نهاد اجتماعی مانند بدن انسان، سیر تکاملی دارد : نطفگی، نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی و ... طبیعتا این روند زیستی در بستر شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... تحقق می باید. بخش کودکی تشکل های صنفی فرهنگیان با مقطعی از حیات سیاسی کشور متقارن شد که جناح های قدرت از مرز رقابت های متعارف، گذر کرده و وارد عرصه حذف همدیگر شده بودند. این فضای تقابلی سبب شد کودکی تشکل ها در شرایطی سپری شود که اجازه رشد و نمو طبیعی پیدا نکنند و کودکی غنی شده ای نداشته باشند. متولیان آنها نیز مانند مادرانی که مادرانگی را نیاموخته و تجربه دیگران هم تکیه آنها نباشد، نتوانستند دستان کودک اجتماعی خود را بگیرند و در بستر زمان، ایستادن، راه رفتن، دویدن و زندگی کردن را به آنها بیاموزند.
علی رغم چنین فضای ملتهبی، تشکل ها پا گرفتند و به سرعت بر دامنه کمی آنها افزوده شد اما انقباض شرایط سیاسی روز، آنها را به سمت پستوی فعالیت های محدود و پرمضیقه سوق داد.
سال های ۹۳ و ۹۴ فرصتی فراهم شد تا فعالان تازه نفس وارد عرصه مطالبه گری شوند و نوجوانی این نهادهای مدنی را رقم بزنند.
طبیعتا نهاد اجتماعی وقتی به مرحله بلوغ نزدیک می شود، مانند یک نوجوان، میل به استقلال خواهی و ابراز وجود پیدا می کند؛ هیجان دارد و بر آن است تا افق های تازه ای بگشاید. اگر این ویژگی ها به درستی مدیریت و کنترل نشود، یا بلوغ زودرس عارض می گردد یا کهولت پیش از موعد از راه می رسد.
عوامل بروز سالخوردگی زودهنگام - چه در انسان چه دریک سیستم _ یا درونی است یا یا بیرونی و یا هر دو. عامل درونی در مورد بدن انسان مانند ژنتیک و در مورد نهاد اجتماعی مانند اصول و قواعد بنیادین آن. علت بیرونی برای هرمورد، به ترتیب مانند سوء تغذیه و فشارهای سیاسی.
به نظر می رسد تشکل های صنفی در دوره نوجوانی، متوقف و دچار پیری زودرس گشته یا متمایل به آن سمت شده اند (محروم از سازمان یافتگی).
رخوت، رکود، سرمایه سوزی، تضادهای درونی، روزمرگی و ... از نشانه های بروز این حالت دریک نظام یا سیستم به شمار می آیند.
اگر از بحث تاثیر شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه، روند گزینش و تربیت معلمان، الگوی فکری حاکم بر نظام برنامه ریزی و ... بگذریم، از جمله عوامل بیرونی حدوث این وضعیت، بیش از هرچیز، شرایط تلخ و بغض آلودی است که بدنه قدرت برتشکل ها تحمیل کرده و سبب شده تا نتوانند با جلب مشارکت فرهنگیان به مرحله تولید و انباشت سرمایه های انسانی و اجتماعی- که مهم ترین دستاورد چنین نهادهایی است -، قدم بگذارند و این همان سوء تغذیه است.
علاوه بر متغیرهای بیرونی، عوامل درونی گوناگونی نیز نقش لبه دیگر این قیچی گسل زا را ایفا کرده اند. تکثر و ناهمکنی افراطی در نگرش فعالان نوخاسته، غلبه رویکرد هیجانی در تصمیم سازی، امتزاج ایده آل های سیاسی و ایدئولوژیکی با پودمان های صنفی، تصادم الگوهای فکری نوفعالان و بنیان گذاران، فقدان پرنسیب و بنیان های فکری مشخص در ژرف ساخت تشکل ها، حضور نیروهای نامتجانسی که پروتزهای غیراستاندارد در ستون فقرات کنشگری تعبیه نموده اند، فقدان شکیبایی لازم در کنشگران تازه نفس و عدم انعطاف کافی در بانیان، سبب شده اندیشه های نو به جای آنکه بنزین سبز فعالیت و عامل تقویت رویش و تحکیم پویش باشند، گسل فکری و سکته حرکتی تولید کنند و تشکل ها در عنفوان جوانی، پیرانه سر قدم بردارند.
اکنون جهت حرکت این نهادها به جای سیر عمودی، گردش فعال و مستمر افقی دارد. فعالان به جای رهنوردی برای فتح قله ها، در دامنه ها، گریبان هم را برای دریدن جست و جو می کنند و عزمشان دراین راه، عزمشان جزم به نظر می رسد.
تیم سازی، خوشه گیری، تولید تصمیمات رابطه محور، تشکیل هسته های زیرپوستی و تقویت بنیان های غیرتشکیلاتی بر روح و جان مشارکت زایی و هم افزایی عقلانی(و نه ژله ای) غلبه دارد.
برخی از کنشگران به جای تقویت سرمایه های موجود و تلاش برای ترمیم نارسایی ها، عمده توش و توان خویش را در جهت تضعیف و تخریب همدیگر به کار می گیرند و برای اثبات خود با هر روش، نفی خودی ها را نشانه می روند و بر نعش هدف به رقص مرگ مشغولند تا مصداقی باشند از ضرب المثل «دیگی که سهم من درآن نباشد ... ».
گویی آمده ایم تا رفتار حاکمان را در پیچمان و لفافه ژست های آزاداندیشانه، بازآفرینی کنیم.
تداوم این شرایط سبب استهلاک و هرزرفت انرژی و بروز انحطاط درونی نهادهای صنفی می گردد. مگر آنگه با تغییر در افق دید و دگرگونی درچیدمان اولویت ها، ققنوس وار از خاشاک این استخوان های پوگیده، آتشی شعله برکشد تا از دل خاکسترآن، ققنوسی نو، بال پرواز بگشاید.
به اصطلاح امروزی ها، تشکل های صنفی برای خروج از این وضعیت، پارادیم شیفت (paradigm shift) کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.