نظام آموزش رسمی کشورمان که از آن تحت عنوان "آموزش و پرورش" یاد می شود در نگاه عموم، مجموعه ای همگن از معلمان، مدیران و نیروهای اداری است. معلمانی که در کلاس ها تدریس میکنند؛ مدیرانی که امور جاری مدارس را حل و فصل نموده و اجرای برنامه های درسی و آموزشی را بر عهده دارند و نهایتا نیروهای اداری مناطق، استان ها و ستاد که بر اجرای برنامه ها نظارت می کنند. این چهره ای شناخته شده و البته کمتر واقع گرایانه از آموزش و پرورش است.
چهره دیگر آموزش و پرورش و شاید چهره واقعی آن، بدون حضور در لایه های مختلف اداری و آموزشی این مجموعه قابل تشخیص نیست. ملغمه ای از زد و بندها، داد و ستدها، بازی های جناحی، برنامه ریزی های محفلی و رفتارهای قومی، پرونده سازی های امنیتی و وقایعی عجیب که در همین جا در مدارس فرزندانمان یا در ادارات آموزش و پرورش رخ می دهد و چهره ای دیگر از آموزش و پرورش را می سازد.
چهره ای مخوف و هراس آور از سازمانی مزین به نام فرهنگ و آموزش، که در درونش جنگ قدرت در سخیف ترین حالت آن اما در خفا، رخ می دهد.
ضبط تماس های تلفنی، ثبت و ضبط تصویر، فیلم و صوت با هدف تخریب و تنبیه، تفتیش و تفسیر عقاید، شایعه سازی و دروغ پراکنی و خبرچینی از رایج ترین ابزارهای مورد استفاده در ساختار همین نظام آموزشی است که گاه به حکم دفع افسد به فاسد و گاه صرفا طبق منافع فردی و گروهی، مجاز می باشند. در چنین فضایی "هدف وسیله را توجیه می کند" و چه هدفی والاتر از کسب قدرت و منصب که راه را برای حذف افراد و گروه های رقیب به هر روش ممکن هموار می کند.
استفاده ابزاری از هر امر ممکن و به هر طریق ممکن، نهادهای نظارتی را نیز در درون ساختار آموزش و پرورش زمین گیر ساخته و از متن پیگیری پرونده های فساد، به حاشیه پرونده سازی برای افراد رانده است. اما چنین رویه ای از کجا نشات می گیرد؟
از آنجا که جایگاه های شغلی در آموزش و پرورش و به ویژه در بخش اداری، غیرتخصصی و شناور هستند؛ مسئول امور مالی ممکن است فارغ التحصیل رشته ادبیات، معاون پرورشی یک مهندس تغذیه و مسئول آموزش ابتدایی یک کارشناس الهیات باشند. در واقع هر فردی با هر میزان از تحصیلات و تخصص را می توان در هر جایگاه مدیریتی، اداری و آموزشی منصوب کرد. بدین ترتیب مدیران حلقه ای از افراد وفادار و مطیع را حول خویش می چینند و این افراد برای حفظ موقعیت خود، علاوه بر مجیزگویی، مدافع جایگاه مدیران مافوق نیز هستند. برهم زدن این قاعده یا عدم رعایت آن، افراد و گروه ها را در مقابل هم قرار می دهد و مستوجب جزاست.
پلکان ترقی در چنین سیستمی، شانه های دیگریست و مسیر پیشرفت شغلی عموما با بهره گرفتن از زور و تزویر و تغلب و تقلب هموار می گردد.
این رویه موجب تشکیل باندها و گروه های محفلی در داخل ساختار اداری و مدارس می شود که سنگ بنای فسادهای مالی را نیز شکل می دهند. اعضای هر باند علاوه بر اینکه حمایت کامل یکدیگر را دارند، به هر نحو ممکن سعی در بقای مدیران بالادستی خود می کنند و بالعکس سعی در کنار زدن باندهای رقیب دارند.
این چهره مخوف نظام آموزشی کشور برای کارشناسان و منتقدان نیز شناخته شده است اما کمتر کسی یارای مقابله یا حتی افشای مستنداتی از این چهره ی آموزش و پرورش را داراست. چرا که متاسفانه نهادهای نظارتی که می بایست در خدمت عدالت و سلامت سازمان گام بردارند، از منسوبین یا حتی اعضای همین محافل هستند و طبعاً وظیفه ایجاد حاشیه امن برای باند مطبوع خویش را برعهده دارند.
خروجی چنین ساختاری، چه به عنوان فارغ التحصیل چه و چه کارکنان، یقیناً هرآنچه باشد، متخصصان منتقد و شجاع یا شهروندان مسئول و قانونمند نخواهد بود. روابط مسموم حاکم بر گروههای غیررسمی در ساختار اداری را می توان به عنوان قسمی از برنامه درسی پنهان لحاظ کرد که در روابط بین دانش آموز و معلمان، معلمان با مدیران مدارس و نهایتا مدیران مدارس با مدیران اداری نمود می یابند.
برونداد این چهره پنهان نظام آموزشی عمدتا افرادی مطیع، ترسو و فرمانبردار خواهند بود و در مواردی خاص افرادی رند، متملق و کاسبکار که توانایی انطباق با هر شرایطی را دارا هستند.
اخبار منتشره از آموزش و پرورش که گاه و بیگاه همگان را به تعجب و تفکر وا می دارد، عملکرد واقعی چنین ساختاری است؛ نگاه جنسیتی به مقوله آموزش و حذف زنان از بخش های مختلف محتوای درسی، اخبار تجاوز و سوی استفاده، حذف و اضافات کتب درسی همراه با اشباع برنامه های درسی از مفاهیم ایدئولوژیک، برکناری و تعلیق کارکنان منتقد یا روشنفکر، تخطئه هرگونه فعالیت صنفی، تداوم رویه های نادرست تربیتی، فقدان بهره وری مناسب و صدها معضل مبتلابه نظام آموزشی، محصول ساختاری بیمار است که در درون آن تمامی اجزاء سعی در حفظ وضع موجود و منافع گروهی، قومی یا جناحی خویش است. مدیر کلی که برای حفظ صندلی خویش، غیرعقلانی ترین تصمیمات را در دستور کار قرار می دهد؛ مدیری که با وجود اذعان به نادرستی یک تصمیم و صرفا جهت اخذ تایید مقام مافوق خویش، دستورات مقتضی را عملیاتی می سازد؛ مدارسی که جهت خوشایند مقامات مافوق، کودکان را در هر مراسمی به صف می کشند و برنامه های ابلاغی را فارغ از درستی و نادرستی، اجرا می کنند.
بسیاری از افراد در جایگاه های مختلف نظام آموزشی نسبت به ضعف برنامه های آموزشی و درسی یا دیگر مشکلات این ساختار، آگاه هستند. با این حال هرگونه واکنش در جهت اصلاح یا توقف رویه های نادرست کنونی، عواقبی را در پی خواهد داشت. لذا در صورتی که برنامه های آموزشی حتی در مسیری برخلاف منافع ملی تدوین و اجرایی شوند، افراد جهت احتراز از آسیب های احتمالی و حفظ امنیت شغلی خویش، بدون کمترین مقاومتی و همسو با سایرین، به اجرای برنامه های ابلاغی خواهند پرداخت.
این رویه مادامی که ساختار سازمانی آموزش و پرورش محلی برای عرض اندام جناحین و ایدئولوژی های سیاسی بوده، پست های مدیریتی به شکل رانتی توزیع گردیده و شاخص های انتصاب افراد در جایگاه های شغلی، علقه های عقیدتی و وابستگی های سیاسی و قومی باشد ادامه خواهد یافت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سپاس از نویسنده مطلب که درک عمیق و روشنی از وضعیت حال خاضر آموزش و پرورش دارد.
هر کسی که وارد بخش اداری می شود اولین مهارتی که یاد می گیرد دروغگویی و پرده پوشی است.
زنده یاد بر قلم نویسنده که به روشنی اوضاع حاکم بر سیستم آموزش و پرورش را تبیین کرده اند.
«این رویه موجب تشکیل باندها و گروه های محفلی در داخل ساختار اداری و مدارس می شود که سنگ بنای فسادهای مالی را نیز شکل می دهند. اعضای هر باند علاوه بر اینکه حمایت کامل یکدیگر را دارند، به هر نحو ممکن سعی در بقای مدیران بالادستی خود می کنند و بالعکس سعی در کنار زدن باندهای رقیب دارند.»
«برونداد این چهره پنهان نظام آموزشی عمدتا افرادی مطیع، ترسو و فرمانبردار خواهند بود و در مواردی خاص افرادی رند، متملق و کاسبکار که توانایی انطباق با هر شرایطی را دارا هستند.»
با ما منشین و گر نه بد نام شوی