نظام آموزش ایران در حال حاضر تحت عنوان نظام 6-3-3 ، معرفی می شود. نظامی که در آن شش سال اول دوره ابتدایی و سه سال دوم متوسطه اول و سه سال سوم متوسطه دوم نامگذاری شده است. در این میان دوره ای وجود دارد که در این نظام وجود ندارد اما شرط تحصیل در نظام آموزشی گذراندن مقطع تحصیلی پیش دبستانی است. فرزندان ما در سن پنج سال مجبور می شوند به پیش دبستانی بروند با این انگیزه که در این مقطع نوآموز آمادگی حضور در مدرسه را به دست آورده و کار معلم را ساده می سازند، حال آنکه کار معلم ساده نمی شود چرا که معلمی که در مقطع پیش دبستانی به نوآموزان آموزش داده و فرزندان ما با مربی خود الفتی به دست آورده اند، به ناگاه باید با شخص جدید روبه رو شده که هیچ شناختی از روحیات و اخلاق معلم ندارند و معلم نیز شناختی از دانش آموزان تازه وارد ندارد. این مسئله کار معلم را با دشواری همراه خواهد نمود چرا که معلم باید ابتدا روحیات و ویژگیهای فردی دانش آموزان خود را بشناسد تا بتواند هم بر اساس نیازهای عاطفی و روحی و هم بر اساس توانایی هایی جمعی کلاس، مفاهیم درسی را آموزش دهد.
اما به دلیل همین تغییر کوچک شاهد آن هستیم که معلمهای زحمت کش ما غالبا خسته و پر مشغله و ناراضی از این نوع کلاسها هستند چرا که وقت بیشتری را باید صرف نظم بخشیدن به کلاس درس کنند تا آموزش مفاهیم درسی و آنچه که این میان از بین میرود پرورش است. آموزش به خودی خود صورت می گیرد اما پرورش یا عملا صورت نمی پذیرد و یا کلاس با دسته بندی دانش آموز خوب و ضعیف و تنبل دسته بندی شده و معلم به صورت ناخودآگاه وقت خود را صرف دسته خوب می کند. دو دسته ضعیف و تنبل همواره در این دسته بندی تا پایان تحصیل باقی خواهند ماند.
در مقطع تحصیلی ابتدایی ما با دروسی روبه رو هستیم که محتوای آن به گونه ای است که دانش آموزان با سطوح یادگیری متفاوت، در یادگیری آن با دشواری روبه رو هستند و در این میان افرادی سودجو، کتابهای کمک آموزشی را به سیستم آموزشی تحمیل می کنند. کتابهای آموزش گرچه از نظر محتوای تفاوتی با کتاب درسی رسمی ندارند اما از نظر بیان مفاهیم درسی با زبانی ساده تر نوشته شده است و مثال های گسترده تری نسبت به کتاب درسی مطرح شده و همین امر سبب میل و اشتیاق دانش آموزان به استفاده از کتب درسی غیر رسمی نموده است.
معلم در طول هفته درگیر تدریس کتاب درسی به دانش آموزان میشود اما این معلم ربات نیست. معلم انسانی است که خود هم مشغولیاتی دارد چه در زندگی شخصی و چه در جامعه، و همین امر سبب می شود تا معلم غالبا دچار خستگی شغلی و روحی شود. اگر این معلم خانم باشد وظایفی دارد که در زندگی شخصی نیز باید انجام دهد و خستگی معلم خانم به مراتب بیشتر از خستگی معلم آقا می باشد. معلم ابتدایی تمام هفته از صبح تا ظهر و گاهی در شیفت دوم مجبور می شود کار کند، چرا که میزان حقوقی که به معلم داده می شود کفاف زندگی اش را نمی دهد و به همین مناسبت مجبور است اوقات تدریسی را به عنوان اضافه کار بگیرد.
از این موارد که عبور کنیم، متوجه این مسئله می شویم که این معلم اگر در مقطع ابتدایی باشد، باید دروس متفاوتی را به دانش آموزانش تدریس کند. دروسی مانند ریاضی، علوم، ادبیات فارسی، تعلیمات دینی، دانش اجتماعی و ...، این معلم برای آنکه بتواند بر روی دروسی که قصد دارد تدریس کند مسلط شود باید آنها را مطالعه کند. پس یک معلم همیشه در حال مطالعه کتب درسی و طراحی یک روش تدریس مناسب برای فردا و روزهای بعدی است چرا که معلم اگر بدون مطالعه و آگاهی به کلاس برود خود دچار ناراحتی و اذیت می شود. وصف این موارد برای کسانی که یک بار در عمرشان به کار معلمی نگذشته است کاری سخت است. تصور عامه مردم و حتی مسئولین بر این است که معلم بر مبنای ساعتی که درس می دهد حقوق می گیرد در حالی که یک معلم تمام وقت خود را برای یادگیری و آموزش صرف می نماید و این حقوقی که مدیران برای ایشان در نظر گرفته اند عملا ناچیز است .
اما سیستم آموزشی ما معلمانی غیر از معلمان ابتدایی نیز دارد که تحت عنوان دبیر و هنرآموز شناخته می شوند. دبیر ، معلمی است که در مقطع متوسطه اول یا به قول زمان گذشته دروه راهنمایی تدریس می کند. غالبا هر دبیر مشغول تدریس درس یا دروس تخصصی خود است و باز هم باید گفت که این دبیر همان مشغولیتها و وظایف آموزشی که یک معلم ابتدایی در طول روز و هفته و سال می گذراند که این دبیر نیز می گذراند. دبیر هم باید با مطالعه و طراحی روش درسی به کلاس درس حاضر شود، دبیر هم یک معلم است . تنها تفاوتی که دارد این است که لفظ کلمه معلم را صرفا برای دروه ابتدایی لحاظ کردند اما از نظر آموزش و پرورش در تمام مقاطع چه دوره ابتدایی باشد یا متوسطه اول یا متوسطه دوم، معلم، معلم است و ارزشش در جامعه باید به گونه ای باشد که همگان به معلمین کشور با احترامی خاص همانند یک راهنما در هدایت انسانها، نگاه کنند.
از معلم و دبیر سخن به میان آوردم حال اجازه دهید اندکی در خصوص هنرآموزان صحبتی کنم. در سیستم آموزشی جمهوری اسلامی ایران مقطعی است تحت عنوان متوسطه دوم که این مقطع درواقع همان مقطع دبیرستان در نظام آموزشی قبلی است که با لفظ جدید آن متوسطه دوم معرفی شده و شامل دوره نظری و کاردانش و فنی و حرفه ای است می شود. در دوره فنی و حرفه ای معلمها را با لفظ هنرآموز می شناسند و هر یک از این هنرآموزان فارغ التحصیل یک رشته دانشگاهی هستند. متاسفانه با دیدگاهی کاملا اشتباه در خصوص نحوه کار این معلمها در نظام آموزش روبه رو هستیم و آن این است که این معلمها فقط 24 ساعت در هفته مشغول تدریس هستند. به عبارت دیگر هر روز به تدریس یک کتاب مشغول هستند که برای هر روز 8 ساعت در نظر گرفته و بر این اساس چون سه روز تدریس می کنند پس 24 ساعت در هفته مشغولند و باقی روز بیکار هستند و ما مدیران آموزش و پرورش بر مبنای ساعت کاری به معلمهای هنرآموز، حقوق پرداخت می کنیم.
اجازه دهید قدری در این مورد با جزییات بیشتری بحث را ادامه دهیم. یک هنرآموز باید در سه روز در هفته مشغول به تدریس شود . آن هم بر اساس ابلاغی که از آموزش و پرورش محل کار خود دریافت می کند و فعلا بر اساس آنچه که اجرا می شود 24 ساعت موظف است، در مدرسه مورد نظر تدریس کند. همه ما می دانیم که آموزش کاری سخت است، حال آنکه معلم علاوه بر وظیفه آموزشی که دارد وظیفه پرورشی و اخلاقی نسبت به دانش آموزان را نیز برعهده دارد. یک معلم برای آنکه بخواهد مطلبی را تدریس کند پیش از حضور در کلاس باید مطالعه کند که اگر نکند عملا کار برایش سخت و دشوار می شود . اگر معلم با سابقه باشد که به دلیل تکرار مکرر دروس فردی آبدیده شده و طرح درس از پیش در ذهنش نقش بسته و با مطالعه ای اندک هم میتواند کلاس را اداره کند اما ما نمی خواهیم فقط کلاس را اداره کنیم. معلم می خواهد کلاسش با نشاط و همه دانش آموزان در حال پیشرفت علمی باشند و تنها دلیلی که معلم را خوشحال میکند و ادامه کار را برایش دلنشین می سازد این است که پس از هر امتحان یا آزمون ، نمرات خوبی از دانش آموزانش مشاهده نماید.
متاسفانه اغلب معلمها بیشتر برای رسیدن به محل کار خود مجبورند راهی را که معمولا بین دو شهر یا شهرستان است، طی نمایند. هزینه های رفت و آمد، هزینه های اجاره خانه ، هزینه های خرید معمول، همه و همه این هزینه ها را که کنار هم بگذاریم اگر با حقوق دریافتی معلم بخواهیم آن را جبران کنیم خواهیم دید که عملا هیچ حقوقی به معلم نداده ایم و نیز اگر عمر و جوانی و سلامت معلم را نیز در نظر بگیریم که چگونه در این سیستم آموزشی با تمام مشکلاتی که دارد دست و پنجه نرم می کند، خواهیم دید که دولت و جامعه ما نه فقط حقوقی به معلم نداده است بلکه بدهکار معلم و معلمهای این کشور شده است.
در خیلی از همایشها مسئولین شیوه آموزشی در سایر کشور ها را نظیر فنلاند و سوئد و ... را معرفی می نمایند حال آنکه در فنلاند حقوق معلم از حقوق تمام کارمندان دولت فنلاند بالاتر است. این تفاوت حقوق در کشور فنلاند فقط به این دلیل است که معلم کاری که انجام می دهد با ارزشترین و مهمترین کاری است که هیچ فرد و گروهی آن را انجام نمی دهد .
می گویند معلمی شغل پیامبران است و چه زیبا می گویند اما در عمل برای معلم چه جایگاهی در نظر گرفته ایم؟ چرا حقوق معلم را به عنوان هزینه در نظر می گیریم در حالی که معلم عمر و جوانی و سلامت خود را در گرو آموزش به فرزندان این کشور صرف می کند حال آنکه هیچ کس قادر به جبران این موارد نیست و اگر نبودند این معلمها، هرگز فهمیده ها ، باکری ها و اندرزگوها و بابایی ها و ... دیگر شهیدان نبودند و همین معلم است که به افرادی سواد خواندن و نوشتن آموختن و اکنون آن افراد وزیر و نماینده و وکیل ملت شدند .
چه خوب است قدر معلمان را بهتر درک کنیم و هرگز به عنوان هزینه با این قشر فرهنگی جامعه رفتار نکنیم و یادمان باشد که یک ملت زمانی پیروز و موفق است که آموزش و پرورش آن جامعه سالم و سلامت و توانمند باشد و چه سخت است برای جامعه ای که معلمهای آن در سختی باشند، آن جامعه دیر یا زود به سمت زوال و نابودی خواهد رفت. معلم که آسوده خاطر باشد، خوب درس می دهد، خوب پرورش می دهد و فردی که نتیجه این تلاش می شود یا در راه کشورش شهید شده و می شود و یا کارمند، کارگر و یا وزیر شایسته خواهد شد.
بیاییم به جای شعار دادن، هزینه را از معلمهای این کشور برداریم و آنچه که شایسته این قشر فرهنگی است را برایشان در نظر بگیریم و کارشان را ارج دهیم و نه فقط روز معلم که همه روز را برای معلم نامگذاری کنیم و معلم را در جامعه عزیز بداریم. که معلمی شغل پیامبران است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دکتر حسینی در یکی از مقالات با ارزشش. وبلاگش را ببینید.
این مفتخوران که شب وروز به دنبال .... از این دولت چه میخواهند نوددرصد سال بیکارند و....
باید دادگاهی ویژه این مفتخوران باشد
منت داریم. شما هم مفتخرمان سازید. چه باک!!
یک معلم در کل دوران خدمت خود به اندازه یک سال پزشکان درآمد ندارد. کجای کاری من!!