مطلبی از آقای مهران حبیبی از روزنامه نگاران زنجانی در خصوص عزل و نصب ها و بحران مدیریت توجهم را جلب نمود . ابتدا با اشتیاق تمام یادداشت انتقادی وی را خواندم و ذهنیتی برایم حادث شد . با چند تن از همکاران اداری و سازمانی چرایی و چیستی موضوعات مورد اشاره را مرور کرده و موضوع مطروحه را غیرمستقیم کنکاش نمودم و با کسب اطلاعات میدانی از زوایای مختلف سعی کردم به عنوان یک معلم ساده و غیر سیاسی و غیر جناحی ؛ تطبیقی واقع بینانه تر بین حقیقت موضوع و تصوراتم حاصل شود تا برداشتم به واقعیت نزدیک تر باشد.
وقتی به سواحل واقعیت نزدیک تر شدم حیفم آمد تا نقدی بر این یادداشت احساسی مبتنی بر منافع و اغراض شخصی ننویسم.
خاصه ان که به عنوان یک معلمی که کلاس را بر هر پست و مقامی ترجیح داده و هیچ منفعتی از کیستی مدیرکل و چیستی موضوع نداشته و همواره سعی در صنفی دیدن مسائل آموزش و پرورش دارم.
بدوا البته ذکر دو نکته خالی از لطف نیست ؛
اولا:
نقد و انتقاد برای اثر بخش بودن بایستی مبتنی بر واقعیات بوده و ضمن دور بودن از منافع حقیر شخصی همراه با ارائه راهکار باشد تا اثرات لازم را بر خواننده و وجدان بیدار جامعه داشته باشد.
نقدی که توام با بغض و کینه باشد ارزش توجه نداشته و معمولا حقیقت آغشته به اغراض سیاسی فدای عقده ها و مصالح شخصی خواهد شد.
در ثانی:
برحسب تجربه معلمی برای نقد و ارزیابی از کارنامه عملکردی یک مدیر حداقل یک سال زمان لازم است تا بتوان در خصوص عملکرد و تصمیمات یک مقام مسئول قضاوت کرده و کارآمدی وی را در بوته انتقاد قرار داد.
شاید لب حرف جناب حبیبی در این پاراگراف نهفته باشد.
"نکته مهم این است اگرچه تغییر و تبدیل به احسن در تمام حوزهها از جمله مدیریت از مهمترین ویژگیهای یک مدیر مقتدر و علمی برای ارتقاء جایگاه حوزه فعالیت خود می باشد اما " تغییر در سایه تحمیل" نه تنها به مدیریت بحران نمیانجامد بلکه خود منجر به آغاز بحران مدیریت خواهد بود لذا آنچه که امروز انتظار میرود مسئولان استانی و وزارتی به آن پاسخ گو باشند؛ علت تغییرات در سطوح مختلف عالی و میانی در حوزه آموزش و پرورش، حذف مدیران همراه و توانمند این حوزه، طمع اکثر سیاسیون و فعالان حوزه های مختلف به این عرصه و حوزه و عدم مقاومت در برابر سیاست بازان و سیاست کاران نفوذ کننده و تصمیمساز در این حوزه به ویژه در سطوح استانی است"
نقدهای جدی بر این یاداشت وارد است که تنها به چند مورد اشاره گذرا می کنیم.
اولا:
در تحقیقات و پرس و جوهایم متوجه شدم که هیچ پست کلیدی و معاونت در دوره مدیر کل جدید به جز معاون نهضت سواد آموزی صورت نگرفته است.
در ثانی:
خانم فتحی از ابواب جمعی ناحیه دو به واسطه ارتباط گیری و سرویس دهی هفته نامه آوای میهن (به مسئولیت بهمن حبیبی همسر بانو فتحی) ؛ وی در دوره مدیر کل قبلی در یک حرکت غیر عرفی از کارشناسی مستقیما به معاونت نهضت سواد اموزی ارتقا می یابد و در دوره فعالیتش در این پست به دلیل فقدان مهارتهای شغلی و سوابق اجرایی لازم برای کارش توفیق چندانی کسب نکرده و در دوره وی رتبه نهضت سقوط آزاد کرده و تنزل شدیدی رخ می دهد ، جالب است بدانیم که اگر از یک معلم کوچکترین خطایی رخ دهد معمولا سر از هیات تخلفات در می آورد.
ثالثا:
حسن مطفری که حدود سه ماه از خدمتش در پست مدیر کلی می گذرد به دلایل مختلف ناچارا خانم فتحی (همسر نویسنده مطلب) را از این پست به جای دیگری انتقال می دهد ؛ در واقع عقده این جابه جایی انگیزه این یادداشت مغرضانه می باشد.
رابعا:
بهمن حبیبی در دوره مدیر کل قبلی برای حفظ همسرشان در پستی که استحقاقش را نداشته اند اقدام به حمایت همه جانبه و شانتاژ رسانه ای کرده و تا آخرین لحظه با انتشار مطالب حمایتی بی پایه و اساس در هفته نامه " آوای میهن" و پخش رایگان آن در مدارس و ادارات آموزش و پرورش سعی در جبران لطف مدیر کل قبلی می نماید به طوری که حراست سازمان در یک نوبت مجبور می شود ۲۰۰ نشریه آوای میهن را که در جهت تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب منتشر شده بود را از اتاقهای سازمان جمع آوری نماید.
نهایتا این که:
آموزش و پرورش یک دستگاه تخصصی و حاکمیتی است . کسانی که قصد نقد عملکرد این سازمان عریض و طویل را داشته باشند بهتر است خود از جنس این سیستم بوده و یا حداقل با اصول اولیه تعلیم و تربیت و همچنین یک نقد علمی و تخصصی آشنا بوده و آرزوها، مصالح شخصی و منافع سیاسی و جناحی را به جای نقد آموزش و پرورش به ذائقه جامعه قالب نکنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان