به سفر می رود و پس از مدتی نامه ای به دوستش می نویسد. او در نامه خود می نویسد اینجا همه چیز خوب و آرام است و چیز بدی وجود ندارد و کلی از شرایط خوب آنجا می نویسد ولی در آخر می نویسد اگر چه اینجا همه چیز خوب است تنها یک مشکل وجود دارد و آن این است که خودکار قرمز نایاب است و خودکار قرمز برای خریدن نیست. ژیژک در تحلیل این وضعیت می گوید به دلیل اختناق موجود نویسنده مجبور شده رمز بین خود و دوستش را تبدیل به جزیی از نامه کند. ما بدون قحطی و کمبود خودکار قرمز خودمان همه خودکارهای قرمز را از پیش شکسته ایم و از بین برده ایم.
۲. در جامعه ما به نظر می رسد ما مجبوریم در مورد هر چیزی با رمز وراز و در لفافه و پوشیده در انواع و اشکال بازی های زبانی سخن بگوییم چون عمده مردم از شفافیت می ترسند. هنوز چیزی را منتشر نکرده ای که پیام ها به سمتت می آید که برادر عاقل باش، چرا اینا را نوشتی، چرا ساکت نمیشی، چرا می نویسی، تو مریضی و دنبال دیده شدن هستی، تو چقدر ساده ای، تو چقدر نادونی و......معلوم نیست چرا مردم ما، به ویژه تحصیل کرده های ما، این همه ترس دارند و در حالی که خودشان وارد هیچ فعالیت نوشتاری یا گفتاری نمی شوند چگونه این ترس را تجربه کرده اند مگر اینکه بگوییم خود آنها تولید کننده این ترس در جامعه هستند.
۳.حالا من دوست دارم از این طرف به قضیه نگاه کنم و از آنها بپرسم اگر شما هیچ کدام حاضر به گفتن چیزی نیستید و اصلا دوست ندارید دست به نوشتن یا گفتن هر گونه تحلیل از شرایط موجود شوید چرا از بد بودن شرایط می نالید و همه در خفا به زمین و زمان لعنت می فرستید ؟
مگر این تغییر جز باید توسط شما انجام شود، مگر جمعیتی غیر از این جمعیت در کشور وجود دارد که آنها باید شرایط ما را تحلیل کنند و در صورت بد بودن شرایط آن را تغییر دهند ؟
مگر ایران مردمی غیر از شما دارد، مگر شما درس خوانده اید و تحصیل کرده اید که به هم دیگر بگویید آهسته بیا و آهسته برو و فقط حقوقتو بگیر؟
من واقعا نمی دانم مگر معنای زندگی جز حاصل فعالیت های انسان است و مگر صرف خوردن و خوابیدن و محدود ماندن به زندگی خانوادگی چقدر به زندگی ما معنا می دهد که خودمان را از هر نوع گونه فعالیت دیگر منع می کنیم و با ترس از آنها دور می مانیم.
ما بدون قحطی و کمبود خودکار قرمز خودمان همه خودکارهای قرمز را از پیش شکسته ایم و از بین برده ایم.
کانال رخداد تازه (مصطفی مهرآیین)
صدای معلم :
( کلیپ زیر را مشاهده فرمایید )
نظرات بینندگان
درود بر شما .
کلیپ مربوطه توسط صدای معلم انتخاب و بارگذاری شده است .
پایدار باشید .
با سواد رسانه ای که در شما عزیزان وجود دارد انتخابتان با در نظر گرفتن خود متن در قالب یک مستند تحقیقی که شگفت انگیز است با جمع کردن ان همه ستاره درخشان تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری زیر متن و فرامتن ان برای نسل من بیش از دهها کتاب و مقاله مثمر ثمر است لطفا باز هم از این حاتم بخشی ها داشته باشید.
منت دارتان هستیم
این همه خزانه لغت زبان شیرین فارسی
وقتی یک گل میخواد رشد کنه و شکوفا بشه نیاز به عوامل مختلفی مثل نور ،آب، خاک مناسب ، اکسیژن دارد
وقتی یک مزرعه ی گل ، گلاش خراب میشه یک عیبی در آن هست که خراب میشه یا یکی از این عوامل یا عدم رسیدگی باغبون.
وقتی جوانان کشور که آن گل های شکوفا شده باشند خراب بشن پس انتظاری نداشته باشیم که یک گل از میان انبوه آن گلها سالم رشد کنه
مدیر محترم سایت،
ویدئوی با ارزشی بود.سپاس از دغدغه ارزشمند شما.
من ابتدا با کیانوری موافقم.سپس با مرحوم شکوهی و گرمارودی.
مقصر معلم است که بیش از یک ربع ساعت مشغول کشیدن ساختمان گوش هست تا بتواند درس خود را بدهد.
اما اصلی ترین مقصر، ساختار آموزش و پرورش است که روش آموزش سنتی دارد و بدون استفاده از حداقل امکانات تکنولوژی آموزشی، معلم علوم را وادار به تدریس مفاهیم درسی به صورت ذهنی می نماید.
طبیعی است وقتی معلم وارد کلاس می شود انتظار برقراری تعامل اجتماعی از سوی دانش آموزان یک حق طبیعی است. اما او بعد ورود به کلاس،حال
فعالیت های دیگری انجام داده است یا خیر، از جمله حضور و غیاب و پرسش از درس قبلی و... پشت به دانش آموزان نموده و مشغول ترسیم شکلی است که قرار است تدریس نماید، من هم باشم خسته
می شوم. بجای کلام اعتراض آمیز، صدای ناهنجار گویای این اعتراض به حق است.
ادامه دارد.....
روش و شیوه تدریس به ابزار آموزشی نیاز دارد، در اوایل انقلاب که ویدئو مربوط به آن است نبوده امروز بعد 4 دهه باز نیست.
مقصر اصلی غفلت و خواب وزارت آموزش و پرورش است. معلم و دانش آموز هر دو معلول نظام معیوب هستند.
سپاس و پایدار باشید.
عمدی برای رساندن پیام اصلی یعنی
آموزش همبستگی در اول انقلاب هست. و گرنه غیرممکن است ۸ یا ۱۰
دانش آموز حال در فیلم از شنبه تا دوشنبه، پشت درِ کلاس بایستد و ناظم و مدیری و یا همکاری از دیگر کلاس ها دخالت نکند.
در ضمن هرگز این تعداد دانش آموز خصوصا نوجوان پسر به این آرامی در کریدور و پشت درِ کلاس نمی ایستد. معلمان ما هرگز چنین اختیاری سرخود نداشته اند. کلاس چه شلوغ باشد و چه ساکت مطلق، کادر دفتر واکنش نشان می دهد.
انتهی فیلم بریده شده یا همین قدر مانده؟
درود
چطور می شود یک فرد یک متن کوتاه را نخواند اما یک فیلم 23 دقیقه ای را تماشا کند ؟!
البته این فیلم به همین مقدار به دست ما رسیده است .
پایدار باشید .
ولیکن چگونه می شود فردی برای این و آن هزاران صفحه متن بنویسد ولی برای خودش فرصتی پیدا نکند که چند صفحه ای برای وزیر بنویسد؟
عمر، محدود و متون فراوان و فیلمهای خاص کمیاب و از متون خاص، قرآن است و نهج البلاغه و متون احادیث معصومین؛ پس از مطالعه این کتب حامع و نافذ در علوم رفتاری و حقوقی و روانشناسی و جامعه شناسی و بایدها و نبایدها و ... چه متنی در حوزۀ علوم انسانی می تواند حذابتر باشد؟! ایراد از من است
چه کسی دوست دارد؟ به سرنوشت «حسین منصور حلاج» یا «عین القضات همدانی» گرفتار آید؟
خواهش لکانی به ما می گوید که رفتار چیزی جز تقلید نیست آن هم در ناخودآگاه. انسان ، جانوری فرهنگی است و فرهنگ منبعث از جامعه.
۲) هیچکدام اشارهای به این موضوع نداشتند چرا «برخی» از دانشآموزان تمایل به چنین کارهایی در کلاس دارند؟
۳) شرایط نامناسب، واکنشهای نادرست را به معلم تحمیل خواهد کرد.
۴) معرفی نکردن متخلفین چه در اجتماعهای کوچک چه بزرگ، از جانب متخلفین تایید استنباط خواهد شد و موجب جری شدن متخلفین خواهد شد.
دوست عزیز
عده زیادی از تحصیلکرده ها ، کمتر حوصله نوشتن و ختی تحلیل مسایل را دارند .بدیهی است چند لحطه غر زدن و انتقاد شفاهی ، از نوشتن یک متن انتقادی و منسجم راحت تر است.
گاه هم فکر می کنند اینهمه گفتیم و دیگران هم گفتند و نوشتند ، حالا چی شد ؟!
و نکته آخر
در جامعه ما شفاف گویی ، اعتراض و حتی نقد کردن ، بسیراری از مواقع بهای سنگینی دارد
بسیاری از خبرنگاران به دلیل انعکاس اخبار شفاف ، از کار برکنار شده اند و یا با مشکلاتی روبرو گشته اند. بسیاری از اقشار فقط برای طرح خواسته های صنفی ، در حبس اند . معلم و کارگر و فعال رسانه ای و دانشجو و ..... برای بیان حقایقی که همه می دانند بازخواست می شوند.
از طرفی زندگی کارمندی ، شرایطی برای کارمند ایجاد می کند که برای حفظ آن آب باریکه ، ناچار هستند بسیاری از مواقع سکوت کنند.
البته عده ای شهامت بیشتری به خرج داده و پیامدهای آن را هم می پذیرند. هر چند شفاف گویی هم سطوح مختلفی دارد و پیامدهای متفاوتی !
و......