بالاخره بعد از ۷-۸ ماه تأخیر، بخشی از حقالزحمهی پارسالِ معلمان حقالتدریس، در هشتم بهمنماه ۹۹ به حسابشان واریز شد. این در حالیست که خبر این واریز چندین هفته قبل، از طرف مقامات وزارتی رسانهای شده بود و هی امروز و فردا می کردند اما از پول خبری نبود.
در خبری که در خصوص این تأخیر در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود، از زبان وزیر آموزش و پرورش نقل شده بود که علت عدم پرداخت مطالبات حقالتدریس معلمان کمبود بودجه نبوده بلکه اعتراض معلمان به روش محاسبهی حقالتدریس در ایام تدریس مجازی باعث تأخیر در پرداخت بوده است.
در ادامهی این خبر آمده بود که طبق مصوبهی شورای عالی آموزش و پرورش ، ساعات تدریس مجازی برای پایههای اول و دوم پنج زنگ ۲۵ دقیقهای و پایههای سوم به بالا چهار زنگ ۳۵ دقیقهای در هر روز تعیین شده است که به این ترتیب برای هر آموزگار دورهی ابتدایی دو ساعت و ۵ دقیقه الی دو ساعت و ۲۰ دقیقه فعالیت در هر روز فرض شده است و دورههای اول و دوم متوسطه نیز بر همین منوال!
انتشار این خبر موجب دلسردی و گلهگذاری و اعتراض معلمان شد و این نگرانی در بین فرهنگیان فهیم و فرزانه ایجاد شد که مبادا در حق آنها اجحاف شود و این اجحاف و قدرنشناسی موجب ایجاد دلسردی در فضای شاد گردد. تا جایی که یکی از مدیران محترم مدارس شهر قدس به دلیل همین دلنگرانیها و به خاطر نگرانی از انصراف معلمان از ادامهی همکاری با مدارس، مراتب اعتراض معلمان را طی یادداشتی به مقامات آموزش و پرورش اعلام کرد و خواستار شفافسازی در خصوص نحوهی محاسبهی حقالزحمهی معلمان غیرموظف شد.
در بخشی از یادداشت این مدیر دلسوز آمده بود: "چند روزی است فیلم مصاحبه مقام عالی وزارت مبنی بر تأمین اعتبار پرداخت حقالتدریس شاغلین در روزهای آتی! دست به دست میشود که هر دو روز یکبار به روز دیگری در آینده نزدیک! موکول میشود که در جای خود موجب تعجب و تکدر خاطر همکاران عزیز شده است که چرا حقوق پرداخت نشده پس از ده ماه تأخیر را بارها رسانهای کردهاند و علیرغم هیاهوی رسانهای همچنان خبری از پرداخت نیست!"
وی در خصوص علت تأخیر در پرداخت نیز به " اختلاف بر سر فرمول محاسبه حقالتدریس " و احتمال وقوع اجحاف در حق معلمان اشاره کرده و افزوده بود: "انتشار این پیام موجب سیل تماسهای تلفنی همکاران غیرموظف با مدیران مدارس شده است که اغلب مصمم به انصراف از ادامه همکاری هستند و این نوع تصمیمگیری را ظلمی آشکار در حق خود میدانند!"
وی همچنین هشدار داده بود که؛ "در صورت ادامه این روند و سکوت مقامات بالادستی قطعاً در آینده نزدیک دچار بحران سنگین و عجیبی در حوزه آموزش خواهیم شد".
متأسفانه ارقام پرداختیهای اخیر هیچ رابطهی منطقی با میزان فعالیت و سختی کار معلمان در فضای مجازی ندارد؛ ملاحظهی ناچیز بودن این ارقام نشان میدهد که نه تنها وزارتنشینان محترم زحمات خودجوش معلمان در اسفندماه ۹۸ و فروردین ماه ۹۹ را نادیده گرفتهاند، بلکه فعالیتهای شبانه روزی آنها در خردادماه ۹۹ را نیز ندیدهاند و بدتر از آن، در عیار سنجی کار همکاران خود در مابقی ایامِ فعالیت نیز دچار اشتباه شده و ارزش کار آنها را تا نصف میزان واقعی تقلیل دادهاند. این در حالیست که معلمان چندین ساعت در روز علاوه بر ساعات فعالیت مقرر روزانه در شبکهی آموزشی دانشآموز، مشغول تولید محتوای آموزشی قابل ارائه در فضای "شاد"اند. همهی ملزومات تدریس در فضای مجازی را خودشان تأمین میکنند. برای تدریس در فضای مجازی از وسایل و امکانات شخصی استفاده میکنند. هزینهی اینترنت را از جیب خودشان میپردازند. برای اینکه بتوانند جای خالی آموزش حضوری را پر کنند، در نقش بازیگر و فیلمبردار و تدوین گر و کارگردان و تهیهکننده و گوینده و تایپیست و ویراستار و... ظاهر میشوند. در هر ساعتی از شبانهروز به سوالات دانشآموزان و اولیاء پاسخ میدهند و به رفع اشکالات درسی دانشآموزان خود میپردازند. صدها عکس نوشته را از طریق صفحهی کوچک گوشی میبینند و تصحیح مینمایند و بازخورد لازم را ارائه میکنند.
اینها فقط گوشهای از هزاران دردسر آموزش آنلاین برای معلمان است. آموزش آنلاین بهداشت جسمی معلمان و آرامش روانی آنان را نیز دچار مخاطرات جدی کرده است؛ التهاب چشم و درد کتف و گردندرد و سردرد ناشی از زلزدنهای طولانیمدت بر صفحهی نورانی گوشی و درد انگشتان و دستان چنگک شده برای گرفتن و نگهداشتن گوشی و آشفتگی روحی و روانی ناشی از اینهمه فشار جسمی واقعاً هم فقط جزئی از آسیبهای تدریس آنلاین بر معلمان است. تا جایی که در یادداشتی از یکی از معلمان فرهیخته که ظاهراً در آذرماه ۹۹ به رشتهی تحریر درآمده، میخوانیم: "خستگی این سه ماه [تدریس] مجازی، بیش از خستگی دهها سال تدریس حضوری در کلاسهای چهل نفرهی سنوات قبل است".
در یادداشت دیگری از یک معلم زحمتکش دیگر میخوانیم: "من بازیگر، کارگردان و فیلم بردار شدهام؛ بارها و بارها فیلمی را می گیرم اما اشکالی به وجود میآید و باید دوباره و دهباره ضبط کنم... حال آنکه والدین فقط همان ۱۰ دقیقه فیلم را میبینند و نمیدانند پشت هر دقیقهی آن، چند سکانس خراب شده [است]!...". ناگفته پیداست که تدارک مقدمات تدریس در فضای شاد بسیار بیشتر از آنکه وزارتنشینان محترم تصور میکنند، وقت و انرژی از معلمان میگیرد.
قابل تأملتر اینکه؛ خانهی معلم، فضای اختصاصی مدرسه و مختص تولید محتوای آموزشی نیست. خانه، خانه است و همسر و فرزندان نیز در آن سهم دارند و بدیهیست که وقتی این فضا توسط معلم برای تولید محتوای آموزشی و تدریس و کلاسداری به خدمت گرفته میشود، خواهناخواه حقوق اهالی خانه نیز هزینه میگردد؛ آنها نباید صدایشان دربیاید. تلویزیون نباید روشن شود. کسی نباید تردد کند. همه باید صبر پیشه کنند و خواستهی دلشان را بعد از اتمام کار فیلمبرداری و تدوین و تهیه و تایپ و ویرایش و... بیان کنند.
به نظر میرسد وزارتنشینان محترم و در رأس آنها وزیر محترم آموزش و پرورش تصور روشنی از تدریس در "فضای مجازی" ندارند و در عیارسنجیِ کار همکاران خود در فضای "شاد" و سنجش سختیهای توانفرسای آن دچار اشتباه شدهاند.
امیدواریم که وزیر محترم آموزش و پرورش و سایر دستاندرکاران گرامی، قبل از این که دیر شود، به اشتباه محاسباتی خود پی ببرند و هر چه سریعتر به شفافسازی و اعطای حقوق حقهی معلمان حقالتدریس بپردازند و از سرد شدن "فضای شاد" پیشگیری کنند!
امیدواریم که این بحران عیار سنجی، منجر به انصراف معلمان و بازنشستگان حقالتدریس از ادامهی همکاری و ایجاد بحران در حوزهی آموزش نشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
خیلی ها همسر کارمند ندارند که کمک خرج زندگی شان باشد نه تنها ثروت به ارث رسیده ندارند شاید به زندگی پدر و مادرشان نیز کمک می رسانند و ... و چند صد هزار تومان در زندگی آنها نقش زیادی دارد و حتی برای شروع شغل دوم کمترین نقدینگی را نمی توانند پس انداز کنند.
واقعا باید نسبت به همچون دیدگاهی نسبت به همکار تاسف خورد.
این سواستفاده ای هست که به صورت علنی دارند از معلم میکنند.
همین حالا باید کار رو زمین گذاشت و کلاسهارو رها کرد تا متوجه تبعاتش بشوند.
کاش این انتقاد و مطالب زیبایتان در حوزه و جایگاهی بهتر از اینجا اتشار می یافت که به گوش عده ای غیر خود معلمان می رسید
هر مسئولی که عمدا یا سهوا حقوق فرهنگیان شریف و زحمت کش تضییع می کند، بزرگترین ضربه را بر پیکر نهاد مقدس آموزش و پرورش می زند؛ چراکه هم شأن و منزلت فرهنگیان را پائین می آورد و هم انگیزه شغلی این قشر مهم جامعه را پایین می آورد. از جامعه ای که معلمش مورد تحقیر، توهین و بی مهری مسئولانش قرار می گیرد، چگونه می توان انتظار پیشرفت و کمال داشت؟!