اگرچه موضوع استقلال دانشگاه و لزوم عیان شدگی آن در همه ساحات نهاد آموزش عالی کشور در قامت یک مسئله بنیادی و به عنوان یک ضرورت سیستمی و فرهنگ آکادمیک محل بحث و اتفاق نظر اغلب دانشگاهیان است، اما در بستر واقعیت های اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه ما که نظام دانشگاهی در عمل در سیطره این جریان ها محصور است امکان تحقق آن نه تنها بسیار دور از دسترس بلکه اساسا مضر است.
واقعیت این است که بر خلاف ادعاها و فریادهایی که از عدم استقلال دانشگاه از درون نهاد آموزش عالی شنیده می شود، عمده سیستم، ساختار و سوژه های دانشگاهی خود بزرگترین مانع در مقابل استقلال نهادی دانشگاه هستند. در واقع باید گفت صحبت از استقلال دانشگاه از طرف دانشگاهیان، صحبت از رویایی است که خود آنان بزرگترین مانع تحقق اش هستند و در عمل هرگز راضی به فراهم شدن بستری که شرایط درونی نظام دانشگاهی را برای شکل گرفتن مقدمات استقلال دانشگاه و دوری جستن از دخالت های بیرونی مهیا کند نیستند.
استقلال به معنای مفهومی و کارکردی آن، امروزه صرفا یک آرزوی دست نیافتنی برای دانشگاه نیست. نه تنها عملی شدن که حتی تصور اجرا و عملیاتی آن نیز واهمه ای بزرگ را بر پیکر دانشگاه مستولی خواهد کرد و به همین دلیل از درگیری و مواجهه جدی با کارکردهای واقعی استقلال دانشگاهی به شدت دوری می کنند و هرگز راضی نخواهند شد تا موجودیت و امنیتی که همین عدم استقلال برای آنها فراهم آورده است را مفهومی به نام استقلال بازپس گیرد. دانشگاه امروزه به یک نهاد اداری- آموزشی تقلیل یافته است.
بر خلاف تلقی و روایت رایج که عنوان می شود اگر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به استقلال نهادی دست پیدا کنند در آن صورت عملکرد و اثرگذاری واقعی دانشگاه در حوزه آموزش، پژوهش، کارآفرینی و حل مشکلات جامعه نمایان خواهد شد، به اعتقاد من به فرض محال اگر این اتفاق بیفتد، با توجه به بنیان ها و شرایط معیوب تثبیت شده حاکم بر فضای اداری، آموزشی و پژوهشی دانشگاه که برای سالیان سال در همه ارکان آن رخنه کرده است، فسادی از جنس "فساد آکادمیک" عظیم تر از آنچه امروز در دانشگاه جاری و ساری است بر همه ابعاد و حوزه های عملکردی نظام آموزش عالی هویدا خواهد شد.
مکانسیم هیأت امنایی شدن دانشگاه ها ابزار اجرایی قوی را در اختیار دانشگاه ها قرار داده است تا بر اساس آن تصمیم های مبتنی بر رویکردهای علمی- اجرایی مطابق با اهداف و کارکردهای هر دانشگاه را محقق کند اما در عمل از این فرصت ویژه و خارق العاده برای بهره گیری از افزایش عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاه بهره گرفته نمی شود، بلکه در بهترین حالت مجرایی است برای تصویب مقررات و تصمیم گیری هایی که اگر هیأت امنایی هم نبود خود ساختار ستادی وزارت علوم به راحتی می توانست با سرعت بیشتری آنها را رفع رجوع کند.
بنابراین از آنجاکه ساختار فعلی دانشگاه ها در بستر فضای عدم استقلال واقعی شکل گرفته است، انتظار اینکه این ساختار موجود از درون زمینه ساز استقلال نهایی دانشگاه باشد، تصوری غیر واقع بینانه است و هرگز امکان پذیر نخواهد بود. این زمینه سازی زمانی صورت خواهد گرفت که دانشگاه به طور پیوسته خود را در همه حوزه های فعالیتی مورد بازاندیشی انتقادی قرار دهد و از بدیهی پنداری مفهوم دانش، دانشگاه و دانشگاهی رهایی یابد و در سایه چنین نقادی فعال و پویایی است که به مرور ساختار آن به مسیر اصلی و رسالت واقعی خویش بازخواهد گشت. این چنین ساختاری می تواند تضمین کننده پایداری موثر استقلال نهادی دانشگاه باشد.
دانشگاه امروزه به یک نهاد اداری- آموزشی تقلیل یافته است. نهادی که روال کاری آن مانند سایر دستگاههای اجرایی با ارباب رجوعانی به نام دانشجو سروکار دارد که به آنها آموزش و در نهایت مدرکی اعطا می کند و مانند دیگر دستگاه ها به دنبال پیروی و یا برتری بر دیگر رقیبان منطقه ای یا ملی خویش است. چنین نهادی با چنین عملکردی که ذاتا اداری است نیازی به استقلال از سایر جریان های کلان اداری کشور ندارد و اتفاقا همین مقدار استقلال اداری کنونی آن، نمود عینی بی عدالتی اداری در ساختار اداری کشور است.
ما زمانی می توانیم از استقلال دانشگاه صحبت به میان آوریم و مطالبه گر آن باشیم که فرایند و مکانیسم استقلال دانشگاهی به "بودن و شدن" دانشگاه کمک نماید. دانشگاهی که مرجع تفکر و تحول در جامعه باشد نه اینکه منفعلانه به کارکرد وجودی خویش، آماده است تا خود را همسو با تحولات و جریان های عمومی جامعه همساز و همراه نماید. چرا که در این صورت استقلال ابزاری خواهد بود که دانشگاه را از رسالت های اصیل آکادمیک خود دورتر می کند و تبدیل به قدرتی می شود تا اداری ماندن و هر چه اداری تر شدن دانشگاه را تسری بخشد.
کانال جامعه شناسی علامه
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.