زباله گردی در جامعه ما تبدیل به فرهنگی رایج گردیده است. ما به کرّات در شهر و محل زندگی خود ، شاهد صحنه هایی زشت و آزاردهنده ای بوده ایم و متأسفانه همچنان هستیم . زباله گردی تبدیل به یک حرفۀ خانوادگی جهت کسب درآمد و گذران زندگی گردیده است. این معضل ، متولّی بازدارنده ای برای خود ندارد. شهرداری ، وزارت بهداشت ، بهزیستی ، نیروی انتظامی ، قوۀ قضائیه ، شوراهای شهر و مجلس ، هیچ کدام درگیر موضوع تا حد جلوگیری از جریان و تسرّی زباله گردی در جامعه با وضع قوانین بازدارنده ، نیستند. ما هم همچون یک پدیدۀ طبیعی بدان خو گرفته ایم و جزوی از فرهنگ جامعه شهری گردیده است . قباحت آن از بین رفته و حتی خیلی از اوقات تا حد بی حسی رسیده است چون آن قدر درگیر زندگی خود و روزمرگی هستیم که نیازی به نگریستن و آه برآوردن هم نمی بینیم . دیگر کسی نگران سلامتی و رعایت بهداشت آنان نیست. یک روز از ساعت هفت صبح و شاید زودتر جمع آوری زباله آغاز می شود و تا آخر شب ادامه دارد. گاه به تنهایی فقط پدر خانواده و گاه با همراهی پسر و یا پسران . به نظر شما هنگام برگشت به منزل ، امکان استحمام برای همۀ این افراد وجود دارد ؟ روابط خانوادگی چنین اشخاصی با ثبات و گرم و صمیمی است و یا زشتی و کثافت زباله بر روح و خُلق آنان اثر می گذارد ؟
از سویی دیگر خستگی کاری که نیاز به پیمودن مسیری بی انتها در طی روز دارد ، بر رفتار آنها چه تأثیر اتی می تواند بگذارد؟ یعنی باید به مخاطره افتادن روابط خانوادگی چنین افرادی را نادیده بگیریم ؟ چون مهم نیستند و یا ارزش دیده شدن ندارند ؟ شغل کاذبی که هر چند ایجاد درآمد می کند اما برشی از واقعیت تأمین ناصحیح زندگی تعدادی از افراد است که نیازی به تحصیل و کسب مهارت و تخصص هم ندارند. یعنی شغلی با مشقت ، اما بدون نیاز به گزینش و تبعیت از شرایط و ضوابط استخدام .
قبل از انقلاب چنین صحنه هایی یا نبود و یا تا این حد سازمان یافته نبود. فقر و نابرابری اجتماعی و از سویی موجه ندیدن دزدی و گدایی ، آنان را به این مسیر هدایت نموده است. هم زمان با گسترش بی رویه شهرها به دلیل افزایش دو برابری جمعیت از دهه 60 به بعد ، مهاجرت به شهرها نیز افزایش یافت. حاشیه شهرها بیشتر و بیشتر شد و ناهمگنی آن با زندگی شهری ، اوج گرفت. تضاد فرهنگی و ناهمخوانی نوع و سبک زندگی ، بر ابعاد نابرابری و تضاد اقتصادی – اجتماعی ، دامن زد . شهرها به طور غیراصولی توسعه یافتند و تعدّد نیازها ، عده ای را ناتوان در برآورد سازی آنها ساخت . لذا به سوی زباله گردی آن هم با درگیر کردن کودکان و امروزه زنان رفتند. کودکان برای جمعیت روستایی و عشایری و در حاشیه شهرها ، همیشه به مثابۀ نیروی کار ارزان برای کسب درآمد بوده و هستند. آنان از بازی کودکانه و آموزش و تحصیل ، در سایۀ بی اعتنایی ما باز می مانند و روزیِ خود و خانوادۀ خود را با فرو رفتن در داخل سطل آشغال های شهرداری در همه جای شهر ، خصوصا در مناطق مرفه نشین ، به دلیل خاص و فراوان بودن زباله های به درد بخور ، می یابند. آنان تا کمر برای برداشتن زباله های خشک داخل سطل آشغال ها فرو می روند.
ارزش زباله و زباله گردی تا حدی است که به "طلای کثیف" معروف گردیده است. بازیافت زباله در تمامی کشورها هم از حجم آزاردهندۀ آن مردم و مسئولان را می رهاند و هم تبدیل به ثروتی ملی می گردد . ایجاد اشتغال و تولیدات جانبی از آن ، مهمترین نتایج بازیافت زباله است.
تعریف زباله
" زباله به مجموعه مواد ناشی از فعالیتهای انسان و حیوان که معمولاً جامد بوده و به صورت ناخواسته یا غیرقابل استفاده دور ریخته میشوند اطلاق میگردد. این تعریف به صورت کلی در برگیرنده همه منابع ، انواع طبقه بندیها ، ترکیب و خصوصیات مواد زاید بوده و به چهار دسته کلی زبالههای شهری ، زبالههای صنعتی و زبالههای خطرناک و زبالههای بیمارستانی تقسیم می گردند. ما اجازه می دهیم تا چهرۀ کریه و زشت آسیب های اجتماعی در جامعه رواج یابد و بعد برای حل و فصل آن می نشینیم و تمهیداتی چون اجبار فیزیکی و کنترل اجتماعی به کار می بندیم . آن هم باز برای خودخواهی خود ، نه برای نجات آنان
دار و دسته کتفیها و درآمد ۴ میلیاردی از زباله گردی
"به آنان زباله گردهای کتفی گفته می شود چون با کتف زبالهها را حمل میکنند. گونی بر روی کتف میاندازند که کل ابزارشان گونی 5 هزار تومانی است و هنگامی که توسط شهرداری نیز متوقف شوند گونی دیگری را خریداری و به کار خود ادامه میدهند. کتفیها اکثرا ، افغان هستند. آنها با یک گونی ۵ هزار تومانی ، روزانه ۱۳۰۰ تن زباله در تهران جمع آوری می کنند. هر کیلو زباله با توجه به افزایش نرخ ارز ۳ تا ۴
هزار تومان به فروش می رسد و سردسته این گروه ها روزانه میلیاردها تومان به جیب می زنند. میانگین محتوای هر گونی 50 هزار تومان ارزش ریالی دارد. سازمان پسماند با همراهی مناطق و نواحی باید وظایف شان را به درستی انجام دهند و در کنار آنها شهروندان ، نیروی انتظامی ، بهزیستی و قوه قضائیه کمک کنند تا کتفیها را سر و سامان دهیم. این افراد صد درصد غیرمجاز هستند و گرنه یک کارگر 16 و 17 ساله افغانی چطور وارد ایران شده است ؟! "(1)
افزایش قیمت زباله خشک از عمده دلایل افزایش افراد زباله گرد است و مانند بسیاری از مشاغل خودرو ، در کنار زباله گردها ، اخیرا در محله خود شاهد هستم که رفتگران شهرداری به جای تمرکز بر تمیز کردن کوی و برزن ، به دلیل دسترسی زودهنگام به زباله ها ، زباله های خشک را تفکیک و با برخی از وانت باران به توافق می رسند و برای دسترسی حتمی به مجموع زباله های مورد نظر ، به آنها تحویل و حقی از این خوش خدمتی از آنان دریافت می کنند. یعنی رفتگران از انجام وظایف اصلی خود ، باز می مانند.
فواید بازیافت زباله
" بازیافت زباله یعنی استفاده از مواد مصرف شده برای تولید کالا یا کالاهای دیگر ، مثلا تولید کاغذ از کاغذهای باطله و غیرقابل استفاده. یکی از بیشترین فواید بازیافت صرفه جویی در منابع طبیعی ماست. یعنی برای تولید کاغذ دیگر لازم نیست تعداد زیادی درخت که از مهمترین منابع طبیعی زیست محیطی ما محسوب می شوند ، قطع گردند. بلکه می توانیم به راحتی با استفاده از کاغذ ، مقوا یا روزنامه های باطله ، کاغذ مورد نیاز خود را تولید کنیم . از فواید دیگر بازیافت زباله می توانیم به صرفه جویی در تولید انرژی اشاره کنیم . با وجود این که برای بازیافت مواد هم انرژی مصرف می شود اما این انرژی خیلی کمتر از تولید مستقیم مواد مورد نیاز ماست. مثلا برای تولید آلومینیوم از آلومینیوم های بازیافت شده ، تا ۹۰ درصد انرژی کمتری نسبت به تهیه آن از معادن مصرف می شود. فایده دیگر بازیافت ، کاهش محل دفن زباله ها در سطح زمین است.
طبق آخرین آمار ، ایرانی ها سالانه بیست میلیون تن زباله تولید می کنند و متأسفانه این آمار نشان می دهد که ما خیلی بیشتر از سایر مردم دنیا زباله تولید می کنیم . چون بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت ، متوسط تولید زباله در جهان ۳۰۰ گرم و بر اساس آمارهای ارائه شده از وزارت کشور ، متوسط تولید زبالۀ ما در سطح کشور ۷۰۰ گرم ، یعنی چیزی بیشتر از دو برابر استاندارد جهانی است !
اهمیت این آمار زمانی بیشتر می شود که بدانیم بخش عمده ای از این تولید زباله شامل مواد غذایی است. به گزارش سازمان ملل روزانه هر نفر ۱۳۴ کیلوکالری غذا به هدر می دهد و قدر مسلم باز سهم ایرانی ها در این مورد نیز بیشتر است چون با فرهنگ اسراف مواد غذایی آشنایی دیرین داریم و ماجرا وقتی دردناک تر می شود که بدانیم ۳۵ درصد این مواد غذایی ، محصولات کشاورزی هستند که برای تولید آنها، میلیون ها لیتر آب مصرف شده است.
دفن زباله در زمین نیز آسیب های زیادی بر زمین و محیط زیست وارد می سازد ، اما ظاهرا برای ما حائز اهمیت نیست. هر چند که مدت هاست که پرونده ی دفن زباله ها در زمین بسته شده و کشورهای پیشرفته دنیا ، بخش زیادی از زباله ها را به چرخه مصرف برمی گردانند. به گزارش سازمان بهداشت جهانی ، آلمان هشتاد درصد از زباله های تولیدی خودش را بازیافت می کند و به چرخه مصرف برمی گرداند. این آمار شگفت انگیز است خصوصا اگر بدانیم این رقم در کشور ما با وجود بیش از ۶۰ کارخانۀ بازیافت در سطح کشور ، تنها هفت درصد از کل زباله ها را شامل می شود !
به طورکلی بازیافت مواد به سه دسته تقسیم می شود:
دسته اول : بازیافت موادی که بدون هیچ گونه فرایندی و فقط با شستشو ، ضدعفونی و رعایت مسایل بهداشتی قابل استفاده مجدد هستنند، مثل بطری های شیشه ای سالم.
دسته دوم: بازیافت موادی که پس از طی فرایندی به مواد جدید تبدیل می شوند. مثل شیشه خرده ، فلزات ، مواد پلاستیکی ، کاغذ و ......
دسته سوم : بازیافت مواد زاید ارگانیک مثل تبدیل مواد فسادپذیر به کود کمپوست و یا بازیافت انرژی ، مثل تجزیه بی هوازی مواد زاید فسادپذیر و تولید گاز مِتان.
آیا ممکن است بازیافت زباله، احساس کاذبی از امنیت را به ما القا کند؟!
بله . باید بدانیم که مسأله اصلی تخریب محیط زیست، انبوه زباله های تولید شده است و بازیافت این حس را به ما القا می کند که همچنان می توانیم با خیال راحت زباله تولید کنیم ، چرا که زباله ها بازیافت می شوند و مورد استفاده مجدد قرار می گیرند . بازیافت همین طور می تواند نگرش مصرف گرایی را در مردم فعال کند.
نحوۀ بازیافت زباله در 5 کشور جهان
سوئیس :
بهترین کشـور جهان از نظر تفکیک زباله و بازیافت زباله سوئیس است. در این کشور ، مردم و دولت با همکارى یکدیگر، بهترین سیستم بازیافت پسماندها رو اجرا مى کنند که زبانزد بسیارى از کشورهاى جهان است. در این کشور ، حتى روغن هاى مصرفى مردم هم بازیافت مى شود و در همه فروشگاه هاى کوچک و بزرگ این کشور ، سطل هاى زباله مجزایى براى پسماندهاى خشک و تر وجود دارد. ریختن زباله بر زمین در این کشور جرم محسوب مى شود و هر فردى که چنین کند ، جریمه می شود . همچنین در این کشور ، قیمت هر کیسه زباله به بیش از یک یورو مى رسد که در نتیجه افراد ترغیب مى شوند زباله هاى کمترى تولید کنند.
دانمارک :
در کشــور دانمارک هم الگویى کم نظیر از صنعت بازیافت زباله وجود دارد . در این کشور ، دولت از صنایعى که کمترین میزان زباله را تولید کنند، حمایت مى کند و گفته مى شود در این کشور سبز و پاک ، فقط قدری بیش از یک درصد از مردم در کار صنعت بازیافت و تفکیک زباله فعالیت مى کنند.
ژاپن :
در کشور ژاپن ، بازیافت زباله به طور شگفت انگیزی رو به پیشرفت است . مردم این کشور بسیار دلسوزانه و مسئول ، تمام مراحل تفکیک را انجام می دهند و ظاهر شهر و کشور و همین طور سلامت محیط زیست ، برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. رفتگرها در این کشور تقریبا بیکار هستند . سطل زباله های آنها اصلا شبیه به سطل های ما نیست ، چرا که همه جای شهر پر از سطل زباله های رنگی برای تفکیک زباله است!
آلمان :
کشور آلمان هم در زمینه بازیافت زباله ، دست کمى از سوئیس و دانمارک ندارد . مردم این کشور براى هر نوع زباله، ظرف جداگانه اى تعبیه کرده اند و در واقع ، تنها به جداسازى زباله هاى خشک و تر از هم ، بسنده نمی کنند. همچنین تعداد زیادی نیروگاه تولید برق از زباله در آلمان وجود دارد که به دلیل چرخۀ کامل بازیافت در این کشور ، خیلی از مواقع مجبور می شوند که از کشورهای همسایه زباله وارد کنند.
سنگال:
شاید باورتان نشود که کشور سنگال هم یکى از کشورهاى پیشرو در صنعت بازیافت زباله است که روز به روز هم بر قدرت این صنعت در سنگال افزوده مى شود. البته این کشور براى بازیافت بهتر زباله ها از سایر کشورهاى اروپایى هم کمک می گیرد. " (2)
ما هنوز توانمندی و فرهنگ "جداسازی زباله در مبدأ " را در تمامی شهرها و در سطح کلی کشور ، به فرهنگی رایج تبدیل نساخته ایم و مجبوریم در مقصد به این تفکیک بپردازیم که کلی وقت و انرژی هدر می دهیم . این اصل برای جریان بازیافت زباله ، حیاتی است چون ضعف مدیریت ما در این حیطه ، به افزایش جمعیت زباله گرد در تمامی شهرها منجر می شود.
در ضمن چرا ما برای چیزهای ناخوشایند ، رتبه اول را در جهان داریم ؟ کجا رفته است غیرت و فرهنگ غنی ایرانیان ؟ ما چه بلایی سر خود
آورده ایم که در تولید زباله خصوصا در اسراف مواد غذایی ، رتبۀ اول جهان را داریم ؟ اما در کنترل و حذف زباله گردها و یا بازیافت آن ، نمرۀ منفی دریافت می کنیم ؟ شاید بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی ، قشر خاصی از جمعیت را لایق پستی و زندگی حیوانی می بیند و برای همین با این معضل بد به عنوان یک برچسب فرهنگی ، مبارزه ای جدّی صورت نمی گیرد وبرای همین داستان کودکانی که در آغوش زباله ها یا طلای کثیف ، بزرگ می شوند ادامه می یابد و حتی زنان نیز زباله گرد می شوند!!
زنان زباله گرد محصولی جدید از آسیب های تهران
با خود می اندیشیدم با این اوصاف ، چرا جای زنان در این آشفته بازار کسب درآمد از بطن زباله ها خالی است که به منبعی در این خصوص برخوردم . امروز تهران و صد البته فردا در سایر استانها و شهرستانها و شهرها ، زنان نیز زباله گرد خواهند شد! چون آسیب های اجتماعی شدیدا مسری هستند. راستی کودکی که پدر و یا مادرش زباله گرد است تا چه میزان از تضمین سلامتی و تکمیل شخصیت فردی برای اجتماع بزرگتر برخوردار خواهد بود؟ او سنگینی بار این برچسب اجتماعی را که زائیده فقر و نابرابری اجتماعی است چگونه بر دوش کودکانه خود تحمل خواهد کرد؟
" فرشته، زنی 50 ساله است که چند سال بيشتر از شهلا در کار زباله جمع کنی بوده است. او حدود 15 سال پيش از همسرش جدا شده و از دو فرزندش هم خبری ندارد. او می گوید:
" بعد از طلاقم معتاد شدم . اول حشيش و بعد هروئين اما الان ديگه يک سالی ميشه پاکم. به خاطر خرجي ام کار می کنم. زنهای اين منطقه را حتی برای کار در خانهها هم قبول نمی کنند و آنها مجبورند برای تأمين مخارجشان کارهای مختلفی مانند زباله جمع کنی انجام دهند. از او درباره تنوع آدمهايی که زباله جمع می کنند، می پرسم ، می گويد: همه جورهاش هست. بچه ، زن و مرد. اوايل تعداد زنهايی که اين کار رو انجام می دادن کمتر بود. بعدش بيشتر شدن. خيلی کار سختيه. همه دوام نميارن. بعضيا خونوادگی کار می کنن . يعنی شوهر معتاده به خاطر همين زن و بچه شو مياره توی کار... فرشته درباره اين که چطور شد زباله جمع کنی را به عنوان منبع درآمدش انتخاب کرد ، می گويد: شناسنامه ام را دزديدن ، گفتم هر جا بخوام برم دنبال کار بگردم بايد مدرک شناسايی داشته باشم . پول که نداشتم . يکی از دوستام تو خوابگاه گفت بيا زباله جمع کن. فرشته سراغ سطل زباله ای که آن طرف خيابان است ، می رود و در حين زير و رو کردن زبالهها رو به ما می گويد: محرّم که بياد، ظرفای آلومينيومی رو خوب ميخرن. مچاله شون می کنم توی اين کيسهها. اين جوری زياد زباله جمع می کنم . آن قدر بريز و بپاش ميشه که نگو و نپرس. بالاخره خدا روزی رسونه. فقط تو رو خدا به مردم بگين قاطی آشغالا شيشه خورده نريزن . بچهها دستکش ندارن ."(3)
هر یک از ما مشغول دغدغه های روزانۀ زندگی خود هستیم و هر روز خیلی از ماها بی تفاوت و گاه حتی با پُز و افاده از کنار این افراد عبور
می کنیم . شاید فرمایش مولای متقیان بهترین مَرهَم برای کوچک دیدن و شمردن دردها و رنج های خودمان باشد. ایشان می گویند درد و مصیبت و سختی در زندگی شما هر چقدر بزرگ باشد ، یقین داشته باشید بسیاری از افراد دردی خیلی بیشتر و بزرگتر از شما دارند. تصور نکنیم
که این یک مسیر انتخاب شده به اختیار و ارادۀ خود آنهاست. شرایطی است که هر یک از ما می توانیم در پیدایی آن سهم داشته باشیم.
به این جمله ایمان داشته و دارم : ما اجازه می دهیم تا چهرۀ کریه و زشت آسیب های اجتماعی در جامعه رواج یابد و بعد برای حل و فصل آن می نشینیم و تمهیداتی چون اجبار فیزیکی و کنترل اجتماعی به کار می بندیم . آن هم باز برای خودخواهی خود ، نه برای نجات آنان . چون جریان زندگی ما را کریه المنظر می سازند. جمع کردن معتادان ، دستفروش ها ، زباله گردها ، کودکان کار و....... فقط برای حفظ امنیت و زیباسازی شهرها انجام می شود. اگر قبل پیدایی و رشد قارچی همۀ آسیب های اجتماعی ، سازمانها دست در دست هم و با تمام قوا وارد عمل شوند ، پدیده های زشت در جامعه جوانه نمی زند ، رشد نمی کند و به درختی تنومند تبدیل نمی گردد. اگر قانون در خصوص زباله گردها ، هدایت گر و دلسوز بود ، آنان نیز به اندازۀ درختان شناسنامه دار شهرها ، از قانونی سخت برخوردار می شدند تا پسران پدران دیگر ، شغل دائمی خود را زباله گردی نسازند. اهمال قانون و ندید گرفتن کسب درآمد از این ناحیه توسط هر سه قوا ، عدم مدیریت دولتی در این بخش ، باعث رشد قارچی زباله گردها در شهرها گردیده است. اول پدران رفتند و دیدند منع قانونی نیست ، بعد پسران و امروز زنان و لابد فردا دختران !! یادمان باشد وقتی یکی از اعضای خانواده زباله گرد است به دلیل دسترسی به درآمد ، خیلی زود سایر اعضا با میل و یا با اجبار و زور ، این کاره خواهند شد.
وزرای محترم ، نمایندگان بزرگوار و رؤسای هر سه قوه ،
ما نیازمند قوانینی مدون و لازم الاجرائیم تا جمع آوری زباله های خشک برای بازیافت با خفت و خواری جمعیت حاشیه شهرها صورت نگیرد. همان هایی که بیشترشان مهاجرت کرده اند یعنی زارع و کشاورزی که دیروز بر روی زمین تولید می کرد امروز لابد کار شما را در جمع آوری
زباله ها راحت و کم خرج می سازد که آنان همچنان هستند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود. پس عدم کنترل مهاجرت یک معضل است. محل سکونت آنها در حاشیه شهرها ، عدم دسترسی آنان به آموزش و بهداشت ، تضاد فرهنگی شدید که شهرها را به دو بخش بالا و پائین بسیار متناقضی تبدیل می سازد. ناهمگنی جمعیت ، فرهنگ ، سواد و..... خود بزرگ ترین معضل شهرهای بزرگ ، خصوصا تهران پایتخت است. چند درصد تهران را جمعیت تهرانی تشکیل می دهد ؟!
من و شما به عنوان یک شهروند ، همچنان که وظیفه داریم در مصرف منابع انرژی و آب صرفه جویی کنیم ، می بایست در نحوۀ خرید و مصرف خود نیز حواس مان جمع باشد. همۀ این موارد یعنی فرهنگ ، آموزش و محتوای کتب درسی ، معلمان ، رسانه ها و خبرنگاران و همۀ مسئولان شهری اعم از استاندار و شهردار و اعضای شورای شهر و بهزیستی و ... در راکد گذاشتن فرهنگ و عدم باروری و اعتلای آن مقصرند.
فرهنگ سازی مقوله ای است که از یک کوچه و محله ، آن را می توان آغاز کرد و آثار آن را در سایر محلات شهر ، سرایت داد . نمونۀ آن تقدیم می گردد:
"به گزارش مشرق نیوز ، زن ایرانی که 60 سال زباله ای تولید نکرد بانوی محیط زیست ایران است که متولد ۱۲۹۷ است. چهره آرام و مهربانی دارد و تاکنون اقدامات زیادی برای ارتقاء محیط زیست کشور انجام داده است. بهترین " شخصیت میراث طبیعی " ، "دوستدار محیط زیست "
از جمله عناوینی است که در کارنامه " مه لقا ملاح " ثبت شده است.
مه لقا ملاح می گوید : مردم میتوانند با زباله هایشان کود درست کنند!
آمار و ارقام تولید زباله در پایتخت بسیار بالاست و خانم ملاح بسیار از این بابت متأسف است. « هر فردی سهمی در کاهش تولید زباله دارد که باید در این زمینه اقدام کند. یکی از راحتترین و در دسترسترین اقدامات تبدیل زبالههای تر به کمپوست است که یکی از عالی ترین کودها برای مصرف گل ، گیاه و درختان محسوب میشود. حتی میتوان ورمی کمپوست (به کمک کرم خاکی) که سبک و بی بو است ، درست کرد.»
او ادامه میدهد: « این کار فقط مختص خانههای حیاط دار نیست بلکه حتی آنهایی که آپارتمان نشین هستند و حیاط ندارند ، میتوانند در خانه خود بدون مزاحمتی برای دیگران در این زمینه اقدام کنند. کاری که تعدادی از اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی هوا در بالکن آپارتمانی که زندگی میکنند انجام دادهاند و نتیجه گرفته اند. حتی بالکن ، بوی بد هم نگرفته است. چون آنها همه خوب می دانند با استفاده از کمی خاک اره آن بو از بین می رود. برای این کار کافی است یک سطل در دار داشت و قسمت زیرین آن را از چند بخش سوراخ کرد. بعد زبالههایی نظیر پوست میوه ، تفاله چای و را داخل آن ریخت. زیر سطل هم یک بشقابی که نیاز ندارید بگذارید تا شیرابه از زیر آن خارج و وارد ظرف دیگری شود. زباله هم کود میشود. آن کود برای انواع گیاهان مفید و قابل استفاده است. " (4) ( علاقه مندان لطفا با مراجعه به منبع ذکر شده با این خانم افتخارآفرین ، بیشتر آشنا شوند ) .چرا ما برای چیزهای ناخوشایند ، رتبه اول را در جهان داریم ؟
چند نفر از ما ایرانیان ، امانت دار دلسوزی برای حفظ منابع طبیعی و عدم تخریب محیط زیست خود هستیم؟! وقت آموزش فرهنگ به کودکان و یادآوری آن به خودمان است . همه چیز را از مسئولان انتظار نداشته باشیم .
در پایان دست هموطنان دوستدار محیط زیست را می بوسم که با همّت و اراده ای وصف ناپذیر کیسه ای به دست گرفته و زباله های ماندگار مضرّ به محیط زیست را از دل کوهها و دشت ها و ساحل دریاها و بستر رودخانه ها جمع آوری می کنند. من و شما تا به امروز چقدر زباله به زمین ریخته ایم و چند دانه زباله از زمین برداشته ایم ؟!!
1) خبرگزاری تسنیم . http://tn.ai/1833778 . شهريور ۱۳۹۷ .
2) تیم تحریریه پاکزی . 24 شهریور 1397 . بازیافت زباله چیست و چه موادی قابلیت بازیافت دارد ؟
3) کد خبر: ۵۸۰۷۴۳۸ . ۴ مهر ۱۳۹۵ . باشگاه خبرنگاران جوان . منبع روزنامه وقایع اتفاقیه .
4) مشرق نیوز . زن ایرانی که 60 سال زباله ای تولید نکرد. کد خبر394517 - ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
غافل از احوال دل خویشتنیم.
یکی از دلایل تثبیت آسیب های اجتماعی
در جامعه غفلت و بی اعتنایی مردم نسبت
بدان هاست. وجدان مسئولان اگر در خواب
باشد ، مردم هم با بی تفاوتی و عدم نشان
دادن واکنش های اعتراضی نسبت به معضل،
همه چیز را عادی می بینند. تشکر لطف دارید.
تا داستان توهمات پایان نپذیرد ، قصۀ پر غصۀ ما تداوم خواهد داشت. تشکر
هر چند برای هیچ بنده ای جایگاه
مناسب و در خور انسانی نیست،
اما مردان را به حساب نان آور خانواده
می گذاریم. مسولان چشم های خود را
بسته اند ، لابد وجدانشان هم در خواب است.
عده ای شغل شان رفتگر و یا پاکبان است و ضرورت این شغل در شهرها اجتناب ناپذیر
است . اما زباله گردی به عنوان یک شغل کاذب
و پردرآمد برای عده ای ، ارزش های تربیتی و
شخصیتی انسانها را خصوصا زنان و کودکان را
زیر سئوال می برد. بیماری های تنفسی و ریوی
از جمله خطرات دیگر واقعیت تلخ زباله گردی
است. برای بیداری وجدان مسئولان فقط کافی
است انسان بودن آنها را باور کنند.تشکر
خاک فلاکت! موضوع این است اختیار و اراده
فردی و یا تحمیل جامعه ؟!
ممنون از دقت نظرتان. هر چند این دو داستان
به طور تصادفی در ادامه هم آورده شده است،
اما برای خودم نیز جالب بود و متأثر کننده.
یکی وجهی از بدبختی و دیگری وجهی از
نگاهی زیبا و انسان دوستانه که نگران نابودی
محیط زیست است. مسلما داستان فلاکت فرشته
خانم تحمیل جامعه و داستان خانم ملاح نتیجه ی
اراده و اختیار هوشمندانه. تشکر
داریم. نگو آنها هم برای خود طلایی دارند هر چند
کثیف اما سود آور. راستی باید وجود آنها را طبیعی و ضروری بدانیم و یا خیر؟ جل الجلاله !!
متاسفانه این طلا اگر ظاهرا با ایجاد درآمد
حیات بخش است اما کاهنده ی طول عمر
است. بیماری های گوناگون از جمله ویروسی
به دلیل وجود زباله های بیمارستانی ، ارمغان
این روش زندگی است. هیچ پدیده ی زشت
آزاردهنده ای طبیعی و ضروری نیست.
با تفکیک زباله در مبدأ ، جلوی این معضل قابل
پیشگیری است. تشکر
برنامه ریزی برای اجرای هر قانونی در این
کشورها در سایه اعتلای فرهنگ ممکن می گردد.
در کشورهای دیگر تا جایی که امکان مطالعه
هست ، به اندازه ی ما دعوا و بحث بخش دولتی
و خصوصی وجود ندارد. بلکه بیشتر نیت عمل و اجرا مطرح می باشد و تابعیت از قانون. ما برای طفره رفتن از انجام وظایف ، به محکوم کردن واحدها و بخش های دیگر عادت کرده ایم.
وجود چنین آسیب ها و رشد روزافزون آن
در کشور ما به دلیل ضعف و یا غفلت و یا نبود
قانون است. تا حال به دلیل زباله ریختن و یا
عدم تفکیک زباله و یا زباله گردی ، در این کشور
کسی جریمه شده است ؟!
در ضمن در صورت علاقه می توانید در
سایت های گوناگون برای سئوالات خویش
پاسخ بیابید. تشکر
بمانیم تا جمعیت و نسلی تحصیل کنند ، بزرگ شوند، شاغل شوند و بعد به بیان ارزش ها و هنجارهای لازم برای حق و حقوق شهروندی آنان برخیزیم. آنان از کودکی ابتدا در خانواده و سپس
در مدرسه با حقوق شهروندی آشنا می شوند و در وجودشان درونی می شود. ما بزرگ می شویم تا زندگی کنیم و آنها ضمن بزرگ شدن زندگی هم
می کنند.
آرام آرام در حال رشد اقتصادی و تبدیل به
قدرتی نوظهور در جهان می گردد. از سال ۲۰۱۲
تحولات اقتصادی را آغاز و تا سال ۲۰۲۵
به قدرت اقتصادی تبدیل خواهد شد.
توسعه صادرات ، حمل و نقل و ایجاد
امکان سرمایه گذاری برای خارجیان از
جمله سیاست های توسعه اقتصادی
سنگال است.
بر سر ما چه آورده اند که چنین درهم پیچیده ایم ؟
یارب مبادا که گدایی معتبر شود!!
مختصری از کشور سنگال:
در غرب آفریقا قرار گرفته. ۹۰ درصد جمعیت مسلمان است.نه پهناور است و نه موقعیتی راهبردی دارد با این همه نقش برجسته ای در
سیاست قاره آفریقا دارد.
شعار ملی آنان : یک مردم ، یک هدف ، یک کیش
است.زبان رسمی فرانسوی است واحد پول فرانک.
سال ۱۹۶۰ از استعمار فرانسه رها شده و استقلال یافته است........
اگر دقت کنید همه چیز را از استعمار فرانسه دارد
اما خودش هست ، مسلمان باقی مانده اند و مصمم.
اگر دو یادداشت مقایسه کشورهای برتر آموزشی آتی را مطالعه کنید ، در آنجا نیز کشورهای مستعمره و یا زیر ستم ، راه بازسازی فرهنگ و اقتصاد را پیش گرفته اند و با حفظ تمامی مرزهای کشور ، به پا خاسته اند و قوی شده اند.
معاهده ی گلستان و ترکمانچای خودمان یادم افتد که شاهان قاجار در سایه بی کفایتی خود قلمرو
جغرافیایی ایران را از دست داده اند. ما اگر بجای
نفوذ و سیطره ی سیاسی روس و انگلیس ، استعمار
می شدیم چه اوضاعی داشتیم.
سنگال هم همانند بسیاری از کشورها زمین خورده و
بلند شده است و ما........
البته اگر از گدا ، منظورتان سنگال است ، کوچک است اما گدا خیر. تشکر
چطور می شود شعار ملی آنان ، انسجام و هماهنگی
را موجب می شود ولی وحده وحده در سرود ملی
از ما چنین ملتی نساخته است و منافع فردی بر جمع ترجیح داده می شود. غفلت اصلی ما از کارکرد دو نهاد زیربنای تمامی افعال است. یعنی خانواده و مدرسه. ما اصولی مدون برای
برنامه ریزی هدفمند و سیستماتیک در این دو نهاد را نداریم و برای همین بیشتر در شعار مانده و در جا می زنیم.
من و تو در این جامعه ما به مفهوم فرهنگی نیستیم.
جامع تان ممنونم. اما باز عجب!!
اول در جهان داریم ؟ ما در این کشور فقط بزرگ
می شویم و نظام و سیستم و اصولی حاکم نیست.
جمله ی ارزشمندی نوشتید .درست است ما
از نقیصه اصلی رنج می بریم یعنی نبود نظام
و سیستم و اصولی که حاکمیت قانونی آن جلوی
تمامی ناسازگاری ها از جمله دشمنی با طبیعت را
بگیرد ، نداریم. همه هم می دانند اما رهایی از دور
باطل ، هم به اراده ی ملت و هم دولت نیاز دارد.
اما ظاهرا هر دو از هم متوقع هستند و به یکدیگر
تعارف می کنند. لذا در بین این تعارف تمام نشدنی
شاهد عملی نیستیم.تشکر
در تمام دنیااموزش و پرورش و خانواده
اولویتاولاست
اگر در کشورمااین دو جدی گرفته
شوند کلیازاین معضلات
حذف خواهند شد...............
همکار محترم ، عمده مشکل ما همین است. در این کشور مهم تر از سیاست ، اصلی وجود ندارد. برای
همین در جا می زنیم. خود سیاست به تعلیم و تربیت
در دو نهاد خانواده و مدرسه ، نیازمند است. اهمیتی به مثابۀ خون در رگ.تشکر
۳۶ هزار تومان در آمد دارد.
مافیای بازیافت زباله از کودکان بهره کشی می کند.
راستی من و شمای معلم و یا همین سایت چگونه
می توانیم این موضوع را داغ نگه داریم تا
افکار عمومی و نمایندگان نسبت به موضوع حساس
شوند؟! داستان مربوط به امروز نیست بلکه یک
جریان مغفول مانده ی چهل ساله است.
تا فقر هست زباله گردها خواهند بود و تا آنها از
کودکان کار می کشند، بیسوادی و محرومیت از
آموزش هم تداوم خواهد داشت.
ورود زنان به این معضل ، کانون خانواده و تربیت
کودکان را شدیدا تهدید خواهد کرد.
استعمار کودکان برای جامعه ی اسلامی ، پسندیده
است ؟!
کشور و هر سه قوه ، باید پاسخگو باشند و
فرآیند تفکیک زباله از مبدأ را رسما قانونی کنند.
در ضمن توزیع عادلانه ثروت و سرمایه های ملی
نیز از تشدید معضل ، پیشگیری خواهد کرد.
یک عزم ملی برای دفع این بی تفاوتی لازم است.
النظافته من الا یمان . مگر نه ؟!
چنینی ، آدمی را از انسان بودن
متنفر می سازد. چگونه ما به
چنین فلاکتی مبتلا شدیم ؟
ما باید واقعیت ها را ببینیم و آنها را نادیده
نگیریم و یا بدانها عادت نکنیم. و گرنه هرگز
احتمال ایجاد تغییرات مفید و موثر را نخواهیم
داشت. فقط کافی است قدری نسبت به پیرامون
خود حساس باشیم و فقط مشکلات خود را نبینیم.
رسالت معلمان از همه ی گروه های دیگر در جامعه
بسیار گران قیمت و ارزشمند است. چون ما با اذهان کودکان یک جامعه در تماس هستیم. تحریک آستانه ی شناخت ، باور و عمل هر جامعه ای بیشتر از هر جایی بعد از خانواده ، در کلاس درس ممکن
می گردد.
اما چگونه به چنین فلاکتی مبتلا شدیم ؟
غفلت و عادت و عادی شمردن وجود آنها.
از سوی دیگر افراط و تفریط های مسئولان
به برخی از مسایل از جمله مسایل سیاسی،
ما و جامعه را نسبت به چنین مسایلی ،
بی مسئولیت ساخته است. تشدید نابرابری های
اجتماعی و اقتصادی و تضاد طبقاتی ، چنین نتایج
بدیهی خواهد داشت.
خصوصی و پولی سازی آموزش یعنی تداوم کودکان
زباله گرد. تشکر
اخیرا شاهدم که برخی از همکاران خلاف واقعیت
را چنان جدّی می نویسند که خواننده باور می کند.
نگارش معکوس هم نوعی سیاست نوشتاری است
اما بنده صراحت لهجه را ترجیح می دهم.
کاش می توانستیم راه حل های کاربردی بیان
کنیم شاید یکی از همین مسئولان مثلا خانم
حکیم زاده ، از آن استفاده کنند. مثلا در کتب
درسی دوره ی ابتدایی آموزش های لازم برای
تفکیک زباله قید نمایند و یا از شهر و محله
تمیز سخن بگویند . و یا آمار واقعی از زباله گردهای
کودکان بیاورند و...... تشکر
همه ی این ها نتیجه ی کوتاهی و قصور ما
به عنوان ابتدا پدر و مادر و سپس معلم است،
خصوصا معلمان دوره ی ابتدایی.
جناب آقای حسن درویشی ، ما متهمیم.
باید به انتظار خود از مسئولان پایان دهیم
تا رفتارهای جامعه از همان خانواده شروع
به اصلاح و بهبود نماید.تشکر
(البته نام تان فقط یک حدس است.)
جسارتا فقط به جمله ای از منتسکیو، بسنده
می کنم :
هر ملتی لایق حکومتی است که بر آنها حکومت
می کند.
من و شما بدون تعارف چقدر در این خصوص ، سهم داریم ؟!
تصور می کنم گفتنی ها را در نوشته هایم ، بیان
می کنم لذا با چنین گفتمانی شاید به نتیجه ی
مطلوب نرسیم. ملت فقط شما نیستید . ملت
مفهوم کلی است . مسایل پیچیده تر و حساس تر
از گذاشتن نظر یک پاراگرافی است ولی اگر یادداشت مسئولیت پذیری را مطالعه نموده باشید
منظور بنده این است که ما هم کم تقصیر نداریم.
ما با سکوت دیروز ، تأیید کننده بودیم و اجازه
دادیم مسایل و مشکلات رسوب کند و امروز تلاش
ما فقط با بیان مسأله ، آن را حذف نمی کند. ما به
عمل و اجرا کردن نیازمندیم. هرکس در حد خود. تشکر
برای بیداری وجدان و هوشیاری و آگاهی تان سپاس.
خوشبختانه بنا به دلایل فرهنگی ، هنوز در آذربایجان زنان به این شغل کاذب مشغول نیستند.
اما این امر مایه ی دلگرمی نیست ، چون مسایل
ملی مهم هستند نه فقط منطقه ای.
همیشه تأکیدم به خانواده است و سپس مدرسه.
بزرگترین دردم فرو رفتن هموطنانم در داخل سطل
زباله ای است که منبع بی نهایت میکروب و ویروس
است که سرمنشأ بیماری های تنفسی است.
برای همین تلاش کردم ادای دین کرده باشم به این
واسطه های ثروت اندوزی گروهی خاص که خود از
همه چیز محرومند. اگر دولت جمع آوری و بازیافت زباله را به طور سیستماتیک انجام دهد و قانونی
سخت در این خصوص اعمال کند ، یقین این مسیر
ناصواب مسدود می شود. دولت باید بیگاری از این
افراد خصوصا زنان و کودکان را برای آسودگی خویش کنار نهد.شاید نوعی استعمار نوست که به طور خاموش بر کشورمان مستولی گردیده است.
تا فقر هست و بی عدالتی و غفلت دولت ، آنها
وجود خواهند داشت. تشکر
کردند تا از اثرات تخریب و ماندگاری چند قرنی آن
جلوگیری کنند. قبل از انقلاب رسم نیکویی رایج بود همانند الان آمریکا و بسیاری از اقلام در
پاکت کاغذی ، نهاده می شد.
بلی زنبیل های توری و پلاستیکی هم بود. خیلی
قدیم ها که صنعت تولید نایلون و...... نبود در
داخل دستمالی می پیچیدند. حقیقتا تکنولوژی
همیشه جریانی مفید و ارزشمند نیست و خود
آن بیشتر به محیط زیست و اکوسیستم آسیب
می رساند.
سلام از خدای حی لایموت مرگ وزیر وحامیان او را می خواهم تا بجای عروسک های خیمه شب بازی، مرد غیرت فکر صداقت ادب معرفت ایمان جای ایشان را بگیردتا از این نامردان رها شویم. مسعود
علاوه بر دعای خیر، نیش تلخی هم فرود
آورده اید. کاش مشمولین این نیش را دقیق
مشخص می ساختید.
بنده پندی باارزش به تازگی تجربه کرده ام
که با اجازه تقدیم می دارم.
دعای خیر در حق افراد بدکار و ظالم. چون
اگر در سایه ی دعای من و شما این افراد به
صلاح آیند و ترک ظلم کنند ، خود ما و دیگران
از شرّ بدی های او در امان می مانیم.لذا بجای
افزایش هورمون نفرت و خشم در وجود، از خدا
هدایت آنان را درخواست کنیم تا هم مردم در
امان باشند و هم سلامتی ما به خطر نیفتد.
مرگ ظالم تا زمانی که سیستم درست کار نکند
چاره ی کار نیست . ایشان نه دیگری .تشکر
آموزش ۷۵۰ دانش آموز کرمانی برای تفکیک زباله
از مبدأ به مناسبت روز زمین پاک در ۶ اردیبهشت
سال۱۳۹۸.
خواب زده رو نمیشه بیدار کرد
تاپستری از اصول بافتههای سنتی استفاده میکند، اما در عین حال با بافتهها و نقوش سنتی فرق دارد. در هنر تاپستری اگر خلاقیت و نوآوری به خرج دهید، با همین مواد دورریختنی منزل از پارچه و الیافهای دیگر تا شاخ و برگ خشکیده درختان و پلاستیک و... میتوانید اثر هنری خلق کنید. از طرفی هنر تاپستری با بافتههای سنتی اقلیمها و مناطق مختلف کشور هم سازگار میشود. یعنی هنرمند میتواند بر اساس الیافها و بافتههای سنتی منطقه خود از الیافهای نخی تا پشمی و... در اثر هنریاش استفاده کند.»
درآمد بالای حاصل از زباله و پسماند باعث شده که پای اراذل و اوباش نیز به این موضوع باز شود تا آنجا که در تازه ترین پرونده سازمان اطلاعات پلیس تهران، عامل اصلی درگیری مسلحانه مافیای زباله دستگیر شده است.
حتی کار به جایی کشیده شده که یکی از اراذل بهنام، 90 تا 80 وانت برای امر زباله خریده و بین نوچهها و کارگرانش گذاشته تا بتوانند به راحتی زباله را جمع آوری و منتقل کنند.
فعالیت مافیای زباله در استخدام و بکارگیری کارگران 15 تا 22 ساله _ که تعداد زیادی از آنها اتباع خارجی بدون مجوز هستند_ و دادن دستمزد 10_ 15 تا 20 میلیونی و حتی بیشتر محدود نشده و به زد و خورد و درگیری مسلحانه منجر شده است تا آنجا که «سرهنگ سعید راستی» رئیس مرکز عملیات سازمان اطلاعات پلیس تهران در گفتوگو با خبرنگار انتظامی خبرگزاری فارس از دستگیری عامل تیراندازی در درگیری مسلحانه ای که باعث مجروحیت و تیر خوردن 2 نفر شده، آن هم بر پسماند و زباله، خبر می دهد.
درآمد بالای زبالهگردی باعث شده که تعداد افرادی که به این امر مبادرت میورزند افزایش یابد؛ این امر از یک سو باعث زشتی چهره شهر شده و از سوی دیگر ترحم افراد را به خود برمیانگیزد تا آنجا که حتی تعدادی از شهروندان برای آنها غذا و آذوقه میآورند اما نمیدانند در پس این گونیهای کثیف و آلوده و دستهای سیاهی که در اختیار مافیای زباله قرار دارد چه درآمد هنگفتی وجود دارد.
در این هفته شاهد یک فیلم ظاهرا از کشور آلمان بودم. سطل
آشغال ها در یک محله واحد به تعداد ۴ تا ۵ عدد سطل مخصوص و درب دار ریخته می شد. هنرپیشه در یک کیسه سیاه، برای انداختن زباله خود به یکی از آنها که قفل داشت، مراجعه و با کلید باز کرده و بعد از انداختن داخل آن، دوباره آن را قفل کرد.
و........
زمین و خیابان و کوی و برزن هم
تمیز بود. چون انداختن تف دهان و آدامس و زباله هم جریمه دارد.
چرخه ای سالم و تمیز.
نه گربه و سگ و موشی!
نه انسان محتاج یا طماعی!
و نه سواستفاده از داوطلبان
زباله گرد توسط شهرداری و دولت برای بازیافت زباله.
بدین طریق دولت به وظیفه خود عمل می کند و مردم با حیثیت و شرافت در خور انسانی خود، فعالیت و کسب درآمد می کنند.
ولی ما و مسئولان ما چون فکر
نمی کنیم، جستجو نمی کنیم، مهندسی معکوس نمی کنیم،
سده ها به رفتار یا سواستفاده معیوب و غیرانسانی خود ادامه
می دهیم.
بوی تعفن زباله ها، مشام رهگذران و اهالی یکی از محلات مشهد را از فاصله دور هم آزار می داد اما زوج میان سال ساکن در منزل ویلایی هیچ توجهی به اعتراض اهالی نمی کردند و هر روز به دنبال جمع آوری زباله ها و ضایعات بیشتری بودند. آنها نه تنها زباله های زیادی را در منزل ویلایی بزرگ انبار کرده بودند بلکه تعداد زیادی گوسفند، مرغ و
خروس، مرغابی و چندین گربه را هم داخل همین زباله ها نگهداری می کردند تا گربه ها از موش های بزرگ داخل زباله ها تغذیه کنند!
به گزارش اطلاعات آنلاین، غلامرضا نیکپی شهردار تهران در سال ۱۳۵۲ همیشه در معرض انتقاد رسانهها قرار داشت. روزنامه اطلاعات ۱۲ شهریور ۱۳۵۲ در ستون «عکسها سخن میگویند» عکسی از جمشید ابراهیمزاده منتشر کرده که کودکان را در کنار زبالههای رها شده در خیابان نشان میدهد. در شرح عکس از مدیران شهری خواسته شده که برای پاسخ به روح کنجکاو کودکان پدیدههای بهتری در شهر فراهم کنند.
مالک زباله تهرانی ها مشخص شد
مدیرعامل سازمان پسماند شهر تهران گفت: زمانی که زباله داخل مخزن گذاشته میشود، مالکیتش برای شهرداری تهران است. پس برداشتن این پسماندها از مخازن به مثابه سرقت است و به همین دلیل به این افراد زبالهدزد میگوییم.
محمدی با تاکید بر اینکه شهرداری؛ مالک زبالههای خشک مخازن است، بیان کرد: طبق قانون ماده ۱۶ مدیریت پسماند زمانی که زباله داخل مخزن گذاشته میشود، مالکیتش برای شهرداری تهران است. پس برداشتن این پسماندها از مخازن به مثابه سرقت است و به همین دلیل به این افراد زبالهدزد میگوییم. این اقدام از نظر قانون جرم است، اما بهدلیل اینکه مجازات این جرم بسیار ناچیز بود، قدرت بازدارندگی نداشت؛ چرا که درآمد این زبالهدزدها بیشتر از جریمه تعیین شده بود.