در تعریف کلاسیک سواد، توانایی خواندن و نوشتن ذکر شده است. امروز ، در قرن بیست و یکم ، داشتن سواد خواندن و نوشتن ، یا حتی اخذ مدرک دانشگاهی ، دال بر با سواد بودن فرد نیست. بر اساس تعریف یونسکو ، شخص با سواد فردی است که تمام پارامترهای زیر را در خود داراست:
۱ - سواد عاطفی : توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده ، همکاران ، مشتریان ، رقبا و دوستان ، به نحوی شایسته و اثرگذار.
هر یک از ما در این زمینه ها ، کاستی ها و یا ضعف هایی داریم که بهتر است خودمان به بررسی کم و کیف آن بنشینیم. درگیری ها ، قهرها و آشتی ها ، دوستی ها و دشمنی ها ، رقابت ها و ستیزه ها ، صداقت و نارو زدن ها و... حاصل وجود یا عدم وجود سواد عاطفی در ماست. افرادی که از چنین نوع سواد برخوردارند اصولا در تمامی موقعیت های قرار گرفته در خانواده ، محل کار و در بین خویشاوندان ، از محبوبیت قابل قبولی برخور دارند.در ضمن داشتن سواد عاطفی ، باعث تأمین سلامتی روح و روان افراد می گردد و نشاط و شادابی فرد در ارتباط با دیگران قابل انتقال است.
۲ - سواد ارتباطی : توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه ، شامل آداب معاشرت و روابط اجتماعی بهینه.
انسان اجتماعی ، مجبور به داشتن این نوع سواد هست. تعامل اجتماعی یعنی تداوم و بقای زندگی . افراد هر جامعه به تناسب فرهنگ و محتوای آن و نوع روابط اجتماعی ، آداب و معاشرتی متفاوت دارند.اگر فردی به کشور دیگر برای تحصیل یا اشتغال به مدت طولانی می رود ، وقتی موفق تر عمل خواهد کرد که به نوع روابط اجتماعی و نحوۀ آداب و معاشرت مردم آن کشور آگاهی داشته باشد وگرنه در حاشیه خواهد ماند. در واقع آشنایی با این دو اصل از سواد ارتباطی چه در داخل و یا خارج از کشور ، پسورد پذیرش محسوب می شود. هر چقدر دایره افرادی که با آنها ارتباط برقرار می سازیم بزرگ تر باشد ، سواد ارتباطی ما هم وسیع تر خواهد شد.
۳ - سواد مالی : توانایی مدیریت اقتصادی درآمد ، یعنی دانش گردش نقدینگی ، سرمایه گذاری ، و مدیریت هزینه.
برای افرادی که از چنین سوادی برخوردارند ، میزان درآمد یا حقوق مهم نیست ، آنان نسبت به هر شرایط اقتصادی قادرند نقدینگی خود را مدیریت نمایند و حساب دخل و خرج خود را با تعادل سازی داشته باشند. شاید امری دور از ذهن برخی باشد و این مهم را قبول نکنند اما برای همین سواد مالی نامیده می شود ، یعنی نوع و سطحی از سواد که همگان ندارند و دارندگان آن از این بابت غنی و باسواد شمرده می شوند.
۴ - سواد رسانه : این که بدانیم کدام خبرِ رسانه ها معتبر و کدام نامعتبر است. یعنی توانایی تشخیص راستی و درستی اخبار و دیگر پیام های رسانه ای. نوعی از سواد که دارندۀ آن تحت تأثیر مطلق خبر قرار نمی گیرد. بر اساس خبر شنیده شده ، واکنش سریع نشان نمی دهد. تأمل و جست و جو نموده و به کذب یا واقعی بودن خبر واقف می گردد. یعنی سواد رسانه ای مانع تصمیم گیری آنی فرد برای سپردۀ بانکی خود و یا مسکن خود و..... می گردد. صرفا بر اساس یک خبر که احتمال شایعه بودن آن است زندگی خود را به مخاطره نمی اندازد. فوری اقدام به خرید دلار و یا سکه نمی کند. نبض بازار را می سنجد و شرایط را محتاطانه بررسی می کند. بجای ضدیت یا حمایت ابلهانه از خبر شنیده شده ، اندیشه می کند. این یعنی قدرت سواد رسانه ای.
۵ - سواد آموزش و پرورش : توانایی تربیت فرزندان شایسته
شاید ما معلمان خود تصور می کنیم که چون معلم هستیم پس صد در صد ، دارای چنین سوادی هستیم. چیزی نمی نویسم قضاوت با صاحبان چنین سوادی .
۶ - سواد رایانه : توانایی استفاده از مهارت های هفت گانه ی رایانه یا ICDL، شامل مفاهیم پایۀ فنآوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه، مدیریت فایل ها، واژه پردازی و ... (1)
ما با رایانه آشنا هستیم اما همه افراد چنین سوادی ندارند و برای همین استفاده درست یا مطلوبی در این زمینه همیشه انجام نمی گیرد.
و سایر انواع سوادها عبارتند از :
" سواد کارکردی ، سواد کشاورزی ، سواد تحلیلی ، سواد فرهنگی ، سواد سلامتی ، سواد بصری سواد اطلاعاتی ، سواد بوم شناسی ، سواد عددی، سواد سلامتی روانی ، سواد علمی ، سواد نژادی ." (2)
وقتی به مفهوم سواد این گونه نگریسته می شود ، شخصا می بینم چقدر بیسوادم . گذشت آن زمانی که من لیسانس خود را در مقایسه با کسانی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند ( بیسوادی سیاه ) مقایسه می کردم و احساس می کردم که چقدر باسوادم! باید نگرش خود را تغییر داده و اصلاح سازیم تا دچار توهّم دانایی نگردیم و به دانش آموزان خود نیز یادآور شویم تا با حقیقت امروز تعریف سواد آشنا شوند که بیراهه نروند و عمر و جوانی خود بر باد ندهند.
و در تعریف بیسوادی سفید قبلا گفتیم که :
نوعی از بیسوادی است که دیده نمی شود و یا شفاف و آشکار نیست. یعنی کسب علم تا درجات بالاتر ، تلاش بی امان شبانه روز برای تحصیل علم و کسب روزمه های بیشمار برای وجهه علمی و اجتماعی و شاید کسب شخصیت تحصیل زدگی اما بی نصیب از دانش زندگی .
کسی که "سواد زندگی " یا " دانش زندگی " ندارد اما مدارک تحصیلی بالا و بیشتر دارد ، "بیسواد سفید"نامیده می شود. او کسی است که دچار توهّم دانایی است. او چنین استنباط می کند که همه چیز را می داند و همه چیز را بهتر از هر کس می داند. به جهل مرکب چنین افراد اشاره کردیم که می تواند دامنگیر هر کسی باشد. عده ای با داشتن مدرک یا مدارک تحصیلی بالا دچار چنین توهّمی می شوند و عده ای بدون هر نوع مدرکی ، با چرخش افراطی خود در فضای مجازی و یا در بحث های شبه تخصصی سرپایی در مراکز و محافل عمومی و حتی در جمع خویشاوندان .
دیگر گذشت سالهای بعد 67 - 66 که کامپیوتر تازه وارد کشور شده بود و ویترین دانش و سواد مسئولان ادارات محسوب می گردید. امروز همه با کامپیوتر و دنیای آن نسبت به توانایی خویش آشنایند. لذا تعداد استفاده کنندگان و مدت زمان سپری کردن اوقات در آن فوق العاده زیاد و گیج کننده است. دنیایی که به برخی خصوصا جوانان ، احساس خردمندی یا دانایی کاذب می دهد و برای همین در معاشرت های آنان با دیگران رعایت ادب کمتر به چشم می خورد. بیشتر از آن که عامل به علم یا رفتاری باشند، مدعی اند و همین توقع بی اساس ، "توهّم دانایی " را در بین آنان شدت می بخشد. فراوانی و سرعت زیاد گردش اطلاعات ، تصور دسترسی به دانش روز را در آنان می افزاید. چنین وقت هدر دادن ، اگر بار معنایی یا ارزشی نداشته باشد باعث هدر رفت عمر و جوانی و محرومیت آنان از دانش و سواد زندگی می گردد. گاه باید ایستاد. گاه باید فرهنگ ترمز کردن را آزمود. گاه باید در خلوت و سکوت اندیشید. گاه باید به دنبال مهارت عملی بود.
به هر ترتیب داشتن ادّعای سوای آنچه که هستیم یا نشان می دهیم ، اخلاقا و عرفا صحیح نیست. حتی به اعتقاد من پدیدۀ " کردانیسم " نیز نوعی توهّم دانایی یا بیسوادی سفید " است که دامنگیر برخی از افراد جامعه به ویژه برخی از مسئولان مملکتی شده است. برجسته نشان دادن خود به دور از واقعیت های برخاسته از توانایی ها و مهارت های خویش برای دستیابی به موقعیت شغلی ممتاز آن هم با عوام فریبی ، اهانتی آشکار به شعور ملت و بالاخص خود دولت است که به چنین افرادی اجازۀ جذب یا انتصاب در مشاغل مهم و حساس سیاسی را می دهد، که این روند بر سیستم شایسته سالاری نیز لطمات جبران ناپذیری وارد می نماید.
شایسته سالاری یعنی مقدس دانستن حریم توانایی و تخصص و مهارت و تحصیل افراد. حال وقتی مثلا یک معلم این حریم را درهم می شکند فی الواقع ارزش های علمی را مخدوش می سازد. یک معلم یا دبیر فقط قادر است در حیطۀ تحصیلات عالی خود ، تدریس نماید هنگامی که او آچار فرانسۀ نظام آموزشی یا جا پُر کن جاهای خالی تخصصی در مدرسه ای می گردد ، او تجاوزی آشکار به همین حریم ها می نماید. او دچار بیسوادی سفید و یا توهّم دانایی می شود که برایش چنین مشتبه شده که قادر به تدریس و آموزش جغرافیا و تاریخ و جامعه شناسی و ادبیات فارسی و عربی و.... توأمان هست. اداره و کارشناس مربوطه اگر در این خصوص یک یا چهار جرم مرتکب می شود شمای همکار بیشمار جرم انجام می دهید. در این بین، عمده حق خوری مربوط به حقوق دانش آموزان و متخصصان همان رشته هاست که شمای همکار بدون داشتن دانش لازم ، مسئولیت تدریس آنها را برعهده می گیرید.
یا به کار گرفتن دبیران دورۀ متوسطه در پایۀ ابتدائی ، نیز توهّم دانایی رواج می یابد ، که این بار نه توسط خود دبیران ، که بر مسئولین ستادی مشتبه شده است که معلم یعنی آچار فرانسه ! معلم دورۀ ابتدائی دانش و مهارت و تخصص خاص دورۀ خود را پشت سر می گذراند و او به راحتی قادر است آموزش دانش آموزان این کلاس ها را پیش راند. اما دبیران متوسطه چنین آموزش یا مهارتی را سپری نساخته اند که ما از آنان انتظار معجزه داشته باشیم. اجبار و تحمیل نظر ادارات برای این کار نیز نشأت گرفته از بیسوادی سفید آنان است . قرار نیست کمبودها به هر بهایی جبران شود ، آنان بهتر است یاد بگیرند که برای حل و فصل کمبودها باید برنامه ریزی و مدیریت مناسب اخذ کنند. با چاله پر کردن ، خیابانها مساعد رفت و آمد و یا رانندگی نمی گردد.
همه ما معلمان ، نیک می دانیم که دانش آموزان ما تصور می کنند یا حداقل در گذشته چنین تصوری بوده است که معلم فردی است که "همه چیز " را می داند. بیایید برای دانش آموزان خود این تابوی کلاس درس را در هم بشکنیم. هر گاه دانش آموزی ، لغت یا اصطلاحی می پرسد ، اگر نمی دانیم لغت نامه یا کتابی به کلاس آورده و دنبال پاسخ سئوال بگردیم ، بدین طریق هم دانش آموزان متوجه می شوند که معلم هم می تواند بلد نباشد و هم رفرانس برای پاسخ یابی را آموزش می دهیم . و یا اگر سئوالی پرسیدند که نمی دانیم ، با شهامت بگوئیم : حتما نگاه می کنم و برایت پاسخ می دهم . و یا هنگام تدریس به شکستن تابوی خردمندی مطلق معلمان بپردازیم ، مگر ما معلمان همگی متخصص فیزیک و شیمی و زبان خارجی و... هستیم ؟
سهم ما از دنیای این علوم یک به بی نهایت است. حتی در رشتۀ تحصیلی خود نیز دانای مطلق نیستیم. گسترۀ آن زیاد و ما محدود به حدودی مشخص هستیم. ما تصور نکنیم چون مدرک فلان رشته را حتی تا دکتری داریم دیگر دانای مطلق این حیطه ایم ، تغییرات جهان هستی و علوم همانند گذشته کُند و بطئی نیست یا همانند گذشته تعداد "بیسوادان سیاه " جامعه خیلی زیاد نیست که مای تحصیل کرده در بین آنان احساس خردمندی مضاعف نمائیم. امروزه علوم مختلف ، سرعت و حجم فوق العاده زیادی برای تغییرات خود دارند و تعداد باسوادان نیز در سطح جهان زیادتر از گذشته است ، پس توهّم دانایی ما را در گرداب بی کفایتی بیسوادی سفید نیندازد. یعنی زیاد باور نکنیم که خیلی باسواد هستیم. بدون تعارف و بدون هر نوع آزمون و محک زننده ای دیگر ، هر کس شخصا از بار دانش خود مطّلع است فقط کافی است واقع بین باشیم و چنین سخنانی خیلی زود به وجاهت علمی مان بر نخورد. به حجم مطالعات خود نیز توجه داشته باشیم ، چند کتاب در یک هفته یا ماه مطالعه می کنیم ؟ !! ما معلمان همه چیز را حتی در حیطۀ تحصیلی خود نمی دانیم ، تفکر مکمل بودن معلمان با شرایط اجتماعی - فرهنگی دهه های قبل 50 تناسب دارد نه امروز.
اگر به کسی در این دوره و زمانه بگویی خونه داری ، میگه نه ، ماشین داری ، نه ، فلان و فلان ..... داری پاسخ همه نه است ، اما اگر به او بگویی عقل نداری ، به نظر شما واکنش او چگونه خواهد بود ؟ باز نه خواهد گفت ؟ هیچ فردی قبول نمی کند که عقل ندارد.
فرهنگ جامعه خود را با مطالعه ارزیابی کنیم و در عمل به آن خود را موظف سازیم. هر چقدر مدرک و علم آموزی بیشتر هم داشته باشیم تا زمانی که به داده های فرهنگی خود عمل نمی کنیم ما دچار توهّم دانایی هستیم و تعلیم و تربیت در جامعه ما تکه پاره های ناهمگنی برای نسل های بعدی خواهد بود. برای اثبات اعتلای فرهنگ ایرانی ، سهم من و شما چقدر است ؟
شاید در جامعۀ امروز اگر قبول نداشته باشیم که درخت هر چه پربارتر سر به زیرتر ما نیز دچار "توهّم دانایی " خواهیم شد و " بیسوادی سفید" پدیده ای همه گیر خواهد شد. حریم و حدود علوم مختلف و عالمان آن را نگه داریم تا قداست علم و علم آموزی به نسل های بعد به نیکی به امانت سپرده شود.
امروز این نگرش نو را ما معلمان باید به دانش آموزان خود نیز فرادهیم تا بیهوده 12 سال عمر خود را با توهم دانایی ، سپری نسازند. باید قطره بودن خود را باور نمایند تا به دریا برسند.
1) منبع : تعریف سواد از نظر سازمان جهانی یونسکو - ۲۴ تیر ۱۳۹۶ - کدخبر: 3960424001
2) کد خبر: ۵۷۹۵۴۴۴ - ۶ مهر ۱۳۹۵ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ما ایرانی ها امیدوارم در جایگاه واقعی خود خدمتگزار
ملت و وطن باشیم. ممنونم
اگر درمورد سواد مالی توضیح بیشتری بدهید ممنون می شوم اگر اینگونه که شما نوشته اید باشد دیگر نیازی به تلاش بیشتر برای کسب درآمد بیشتر نیست هرکس با هرمیزان درآمد می تواند زندگی خودرااداره کند
اگر اینگونه باشد که خیلی عالی است
امیدوارم مطلبی مفصل تر در این باره بنویسید چون می تواند به خصوص برای فرهنگیان محترم خیلی آموزنده باشد
طبق آنچه که ذکر شده است تطبیق شرایط زندگی
با میزان درآمد و نحوۀ بهینه هزینه کردن ، سواد مالی نامیده می شود. این بدان معنا نیست که فرد از انجام فعالیت بیشتر برای تأمین مطلوب تر زندگی، دست بردارد.
شما هر چقدر توان دارید تلاش تان را بنمائید اما هنر اصلی که سواد مالی نامیده می شود نحوۀ مدیریت مالی فرد است. دراز کردن پا به اندازۀ گلیم، تعبیری سنتی بر این نوع سواد است.خیلی از افراد میلیونر هستند اما قابلیت هزینه کرد اصولی و منطقی درآمد خود را ندارند و برعکس عده ای با درآمد کم و یامتوسط در بودجه بندی معاش خود توانمندترند.
یورونیوز: نشریه علمی معتبر «نیچر» در گزارش سالانه خود اعلام کرد که سال ۲۰۲۳ به لحاظ تقلب آکادمیک رکورد شکسته است و بیش از ۱۰ هزار مقاله تحقیقاتی پس از انتشار بازپسگرفته شدهاند.
بنابر اعلام نشریه نیچر، کشورهای عربستان سعودی، پاکستان، روسیه، چین، مصر، مالزی، ایران و هند هشت کشور نخستی هستند که بالاترین نرخ مقالات باطلشده پس از انتشار را در دو دهه گذشته داشتهاند. مواردی نظیر ارجاعات ساختگی و نادرست، سرقت ادبی و تقلب در متون از عوامل بازپسگیری و استرداد این مقالات بودهاند.
برای این فروشندگان، فرقی ندارد که چه مقطع و چه رشتهای میخواهید، برای تمام مقاطع تحصیلی، راه چاره دارند و به گفته خودشان، مدارک را برای هر مقطع، از دانشگاههای مختلف میگیرند و اگر خریدار چند مقطع باشید هم مشمول تخفیف خوبی هم خواهید شد.