عنوان خبر « اقتصاد ایرانی » بسیار اغوا کننده است :
« خبر بزرگی که 60 میلیون ایرانی منتظر آن بودند! .
آغاز مرحله چهارم طرح کالابرگ الکترونیکی از 19 اردیبهشت؛ که طبق آن وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مسئولیت ارائه حمایت معیشتی به هفت دهک پایین درآمدی کشور (تقریباً 60 میلیون نفر) را از طریق کالابرگ الکترونیکی بر عهده دارد » .
و در خبر دیگری؛ ماهانه بیش از 78 میلیون نفر یارانه نقدی می گرفتند که در فروردین 1404 این تعداد به حدود 50 میلیون نفر تقلیل یافت تا میزان یارانه سه دهک اول افزایش یابد. این کاهش دریافت کننده به منزله بهبود شرایط زندگی این عده نیست، بلکه دولت از حجم مالی خود کاسته است. دولت به دنبال چسباندن برچسب شماره دهک مردم بر پیشانی آن هاست تا در جامعه حد هر خانواده مشخص شود.
در سالهای گذشته، دهکبندی با توجه به میزان درآمد خانوار انجام میشد اما اخیرا تصمیم گرفته شد که غربالگری دهکها بر اساس « آزمون وسع » صورت گیرد. غربالگری در آزمون وسع بر اساس مؤلفههایی مانند تعداد اعضای خانوار، جنسیت سرپرست خانوار، تعداد خودرو، مجموع ارزش خودرو، تعداد ملک اظهاری، تعداد سفرهای خارجی، گردش حساب، شغل افراد، معلولیت و بیماریهای خاص مد نظر انجام میگیرد.
سئوال اول:
پرداخت کالابرگ الکترونیکی که اول انقلاب نیز با نام کوپن اقتصادی توزیع می شد برای 60 میلیون نفر و یا پرداخت یارانه نقدی برای 78 یا 50 میلیون نفر، شاید از نظر دولت افتخاری جهت حمایت و کمک به معیشت مردم محسوب شود ؛ اما آیا فقیر بودن دو سوم جمعیت کشوری، طبیعی و نرمال است؟!
عقل سلیم، کشوری را پیشرفته می داند که از شاخص های توسعه یافتگی بهره مند باشد یعنی: درآمد سرانه، شاخص برابری قدرت خرید، شاخص درآمد پایدار، شاخص توسعه انسانی ( مثلا امید به زندگی و دسترسی به آموزش)، حضور فعال زنان در عرصه های اجتماعی و استقلال ملی. ایران امروز به توجه، توسعه و سرمایه گذاری در دو حلقه بسیار مهم؛ محتاج است: آموزش و فرهنگ.
وقتی دولتی به جای ایجاد فرصت های برابر اشتغال برای جوانان و از بین بردن موانع تولید و یا جذب سرمایه گذاری های داخلی و خارجی جهت توسعه و حمایت از تولید، برای دو سوم جمعیت کشوری یارانه یا کالابرگ می دهد، نمی توان مطمئن شد که اقتصاد این کشور روی ریل عقل سلیم حرکت می کند. خود رئیس جمهور بیان می دارد که حل مشکل با تغییر مدیران ممکن نیست، اما باز به اشتباه تصور کردند که با تغییر وزیر اقتصاد آن تحول بزرگ انجام خواهد شدکه نشد و حتی بدتر نیز گردید.
قبلا در یادداشتی در همین سایت و در سال 97 به این مورد اشاره داشته ام:
« طنز تلخ افزایش قیمت کالاها بعد از استیضاح و برکناری وزیر اقتصاد نیز هنوز برقرار است ! استیضاح، قانونی بی اثر است ! » ( این جا )
و امروز نیز هنوز دغدغه ما تغییر مدیر و وزیر است. چون عوام فریبانه و تصمیمی شجاعانه به نظر می رسد. در حالی که طی این 46 سال؛ استیضاح و تغییر وزیر، ساده ترین و سهل الوصول ترین کار ممکن بوده است.
ظاهرا دولت یا مجلس کار بزرگی انجام می دهد، اما اصولا کارهای بزرگ گره گشا و مشکل گشا هستند. برعکس تسلسلِ استیضاح و تغییر وزیر، بر تعداد مشکلات و معضلات موجود هر دائم افزوده است.
سئوال دوم:
وجود این تعداد جمعیت فقیر در یک کشور، از بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی سخن می گوید یا توانایی دولت در خدمت رسانی به مردم؟!
اگر این آمار به عنوان سند افتخار و خدمت رسانی دولت چهاردهم یا دولت های قبلی از زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد به عنوان بنیانگذار این طرح تاکنون، اعلام نمی شد عمق فاجعه تا این حد ملموس نمی گردید. یعنی در این کشور فقط 12 میلیون جمعیت، دارا و توانمند و قادر به تأمین درآمد معقول (حد نرمال) یا غیرمعقول (ثروت باد آورده) زندگی خود هستند؟ از سویی دیگر با وجود این دو طرح حمایتی، دولتِ متکی به اقتصاد تک محصولی، قادر به سرمایه گذاری در دیگر بخش ها از جمله آموزش، بهداشت، فرهنگ و تولید نخواهد بود.
راستی منِ معلم چرا در این دایره حمایتی نیستم؟ که هرگز آرزوی بودن را نداشته و ندارم. پاسخ مشخص است چون درآمد زیر خط فقری دارم. خط فقر در بهمن ماه 1403 به 35 میلیون تومان رسیده است.
از یک سو ادامه چنین وضعیتی یعنی تداوم بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی و از سوی دیگر انگشت به دهان حیرانم که این 60 یا 78 میلیون نفر به جز ما معلمان شاغل یا بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری که مشمول طرح نیستند، کدام افراد را دربر می گیرد؟ یعنی ما نه جزو 12 یا 30 میلیون جمعیت کشور هستیم و نه جزو 60 یا 78 میلیون دیگر!
سهم تفریح یا پس انداز جمعیت تحت پوشش این دو طرح چقدر است؟ لازم به شعبده بازی نیست، در چنین شرایطی امکان غناسازی یا توسعه فرهنگی اصلا ممکن نیست. چون دو سوم و یا بیشتر جمعیت ایران در تأمین نیازهای اولیه خود ناتوان و عاجزند و چشم به سخاوت دولت دوخته اند.
سئوال سوم:
نقش و جایگاه کار و فعالیت اقتصادی یعنی تولید در این کشور کجاست؟ یعنی پُر کردن این همه شکاف مابین طبقات اجتماعی، فقط با تشویق به مصرف گرایی پر می شود؟!
در طی این چهار دهه دو اتفاق بزرگ روی داده است: حذف جمعیت متوسط و میل به مصرف در حد رفع نیازهای اولیه. در حالی که تقویت طبقه متوسط، نابرابری طبقه میانی و طبقه بالا را از بین میبرد و به ثبات و آرامش سیاسی کمک میکند. دشمن اصلی طبقه متوسط تورم است که هر دائم در حال زیاد شدن است. تورم چرا زیاد می شود؟ چون دولت با پرداخت یارانه، نقدینگی را می افزاید و از حجم تولید می کاهد. تورم طبقات فقیر را نیز تحت تأثیر قرار می دهد اما تنها گروهی که از تورم نفع میبرند همان یک دهک بالای درآمدی است. بقیه عموما تحت تأثیر منفی قرار میگیرند طبقه متوسط بیشترین اثرات منفی را میپذیرد تا حد حذف شدن از جامعه.
از یک سو، طبقه متوسط از این لحاظ حائز اهمیت است که به عنوان میانه جمعیت باعث همانندسازی قشر پائین جامعه با آن هاست. فقرا سعی می کنند شبیه آنان رفتار کنند و این اثر منجر به تلاش بیشتر و ارتقای رفتار جمعی می گردد. از دیگر سو خود طبقه متوسط نیز به دنبال همانندسازی خود با قشر مرفه و ثروتمند جامعه است. حاصل هر دو تلاش، ارتقای فرهنگی است. جمعیت در پایگاه های متفاوت اقتصادی و اجتماعی قادرند تا به فرهنگ سازی بپردازند. این گونه جامعه ای مستعد پیشرفت و مانع هر نوع تهاجم فرهنگی است. چون خللی در بین آنان وجود ندارد.
به پدیده تفاوت طبقاتی در چنین جامعه ای طبیعی نگریسته می شود و آن را عامل رشد و تعالی خود می دانند. اما جامعه ما طی چهار دهه به تدریج فقط به دو گروه فقرا و ثروتمندان تقسیم شده است و خلاهای بسیاری در بین آنان به وجود آمده است در حد شرایط غیرانسانی و ضدیت مطلق.
از سوی دیگر طبقه متوسط به تداوم دموکراسی با تولید علم، دانش و فرهنگ یاری می رساند. چون ثروتمندان بیشتر در پی افزایش رفاه و ثروت خود هستند تا سرحد رسیدن به فلسفه نیهیلیسم. فقرا در پی تهیه نان شب خود هستند و فقط به رفع نیازهای همان روز خود می اندیشند. اما طبقه متوسط کتاب می خوانند، کتاب می نویسند، سینما و تئاتر می روند، به گردشگری می پردازند و...
افتخار بزرگ دیگر دولت خصوصا در شرایط بحرانی چون جنگ 12 روزه اخیر، اطمینان بخشی به مردم در خصوص ترخیص و انبار کالاهای وارداتی در حد کافی و لازم است. واردات کالاهای اساسی و مواد غذایی یعنی وابستگی اقتصادی. تهدیدی که در شرایط بحرانی می تواند به عنوان حربه جنگی استفاده شود و با لغو صادرات، ما را به ناتوانی در تأمین منابع غذایی محکوم سازد. آنچه که بدان می توان بالید افزایش کار و فعالیت اقتصادی، افزایش تولید و رسیدن به تراز تجاری مثبت یا مازاد تجاری که به معنای بیشتر بودن ارزش صادرات نسبت به ارزش واردات در یک دوره زمانی معین است. یعنی رسیدن به ثبات اقتصادی و حذف تورم.
جمعیت کشور حدود 90 میلیون نفر که زیر 15 سال 42 میلیون نفر، افراد شاغل 12 میلیون نفر و افراد بیکار 10 میلیون نفر است. بار تکفل جمعیت غیرشاغل بر دوش جمعیت شاغل است.
سئوال چهارم:
باوراندن فقر اقتصادی برای خانوارها صرفا به منزله تأمین نیازهای حیاتی آنان است یا در جهل و ناتوان نگه داشتن آنان؟! سهم آموزش و فرهنگ برای این خانواده ها چند درصد از کل آن است؟!
آغاز سال تحصیلی جدید نزدیک است و همین جمعیت فقیر در تهیه مایحتاج ضروری مدرسه درمانده اند. گروه هایی با تأمین چند هزار کیف و لوازم التحریر در برخی شهرها، سعی در تأمین این نیازها دارند، این تلاش تا چه میزان پاسخ گوی کل جامعه آماری جمعیت فقیر خواهد بود؟ نیاز تحصیلی یک پروسه مستمر است و به یک یا دو مداد و پاک کن خلاصه نمی شود پس استمرار نیاز این جمعیت محدود انتخاب شده ندار چگونه تأمین و تضمین خواهد شد؟ حساب مابقی فقرای فراموش شده با کرام الکاتبین است.
به قول کنفوسیوس چینی:
اگر به کسی ماهی بدهید، فقط برای یک روز او را سیر نموده اید، ولی اگر ماهیگیری یادش بدهید یک عمر سیرش کرده اید. و دولت ما همچنان به دادن ماهی اکتفا می ورزد. اما نهایت این مسیر بقا، عدالت و ثبات اقتصادی نیست.
طبق حقوق انسانی و مدنی در هر جامعه ای، هر قشر اجتماعی حق دارد به تأمین نیازهای آموزشی، بهداشتی و فرهنگی خود قادر باشد. هر روز بدون وقفه سخن گفتن از تأمین فقط نیازهای اولیه، او را به حد حیوانیت رسانیده امکان دسترسی به هر نوع آگاهی و روشنگری منتفی می شود. آموزش و فرهنگ به منزله شاهرگ حیاتی جامعه توسعه یافته محسوب می شود.
سئوال پنجم:
وقتی دنبال دلایل افزایش آمار خودکشی و افسردگی و در شکل فجیع آن خودسوزی هستید، از بی دینی آنان یا جذب فرهنگ غربی و خودباختگی سخن می گوئید اما از فشار فقر و نداری مطلق آنان که از خیر زندگی کردن می گذرند، چرا هیچ نمی گوئید؟!
مرداد ماه همین سال، سایت صدای معلم در گزارش خود نوشت: « خودسوزی یک نیروی خدماتی در بجنورد و سکوت آموزش و پرورش ؟! » ( این جا )
این نیروی خدماتی به دلیل جابه جایی اجباری واحدِ سازمانیِ خدمت در تابستان و قصد اعمال غیبت اداری و کسر حقوق و مشکلات مالی در پی ورود به اتاق کارپردازی آموزش و پرورش این شهرستان، پس از یک مشاجره لفظی اقدام به خودسوزی با بنزین کرده بود.
حال این فرد بی دین است یا دیوانه؟ مرحوم کسی است که زیر فشارهای بی امان و عدم درک از سوی همکار اداری خود، اقدام به خودسوزی با بنزین کرده است. ما زنان در آشپزخانه یا هنگام اطو کشیدن بارها دچار سوختگی جزئی شده ایم و به درد سوزناک آن واقف ایم اما سوزاندن کل بدن با بنزین و با اراده خود از روی ناچاری و تحمل آن، بالاتر از یک فاجعه انسانی است. تا نسوزی چه دانی طعم سوختن را؟!
در حدیثی از امام جعفر صادق (ع) آمده است: کادَ الفَقرُ اَن یَکوُنَ کُفراً ؛ نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد.
و امروز با شرایط تضاد طبقاتی حاکم، موعد تحقق این حدیث سر رسیده است. عامل بی دینی یا ضدیت عده ای با دین نه با ترویج فرهنگ ماهواره و لاابالی گری که به دلیل حاکمیت فقر مطلق است.
در خبرگزاری رسمی حوزه؛ واژه « فقیر » این چنین تعریف شده است:
« فقیر کسی است که مخارج سال خود و خانواده را ندارد و نمی تواند تأمین کند و مسکین کسی است که از فقیر هم زندگی سخت تر ی دارد » .
دقت کنید گفته شده فقیر مخارج سال را ندارد نه روز را. امروز برای این لغت باید تعریفی جدید و متناسب وضعیت پیش آمده نمود. یعنی فقیر کسی است که مخارج روزانه خود و خانواده را ندارد و قادر به تأمین هیچ نیاز خود نیست. یا همان بهتر به توافق رسیده و کلمه فقیر را از لغت نامه های ایرانی حذف و از کلمه مسکین استفاده نمائیم.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی؛ نرخ فقر در ایران طی سالهای 1398 تا 1403، در حدود 30 درصد تثبیت شده یعنی 25 تا 26 میلیون نفر از مردم ایران، زیر خط فقر قرار دارند. برخی منابع غیررسمی و بینالمللی نیز تأکید دارند که با وضعیت کنونی، حدودا 80 درصد از مردم ایران به نوعی با چالش فقر دست به گریبان هستند.
جمع بندی
ایرانی؛ ایران را با عزت و سربلندی بسیار و واقعی دوست دارد. افتخار واقعی زمانی است که ورزشکاران، اندیشمندان، دانشمندان، نخبگان ایرانی در سرتاسر جهان خصوصا در داخل کشورهای قدرتمند، مدال طلا یا جایزه های بین المللی دریافت می کنند. کشوری که خود را اسلامی می خواند برازنده داشتن چهره ای مسکین برای جمعیت در حد گسترده نیست. پس:
- دولت به جای سخن زیبا از قرآن و نهج البلاغه؛ حقیقت زیبا ترسیم سازد تا مردم به کفر گرایش نیابند.
- دولت به جای واردات کالاهای اساسی مردم؛ در پی افزایش سرمایه گذاری، تولید و اشتغال برآید.
- دولت به جای دادن وام های متعدد و افزایش نقدینگی و تورم و وابستگی مطلق مردم به خود؛ در پی افزایش درآمد و پس انداز مردم باشد. طبق پیش بینی اقتصاددانان با شرایط موجود احتمال سه رقمی شدن تورم یعنی وقوع « ابرتورم » طی دو سال آینده وجود دارد. یعنی نرخ تورم صد در صدی.
- دولت به جای خواندن هزار باره سرود بَه بَه عجب نظام آموزشی، عجب وزیر بی نظیری؛ در پی تحقق اصل سی ام قانون اساسی باشد. چون آموزش یعنی استقلال، توسعه یافتگی و قدرت سیاسی یک کشور.
- دولت به جای انتظار کشیدن برای حضور گردشگران خارجی در ایران جهت افزایش سرمایه ملی؛ امکان سفرهای داخلی را برای مردم خود با عزت نه با اسکان در مدارس فراهم سازد. اگر درآمد مردم کافی باشد نیازی به حمایت های ناتوان سازی چون دادن وام برای سفر نیست.
- دولت به جای بزرگ نمایی ناترازی آب، برق، گاز؛ جهت قطعی هر یک برای افزایش صادرات و کسب درآمد بیشتر، بهتر است در پی حل بزرگ ترین و اصلی ترین ناترازی موجود بین دخل و خرج باشد. هزینه ها سرسام آور و درآمد یا دستمزد بیشتر افراد زیر خط فقر قرار دارد. یعنی هزینه بیشتر از درآمد است. این هزینه به معنای افزایش مصرف یا مصرف زدگی مردم نیست، برعکس گویای ناتوانی در پرداخت مبلغ هزینه ها با نتیجه حذف بسیاری از مواد غذایی از سفره های مردم است.
از هر دو ایرانی یک نفر دچار فقر است. دولت به جای پرداخت های حمایتی به فکر متناسب سازی درآمدها و دستمزدها با نرخ تورم باشد.
وقتی شرایط موجود موجب بدتر شدن اوضاع زندگی مردم می شود حداقل از الگوی فقرزدایی مدل برزیلی تبعیت کنید. یعنی پرداخت « یارانه نقدی مشروط » یا همان طرح معروف « بولسا فامیلیا » که از سال 2003 آغاز شد. دریافت این یارانه نقدی از یک طرف مشروط بر حضور منظم کودکان خانوارهای فقیر در کلاس درس و نیز چکاپهای پزشکی بوده و از طرف دیگر مشروط بر واریز کامل یارانه نقدی به حساب مادر خانوار است. (برگرفته از بخش نامه های سایت صدای معلم تحت عنوان « یارانه نقدی ، به سبک کشور برزیل » ) حداقل با چنین الگویی همه مردم قادر به بهره مندی از شاخص های توسعه یافتگی یعنی آموزش و بهداشت خواهند بود.
ایران امروز به توجه، توسعه و سرمایه گذاری در دو حلقه بسیار مهم؛ محتاج است: آموزش و فرهنگ.
با توجه به گستردگی جمعیت مسکین، دانش آموزان و دانشجویان چگونه تمرکز لازم برای یادگیری خواهند داشت؟ لذت تحصیل فقط با گرانی از بین نرفته است. به همان میزان تعطیلی های پربهانه نیز تواتر و تسلسل یادگیری را مسدود ساخته است.
ظاهرا مزه هر چیز با مدیریت و سیاست غلط از بین رفته و به تلخی گرایش یافته است.
گذشتگان چه نیک گفته اند: بر احوال آن دولت بايد گريست، كه دخلش بود نوزده، خرج بيست!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در ایران 15 میلیون!
میترسیم درس بخوانیم و با سواد شویم و به سرنوشت لعنتی معلمان دچار شویم.
پس در کلاسها با معلمان بازی میکنیم و گاهی فوتبال بازی در زنگ ریاضی. و خط قرمز ما و معلمان درس دادن است که معلمان هم راضی هستند
جناب آقای پورسلیمان
حداقل اگر متن چون منی باعث برانگیختگی
نمی شود ویدیوهای دست چین شما این
مهم را انجام می دهد. تشکر ویژه برای بیشتر ویدیوهای پر معنا و با ارزش تان.
پایدار و سربلند باشید.
خانم امامی
خواهش می کنم .
هر متنی تاثیر خود را دارد .
عکس و و فیلم هم به تاثیرگذاری بیش تر یاری می رسانند .
پایدار باشید .
قد این کیف ها هم قد کودکان است. وقتی کیف بزرگ است میل به پر کردن آن نیز بیشتر خواهد بود و آسیب های آن اجتناب ناپذیر.
به گزارش مشرق، چند روز دیگر سر و کله کودکانی که کولههای سنگین به دوش دارند در کوچه و خیابانهای شهر پیدا میشود. کولههای بزرگ و سنگینی که ممکن است هیچ همخوانیای با استخوانبندی، سن و سال و جثه کودکان نداشته باشد. درد کمر، کتف و ستون فقرات در دانشآموزان یکی از نشانههای استفاده از کولهپشتی غیراستاندارد و سنگین است. وقتی کولهپشتی سنگین باشد، کودک بیش از حد کمر را قوسدار کرده یا سر و تنه را به جلو خم میکند تا بتواند وزن آن را تحمل کند. علاوه بر این ممکن است پشت کودک بیش از حد به عقب کشیده شده و گودی کمر او زیاد شود. بنابراین به علت باز بودن صفحات رشد، وضعیت بدنی او به شکل نامناسبی تغییر میکند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خیر هذه الامة فقراؤها، و اسرعها تصعدا فی الجنة ضعفاؤها» . «بهترین این امت فقیران ایشانند، و آنان که زودتر به بهشت بالا می روند ضعیفان آنها هستند» .
خدای سبحان سیاق کلام را به مدح فقر در آورده، و توصیف آنان به فقر را بر توصیف ایشان به هجرت و احصار مقدم داشته، و این خود دلالت آشکار بر ستایش فقر دارد.
در روایات اسلامی، فقر (فی نفسه) نسبت به غنا افضل شمرده شده است و اخبار زیادی در ستایش آن وارد شده است.
بر اساس سیاستگذاریهای اعلامشده، میانگین ماهانه خرید خانوار از طریق کارتهای بانکی، به عنوان یکی از شاخصهای اصلی در ارزیابی وضعیت اقتصادی خانوارها مدنظر قرار گرفته است. چنانچه میزان خریدهای ماهانه از سقف تعیینشده فراتر رود، یارانه نقدی آن خانوار به احتمال زیاد قطع خواهد شد.
خوب نقدی خرید می کنند!
سقف رسمی تراکنشها برای سال ۱۴۰۴ هنوز اعلام نشده، اما پیشبینی میشود این ارقام با توجه به نرخ تورم و تحولات اقتصادی افزایش یافته باشد.
مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجانشرقی گفت: در راستای جلوگیری از بازماندگی از تحصیل و افزایش نرخ پوشش تحصیلی ۵۴ مدرسه با یک دانشآموز و یک معلم در سراسر استان فعال هستند.
پرفورمنس «خانهای، یک متر در یک متر مربع» در خیابان لارستان، جایی مقابل چشم رهگذران، بیش از آنکه یک اجرا باشد، پرسشی بود عمیق: خانه چیست؟ مرز محدودیت کجاست؟ و ما در چه چارچوبهایی زیستن را تجربه میکنیم؟
تماشاگران از پشت پنجره شاهد انسانی بودند که در محدودهای کوچک، ۲۴ ساعت تمام را به زندگی بدل کرد؛ فضایی که نه فقط دیوارهای فیزیکی، که مرزهای ذهنی و اجتماعی را به نمایش گذاشت. این اجرا، یادآور تصویر ماهی زندهای بود که درون لیوانی سر و ته با چند قطره آب، در تقلای بودن ادامه میدهد؛ استعارهای از انسان امروز که در حصارهای ناپیدا دستوپا میزند.
پرسش اما همچنان باز است: خانه، امنیتی بیپایان است یا قابی تنگ برای بقا؟
بر این اساس، دیگر تنها درآمد سالانه ملاک نیست بلکه هزینهها و تراکنشهای بانکی ماهانه خانوارها نیز موجب حذف یارانه نقدی خواهد شد.
بدین ترتیب، هر خانوار تکنفره که سقف درآمد سالانه بالای 30 میلیون تومان دارد، از لیست یارانهبگیران خط خواهد خورد.برای خانواده پنجنفره نیز 60 میلیون تومان تعیین شده است. حتی برای هر فرد خانوار یا مجموع تراکنشهای بانکی نیز سقف تعیین شده و ممکن است شما را با حذف یارانه مواجه کنند.
با این حال، هزینههای مسکن مستاجران در این محاسبه جایی ندارد.
هرچند این تغییرات، بسیاری از خانوادههای متوسط را هم دربرگرفته؛ یارانه حدود 3 هزار نفر از بازنشستگان و تعداد قابل توجهی از فرهنگیان به دلیل آنچه «تراکنشهای بانکی بالا» یا «هزینههای درمانی سنگین» عنوان شده، قطع شد.
خانوارهایی که سرانه هزینه هر فرد در آنها بیش از 10 میلیون تومان در ماه باشد یا مجموع تراکنشهای بانکی ماهانهشان از 50 تا 100 میلیون تومان (متناسب با تعداد اعضای خانواده) فراتر رود، از دهکهای پردرآمد محسوب شده و یارانه آنها حذف خواهد شد.
تمایل دارم در همان مدرسه در ششم ثبت نامش کنم ولی ششم مدرسه نرود و فقط در امتحانات نوبت اول و نوبت دوم(نهایی) شرکت کند؛ می شود؟
خودش به شدت دوست دارد مدرسه نرود و بچه با اراده و درس خوانی است و 12 ساله است.
فامیل به من و فرزندم فشار می آورند و تعدادی از فضولهای فامیل می خواهند صبح بیایند و او را مدرسه ببرند.
او هم غروب از خانه بیرون رفت تا مدرسه نرود
آیا می توان در مدرسه ثبت نام کرد و مدرسه نرفت و فقط امتحان داد؟
از راهنمایی هر یک از عزیزان سپاسگزارم
با پوزش چون بیش از یک دهه است بازنشسته شده ام
دقیقا نمی توانم پاسخ دهم.
عده ای این کار را انجام می دهند. اما چگونه؟
نمی دانم . قانون چنین مجوزی می دهد یا از کانال
پارتی انجام می شود، نمی دانم.
امیدوارم همکاران محترم شاغل راهنمایی نمایند و یا
از مدرسه و اداره سئوال نمایید.
موفق باشید.
امروز برای پرسش رفتم اداره و به جوابهایی رسیدم. برای تفکرات و قوانینی در آموزش و پرورش متاسفم
نمی دانم چه پاسخی شنیدید اما به عنوان یک معلم
می توانم حدس بزنم.
اول آن که بهتر بود ماه ها پیش به چنین تصمیمی
می اندیشید.
دوم شخصا مخالف عدم حضور دانش آموز در مدرسه
هستم. دانش آموز در مدرسه فقط درس نمی خواند.
با گروه هم سن و سالان اجتماعی می شود. و شاید بیشترین درس زندگی را در معاشرت با آنان یاد
می گیرد. کودکان به رشد اجتماعی نیز نیاز دارند تا در بطن جامعه برای ادامه زندگی آماده شود.
سوم قبلا اشاره کردم اگر قانون برای چنین
تصمیمی، پیش بینی وفق مراد والدین نداشت مجبورید
از بند پارتی استفاده کنید.
چهارم مدارس غیردولتی یا همان غیرانتفاعی از این
موضوع استقبال می کنند. به خاطر شهریه و کمبود فضای آموزشی.
پنجم فرزند شما کم سن و سال است و قدرت تشخیص
مناسب ندارد اما حتما با خود ایشان مشورت و به خواست شان احترام بگذارید....
تابع شرایط و مصوبات باشند. ما بزرگ تر هم علیرغم میل خود به خیلی چیزها مجبور هستیم.
با اندیشه همه جانبه تصمیم نهایی را بگیرید و به خصوصیات روحی و روانی فرزند خود بیشتر دقت نمایید. موفق باشید.
از دقت نظر شما سپاسگزارم
حدس می زنم که حدس شما مخالفت باشد که سیستم نقد خود را نمی پذیرد هرچند که آپ در شرایطی مستحق برائت هم هست و ناچاراً فقط امتحان دادن
چه من و چه دیگران و چه فرزندم عیوبی در آپ می بینند که تمایلی به آن ندارند مگر از روی ناچاری و متاسفانه تحقیقی که کردم بر فشار و ناچاری و انحصار در خود و ... بیشتر بود تا رشد علمی و شایسته سالاری دانش آموز.
در آموزش و پرورشی که نمرات دروغین فراوان است اگر کسی که می تواند آزمون دهد و سربلند بیرون آید سنگ اندازی می شود. به عنوان مثال برای چنین کاری کمیسیون دلایل گذاشته اند با چند دلیل محدود و دلیلی مبنی بر نفرت از آپ نیست یا دلیل بی دلیلی یا هر دلیلی که دلیل اصلی بیان نشود و گاه در تشخیص دلیل اصلی گرفتار تشخیص غلط و تهمت نیز هستند و با بدبینی خود ماده و تبصره نوشته اند و قضاوت و تفسیر می کنند و کمیسیونی که نظرش نامشخص است و آنچه در نظر منفی کمیسیون مشخص است رسیدن به سن بزرگسالی (ابتدایی حداکثر14) است برای تعیین پایه. یعنی معطلی و جفا به فرد مستعدی که هزینه تحصیل برای آپ ندارد
آیتم های مخالفت با عدم حضور شما صحیح ولیکن آیتمهایی و شرایطی برای عدم حضور داریم. مخالفت عدم حضور شما همواره و در هر شرایطی نمی تواند صحیح باشد.
و رشد اجتماعی محدود به مدرسه نیست و نگرانی تاثیرپذیری یا تاثیرگذاری وابسته به تربیت پیشین نیز هست. آنچه که آپ در آن کوتاهی علمی و عملی کرده است.
رسیدن به حقی با بند پارتی یا حل مسئله با غیردولتی و غیرانتفاعی هم مطرح شد و افسوس که کم شعوریهای آموزش و پرورش رسمی از بدبختیها است.
برخی از اجبارها انتخاب می شوند هنوزه تصمیم نهایی را نگرقتم و متغیرها بیش از این نوشته هاست. فعلاً برای این دو روزی که مدرسه نرفته دوستانش ابراز دلتنگی می کنند البته او آنها را به خانه دعوت کرده است.
او همچنان اصرار بر مدرسه نرفتن دارد و من بیشتر خسته و نگران از اطرافیان و مدرسه هستم که چه گلی را بر سرش خواهند زد به جز شعار و فضولی و اثبات مجدد فشل بودن
اگر شما برای مدرسه نرفتن روی تصمیم فرزند خود
تاثیر مستقیم نداشته اید صمیمانه از او بپرسید چرا
مدرسه رفتن را دوست ندارد؟
اگر دلایل موجهی داشت هیچ و گر نه شاید به دلیل
ناهمسویی با برخی از دانش آموزان یا معلمان به چنین
باوری رسیده است.
تصور می کنم فرزندتان پسر است. شرایط سنی نیز
می تواند در این تصمیم موثر باشد.
صادقانه بررسی کنید تصمیم شما روی فرزندتان اثر
گذاشته است یا این تصمیم ابتدا به فرزندتان
تعلق دارد.
تصور نمی کنم دانش آموز کلاس پنجمی قادر به
چنین نتیجه گیری شود.
او دلایل موجه دارد و به دلیل ناهمسویی با دانش آموزان نیست. مادرم رحمت الله علیه به من آموخته بود که هر وسیله ای را مدرسه نبرم، چه بسا کودکانی فقیر، دردمند گردند و چه بسا کودکانی حسود از حسد ضربه بزنند و من با وجود کودکی رعایت می کردم و هر آنچه مادرم به من آموخته بود به فرزندم آموخته ایم که با ناهمسویی ها تا حد امکان مدارا کند حتی ناهمسویی با معلم و ناظم و مدیر.
فرزندم تعریف کرد که روزی معلم، او و شاگردانی را تهدید به اخراج کرده بود و او در دلش بسیار خوشحال شده بود و آثار غم در چهره اش نبود و هنگامی که دیده بود معلم از این حالت، ناراحت است به دروغ گریه کرده بودا مبادا آسیب یا جهالتی ببیند و البته مدیر و معاون با گفتار و عملشان جهالت را عیان کرده بودند.
کنجکاوم که بدانم چرا گفتید فرزندم پسر است؟
شرط سنی تنها شرط تصمیم نیست.
این تصمیم ابتدا از سوی فرزندم است.
تصورتان عمومیت ندارد
ادامه دارد
در ضمن تعدادی دیگر از اطرافیان مخالف این تصمیم موافق شدند به دلایلی از جمله حماقتها و زشتیها و انحصار طلبی ها و خودخواهی ها و تکبرها و بد بینی های برخی از قوانین آموزش و پرورش
مصداقی از این بدبینی اینست که فکر می کنند که عدم تحصیل در مدرسه به دلیل بد سرپرستی است.
و مصداقی از حماقت و سنگ اندازی به تاخیر انداختن امتحان گرفتن و یا ایجاد بهانه برای امتحان نگرفتن.
و سایر مصادیق ...
البته شاید در نهایت تن به استخاره دهیم تا شاید بهانه ای برای مدرسه رفتن پیدا کنیم.
آموزش و پرورشی رایگانی که دست در جیب مردم می کند چرا مخالف امتحان گرفتن یا موافق با تاخیر امتحان دادن کسی است که هزینه مدرسه و معلم و بیت المال برایش ندارد؟
امیدوارم موفق باشید.
تمایل ندارم که بگویم حدس شما معلم شایسته و گرامی و عزیز و بزرگوار و با تجربه در مورد فرزندم، درست است یا غلط ؟
چه بسا مردانی که چون زنان سخن بگویند و رفتار کنند و چه بسا زنانی که چون شیرمردان با تجربه سخن بگویند و عمل کنند، سلام و درود بر حضرت زینب و حضرت معصومه
در ضمن مورد گفته شده فرزندم نیست و برای همدردی و سهولت بیان اینگونه نوشتم؛ فرزند والدین دیگریست که برای حل مسئله مراجعه کرده بودند و من مطلب را ابتدا در این وبسایت برای کمک گرفتن و بیان حقایقی در جامعه مطرح کرده بودم و سپس به ادارات آموزش و پرورش مراجعاتی داشتم و بیشتر با نادانی ها و ستمگری ها و اتلاف وقتها و انرژی ها در آموزش و پرورش آشنا شدم و حال خودم و والدینش بیشتر به هم خورد و ...
بدون داشتن صداقت، انسان به هیچ جایی
نمی رسد. از محافظه کاری دست بردارید و
برای گفته های خود شجاعت داشته باشید.تمام
یا کا گ ب افشا می شد؟
ما معلمان تیزبینی خاصی برای تشخیص سره از ناسره داریم و به دلیل ملاحظات شغلی، دارای توانایی های
ویژه ای هستیم.
افرادی چون شما با نادرستی یا پنهان کاری باعث
می شوید تا اگر کسی به چاه می افتد بجای
دست گرفتن و بیرون کشیدن، با یک لگد به قعر چاه
فرستاده شود. یعنی ترویج بی اعتمادی.
الگوی مناسبی برای فرزند خود باشید و این همه به خارج از خود فحاشی نکنید که کم بی تقصیر نیستید.
اعتماد به دیگری در این فضای پنهان کار مجازی
به راحتی بدست نمی آید. قدر آن را بدانید و بدان
احترام بگذارید. تا جای دیگر، کسی دیگر میل به
پاسخگویی داشته باشد. طریق مناسبی پیش
نگرفته اید و برای شما متاسفم.
البته آنچه نوشتید پاسخ دارد، خسته ام و از حوصله ام اکنون خارج
"افرادی چون شما با نادرستی یا پنهان کاری باعث
می شوید تا اگر کسی به چاه می افتد بجای
دست گرفتن و بیرون کشیدن، با یک لگد به قعر چاه
فرستاده شود."
نظر من:
سلام و درود بر آنکس که بی عرضگی را بر نادرستی ترجیح داد و هنگامی که آشکار بود چه حمایتی شد که پنهان نشود؟
و سلام و درود بر آنکس که در عالم رویای صادق معصومی را ملاقات کرد و دست در دستش گذاشت و با دست دیگرش مردمانی را از قعری به سطح می کشاد و ... و سلام ودرود بر آنکس که مستحق سلام و درود است در حالی که متّهم به گناه است.
می کشاند
اولین سال تحصیلی بعد از جنگ ۱۲ روزه/ حالت پادگانی دولت قبل کم شده، حجاببانها از دانشگاه تهران حذف شدند/ کار کردن استاد دانشگاه در اسنپ
همکاران محترم، به قول دولت دکتر پزشکیان؛ نوروز دانش بر شما مبارک.
هر چند این نوروز نیز با آن نوروز در شدائد روزگار
دلخوشی ها را از ما گرفته است. اما یقین شما بزرگواران با کشت مهر و محبت توسط آموزش
فعال و پویای خود، راه را بر کودکان این سرزمین
هموار خواهید ساخت.
در سال تحصیلی جدید برای تک تک شما اساتید
گرامی، آرزوی سلامتی، عزت و افتخار دارم.
معلم در کلاس درس مبنای هر نوع تغییر است.
امید در رسالت خود پیروز و سربلند باشید.
تبریزی ها بعد از سه دهه دوباره شاهد شکل گیری یک ارکستر بزرگ آذربایجانی با عنوان «ارکستر بزرگ تبریز» هستند که به رهبری شاهرخ پناهی فرد با حضور نوازندگان بومی آغاز به کار کرده است.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
۸ میلیون تومان و تهران کمتر از ۳
میلیون تومان بیشترین قدرت پس انداز
را دارند.