" کشمکش با حکومت استبدادی از موضع خودمداری کشمکشی منفعلانه است . " ( 1 )
زمانی که به آغاز سال تحصیلی در هر سال می رسم نخستین پرسش و به عبارت بهتر " استرسی " که مرا دچار آن می کند این است که وارونگی هوا و به تبع آن آلودگی کشنده و غیرقابل تحمل از کی شروع شده و ما را مبتلای خویش می سازد ؟
زمانی که دانش آموز بودم ، هنگام تعطیلی مدارس سیل جمعیت دانش آموزان خیابان ها و کوچه ها را دربر می گرفت اما در حال حاضر این وضعیت معکوس شده است .
از کثرت اتومبیل ها و حضور خودروهایی که نام " سرویس مدرسه " را یدک می کشند دیگر نمی توان حرکت کرد ! " اقتصاد، سیاست و فرهنگ سه حوزه مهمی هستند که میزان توسعه یک جامعه را نشان می دهد. "
این جاست که می توان به مهم ترین خصیصه ایرانیان در مورد " تنبلی اجتماعی " اشاره کرد . ( این جا )
" نتایج پژوهش "تنبلی اجتماعی، علل، پیامدها و راهکارها" حاکی از آن است که تنبلی اجتماعی ریشه در خلقیات تاریخی جوامع دارد و میزان تنبلی ایرانیان از متوسط جهانی بیشتر است و تنها کشورهای عربی و آفریقایی هستند که بیش از ایرانیان دچار تنبلی هستند. "
پیش از ورود به بحث لازم است اشاره کنم از زمان نگارش یادداشت من در تاریخ دهم دی 1393 نه تنها وضعیت تغییر نکرده که به مراتب بدتر نیز شده است . ( این جا )
نوشته بودم : " نتیجه این است که به خاطر تکه تکه شدن یک مسئله به اجزای مختلف و فقدان هماهنگی میان دستگاههاي مسئول برای یک هدف واحد و نیز حل منطقی مسئله ، همچنان باید شاهد استمرار این وضعیت نامتعادل و آزار دهنده باشیم. اما در وضعیتهاي هشدار یا اضطرار و...، این " دیوار کوتاه مدارس " است که در تیر رس دید مسئولان برای فرار موقتی از وضعیت پیش آمده قرار ميگیرد. از ممنوعیت انجام حرکات ورزشی یا تعطیلی زنگ ورزش در مدارس گرفته تا تعطیل شدن مدارس، راه حلهايی هستند که انجام آن برای متولیان بسیار ساده و آسان به نظر ميآید.
این در حالی است که به گفته پرویز سروری عضو شورای شهر تهران، تعطیلی مدارس تاثیری بر کاهش آلودگی هوا ندارد و باوجود بیفایده بودن چنین اقداماتی ، باز روز به روز دیوار مدارس کوتاه تر از قبل ميشود !
سوال جدی از مسئولان آن است که با وضعیت موجود ميخواهند چه کنند ؟
تا کی ميخواهند بر راه حلهاي ساده و دم دستی تاکید کنند؟
با استمرار ورود سالانه حدود 500 هزار خودرو به ناوگان حمل و نقل تهران و نیز عدم خروج اتومبیلهاي قدیمي يا بی کیفیت از این چرخه ، مسئولان برای آینده چه تدابیری اندیشیده اند؟
شاید ، آینده دیگر دیر باشد ! "
در مورد آلودگی هوا ، منابع آلوده کننده و عوارض و تاثیرات آن تاکنون مطالب و گزارش های قابل توجهی نوشته شده است اما مشکل اصلی در جامعه " سیاست زده " و نه " سیاسی " ، غلبه روزمرگی و خودمداری در تار و پود فرهنگ عمومی آن است .
به محض آن که چند روزی هوا بهتر شود و یا فصل تغییر کند ؛ این مباحث به فراموشی سپرده می شود چون اساسا در جامعه ایرانی چیزی به نام " برنامه " ، " برنامه ریزی " و " اجرای برنامه " و نهایتا دریافت بازخورد و اصلاح برنامه یا وجود ندارد و یا به آن اهمیتی داده نمی شود .
موضوعی که می خواهم به آن بپردازم از منظر " آموزشی " و نسبت " مدرسه " و " ارکان " آن با معضل آلودگی هواست .
البته آلودگی هوا خود جزئی از یک بحران بزرگ تر و راهبردی مانند " محیط زیست " است .
در باب " محیط زیست " پیش تر مطالب مبسوطی را به نگاشته ام اما به این نتیجه منطقی رسیده ام که در جامعه ما این مقولات کم اهمیت ترین و شاید بی اهمیت ترین موضوعات باشند و اما " قانون طبیعت " ساز و کار خودش را دارد و آن را به موقع اعمال خواهد کرد و منتظر ما نخواهد نشست ...
در روزها و حتی هفته هایی که شهری مانند تهران به خاطر آلودگی ، مدارسش تعطیل شده است کم دیده و یا شنیده ام که معلم و یا دانش آموزی در " حوزه عمومی " نسبت به این وضعیت معترض و یا منتقد باشد .
حتی به کرات وقتی که یک مقطع آموزشی مانند " دبستان " تعطیل می شود تعداد قابل توجهی از معلمان و یا دانش آموزان به طنز می گویند که چرا در اعمال تعطیلی " تبعیض " قائل شده اند و مگر ما " شش " نداریم !
در این گونه مباحث برخی از زوایه روشنفکری ، مساله " ناکارآمدی " مدارس و نظام آموزشی را پیش کشیده و تعطیل بودن مدارس را با فعالیت آن یکسان معرفی کرده اند .
در واقع تازیانه های عقل کوته اندیش و عافیت طلب خود را لاجرم بر پیکر نحیف " مدرسه " فرود می آورند .
اما این طیف در پی این تهاجم به " دیوار کوتاه مدرسه " راهی هم غالبا برای " حل مساله " بیان نمی کنند .
انگار خشم و عصبانیتی بوده که در قلم تخلیه شده و تنها برآیندش ترویج فضای بدبینی ، یاس و بلاتکلیفی در سپهر عمومی است .
البته " شادمانی پنهان " از تعطیلی مدارس برای طیف قابل توجهی از معلمان ( رسمی ) یک دلیلش می تواند این باشد که حقوق آن ها مشکلی پیدا نمی کند اما تا جایی که می دانم بسیاری از معلمان حق التدریس از این گونه تعطیلات استقبال نمی کنند .
برخی از معلمان در برابر نارضایتی اولیاء دانش آموزان از تعطیلی مفرط مدارس ضمن خوشحالی از این روند اعلام می کنند که اولیاء دانش آموزان تازه در این مواقع متوجه اهمیت و نقش معلمان در " نگهداری " از فرزندان آنان می شوند و این فرصتی است که باید به جایگاه و ارزش کار معلمان حتی در حد " مبصر کلاس " بودن واقف گردند .
این گروه کثیر از معلمان به گونه ضمنی پذیرفته اند که نقش آنان بیش از یک تدارکاتچی و ماشین تدریس و یا نگهدارنده نیست .
اما این گونه معلمان به این پرسش پاسخ نمی دهند که فلسفه ذاتی حرفه آن ها اساسا برای چیست ؟ مگر نه آن که معلم به خاطر دانش آموز است که آمده و حقوق می گیرد ضمن آن که دانش آموزان و اولیای آنان از ارکان مهم مدرسه هستند و حق دارند در اداره آن نظر و مشارکت داشته باشند هر چند شیوه بیان مطالبه آنان به مذاق نازک و مداهنه پرور ما خوش نیاید .
از سوی دیگر ؛ تفهیم ارزش و جایگاه مدرسه و کار معلمان باید از کانالی منطق نگر و عقلانی باشد و این جایگاه به گونه ای تعریف و تبیین گردد که جایگاه معلمان به عنوان " مرجعیت " در نظر آنان محترم شمرده گردد نه آن که به طعنه و کنایه هر زمان که بحث افزایش حقوق معلمان مطرح می گردد جامعه " تعطیلات زیاد " معلمان را به رخ آنان کشیده و معلمان را افرادی زیاده خواه بپندارند .
این ها واقعیاتی است که تصحیح بخش مهمی از آن ذهنیات و تصورات به عملکرد خود معلمان به عنوان " راهبران نظام آموزشی " باز می گردد .
راه حل آن نیز تعامل ارکان مدرسه بر مبنای " عقل " برای یافتن راهی برای خروج از این بن بست است که گفت و گو و دیالکتیک منطقی و همسان نگر می تواند یکی از آن شقوق باشد .
" به طور کلی در هر جامعه ای ، می توان دو دسته منافع و سه حوزه ی فعالیت برای زندگی فردی و اجتماعی در نظر گرفت .
دو دسته منافع عبارتند از : منافع شخصی و خصوصی و منافع عام اجتماعی و همگانی .
وحدت دیالکتیکی این دو دسته منافع با ایجاد جامعه ی طبقاتی و تشخص بعدی آن با واسطه ی جامعه مدنی ، مطابق با ویژگی های هر جامعه ی خاصی ، تجلیات گوناگون یافته است .
سه حوزه فعالیت را می توان چنین برشمرد : حوزه شخصی و خصوصی ، حوزه عمومی ( حوزه ای معرف فعالیت های مستقل خودانگیخته و خود سازمان ده اقشار و طبقات مردم است ) و حوزه ی سیاسی و حکومتی .
سامان عقلائی و انسان گرایانه ی زندگی اجتماعی ، حاصل ارتباط متقابل میان آن دو دسته منافع و این سه حوزه فعالیت است . " ( 2 )
ذکر مقدمه بالا علاوه بر تنویر اذهان نسبت به مفاهیم به کار گرفته شده مبین این واقعیت تلخ در جامعه توسعه نایافته ایرانی است که این حوزه کار خود را به درستی و شفاف انجام نمی دهد .
به عنوان نمونه ؛ خودمداری فرد ایرانی را می توان در استفاده از اتومبیل شخصی تحلیل کرد . میزان خودروهای تک سرنشین و کثرت آن این فرضیه را به اثبات می رساند و البته به دلیل شیوع و گستردگی آن و نیز عدم پرداخت رسانه ها نسبت به این معضل ، کسی هم به ندرت حس " عذاب وجدان " به وی دست می دهد . چون نرم جامعه و فرهنگ مسلط همین است .
جامعه ی ایران در کلیت خویش میان " ذره ای بوده " و " توده ای " بودن در نوسان است و البته در این مواقع حوزه سیاسی و حکومتی از آن به نفع خویش بهره برداری می کند .
در حوزه ی عمومی ، ساختار مشخصی تعریف نشده است و حتی در صورت تشکیل نیز این ساختار حوزه عمومی به سمت " استقلال " گرایش پیدا نمی کند چرا که هنوز در جامعه ی ما بر خلاف غرب " خودمداری " ارجح بر " فردگرا " بودن است .
در آلودگی هوای تهران سهم صنایع آلاینده ، کامیون ها و اتوبوس ها بیش از همه است اما کسی معترض واقعی و پی گیر این معضل نمی شود .
بسیار کم مشاهده می شود شهروندی و یا حتی مامور مسئول اجرای قانون در انظار عمومی به این افراد تذکر دهد . تنها واکنش " سکوت " است ." سامان عقلائی و انسان گرایانه ی زندگی اجتماعی ، حاصل ارتباط متقابل میان آن دو دسته منافع و این سه حوزه فعالیت است . "
( جهت استحضار باید گفت علی رغم آن که شهر تهران هفته هاست که با آلودگی هوا درگیر است اما نشست هماهنگی محیط زیست استان تهران در 27 آذر 98 تشکیل جلسه داده ورود کامیون ها را به تهران ممنوع و فعالیت معادن شن و ماسه و آسفالت و کلیه فعالیت های معدنی و بتونی و حتی ریخته گری ها را غذغن اعلام می کند ! )
تجمع ذرات " سکوت " در نهایت به بردار خشم و طغیان و شورش ختم می شود و این مهم ترین نوستالژی جامعه تربیت نشده و عقل ستیز جامعه ماست و البته این دور تسلسل پایانی ندارد و در اشکال مختلف بازتولید می شود .
مشغول بودن افراد به حوزه شخصی و خصوصی و تقاضای آنان برای ابقا در آن حوزه و نداشتن حوزه عمومی مستقل و فقدان تقلا برای آن ، موجب می شود تا حوزه سیاسی و حکومتی بدون کم ترین چالش و تعارض و تزاحم کار خود را جلو ببرد .
" اقتصاد، سیاست و فرهنگ سه حوزه مهمی هستند که میزان توسعه یک جامعه را نشان می دهد.
اولویت های حاکمان ما را در نحوه مواجه با آلودگی هوا می توان دید. "
این که به جای تعطیلی منابع اصلی آلوده کننده هوا ، مدارس و نظام آموزشی هدف قرار می گیرند نگاه منفعت گرایانه و اقتصادی حکومت را بیش از پیش نمایان می سازد .
به عبارت ساده تر ؛ آموزش و پرورش و ارکان آن نه تنها در اولویت و نگاه اصلی جای ندارند بلکه بود و یا نبود آنان نیز بر اساس عملکرد حاکمان تفاوتی ندارد .
آلودگی هوا به عنوان تنها یکی از چندین نوع آلودگی مخرب " محیط زیست " تنها یکی از ابر بحران های موجود در کشور ماست که ظاهرا برنامه ای قطعی و اساسی برای آن ها دیده نمی شود .
این وضعیت عالی ترین نمونه یک " مدیریت ایرانی ناکارآمد و منفعت طلب " است که در غیاب و یا حضور بسیار کم رنگ حوزه عمومی مطالبه گر و پرسشگر راه خود را می پیماید .
سکوت منفعلانه جز همراهی با عاملان و فاعلان این بحران چیز دیگری را به اذهان متبادر نمی سازد .
آیا " معلمان " کنش گر در تعدیل و یا اصلاح این نگاه ضد توسعه می توانند نقشی ایفا کنند ؟
( 1 ) پیرامون خودمداری ایرانیان – رساله ای در روان شناسی اجتماعی مردم ایران - ، حسن قاضی مرادی ، چاپ نهم ، 1397 ، نشر اختران ، ص 13
( 2 ) همان منبع ، ص ص 10 - 9
نظرات بینندگان