صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

اگر معلم‌ها به نقش ادبیات در ساختن جهانی عاصی و مشکوک به "بسته‌های فکریِ ابلاغی" واقف شوند و در ۶سال دوران ابتدایی، داستان‌خوانی را در بچه‌ها به یک عادت‌واره تبدیل نمایند، آنها روزی بتوانند از دانه‌ی گندم بودن پوست بیندازند!

مقاومت فانتزی (در نقدِ خلاقیت‌کُشیِ دوران ابتدایی)

آرزو رضایی مجاز

خلاقیت کشی در آموزش ابتدایی و آسیب شناسی نظام آموزشی

 سیستم آموزشی ایران در یک فرآیند یکپارچه‌ساز، تخیل کودکان را می‌کُشد و میل‌اش به همسانی را رفته‌رفته، در میل کودک به این همسانی فرو می‌نشاند. دیگریِ بزرگ در این ساخت همگون، تربیت تابعی اخته را به جریان آموزش محول کرده و اولین قدم‌های تربیتی نیز با قتل فانتزی‌های ذهنی بچه‌ها در دوران ابتدایی شکل می‌گیرد. ساخت خانواده نیز در این پروسه همراه ساختار آموزشی‌ست!
 
این دو نهاد، بچه‌ها را به دنیایی هُل می‌دهند که قصه‌های یک‌خطی دارند؛ روایتی را از زندگی برای آنها می‌سازند که در خانه- مدرسه- مشق‌شب- مدرسه محدود می‌شود. زنجيره‌ی دلالتی هم که جهان کودکانه را در خود می‌گیرد، منکوب از همین روایت خطی‌ست. "آنها" از آینده‌ای برای کودکان می‌گویند که معطوف به تن‌دادن به این شکل زیست است؛ تجربه‌ای تک‌بعدی که در نهایت تمام گستره و امکان‌های "آینده" را به یک رابطه‌ی عِلیتیِ سرراست فرو می‌کاهد، همواره فردای روشن را معلول درست انجام دادن تکالیف می‌داند و تکامل را "حیات طیبه"، پس از طی‌کردن "صراط بخشنامه‌ای" می‌فهماند!
 
ابزارهای این یکسان‌سازی را هم، در دو رویکرد می‌توان پی گرفت؛ نگاهی که "آنها" به هنر دارند و محتوایی که در کتاب فارسی گنجانده‌اند؛ در واقع از همین دو فضای تخت که تمامی روزنه‌های تخیل را می‌بندد، و راه را بر خلاقیت مسدود می‌کند، صدای دیگریِ بزرگ با میل مهارناپذیرش به یک‌دستی، شنیده می‌شود. 
 
"ژیژک" در توصیف نقش دیگری در باورهای ما، حکایت مردی را نقل می‌کند که فکر می‌کند یک دانه‌ی گندم است و به یک مرکز روان‌ درمانی معرفی می‌شود تا روان‌پزشک قانعش کند که دانه‌ی گندم نیست! وی پس از گذراندن دوره‌ی درمان، به محض بیرون رفتن، سرآسیمه برمی‌گردد و می‌گوید که یک مرغ جلوی درب ساختمان است. دکتر به او می‌گوید: تو خوب می‌دانی که یک دانه‌ی گندم نیستی و یک آدم هستی. مرد پاسخ می‌دهد: بله، من کاملا به این نکته آگاه هستم، اما آیا مرغ هم این را می‌داند؟!
 
خلاقیت کشی در آموزش ابتدایی و آسیب شناسی نظام آموزشی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اکثر معلمین در این سیستم آموزشی، درست در مقام آن مرد با تردید اساسی‌اش قرار دارند؛ آنها می‌دانند دانه‌ی گندم نیستند، آنها برای دانه‌ی گندم شدنِ بچه‌ها دل می‌سوزانند، اما سایه‌ی هول سیستم با نُک گزینش کننده‌اش طوری احاطه‌شان کرده، که با عجله برمی‌گردند و می‌گویند: "ما یک دانه‌ی گندمیم"، تا تکلیف ذهنی خود را در این مواجهه روشن کرده باشند. آنها "انتخاب" می‌کنند تسلیم شوند و خود را از عواقب سریالیِ سرپیچی مصون نگه می‌دارند. 
این تمایلِ به‌ظاهر انتخابی، در واقع تمکین به میل دیگری‌ست و ماهيتی متکي به "او"ی رسمی دارد؛ دیگری‌ای با تکثیر محتوای یک‌دست‌اش در کتاب‌ها و روش‌های تدریس؛ دیگری‌ای که لب بزرگ سخنران‌اش بی‌وقفه حرف می‌زند و بدون معطلی، حرف‌شنوی می‌خواهد. 
 
اما راه نجات در میانه‌ی این صدای هولناک چه سویی‌ست؟ 
 
اگر معلم‌ها به نقش ادبیات در ساختن جهانی عاصی و مشکوک به "بسته‌های فکریِ ابلاغی" واقف شوند و در ۶سال دوران ابتدایی، داستان‌خوانی را در بچه‌ها به یک عادت‌واره تبدیل نمایند، آنها روزی بتوانند از دانه‌ی گندم بودن پوست بیندازند!
 
در کتاب "تاریخ ایران" با ترجمه‌ی میرزا اسماعیل حیرت از "ملکم" نقلی آمده؛ وی گفته است: «اهالی ایران خوش دارند به قصه‌خوانی و افسانه‌گویی و ذکر امثال بسیار و سبب این معنی به‌نظر واضح می‌نماید؛ زیرا در مملکتی که خبر از آزادی ندارند اقتدار در هر صورت، قهار است. سمعِ قهر و غلبه، از شنیدن حقِ صرف و صدقِ محض، بیزار؛ لهذا عقل و شعور باید در این لباس جلوه کند؛ مگر در این شکل، بازاری از خویش گرم و آهنی از دیگران نرم سازد». و هنوز قصه‌ها صدایمان می‌کنند...
شاید جهان داستان با دامن زدن به تخیل بتواند بچه‌ها را مقابل محتوای تحمیلی و تکلیف بالادستی صیانت کند؛ و شاید اگر معلم‌ها به نقش ادبیات در ساختن جهانی عاصی و مشکوک به "بسته‌های فکریِ ابلاغی" واقف شوند و در ۶سال دوران ابتدایی، داستان‌خوانی را در بچه‌ها به یک عادت‌واره تبدیل نمایند، آنها روزی بتوانند از دانه‌ی گندم بودن پوست بیندازند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خلاقیت کشی در آموزش ابتدایی و آسیب شناسی نظام آموزشی
دوشنبه, 26 فروردين 1398 20:29 خوانده شده: 1371 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +3 -1 --
حسن 1398/01/26 - 23:22
وای چقدر از فرط بیکاری زیبا و شاعرانه نوشته اید البته شما خیلی هم تقصیری ندارید زیرا بزرگترین دقدقه کم و زیاد شدن حقوقتان ناتوانی در خرید لوازم آرایشیتان است برعکس ما که یک خانواده را در این گرانی می چرخانیم البته اگر من هم جای شما بیکار بودم و از زجه زن و بچه راحت بودم خیلی شاعرانه تر می نوشتم و به فضا می رفتم گر چه در این مملکت همه چیز برعکس است و حقوق شما بیشتر از من است ولی باز هم امیدوارم به این کلام فانتزی و شاعرانه ادامه دهید و امثال من هم با دیدن این مطالب پربار لااقل به حال خودم گریه کنم
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1398/01/27 - 06:41
دغدغه
ضجّه
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/01/27 - 15:03
تو دیگه چی چی می گی جناب معلم املا به جای فکر کردن و نقد وضع موجود همش می گردی دنبال غلط املایی امثال بنده فقط یادت باشه که غلط هر کس رو که گرفتی کاری به کار من نداشته باش چون می ترسم تو رو هم نقد کنم و دیگه اسم خودت رو هم اشتباه بنویسی
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/01/27 - 23:23
ملت نظر میدن یا پخش کنید یا در این سایت رو گل بگیرید چون ما خیلی بیکار نیستیم
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1398/01/28 - 07:32
گناه را به گردن ایشان نیندازید . من نوشتم.
فارسی را پاس بداریم. مشکلات سر جای خود.
پاسخ + 0 0 --
دبیر م 1398/01/28 - 12:18
سپاس از قلم و نوشته بحق شما همکار گرامی سرکار رضایی
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/01/28 - 13:25
چشم من هم دیگر فارسی را پاس میدارم و مثل این خانم فانتزی یک سری اراجیف می نویسم وتحویل شما میدم بدون غلط املایی تا شما نمره املا من رو بیست بدید البته اسم این سایت رو هم عوض می کنیم و نامش را سایت گروه آموزشی املا می گذاریم
پاسخ + 0 0 --
بابک 1398/01/31 - 22:55
مشخص هست شما اصلا مطلب رو یا نخوندی یا متوجه نشدی و نگرفتی چون دیدگاهت هیچ ربطی به نوشتار ارائه شده در سایت نداره .
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/02/04 - 23:11
این جور مطالب تکراری و بی مصرف اصلا نیازی به دیدن و خواندن ندارد
پاسخ + +1 0 --
فرهنگی 1398/01/27 - 07:17
درمملکتی که کارهای بزرگ دست... وکارهای کوجک به دست... توقع بیشتری نیست معلم اول ابتدایی من درسال 1355 به اندازه دکتری الان سواد داشت حالا ازنهضت سوادآموزی مربی.......
پاسخ + +3 -2 --
زنبور آخر الزمان 1398/01/29 - 04:16
ویز ویز
چه بویی می‌دهد نقّاد و نقّاد نقّاد
پاسخ + 0 0 --
حسن 1398/01/29 - 12:05
بپا نیفتی زنبور جون آخه تو این آخرالزمان سگ صاحبش رو نمیشناسه
پاسخ + 0 -5 --
مهدی 1398/01/29 - 11:58
نظر شما نویسنده گرانقدر،عمیق تر و پخته تر از چیزیست که در نگاه اول به ذهن میرسد. قلم تان شیواست. احسنت
پاسخ + 0 0 --
داود 1398/02/07 - 15:13
احسنت متن قابل تاملی بود. سرکار خانم زضایی جایی خواندم که تاثیر مدرسه بر شخصیت فرزندان تنها شانزده درصد است وخانواده همچنان نقش اول را برعهده دارد. خانواده ها که البته همه در یک سطح نیستند باید جور نگاه سیاسی وخطی مدرسه را پر کنند.که خشک ابری که بود زاب تهی نایر از وی صفت آب دهی

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور