صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" برخی از ما معلمان به تبعیت از قداست معلمان پیشین ، تصور می کنیم همه چیز را می دانیم و بر اساس همین باور ، یادگیری حتی یک جمله را از دیگران ولو هم شغل و یا غیر ، همسن و یا کوچک تر و بزرگ تر از خود رد می کنیم ! "

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و دیدگاه ما نسبت به آن !

مینو امامی

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

مقدمه
این بحث ، به بررسی نکات مهم از نظر مکاتب مختلف نسبت به معلم و تربیت و کارکرد او مربوط می شود . چون جریان زندگی عادی موجب فراموشی بدیهیات می شود و تکرار و یادآوری برخی از این موارد ، تذکری است برای ما ، تا زمان و عمر خود را به طور سطحی از دست ندهیم. نوع رشته تحصیلی و تربیت فردی و اجتماعی افراد نسبت به هر موضوع و مبحث و نظریه ای ، برداشت و عملکرد و نتیجه ای متفاوت از خود نشان می دهد. قدرمسلم برداشت یک تحصیل کرده رشته علوم تربیتی و یا علوم اجتماعی با برداشت دیگران در رشته های فیزیک و ریاضی و زبان خارجی و.... از چنین مفاهیمی ، یکسان نیست. البته تفاوت های فردی نیز بر نوع برداشت و پنداشت ما اثر می گذارد.

هر چند افراط و تفریط هایی در هر مکتب و یا دیدگاه اندیشمندان ، ممکن است وجود داشته باشد که مورد تأیید و یا قبول عده ای نباشد ، اما تا زمانی که تعهدات اخلاق و مذهب ، متوجه خطری نیست ، می توان آنها را به نسبت معلومات و منطق خود ، سنجید و نکات مفید آنها را به کار بست.

* مکتب ایده آلیسم ( آرمان گرا )
نکاتی که در دیدگاه افلاطون وجود دارد :
" افلاطون مهمترین عنصر مدرسه را معلم ذکر کرده است.
معلم از نظر او نقش راهنما ، هدايتگر و تسهيل كننده يادگيری دارد.
او انتقال دهنده ميراث فرهنگی است.
معلم از نظر اخلاقی و عقل سرمشق دانش آموزان و برتر از آنهاست.
وظيفه او گرفتن دست كودك و رساندن او به عالی ترين درجه كمال است. " (1)

یکی از دلایلی که معلم جامعه ما در جایگاه واقعی و اصلی خود قرار ندارد و نظام آموزشی و سیاست گذاران او را تبدیل به مهره ای نالان ، ناتوان ، مستأصل و محصور در دور باطل ، ساخته است ، بی اطلاعی آنان از رسالت و تکلیف حرفه معلمی است. آنان معلم را مهمترین عنصر مدرسه نمی دانند. آنان نقش راهنما و هدایتگر معلم را به دبیران پرورشی و نقش تسهيل كننده يادگيری را به مافیای کتب آموزشی و مؤسسات آموزش خصوصی ، داده اند. لذا اعتماد و یقین دانش آموزان نسبت به معلمان که روزگاری آنان را دانای دانایان و پاسخ دهنده هر سئوالی می دانستند سلب شده است.

امروز محتوای کتب درسی کمتر از مجموع مفاهیم فرهنگی تبعیت می کند و بسیار ضعیف به انتقال میراث فرهنگی ، اهتمام می ورزد. ما روز به روز در این کتب از خزاین غنی نظم و نثر زبان و ادبیات فارسی ، بیشتر از گذشته فاصله گرفته ایم و برای دانش آموز امروز ، این که حافظ و سعدی و نظامی و ملک الشعرای بهار و رودکی و جلال آل احمد ، یمینی شریف و...... چه کسانی بوده اند و چه میراثی برای ما به ارمغان گذاشته اند ، نیشخندی را سبب می شود که تلخ تر از زهر است. البته آنها هم مقصر نیستند ، چون ما تسلسل ارتباط میراث فرهنگی را با افراط در آموزش کتابی تحت عنوان تاریخ ادبیات 1 و 2 برای رشته علوم انسانی و با تفریط در استفاده از چنین آثاری در کتب فارسی تمامی رشته ها ، دلزدگی و نفرت را در وجود دانش آموزان تعبیه کردیم . این روال حدود دو دهه و تا قبل از برقراری سیستم آموزشی 3 - 3- 6 ، آموزش وجود داشت. او به جای یادگیری لذت بخشِ متون ادبی ، مجبور به حفظ نمودن تاریخ تولد و مرگ و زندگینامه مشاهیر ادبی کشور گردید. او کمترین نمره را برای این درس می گرفت. اما دلایل افت تحصیلی شدید در این ماده درسی ارزیابی نشد و به دنبال رفع این بار سنگین از دوش دانش آموزان برنیامدند.

روزگاری ، معلمان ما از نظر اخلاقی و عقلی سرمشق دانش آموزان و برتر از آنها بودند. اما معامله نادرست با مراتب حرفه ای این شغل ، باعث گردید تا باور قداست معلم از منظر دانش آموزان و خانواده ها رخت بر کَند. عمده دلیل این تفکر مسموم ، خصوصی سازی آموزشی بود که رشد سریع آن همچنان ادامه دارد. آنان در مدارس غیردولتی ، معلم را کارکنی تصور کردند که با پول تو جیب شان ، اداره می گردد و باور کردند که بدون این پول اندک ، معلم کاره ای نیست. پس دیگر کسی معلم را سرمشق خود ندانست و برترِ واقعی ، پول توی جیب پدر دانش آموز بود.
معلم وظیفه رساندن کودک به عالی ترین درجه کمال را نیز از دست داده بود. او فقط آموزش می داد . آن هم در بستری که مدارس خاص ، اهمیت معلم را کم رنگ می ساخت و دبیران پرورشی ، مدعی پرورش روح و اندیشه معنوی دانش آموزان در هر سنی گردیدند . لذا ایجاد و تربیت تا درجه کمال دانش آموز و کودک از سیطره قدرت معلم خارج شد.

با توجه به ماهیت آنچه که بر معلمان این جامعه گذشته است و می گذرد ، می توان چنین نتیجه گرفت که نقش تربیتی معلم از دیدگاه مکتب ایده آلیسم ، در کشور ما مردود است.

* مكتب رئاليسم ( واقع گرا )
" این مکتب برای معلم مقام ارجمندی قائل است .
او را مسئول می داند كه دانش آموزان را به فعاليت شخصی وادارد .
امكان بحث و انتقاد را به دانش آموز بدهد .
و كنجكاوی آنان را برانگيزاند." (همان منبع)

آنچه که در تمامی مکاتب و دیدگاه ها حائز اهمیت است ، ارزش قائل شدن به نقش معلم است . که حداقل ما نیز می بایست این نکته را دربابیم که از آن غافلیم. نوع آموزش در این مکتب ، دانش آموز محور است. تربیت دانش آموزانی منتقد و توانمند برای انجام بحث های گوناگون در حیطه های گوناگون که با تحریک حس کنجکاوی برای یافتن و جستن و کنکاش هر پدیده و امری ، ممکن می گردد.
اتحادیه اروپا با اجرای زنگ گفت و گو در مدارس ، به نظر می رسد از این مکتب تبعیت می نماید و واقع گرایی را به عنوان اصلی برتر و اصلح پذیرفته است.

* مکتب طبيعت گرايی ( ناتورالیسم )
" در اين مكتب ، طبيعت ، بهترين معلم كودك است .
ساير عناصر واسطه های تحقق پرورش طبيعی هستند.
معلم فقط نقش راهنمای كودك را برعهده دارد كه كودك را به خودآموزی برمی انگيزاند.
و معلم بايد از هر نوع تلقين افكار و نظريه ها و داوری های اخلاقی به دانش آموزان اجتناب كند." (همان منبع)

مهمترین وجه تمایز این مکتب با سایر مکاتب ، در این اصل مهم نهفته است که : بهترین معلم طبیعت است و سایر عناصر از جمله معلم ، واسطه ای برای تحقق پرورش طبیعی کودکان هستند. معلم فقط نقش راهنما را دارد که بدون هر نوع تلقین افکار و نظریه ها و داوری های اخلاقی ، کودکان را هدایت و راهنمایی می نماید.
دقیقا نقطه مقابل برداشت ما از معلم و آموزش است. ما معتقدیم که آموزش دروس حتما و باید در چارچوب کلاس درس انجام شود و معلم اختیار و اراده ای برای تدریس در هوای آزاد مدرسه و یا مکانی مناسب با محتوای آموزشی در اماکن طبیعی ، ندارد. و گرنه طبق ضوابط ، برخورد قانونی می شود و به دلیل ترک محل خدمت ، تذکری کتبی دریافت می کند!
ما معتقدیم که کودک قدرت درک و فهم درستی از مسایل ندارد و امکان انحراف او حتمی است ، لذا وظیفه معلم تلقین اصول اخلاقی و یا ارزش گذاری نسبت به مفاهیمی است که از نظر نظام آموزشی صحیح است . آموزش ما بیشتر القایی و تلقینی از مجموع ارزش ها و واقعیت هاست که به نبش قبر علم می پردازد.

ما معتقدیم آموزش باید فقط بر اساس محتوای متون درسی انجام بگیرد و معلم بودجه بندی مورد نظر را در تدریس فصول و بخش های گوناگون کتاب مربوطه رعایت نماید.از نظر نظام آموزشی ما ، نشان دادن کرم خاکی در اعماق زمین و یا گشتن به دنبال پروانه ها و حشرات ، نوعی وقت تلف کردن و بازی و تفریح کردن است و چیزی یادگرفته نمی شود.
تمامی کشورهای پیشرفته و یا کشورهایی که آموزش برتر دارند از اصول این مکتب تبعیت می کنند و یادگرفته های کودکان یک عمر فراموش نمی شود چون آموزش عملی توأم با عشق و شور و لذت باعث تعمیق یادگیری می شود. در ضمن به نظر می رسد ایوان ایلیچ نیز در کتاب " مدرسه زدایی از جامعه " خود از این مکتب ، تبعیت نموده است.

* مکتب پراگماتيسم ( عمل گرا )
" معلم در اين مكتب ، يك منبع ايجاد محيط يادگيری مناسب برای دانش آموزان است.
اگر چه اين مكتب به طور كلی دانش آموز محور است ، ليكن تأكيد زيادی روی نقش حساس معلم دارد.
و معلم را اسوه اخلاقی و فرهنگی می داند." (همان منبع)

مکتب پراگماتیسم یا عمل گرا ، اگر از لحاظ فلسفی به اصالت عمل توجه دارد از لحاظ سیاسی به مصلحت گرایی و واقع گرایی ، معتقد است.
شاید انتظار خیلی از ما معلمان نیز چنین دیدی نسبت به معلم است اما معلمان در جامعه ما نه منبع یادگیری دانش آموزانند ، نه معلمان ما اسوه اخلاق و فرهنگ اند و نه نظام آموزشی ما دانش آموز محور است . راستی پس من معلم در این جامعه کیستم ؟ چیستم ؟ آیا واقعیت ها بر اساس انتظارات و توقعات ساخته می شود و یا بر اساس روال جاری و ساری ؟ در نظام آموزشی برخاسته از مکتب پراگماتیسم ، به نفس عمل و مصلحت ، بیشتر اهمیت داده می شود.

* مکتب تحليلی
" معلم در اين مكتب بايد دانش آموزان را به داشتن گرايش علمی و ذهنی باز و عينی تشويق كند و فعاليت های آموزشی خود را بر پايه تجربه های شخصی يادگيرنده و حل مسئله به وسيله خود آنها انجام دهد.
چون فهم و تحليل زبان در كلاس درس و كاربرد صحيح كلمات و روشن سازی مفاهيم ، اهميت فراوانی دارد. معلم در اين زمينه نقش حساس و مهمی برعهده دارد. " (همان منبع)

کشورهای برتر آموزشی جهان ، با استناد به چنین نگرشی ، توانسته اند سیستم دانش آموز محور پویا و فعالی را در نظام آموزشی خود بوجود آورند که به توانمندی و مهارت دانش آموزان در فرآیند یادگیری منجر شده است. مرزی که نظام آموزشی ما با آن فاصله زیادی دارد.

* تفکر پست مدرنيسم
" اين جريان فكری معلم را انديشمندی رهايی بخش و روشنفكری تحول آفرين به شمار می آورد كه مشخصه هايش شجاعت اخلاقی و نقادی است.
او فراهم آورنده شرايطی است كه خود و دانش آموزان تجربيات شان را باز انديشی كنند.
روابط ظالمانه را بشناسند، بيان كنند و راههايی نيز برای رفع آن ارائه دهند.
در پست مدرنيسم ، معلمان ، پيشكسوتان و راهنمايانی هستند كه نقش هماهنگ كننده تجارب يادگيری را بر عهده دارند.
نقش آنها بيشتر آموزش "چگونه ياد گرفتن" به دانش آموزان است.
آنها در انگيزه دهی ، تسهيل جريان يادگيری و تسهيل خلاقيت دانش آموزان نقش اساسی دارند.
در پست مدرنيسم دانش آموزان و معلم با هم ياد می گيرند. " (همان منبع)

پست مدرنیسم ها ، نگرشی خاص و متفاوتی به معلم دارند و شاید ماهیت چنین تفکری است که به وقوع تحول در تمامی ابعاد زندگی منتهی می گردد. معلم فردی است رهایی بخش و روشنفکر و تحول آفرین و اساس هر نوع تغییر از همین نگرش بوجود می آید . ما با نادیده گرفتن اهمیت نقش معلم در امر آموزش ، امکان ایجاد هر نوع تحول و تغییر لازم را مسدود می سازیم . باید باور کنیم که محرک اصلی ایجاد تغییرات مثبت در عادات رفتاری افراد و جامعه ، دو عنصر مهم " آموزش و معلم " هست.
در این دیدگاه ، معلمان هماهنگ کنندگان تجارب یادگیری هستند و چگونه یاد گرفتن را به دانش آموزان ، آموزش می دهند. نکته مهم دیگر این که معلم را تسهیل گر جریان یادگیری و خلاقیت دانش آموزان می دانند و هر دو یعنی معلم و دانش آموز با هم یاد می گیرند.

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

سخن آخر
برخی از ما معلمان به تبعیت از قداست معلمان پیشین ، تصور می کنیم همه چیز را می دانیم و بر اساس همین باور ، یادگیری حتی یک جمله را از دیگران ولو هم شغل و یا غیر ، همسن و یا کوچک تر و بزرگ تر از خود رد می کنیم . انسان قادر است هر لحظه از هر کس ولو یک عقب مانده ذهنی و یا کودک ، چیزی یاد بگیرد ، فقط باید مسیر ذهن خود را باز بگذاریم !
به جای حکم راندن به دانش آموزان ، بیایید آنها را از نو احیا سازیم . مهربانی ، اولین الفبای یادگیری است. اول مفهوم محبت و دوست داشتن را به آنان بچشانیم تا مسیر یادگیری با انگیزه ای شوق برانگیز ، برای آنان هموار گردد . دانش آموزی که به معلم خود عشق می ورزد بیشتر یاد می گیرد. اجازه ندهیم آنان از ما متنفر باشند و یا از ما بترسند.
تصور می کنم ، نظام آموزشی ما برای دوری و پرهیز از دیدگاه های این مکاتب :
دانش آموز محور نیست ، به معلم قدر و منزلت متعالی قائل نمی شود ، حقوق معلم را به بهانه تعطیلات بیشتر ، روزمزد می دهد ، کتب درسی را تغییر محتوا نمی دهد ، حجم و تعداد کتب درسی را کاهش نمی دهد، دبیران پرورشی را علیرغم حذف کارکرد معنوی معلم ، حذف نمی نماید، مفاهیم و رفتارهای ایدئوژیک گونه ای را در مدارس ترویج می دهد که بیشتر القایی و تلقینی است و.... همه این نقصان ها و پرهیزها بدان دلیل است که به مفاد سند تحول بنیادین وفادار بماند و آموزش سنتی را پاس بدارد تا احتمال ایجاد هر گونه تحول و یا تغییر خوشایند در نظام آموزشی ، منتفی بماند. اما آیا در مابقی سال های باقیمانده از قرن بیست و یکم ، ما با چنین روالی ، ایرانی سربلند و مستقل باقی خواهیم ماند و یا خواهیم شد ؟!

1) نقش معلم در نظام آموزشی - علیم - blogfa


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

پنج شنبه, 14 آذر 1398 21:55 خوانده شده: 11641 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +4 -2 --
مدرس آزاد 1398/09/14 - 23:51
بار الهی ! کاش توهّم مانع اجرای خوبیها نمی شد.
پاسخ + 0 0 --
Amir 1400/04/22 - 17:02
معلم مربی اخلاق و سفیر دانش است . تمام فراخ اندیشان شاگردان خوب معلم بودن و هستن

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور