دبستان و دوران مدرسه با تمام خاطرات تلخ و شیرین اش، روزی به خان آخر خواهد رسید. کتاب های درسی تمام می شوند، آزمون ها و امتحانات به سر می رسند، ماه مهر و بهانه هایش و ماه خرداد و اضطراب هایش سپری می شوند. زنگ های ورزش و هنر و زنگ های ریاضی و قرآن و علوم می گذرند. صف های صبحگاهی و زنگهای آخر هر چهارشنبه به آخر می رسند. روزی می رسد که دیگر نیاز نخواهید داشت هر روز صبح زود از خواب بیدار شوید و کیف های سنگین را همراه خود کول کنید یا هر شب در دفترچۀ یادداشت یا گوشۀ کتاب خود نگاه کنید که مشق شب یا تکلیف خانه چه بوده است. قوانین و ضوابط مدرسه نیز روزی از اعتبار می افتند و کسی نخواهد بود که پیگیر لباس های فرم، ناخن، موی سر و دیر آمدن یا زود رفتن از مدرسه باشد. می توان مشارکت و کار گروهی را نه تنها در روش های تدریس و کلاس های درس، که در نوع مدیریت مدرسه نیز به خدمت گرفت تا اعتماد و عاملیت در مدرسه نهادینه گردد.
از این رو مدرسه روزی به پایان می رسد، اما خاطرات و داستان های راه مدرسه با سرشت و سرنوشت ما عجین است و برای آنها پایانی قابل تصور نیست. مدرسه تمام می شود، اما خاطرات رنج ها و منشأ تسلی بخشی های راه مدرسه همیشه با ما و همراه ما است. گویی تجارب مدرسه، چون سایه ای با ماست، و فقط پرتو نوری لازم است تا این سایه ها جلوه گری کنند، آن هم چنان جلوه ای که ما را از زمان حال بِرُبایند و به دام گذشته ها افکنند.
بنابراین، پرسش این است که در وضعیت کنونی، مدرسه و اجزاء آن چه داستان هایی برای دانش آموزان می آفرینند؟ اساساً اگر در مقام یک دانش آموز، به زندگی پَس پُشت نهادۀ خویش در مدرسه بی اندیشید، آن را حول چه خاطرات و داستان هایی تعریف و ترسیم می کنید؟
در پاسخ به این مسئله می توان گفت از آنجا که دوران مدرسه، با دوران شکل گیری، تکوین و تکامل شخصیت قرین است، و به دلیل این که بین توسعه و فرایندهای تربیتی انسان ها، ارتباطی مستقیم و مثبت وجود دارد، لذا در کشورهای توسعه یافته سرمایه گذاری و توجه ویژه ای به دوران مدرسه می گردد. چنان که بسیاری از نشانگرها و شاخص های انسانی و اجتماعی توسعه یافتگی، مانند: مهارت های ارتباطی و گفت و گو، وقت شناسی، قانون مداری، نقش پذیری و عامل بودن، کثرت گرایی، احترام به یکدیگر، نوع دوستی، توجه به حریم شخصی، خودمراقبتی، خلاقیت، پرسشگری و تفکر انتقادی، خودپذیری و دگرپذیری، ابزار وجود و خودآگاهی، شفقت، سلامت جسمی و حرکتی، توجه به هنر و ابعاد و گسترۀ آن، ارتباط انسان با محیط زیست و دیگر هستی مندان و فعالیت های گروهی، مشارکتی و تیمی را می توان به شکلی عینی و ملموس در برنامه های درسی و مدارس کشورهای توسعه یافته مورد ملاحظه قرار داد. چرا که مدرسه و کلاس درس، محیطی جدا از جامعه در نظر گرفته نمی شود، بلکه در کشورهای توسعه یافته، فرض می شود که مدرسه خود جامعه ای در مقیاس خرد است که ساحات آن می بایست بر شاخص های فوق استوار باشد. زیرا همین دانش آموزان امروز هستند که فرهنگ و جامعۀ آینده را می سازند و از هوای آن استنشاق می کنند.
در کنار این رویکرد، می توان مدارس ایران را نیز مورد تحلیل و بررسی قرار داد. نخست از این جهت که چقدر به این نشانگرها و شاخص های توسعه محور توجه می گردد و دوم این که دانش آموزان، مدرسه را حول چه داستان ها و تجاربی تعریف و تبیین می کنند؟در پاسخ به این مسئله می توان گفت تامل بر این که از مدرسه چه چیزهایی به یاد داریم و از کتاب ها و کلاس های درس چه مهارت هایی آموخته ایم، میتواند تاحدی روشنگر این مسئله باشد!
بر همین اساس در کنار دیگرچالش های آموزشی، برای این که فرایند توسعه بتواند در مدارس ایران، مانند موادغذایی به جسم و جان دانش آموزان راه یابد، پیشنهاد می گردد که در برنامه های درسی مدارس بازنگری گردد تا دانش آموزان بر اساس علایق و نیازهای درونی خویش در صحنۀ یادگیری حاضر شوند. در این صحنه نیز بهتر است از بار خشک دروس اطلاعات محور و انتزاعی کم شود و به وزنۀ بازی ها، هنرها و دروس مهارتی و کاربردی منتج از جامعه و فرهنگ اضافه گردد.
علاوه براین، با یک بازنگری بنیادین در روش های تدریس، می توان نگاه معلم محوری که حول انتقال صِرف اطلاعات می چرخد را تغییر داد تا دانش آموزان باهم و همراه هم به یادگیری بپردازند و فعالیت هایشان را به صورت گروهی و مشارکتی انجام دهند تا مسیرهای یادگیری متعارف که حالتی عمودی، تحکم آمیز و سلطه گرایانه دارد، به رابطه ای افقی، برابرطلب و مشارکتی تبدیل گردد، رابطه ای که دانش آموزان در بستر آن راه های گفت و گو با یکدیگر، نقدپذیری، همکاری و همراهی و قوانین زیست انسانی و اخلاقی را یاد بگیرند تا از پس آنها، معنای داستان های راه مدرسه نیز تغییر گردد.
افزون بر این می توان مشارکت و کار گروهی را نه تنها در روش های تدریس و کلاس های درس، که در نوع مدیریت مدرسه نیز به خدمت گرفت تا اعتماد و عاملیت در مدرسه نهادینه گردد. همچنین در طراحی و تدوین کتب درسی می توان از نظرات و فرامین متخصصان برنامه درسی، روانشناسان، والدین، دانش آموزان، کنشگران اجتماعی و مددکاران اجتماعی بهره گرفت تا بر اساس شاخص ها و نیازسنجی دقیق، نشاط و پویایی و یادگیری اصیل به کلاس های درس راه پیدا کند. چراکه در وضعیت کنونی، مدرسه به محیط و سازمان ایزوله شده ای تبدیل شده است که می توانیم ادعا کنیم کارکردهای منفی آن بر اهداف و رسالت های انسانی آن پیشی گرفته است، و به همین دلیل است که در سیستم تربیتی ایران، اغلب مدارس داستان توسعه خلق نمی کنند. داستان هایی که دانش آموزان بتوانند زندگی خویش و آیندۀ خویش را تحت لوای آنها بسازند و با ورود به جامعه و در سنین بزرگسالی توسعه را با آنها معنا کنند.
در تقابل با داستان های توسعه، مدارس داستان های ملالت و دل زدگی می آفرینند. ملالت از یادگیری، اجتناب از مطالعه، دل زدگی از علم و آموزش و بسیاری از بسترهایی که می تواند مَحمل توسعه باشد. برای همین است که می توان ادعا نمود توسعه به مثابه داستانهای راه مدرسه است. داستان هایی که در ذهن و ضمیر همه ی دانش آموزان باقی می ماند، و دانش آموزان این داستان ها را به یاد می سپارند تا در روز و روزگاری دیگر برای خودشان و اطرافیانشان بازگو کنند و جهانشان را از طریق آنها بسازند و معنا کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.