سیاست های دولت روحانی در حوزه آموزش و پرورش و به ویژه نحوه ی انتخاب وزیر آن در وهله نخست مبهم و غیرشفاف و مهم تر از آن " غیرعلمی " می باشد .
البته رویکرد کلی سیاست های روحانی در این حوزه صرفه جویی هر چه بیشتر در منابع ورودی و به قولی مدیریت بهره وری در حد بالا برای اقناع نیازهای نخست این وزارتخانه بزرگ در بخش مطالبات و معوقات فرهنگیان است .
میزان کسری بودجه در آموزش و پرورش به قول سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از عدد 20 هزار میلیارد تومان گذشته و استمرار این روند موجب اختلال در فعالیت های عادی و روزمره وزارت آموزش و پرورش در آینده ای نه چندان دور خواهد بود . نخستین گام انتخاب فردی به عنوان " وزیر " برای آموزش و پرورش است که " هنر " و " سواد " لازم را برای این کار داشته باشد و بتواند اعتماد ارکان تعلیم و تربیت را برای همراهی در جهت مردمی کردن و پویایی آن بردارد.
اقتصاد آموزش و پرورش هم در مقیاس بسیار بزرگی تابع اقتصاد کلان جامعه است و دولت نمی تواند و نمی خواهد منابع مالی بیشتری را برای آموزش و پرورش خرج کند .
از سوی دیگر ، گفتمان غالب در جامعه فرهنگیان به سوی " مطالبات " رانده شده است و این خود موجب شکاف حداکثری میان ستاد و صف شده است .
در این وضعیت کم تر کسی در قامت " وزیر " قادر خواهد بود مشارکت معلمان و حتی اضلاع دیگر مانند اولیاء دانش آموزان را برای بازسازی و نوسازی آموزش و پرورش برانگیزاند .
برخی وزارتخانه های راهبردی مانند امور خارجه در 6 سال گذشته فقط یک نفر به عنوان وزیر داشته است اما آموزش و پرورش در این مدت به طور میانگین هر 5 / 1 سال یک فرد " جدید " را تجربه کرده است .
این دست چرخانی در بالاترین سطح اجرایی وزارت آموزش و پرورش موجب عدم ثبات و بی اعتمادی مزمن در داخل آن شده است .
کم نیستند معلمانی که بر این باورند دولت عامدانه نقشی فراتر از یک تدارکاتچی و پشتیبیان برای " وزیر آموزش و پرورش " قائل نیست ؛ کسی که بتواند سیاست های دولت را در این حوزه با کم ترین چالش و سر و صدا به پیش ببرد .
سیاست دولت روحانی در برابر آموزش و پرورش همان پنج اصلی است که علی اصغر فانی نخستین وزیر این دولت آن را مطرح کرده بود :
1- ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی (خرید خدمات آموزشی به جای استخدام رسمی )
2- توسعه مشارکت های مردم (تقویت مدارس غیردولتی و جذب کمک مالی در مدارس دولتی )
3- ارتقای مدیریت آموزشگاهی (طرح تعالی مدیریت مدارس)
4- عملیاتی کردن بودجه (تخصیص اعتبار برمبنای عملکرد و نتیجه )
5- تمرکز زدایی ( تفویض اختیار به مدیران استانی و مناطق و مدارس).
از نظر نگارنده ؛ دولت در محورهای اول و دوم تا حد زیادی موفق بوده است .
اما تحقق موارد دیگر از عهده یک " مبصر " و یا همان تدارکارتچی خارج است .
و اما بحث مهم تر همان موضوع نگاه دولت ها و حاکمیت در موضوع آموزش و پرورش است .
در 4 دهه ی پس از انقلاب اسلامی ، همان گونه که کیفیت آموزشی به محاق رفته است کیفیت و قد افرادی که تصدی این وزارتخانه را بر عهده گرفته اند روند نزولی داشته و به عبارتی مدیریت ها " کوتوله " شده اند .
از نام های بزرگی مانند محمدعلی فروغی ، علی اصغر حکمت ، پرویز ناتل خانلری ، غلامحسین شکوهی و... در حال حاضر به چهره هایی رسیده ایم که بیشتر نقش و رنگ و بوی " اجرایی " دارند .
این وضعیت در حد " فاجعه " ارزیابی می شود .
این در حالی است که دستگاه راهبردی " آموزش " بر اساس تجربیات کشورهای موفق و توسعه یافته دنیا " حامل " نقش اول " است .
نمی توان و نمی شود رویاهای بزرگ در سر داشت ، افق های وسیع و چشم اندازهای بلند مدت در سر پروراند اما ضعیف ترین ، کم سوادترین و روزمره ترین فرد را برای تصدی وزارت آموزش و پرورش در نظر گرفت .
فرمول های توسعه پایدار هم دوپینگ پذیرو قابل دور زدن نیستند و مسیر مشخص و شفافی دارند .
اگر قرار است توسعه و بهسازی در جامعه صورت گیرد هم در تئوری و هم در عمل باید به آموزش توجه کرد .
نخستین گام انتخاب فردی به عنوان " وزیر " برای آموزش و پرورش است که " هنر " و " سواد " لازم را برای این کار داشته باشد و بتواند اعتماد ارکان تعلیم و تربیت را برای همراهی در جهت مردمی کردن و پویایی آن بردارد .
نظرات بینندگان
افرین بر قلم شجاع و صادقانه تان در بیان درد مشکلات ا.پ و معلمان
کاش...!!!
۳ش هفته بعد برا ما معلمان مهم است
دست مریزاد
هر که را میدارد، بدترش را به جایش میاورد.
گویی اموزش و پرورش بنگاهی ورشکسته اخر خط است که نیازی به مدیر واقعی ندارد ویک نگهبان کفایتش میکند.
فقط یک نگهبان
البته رهبر مدرسه مون دکتر رو از مدرسه مون اخراج کرد چون میگفت دکتر پاشو از گلیم خودش بیشتر دراز کرده و حرمت اختیارات و خطوط قرمز او و معاونانش رو حفظ نکرده!!!!