با کرونا چگونه سوختیم و ساختیم؟
یک سال از روزهای هراس و نگرانی کرونایی گذشت. یک سال از عمر همه ما گذشت. همانند تمامی پدیده ها، این بحران نیز در کنار بدی ها، خوبی هایی هم داشت. یکی از خوبی های آن نمایش بی ارادگی برخی از مسئولان بود که به جای آن که خود و تشکیلات را به سایه ببرند سایه را برای آسایش خود دعوت کردند.
حُسن دیگر آن بود که یکّه تازان تمامی عرصه های زندگی که خواست و میل خود را ارجح و واجب الاجرا می دانستند، درک کردند که دائم احوال روزگار یکسان نبُود. آن هایی که تخته گاز می رفتند ترمز بریده قدری از سرعت آمال و هوس خود کاستند. در کل عادات خوب و بد جدیدی به وجود آمد که سال ها جزئی از رفتار ما خواهد بود. ترس، وحشت، مرگ، بیماری و خستگی و افسردگی سهم بیشتر مردم و به خصوص کادر درمان بود. گروهی ایثار کردند، گروهی تلاش آنان را درک و اقرار کردند و گروهی تمامی دق و دلی زندگی چند ساله خود را با ایثار آنان مقایسه کردند و گفتند آنان فقط وظیفه خود را انجام داده اند.
من، تو، او، ما، شما، ایشان همه در صحنه مبارزه مرگ و زندگی بودیم. برخی آن را بهانه تنبلی خود قرار داده از زیر کار در رفتند، برخی که به کار روزانه محتاج بودند بی نان و آب ماندند. برخی آن قدر پس انداز حلال یا حرام داشتند که با این بادها نلرزیدند. برخی با پس انداز مختصر خود، نگرانی و هراسانی امروز را فردا کردند. برخی هم در غوغای رقص بی رحمانه ویروس در هوا و فضا و آب و خاک، مجبور به ادامه فعالیت همیشگی خود شدند. عده ای در منزل با دورکاری و گروهی دیگر ضرورتا در محل کار.
این روزهای کرونایی برای آنانی خوش گذشت که اشتیاق دیدن کس و کار خود را نداشتند. با بهانه این بیماری مهلک، سر در گریبان تنهایی و انزوای خود فرو برده و نفسی به آسودگی از جسم رنجور خود برون آوردند. برعکس، آنانی که روز خود را بدون برقراری ارتباط با اعضای خانواده و فامیل نمی توانستند بگذرانند یا در خانه نشستند و غُر زدند ولی آرام و قرار نداشتند و یا بیماری و شرایط آن را جهت رعایت پروتکل ندید گرفته به دل ویروس تاختند.
گفته می شد سه گروه از مردم بیشتر مبتلا به کرونا می شوند: آنانی که خیلی می ترسند. آنانی که وسواس شدید برای تمیز شدن و کردن دارند و همه چیز را ضدعفونی می کنند. آنان که کُشندگی ویروس را منکرند و اضافه بر قبل، کاری برای نظافت بیشتر انجام نمی دهند و کمافی السابق به انجام همه خواسته ها و کارهای خود می پردازند مانند خرید غیرضرور، سفر به نیّت صله رحم یا تمدّد اعصاب و خوش گذرانی.شرکت در مهمانی ها، عروسی ها و عزاداری ها ... نکته جالب این که هر دو گروه یعنی بیشتر و کمتر رعایت کننده پروتکل بهداشتی، کرونایی می شدند!
عکس از : بهنام صمدی
البته گروه خون را نیز در ابتلا به این بیماری دخیل دانستند و گفتند شواهد نشان می دهد که گروه خونی O مثبت، کمتر و گروه های خونی B بیشتر مبتلا می شوند.
بحرانی بود که آن را زیستیم و به طور فردی و اجتماعی تجاربی بدست آوردیم. هر چند هنوز تمام نشده است اما آستانه تحمل افراد نسبت به اوایل بیشتر گردیده است، شاید هم به شرایط عادت کرده ایم، از خصایص انسان هاست که همیشه هم پسندیده و خوشایند نیست. این بحران یا پدیده نیز همانند تمامی رخدادهای دیگر با فرهنگ و شعور دولت مردان و ملل گره خورد و علیرغم این که خیلی از مواردِ لازم در جریانِ آن قابل کنترل و دخل و تصرف نبود اما برخوردها، تصمیمات و عملکردها متفاوت بود.
بزرگ ترین حُسن این بیماری واگیردار، برابری تمامی کشورها و جمعیت جهان در برابر آن بود. کشورهای اروپایی و آمریکایی و برخی از کشورهای دیگر حتی بیشترین مبتلایان را داشتند چون شکل زندگی آنان به نحوی است که در خارج از خانه و در محیط های عمومی مانند رستوران، کافه و بار و...... به طور اجتماعی می گذرد. البته روابط جنسی آزادتری هم نسبت به ما دارند. برعکس ما بیشتر وابستگی مان به خانواده است و بیشتر اوقات در کانون آن قرار داریم. آنان بیشتر سفر می کنند و فعالیت اقتصادی آنها فقط در داخل مرزهای کشور خود انجام نمی گیرد. تبادل مسافر بیشتری هم در طی یک روز با تمام قاره ها دارند. همین تفاوت گذران زندگی و اوقات فراغت باعث شد تا آنان آمار بسیار بالایی از مبتلایان و فوت شدگان را داشته باشند. تا حدی که گاه با قرار ندادن تجهیزات پزشکی در اختیار سالمندان و یا بیماران بدحال، حاضر به مرگ آنها نیز شدند. بزرگ ترین فاجعه بشر در این میان نوع و نحوه خاکسپاری اجسادی بود که سر تا پا منبع آلودگی بودند. دیگر گورهای دسته جمعی شبیه دوران جنگ را مذمت نکردیم و حتی زشتی آن را هم ندیدیم.
آنانی که با ویروس کرونا فوت می کنند امکان زندگی را برای ما سخت می سازند، لذا زمان و اقتضائات آن حکم می کند که به جای دفن تک تک مردگان، کشورهایی که آمار بالای مرگ و میر را دارند مردگان را دسته جمعی به خاک بسپارند. در برخی از کشورها چون خانواده ها برای تحویل مرده های خود مراجعه نکردند آنها را در معابر عمومی رها ساختند. آشفته بازاری دردناک و آزمونی منحصر به فرد برای همه مردم بود.
حُسن دیگر این ویروس این بود که تا حدودی هر چند کم، مرزهای های طبقات اجتماعی را درهم شکست و دولت مردان، مدیران و مسئولان ارشد نیز درگیر این بیماری شدند. اما خودخواهی، فرصت طلبی، شهرت و ثروت قلیلی از آنان، باز برنده میدان بود و برخی از حضرات به جای بستری شدن در بیمارستان که مستعد پرورش و سرایت ویروس بود، امکانات و تجهیزات گرانبهای خلق و دولت را به خانه های خود بردند و در کمال آرامش و اطمینان درمان شدند. مرگ حسن و حسین و راضیه و مرضیه، پدیده ای عادی بود اما او با ارائه خدمات منحصر به فرد و بسیار شایسته خود حیف و بعید است که از بین ما پرپر بزند. عامه مردم پیش مرگ خاصه مدیران. تا بوده چنین بوده چون به جز این افراد خاص، انسان های شایسته و توانمند دیگری برای جایگزینی آنان وجود ندارد.
به نوعی شرایط ما شبیه ماجرای غرق شدن مسافران کشتی تایتانیک بود. کشتی بخار بزرگی که در آب های اقیانوس اطلس شمالی در حال حرکت بود و به علت برخورد با کوه یخی غرق و ۱۵۱۴ نفر از مسافران و خدمهٔ آن جان خود را از دست دادند. آنانی که فیلم این واقعیت را دیده اند قادرند تا صحنه استیصال ثروتمندانی که تا چند لحظه پیش صدای سرمستی و قهقه آنان عرصه کشتی و فضای اقیانوس را پر کرده بود را تصور کنند، که همان اشراف زاده چگونه به تکه پاره ای از کشتی شکسته یا دست و پای دیگران آویزان بودند و از کوسه ها وحشت داشتند و با ناله و زاری دعا می خواندند و از خدای خود طلب یاری و مغفرت می کردند. انسان در شرایط غیرقابل تصور به ریسمان مرگ نیز چنگ می زند و برای زنده ماندن گوی سبقت را از دیگری جهت دست یازیدن به تکه چوبی می رباید.
به هر ترتیب یک سال گذشت. برخی با روسفیدی و جانفشانی لبالب و برخی با روسیاهی و فرار از مسئولیت و وجدان. لازم نیست همگان همه چیز را ببینند و قضاوت کنند، چون بالاخره وجدان افراد همچون راسکولنیکف دانشجوی قاتل در داستان جنایات و مکافات اثر داستایفسکی بیدار می شود. و راسکولنیکف سرانجام با اقرار به گناه و زندانی شدن در سیبری، آرام گرفت. افراد همیشه با وجدان خود تنهایند و ذهن افراد خاطی و خودخواه بیشتر اوقات مثل خوره آنان را آزار می دهد که بدان عدالت الهی گویند. البته آنانی که در گناه مُصرّند دیگر این حس بازدارندگی را نیز در خود و با خود ندارند. آنان فقط هیبت انسانی دارند و از انسانیت بویی نبرده اند. حوادث می گذرند و انسان ها آبدیده می شوند. غربال می شوند. دسته بندی و گروه بندی می شوند. هر یک از ما همیشه و تحت هر شرایطی در جامعه خود رفتارهای خوشایند و ناخوشایند، مطلوب و نامطلوب را به عنوان رسوب خاطره ای تلخ و شیرین از زندگی با خود داریم.
هزینه های تحمیل شده به معلمان و دانش آموزان با آموزش مجازی
هنگامی که کارمندان دیگر ادارات به بهانه های گوناگون بُن لباس، مناسبت های ویژه و تهیه مایحتاج و...... دریافت می کنند بیشتر معلمان و دانش آموزان در قاعده هرم اقتصادی با سیلی صورت خود را سرخ می کنند و با استفاده از امکانات خود جهت استفاده از فضای مجازی هزینه می کنند. لابد خبر دارید که 8 میلیون نفر از تعداد جمعیت متوسط جامعه کاسته شده است. مبادا تصور کنید که به رأس هرم صعود کرده اند بلکه بر همان قاعده اضافه شده اند. علاوه بر هزینه ها، متعاقب آموزش مجازی، بیماری ها و دردهای نوظهوری ایجاد شده که چند سال آینده عوارض خود را نمایان خواهد کرد.
تغییر ماهیت حریم خصوصی معلم و دانش آموز
حدود و ثغور حریم خصوصی معلمان و دانش آموزان طی یک سال کرونایی، تغییر پیدا کرد و نرده های حفاظ ضد سرقت روی دیوار که به تعبیری دیگر برای منع نگاه مزاحم همسایه و همسایگان بود، کارآیی خود را حداقل برای مزاحمت از دست داد. سوتی ها و سوژه ها خلق شدند و معلم آستارایی با بیان آیلاند در 67 سالگی دیده شد. چون شما او را حتی طی 17 سال تدریس بعد بازنشستگی، ندیده بودید و کسی خارج از دایره دوستان، فامیل، دانش آموزان و اولیا، ایشان را نمی شناختند. و چون ما ملتی هستیم که عاشق خندیدن به یکدیگریم و کمتر توفیق خنده دسته جمعی برای موضوعی واحد را داریم، پس ماجراهای درین درین نیز خلق شد. البته این داستان رسوایی دیگری برای آموزش و پرورش بود. با وجود جوانان مشتاق استخدام چرا آموزش و پرورش منطقه مذکور، 17 سال از وجود این نازنین، علیرغم بازنشستگی استفاده کرده است؟!
اما چرا دسته جمعی نمی خندیم و به همدیگر می خندیم؟
داستان تلخی برای خود دارد چون ما ملت ایران از دغدغه بدبختی های اجتماعی و اقتصادی فارغ نمی شویم که بخواهیم در یک تئاتر، سینما یا هر محفل فرهنگی و هنری دیگر برای پر کردن اوقات فراغت جمع شده و کنار هم به معنا و مفهوم خنده داری بخندیم. اگر هم تمایلی به این امور داشته باشیم جیب مان اجازه نمی دهد. پس همان بهتر که خنده درمانی را با خندیدن به لهجه، تلفظ و صحنه نمایش رایگان حریم خصوصی معلم و دانش آموز یعنی به بدبختی های یکدیگر داشته باشیم. با این تفاوت که این بار تمسخر از طریق جعبه جادویی و با بازی هنرمندان و بازیگران انجام نمی گرفت. این بار سوژه تمسخر ما ماهیت تأسف بار زندگی معلمان و دانش آموزان بود. با هنرمندی و نمایش تلخ نامه خودشان. در ایران برنامه دسته جمعی برای دلخوشی وجود ندارد که حضار بخواهند با هم برای موضوعی واحد بخندند. پس با نگاه عاقل اندر سفیه خودمان با قدرت اختیار و ذوق خود سوژه های خنده و نشاط و شادی را در لابلای زندگی مردم و یا اخبار راست و دروغ فضای مجازی
می یابیم و با خود می گوئیم من نه اما دیگری خیلی خنده دار است.
در انتظار مجوز ستاد مقابله با کرونا ننشینید
طی سیر خطی توسط بیشتر مدیران ما به دلیل نداشتن دانش مدیریتی و خلاقیت و شایستگی، واقعیتی انکار ناپذیر هست. حرکت در مسیر خلاف و جریان امور، از نظر این مدیران نوعی هنجار شکنی نابخشودنی محسوب می شود که موقعیت آنان را به خطر می اندازد. اما بیشتر ناتوانی است تا صلاحدید. شما نیز همیشه برای به جریان انداختن آموزش حضوری گفته اید که اگر ستاد مقابله با کرونا اجازه دهد. یک بار
هم به عنوان وزیر، تمامی تمهیدات لازم جهت ضدعفونی و رعایت بهداشت را وزارتخانه در مدارس آماده سازد و بعد به ستاد خبر دهید که آماده بازگشایی مدارس هستیم تا جای اما و اگری باقی نماند.
کجا رفت امنیت مدارس با درهای باز!
روزگاری بزرگ ترین ناباوری ذهن من امنیت مدارس بود. جامعه چنان امن بود که درِ مدارس دخترانه و پسرانه از اول تا آخر زنگ باز می ماند و از داخل و خارج مدرسه، محرکه ای برای انجام خلاف یا وقوع خطر نبود. اما نمی دانستم که مثل بسیاری از نعمات دیگر به زودی این را نیز از دست خواهیم داد. دیری نگذشت که پس از انقلاب، درها بسته شدند. پرده های ضخیم پشت درِ ورودی نصب شدند. نگهبانی دَم در مأمور احتیاطی شد. اما موبایل ها، سی دی ها، عکس ها و فیلم ها، مواد مخدر و سیگار و...... از همین درهای بسته داخل آمدند و تعداد بیشتری را آلوده ساختند. همان موبایلی که امروز جزئی از ابزار آموزشی دانش آموزان محسوب می شود! آن روز تابویی وحشتناک بود و نمرات انضباط بسیاری به دلیل آن کاهش می یافت که اثرات کج رفتاری و لجبازی جوان آسیب دیده از این ماجرا تا امروز نیز با او مانده است. چون نظام آموزشی با برخورد غلط خود از او فردی ضداخلاق ساخت و اختیار، قدرت تربیت و هدایت او را از دست داد.
مدیران در شرایط خاص و استثنائی تکالیف جا مانده خود را به جا می آورند
به خاطر دارم دهه فجر سال 72 یا 73 مرحوم رفسنجانی رئیس جمهور وقت قرار بود برای افتتاح و روبان بُری برخی از طرح های به اتمام رسیده به بستان آباد آذربایجان شرقی بیایند. شهردار در عرض یک روز تکالیف نادیده گرفته شده چندین ساله خود را با آسفالت معابر و خیابان هایی که قرار بود قدم مبارک رئیس جمهور بر آنها نهاده شود، سیاه مشق کرد. ما معلمان و شاغلان سایر ادارات و اهالی خوشحال و شاد بودیم که از فلاکت خاک آلودگی و گِل آلودگی لباس و کفش خود رها خواهیم شد و برای رئیس جمهور دعا هم کردیم و حتی آرزو کردیم که هر ماه یک بار افتخار دهند و به بستان آباد خاک آلود قدم رنجه نمایند. یعنی وقتی زمان پیشبرد اهداف مد نظر خودتان است اول زیرسازی هدف و بعد روکاری، همه تلاش شماست. در تمامی عنوان خبری که در بالا تقدیم شد شما شاهد این زیرسازی هستید.
هموار سازی استخدام طلاب در آموزش و پرورش بی سر و صدا
این ملت در کوران بحران ها و سیاست های موافق و مخالف بیشمار، در انقلاب و جنگ آبدیده شده اند و بیشتر آنها قادرند تا سره از ناسره تشخیص دهند، هر چند که تنبلی، بیشتر آنان را خیال پرست کرده است و یا زیاده خواهی و جاه طلبی آنان را به هر سویی که منفعت آن بیشتر است می کشاند و بدون داشتن دانش، سواد و تجربه اقتصادی سرمایه هنگفت و یا اندک خود را به سوی طوفان سکه، ارز، بورس و ساختمان سازی هدایت می نمایند و پریدن از این شاخ به شاخ های بسیار دیگر را از همین جامعه یاد گرفته اند. بسیاری از آنان ایستادن، مشورت و تأمل کردن را فراموش نموده و بیشتر مغبون شرایط ناپایدار اقتصادی هستند تا راضی از آن . علیرغم همه این خطاها، متوجه می شوند که چگونه شما وزیر محترم، به صورت خطی و موازی کاری و بر اساس اهداف از پیش تعیین شده، دوران کرونا را مساعدترین زمان برای تثبیت سیاست مضمون و مکنون چندین ساله نظام سیاسی یعنی استخدام و جذب طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش تشخیص داده اید.
دوران کرونا، آموزش و پرورش تصمیمی جهت دار اما به تنهایی گرفت!
در این دوران بیشتر از همه در این بین به وزارت آموزش و پرورش و تمامی پرسنل آن خوش گذشت. زمانی که معلمان، دانش آموزان و اولیا در فضای مجازی و در شبکه پر از غم های پنهان، مشغول بده بستان آموزشی بودند، وزیر محترم با بایکوت کردن فضای رسانه ای به بهانه واگیری کرونا، در اندرون خلوتکده خود و با اختیار و اراده خود به دور از هر نوع نیاز به تحمل فعالیت انتقادی گروه های فشار، خبرنگاران و معلمان، تصمیماتی برای نظام آموزشی گرفته اند که در زیر به برخی از نمونه های آن اشاره می کنم.
محتوای خبر یک دست آورده شده است چون در تعقیب هدفی خاص هستم :
* معاونت برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش دستورالعمل سال جاری خدمت وظیفه عمومی روحانیون در فعالیتهای پرورشی و فرهنگی را ابلاغ کرد. آموزش نظامی طلاب وظیفه نیز به مدت دو هفته بلافاصله پس از پایان دوره خدمت انجام میشود. همچنین در این دستور العمل تاکید شده است که انجام خدمت وظیفه هیچ گونه حق استخدامی برای افراد ایجاد نخواهد کرد./ ایران استخدام. 30 تیر 98.
* فراخوان ثبتنام سرباز طلبهها در آموزش و پرورش برای گذراندن دوره خدمت وظیفه تا دهم مرداد تمدید شد. علیرضا رحیمی ادامه داد: با توجه به اینکه جذب سرباز طلبهها در گذشته هم انجام گرفته است بر اساس توافق بهعمل آمده برای سال تحصیلی 98-99 این ظرفیت از 500 نفر به 700 نفر افزایش پیدا کرد./ ایران استخدام. 6 مرداد 98.
* به گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان، حسین خنیفر گفت: یکی از بندهای اساسنامه دانشگاه فرهنگیان (بند ۲۸) اجازه میدهد که از بین فارغ التحصیلان حوزه و دانشگاه کسانی که دارای مدرک لیسانس یا فوق لیسانس یا معادل حوزوی آن را داشته باشند میتوانند با حضور در آزمون ورودی دانشگاه و گذراندن سرفصلهای آموزشی به عنوان معلم مشغول به خدمت شوند./ ایران استخدام. 13 مرداد 98.
* مرکز تربیت مبلغ معلم طلاب، 12مهرماه جاری را آخرین فرصت طلاب حوزه های علمیه جهت ثبت نام در آزمون استخدامی آموزش و پرورش اعلام کرد./ ایران استخدام. 7 مهر 98.
* مدیر حوزههای علمیه خواهران کشور گفت: شورای عالی انقلاب فرهنگ مصوبهای ابلاغ کرده که طی آن ۱۰ درصد استخدام آموزش و پرورش کشور باید از بین طلاب باشد/ ایران استخدام. 9 آذر 98 .
* دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش با اشاره به برنامه پنج ساله برای همکاری با این وزارتخانه گفت: ایجاد و توسعه پیشدبستانی و مدارس غیردولتی، ایجاد و توسعه مدارس خرید خدمت به منظور حضور فعال حوزه در آموزش مبتنی بر دین و اخلاق مد نظر است./ ایران استخدام. 19 آذر 98.
* مدیر کل آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد از استخدام رسمی 30 روحانی در این نهاد خبر داد و گفت: سرباز طلبهها در مدارس استان پذیرش میشوند./ ایران استخدام. 25 آذر 98.
* معاون پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ستاد همکاری های حوزه و آموزش و پرورش از نهایی شدن پذیرش ۴۴۰ طلبه در آزمون و مصاحبه های استخدامی وزارت آموزش و پررش خبر داد./ ایران استخدام . 25 تیر 99.
* وزیر آموزش و پرورش : طلاب در 8 رشته آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت می کنند/ ایران استخدام . 11 بهمن 99 .
* وزیر آموزش و پرورش : همه راههای غیر اصولی جذب معلم مسدود شد/ خبرگزاری تسنیم . ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ .
زمانی که معلمان و فرهنگیان دلسوز در نظام آموزشی نگران سقوط کودکان محروم به دره ها جهت برخورداری از اینترنت بوده اند، یا ملول سوختن معلمان و دانش آموزان در کانکسی آتش گرفته بودند، یا عزادار غم ترک تحصیل و فراغ زودهنگام تحصیلی کودکان محروم و فقیر دائمی در این جامعه بوده اند، یا تعطیلی مدارس را فرصتی طلایی برای بازسازی مدارس فرسوده و کهنه می دانستند و بسیاری درد و رنج دیگر که برای همه دردمندان نظام آموزشی ملکه گردیده است، جناب وزیر با تمامی یاران خود فقط در یک حیطه و برای حصول یک نتیجه فعالیت می کرده اند.
مطالعه مطالب سایت صدای معلم و سکوت معنی دار وزیر و دیگر مدیران ستادی
می دانیم که وزارتی ها به طور حرفه ای اما با تصوری ناشایست نسبت به مخاطبان رسانه، مطالب سایت های گوناگون را می خوانند و متوجه همه چیز هستند. مطمئن هستم که خبر اخیر سایت صدای معلم با عنوان زیر را نیز مطالعه کرده اند:
" ورود طلاب و روحانیون در حوزه تعلیم و تربیت عمومی " در راستای پاسخ گویی به کدام یک از مطالبات مردمی و حل کدام یک از مشکلات ساختاری " نهاد آموزش " اتخاذ شده است؟ " ( این جا )
به طور دقیق کامنت های موافق و مخالف ذیل یادداشت را تجزیه و تحلیل کنید و عقده های جامعه را نسبت به معلمان مشاهده نمایید. هر چند این عقده گشایی دو سویه هست اما بار دیگر شاهد تضعیف جایگاه ارزشی معلمان باشید و به بررسی چرایی آن اهتمام ورزید. شما با آوردن طلاب به مدارس مردم دو دست را 4 دسته ساخته اید و اختلافات شدت خواهد گرفت. چون روحانیون ، نماد حاکمیتی و مذهبی جامعه اسلامی هستند پس چهار طرز تفکر با ورود آنان به مدارس، مشاهده خواهد شد :
الف - گروهی آنان را با توجه به باورهای مذهبی خود مقدس شمرده قبول خواهند کرد.
ب - گروهی از سر محافظه کاری یا بی تفاوتی دائمی، در سکوت فرو خواهند رفت.
ج - گروهی از فرط خستگی و مستأصلی، دست از اعتراض، اِعمال فشار و انتقاد بر خواهند داشت.
د - گروهی دیگر آنان را برای امر تدریس در مدارس فرزندان و دانش آموزان شان به رسمیت نخواهند شناخت. زمانی که معلمان، دانش آموزان و اولیا در فضای مجازی و در شبکه پر از غم های پنهان، مشغول بده بستان آموزشی بودند، وزیر محترم با بایکوت کردن فضای رسانه ای به بهانه واگیری کرونا، در اندرون خلوتکده خود و با اختیار و اراده خود به دور از هر نوع نیاز به تحمل فعالیت انتقادی گروه های فشار، خبرنگاران و معلمان، تصمیماتی برای نظام آموزشی گرفتند .
حال برای شما چه اهمیتی خواهد داشت که:
جمعی از کنش گران حوزه آموزش و فعالان حوزه عمومی با انتشار نامه ای خطاب به مسئولان نسبت به دخالت های حوزه علمیه در نهاد تعلیم و تربیت عمومی و خدشه دار شدن استقلال حرفه ای مدرسه واکنش نشان داده اند.
شما کار خود را طی این یک سال و بدون در نظر داشتن صلاح معلمان و پنهان از آنان انجام داده اید و چون موضوع حساسیت های خاص خود را دارد مطمئن هستید که غیر این نخواهد شد.
آقای وزیر حاصل این آشفته بازار در همان عقده گشایی ها تجلی یافته است که در زیر یادداشت صدای معلم که در بالا بدان اشاره کردم، همانند دُمل چرکین نیشتر خورده و بوی تعفن کینه ها فضا را فژاکن ساخته است. حال یکی بیاید و به این طلاب و روحانیون محترم و طرفداران دو آتشه آنان ابلاغ نماید که معلم خود قربانی ساختاری است که در آن هزینه شده است، چون وزرا برای معلمان جهت کسب مهارت تدریس و افزایش دانش، هزینه نکرده اند و بیشتر آنان به تدریج حیثیت، اعتبار، منزلت و عزت نفس معلمان را جهت حفظ دستورالعمل ها و قراردادهای اشتباه و صد البته میز ریاست خود، هزینه کرده اند.
دیوار مدارس کوتاه و همیشه محل گذر بوده است!
مخاطره آمیزترین، حساس ترین و آسیب پذیرترین وزارتخانه هر کشوری آموزش و پرورش است. چون با تعلیم و تربیت جمعیت زیر 19 سال در ارتباط است که قلب و مغز آنان آماده پذیرش داده های ماست. این داده ها باید بدون حب و بغض و بدون تعیین جهتی خاص، صرفا با آموزش هدف دار آمیخته به اصول اخلاقی و ارزشی به آنان منتقل شود. هیچ معلمی حق ندارد اصول و اعتقادات خود را ضمن تدریس به کودکان تبلیغ و یا تحمیل نماید.
روزگاری رسم بر این شد که جوانان این کشور از فرط بیکاری و بی پولی، بدون کسب هر نوع دوره و مهارت آموزشی، هوس ورود به مدارس و کلاس های درس را داشته باشند، آن هم با مجوزی از سوی شما. جمعیت رو به افزایش دانش آموزی ، وزارت آموزش و پرورش را ناتوان تر ساخت و به بهانه دسترسی به مدارس مردمی، بار خود را بر دوش مردم نهاد. بعد آن را آموزش مشارکتی نامید تا رد گم کند و پولی شدن آموزش فریاد نزند. بعد عین انتفاعی و چون علیرغم وجود اصل سی ام قانون اساسی، همه این تصمیمات، خلاف قانون بود پس آن را غیردولتی نامیدند. به قولی گنجشک را به رنگ بلبل بیالودند و صدای اعتراض ببریدند. در این بلوای آموزشی 18 نوع مدرسه و بیش از 10 نوع معلم اختراع شد. پرورش را از آموزش قیچی کردید و بحران های اخلاقی متولد شدند. عده ای از دانش آموزان در سایه حمایت و همراهی خانواده و تلاش و پشتکار خود رتبه های برتر کنکور و المپیاد و جشنواره های خوارزمی شدند. مدیران کل شما، موفقیت آنها را به پای تفاخرات خود نوشتند. پس عکس و نام آنان را در ویترین ادارات و وزارتخانه نهادید. و امروز نیز قرار است گروهی دیگر بیایند. آنان انسان هایی شریف و محترم هستند اما با تفکر مذهبی قادر به آموزش کودکان نیستند.
سه موضوع متفاوت و بسیار مهم با حضور طلاب در مدارس به وجود می آید: ورود طلاب به مدارس با برنامه ای مدون عملی شد. ابتدا سازمان پژوهش مدخل ورود روحانیونی شد که با علم پژوهش و تألیف کتب درسی بیگانه بودند. وقتی رئیس آن روحانی شد پس معاونان و پژوهشگران هم می توانستند باشند. سپس غوغای اسلامی سازی کتب درسی مطرح شد.
الف) مدرسه به معلمی نیاز دارد که جهت امر تدریس و تعلیم و تربیت، پرورش یافته است و به جز او کسی دیگر نباید به این امر مشغول باشد. وجود ناخالصی های فعلی با عناوین گوناگونی که نام معلم را یدک می کشند، تقصیر معلمان حرفه ای نیست. آنان تظاهری از نتایج عملکرد ناصحیح مدیران و تفوق نیازها بر امکانات در آموزش و پرورش هستند. کمبود معلم و یا ناتوانی ما در آموزش بهینه و مطلوب معلمان موجود و یا آتی، ضعف آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان است نه معلمان. تا کی معلمان، با اراده فردی و با همت شخصی، بهترین خواهند بود؟ پس این همه تشکیلات عریض و طویل از بهر چه بلعنده سرمایه های مادی و معنوی جامعه هستند؟ منصف باشید و کمتر خطاها و بی کفایتی های خود را به پای معلمان نقش بندید.
ب) طلاب در 8 رشته علوم انسانی از جمله دبیری عربی، مربی امور تربیتی، دبیری معارف اسلامی، آموزگاری ابتدایی، دبیری ادبیات فارسی، دبیری علوم اجتماعی، دبیری تاریخ و دبیری فلسفه میتوانند استخدام شوند. از این بین آموزگاری ابتدایی، دبیری ادبیات فارسی، دبیری علوم اجتماعی، دبیری تاریخ، برای تدریس آنان مناسب نیست. هر چند طلاب در حوزه، دروسی لازم و یا مشابه این حیطه ها خوانده باشند.
ج) فردی که در حوزه تربیت شده است دارای بینش و نگرش مذهبی نسبت به تمام مسایل علمی و غیرعلمی است. فلسفه دانشِ دینی آنان بسیار پیچیده و غیرقابل فهم برای کودکان است. شاید او با خوشرویی تدریس نماید و کودک 7 - 6 ساله را جذب خود نماید اما اثرات مذهب، بر تارو پود او چگونه نقش خواهد بست؟ آموزش هدف دار هست اما دادن جهت اجباری بدان، همیشه نتایج مطلوبی ندارد.
اجازه دهید فطرت پاک انسان ها هم به کار آید و کمتر لقمه آماده به کودکان خود بدهیم. اجازه دهید او کودکی را زندگی کند و به تدریج با رسیدن به سن بلوغ و تشخیص و با راهنمایی بزرگترها، به خودیابی و خداشناسی دست یازد. در هر دو شرایط ما عده ای را برای هدایت دلخواسته از دست خواهیم داد اما اختیار بیشتر از تک طریق هدایت، پاسخ می دهد. چون سرشت کودکان آزادی عمل را دوست دارد و آن را ترجیح می دهد. بیایید به جای تبلیغ مکرّر دین آن هم در متون کتب درسی و با نحوه تدریس و یا با حضور طلاب در کلاس ها، با عمل خود دیگران را جذب دین سازیم. چون توانایی اصلاح جامعه را نداریم، نمی توان بر اذهان دانش آموزان زودتر از مقرّر الهی، نقش دینی بست تا خیال مان آسوده گردد که تکلیف شرعی خود را به جا آورده ایم و جامعه ما دارای نسلی مؤمن و باتقوا خواهد بود. آموزش مذهبی همیشه نتایج مورد انتظار را نمی دهد.
درد ناتمام معلمان
ورود طلاب به مدارس با برنامه ای مدون عملی شد. ابتدا سازمان پژوهش مدخل ورود روحانیونی شد که با علم پژوهش و تألیف کتب درسی بیگانه بودند. وقتی رئیس آن روحانی شد پس معاونان و پژوهشگران هم می توانستند باشند. سپس غوغای اسلامی سازی کتب درسی مطرح شد. عکس دختربچگان که فقط نقاشی و کارتون بودند حذف شد، احساس گناه کردیم که تا حال چه چیزهای ناشایست می دیدیم! هر چند خیلی ها اصلا نفهمیدند چی شد چون دقت در نگاه ندارند. به هر حال خفتگان نیز بیدار شدند. بینوا پروین اعتصامی را هِد بستند و برخی دخترکان را حجاب دار کردند.... و زیربنا مساعد گردیده بود.آنان مدام گفت و گوی رسانه ای داشتند پس جا افتادند و در ایام کرونا، همه چیز به خواب مصنوعی رفت و بین نیروهای ستاد و صف شکافی مستتر بوجود آمد. بعد به بهانه کمبود معلم و به خطر افتادن اخلاقیات در مدارس، برای جذب و استخدام طلاب اعلام آمادگی شد.
کمبود معلم بهانه مناسبی برای جذب طلاب در مدارس نیست. چون ره آورد تصمیمات و سیاست های غلط 4 دهه ای خود وزرا چنین بحرانی را در آموزش و پرورش به وجود آورده است. به جای چاره اندیشی که به دانش، مهارت، تخصص و سرمایه گذاری نیاز دارد شما ساده ترین راهکار را برگزیده اید. هر چه باشد نیروی انسانی فوج عظیمی از سربازانی جان فداست که با جان و دل در بدترین شرایط مجبور به فعالیت هستند.
بحران اخلاقی دانش آموزان در مدارس هم نمی تواند بهانه ورود طلاب به حیطه غیرحرفه ای آنان باشد که باز شما مقصرید. با چندگانگی مدارس و معلمان و با محتوای ضعیف و غیرارزشی کتب درسی و با آموزش کتبی غیرلازم و غیرمفید و با حذف آموزش مهارت زندگی، سال هاست که برای این بحران مهره چینی کرده اید.
در این میان برخلاف آرای کامنت گذاران ذیل یادداشت صدای معلم، ورشکست اصلی شمایید نه معلمان.
و امروز چگونه معترض خواهیم بود، چه کسی پاسخگو خواهد بود، امکان همفکری مجدد معلمان با وزیر وجود دارد یا خیر؟ هر کدام احتمالی ضعیف، اما ممکن دارد. فراموش نکنیم که تاریخ آموزش و پرورش در حال رقم خوردنی دیگر است.
اگر وزیر آموزش و پرورش ویژگی گفت و گو و همفکری با معلمان را داشت امروز شرایط دیگری ترسیم می شد.
در ضمن به کسانی که نگران آموزش فرزندان خود در مدارس هستند و آن را تافته ای جدا بافته از نظام آموزشی کشور می شمارند و فرزند ناتنی جامعه می دانند، سفارش می کنم که دلبندان خود را جهت تربیت مذهبی به حوزه ها بسپارند. بدین طریق جامعه اصلاح و طلاب بیشتری تربیت می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مقاله های بسیار خوبی ارائه می کنید امید که مسئولان بی مسئول کمی از خجالت آب شوند و تلنگری بخورند و فکر و چاره ای کنند و یا خود را در چاه بیندازند
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﯾﻨﻬﺎ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﻯ ﭘﺪﺭ ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﯾﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻫﯿﭻ ﻛﺎﺭ
ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺩﯾن ها ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ
ﭼﻮﻧﻜﻪ آوردیم ﻫﺮ ﺩﯾﻦ ﺟﺪﯾﺪ
اﺧﺘﻼﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﯾﺪ ...
ﻛﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺪ
ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﻣﺬﻫﺒﻰ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﺪ ...
ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑارﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺩﯾﻦ ،،،
ﻧﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﻧﻪ ﺗﺮﺳﺎ ﻧﻪ ﺟﻬﻮﺩ
"ﺳﺮ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻋﻘﻞ ﻣﻰ ﺁﺭﻡ ﻓﺮﻭﺩ
ﻋﻘﻞ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻛﻪ عیش ببکران
ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﻰ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ !
ﺩﯾﻦ ﻭﻟﻰ ﮔﻮﯾﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﻥ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ
ﮔﺮ ﺑﺮﯾﺰﻯ ﺍﺟﺮ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﯿﻜﺮﺍﻥ !!!
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺁﺧﺮ ﺁﺩﻣﻨﺪ
ﺩﯾﻦ ﭼﺮﺍ ﮔﻮﯾﺪ ﻛﻪ ﻣﻬﺪﻭﺭ ﺍﻟﺪﻡ ﺍﻧﺪ؟
ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻛﯿﺶ
ﺗﺎ ﻧﺮﯾﺰﻡ ﺧﻮﻥ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ،،،
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ "ﺧﺮﺩ"
ﭘﯿﺮﻭﻯ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﻮﯾﺖ ﺑﺮﺩ ...
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﯿﻦ
ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻛﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺍین مولانا
وی در سخنان خود اظهار داشت : مولوی با دیدی الهی که در اختیار بشر قرار میدهد با هرگونه تعصب دینی و جنگهای قبیلهای و مذهبی مخالفت می کند. مولوی معتقد است حتی خیال و وهم نیز بخشی از حقیقت را درون خود دارند اما باید محکی برای تشخیص سره از ناسره در دست باشد.
در شرایطی که کشور با بحران کرونا مواجه است و مدارس نیز طی چند ماه گذشته درگیر آن بودهاند، در ادارات کل آموزش و پرورش استانها نیروهای کارشناس سلامت تعدیل شدهاند.
کارشناسان سلامت بر این باورند که تنها عامل پیشگیری از کرونا رعایت نکات بهداشتی است؛ وزارت آموزش و پرورش دارای معاونتی به نام معاونت تربیتبدنی و سلامت است که این دفتر، یک ادارهکل به نام دفتر سلامت تندرستی دارد که وظیفه رصد و پیشبینی برنامههای متناسب با سلامت دانشآموزان را برعهده دارد.
درک کنید ببینید چند سردار استعفا
داده و آماده رئیس جمهور شدن هستند؟
یا بازگشت احمدی نژاد را وعده ۲/۵
میلیون تومن یارانه نقدی!!
قراره بخوریم، بخوابیم، سایه را دعوت
کنیم.
لطفا حروم خوری و کر و کور شدن مسئولین رو هم اضافه کنید.
است اراده کنند. از ترس مردم،خوب به نفع خود سود می جویند. مردم هم خسته اند. خسته.
خسته کرونا. خسته اینها. خسته خیلی چیزهای دیگر.معلوم نیست دولت چکاره است! اگر قراره همه چیز را ملت بفهمد پس دولت لازم نیست. این همه
دردسر بس کنید.بس
به گزارش اقتصادآنلاین
وزیر آموزش و پرورش درباره این که آیا مدارس به صورت حضوری بازگشایی خواهند شد یا نه، گفت: این خواسته هر روزه ما است، ولی باید مطیع ستاد ملی کرونا بود و هر موقع آنان گفتند که نگرانی کرونا کاهش یافته است ما نیز مدارس را بازگشایی میکنیم.
۱۳۹۹/۱۲/۲۳
سرپرست دفتر مشاوره و سلامت سازمان امور دانشجویان افزود: از جمیعت کشور ما تقریباً حدود یک میلیون و ۵۸۰ هزار نفر به کرونا مبتلا شدهاند، این عدد را اگر به ۸۵ یا ۸۴ میلیون جمعیت تقسیم کنیم، میتوانیم تعداد افراد مبتلا را محاسبه کنیم.
روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند.
تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشتهاست.
مخالف حضور طلاب در مدارس هستند.یعنی ۵۵/۸ درصد.
۱۵ درصد نیز نقش آنان را در مدارس کم و یا بی تاثیر دانسته اند. یعنی مجموعا ۷۰/۸ درصد مخالف.
پس لطفا با جسارت و شهامت خود
ذیل این یادداشت ارزنده را با قید نام و اعلام مخالفت خود به نوعی هشتگی
راه بیندازیم که فردا بسیار دیر خواهد
بود.
پیشنهاد محرمانه برای تغییر در کتاب درسی مدارس
این روزها در فضای مجازی نامهای دست به دست میشود که معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش به رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی این وزارتخانه نوشته و در آن از عدم امکان موارد اصلاحی کتابهای درسی خبر داده است.
وی در این نامه علت عدم امکان انتشار را محرمانه بودن پیشنهادهای ارسالی از حوزه علمیه درخصوص نقد محتوائی کتابهای درسی اعلام کرده است!
اگر این نامه جعلی نباشد، باید از آقای وزیر آموزش و پرورش خواسته شود در این معاونت به صورت جدی تجدیدنظر نماید و با شفافیت کامل به اطلاع عموم برساند که اگر حوزه علمیه به محتوای کتابهای درسی نقدی داشته باشد به هیچ وجه محرمانه نخواهد بود و اگر کسی چنین تصوری از دین دارد باید در افکار خودش تجدیدنظر کند.