گفته اند که: در تمام جوامع، مملکت داری و مدرسه داری، دشوارترین کارهاست. دشواری این دو و به ویژه مدرسه داری در جوامع درحال توسعه ای مثل جامعه ما، مضاعف است.یکی به خاطر منحصربه فرد بودن نظام آموزشی و انقلابی و ایدئولوژیک بودن آن است که مثل هیچ یک از نظام های آموزشی دنیا نیست . یکی هم به واسطه هزینه بر و پرخرج بودن آن در زمانه ای است که به شدت تحت تاثیر طوفان تحریم و تورم است.
از زمان پیروزی انقلاب تاکنون چهارده نفر مسئولیت وزارتخانه آموزش و پرورش را برعهده گرفته اند. یعنی هر وزیر برای کمتر از سه سال و این کمتر از عمر معمول چهار ساله کابینه هاست. جالب این که اغلب وزراء که دولت مستعجل داشته اند، فاقد تحصیلات خاص در آموزش و پرورش و بیشتر دارای تجربیات آموزشی در مدارس بوده اند.
و اما چندی پیش و در خلال برنامه ی به زیر کشی وزیران کابینه، زمزمه استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیز شنیده شد اما خیلی زود خبرآمد که نمایندگان از استیضاح وی منصرف شده اند. در حالی که در همین مدت کوتاه، وزیر کار و وزیر اقتصاد استیضاح شدند. به راستی این اولویت بندی آیا مفهومی جز بی اعتنایی به مقوله فرهنگ دارد؟
شاید هم گمان می کنیم سرو سامان دادن به اقتصاد آشفته مان با جابه جا کردن وزیر حل می شود اما بهبود حال نظام آموزشی با تغییر وزیر آن ممکن نمی شود. اگرچه بهانه دم دستی منصرف شدگان از استیضاح، همزمانی آن با آغاز سال تحصیلی بود اما واقعیت این است در شرایط فعلی اقتصاد و معیشت مردم ، مسئله آموزش و پرورش در اولویت نیست.
ارزیابی عملکرد آقای بطحایی در حوصله این نوشتار نیست اما همین قدر می توان گفت که ورود به موضوع استیضاح ایشان، قدری ناشیانه و عجولانه بود. او از ابتدا در این حوزه حضور داشته و هم به اسم و هم به رسم ،معلم بوده و هست. تازه، تعامل خوبی با فرهنگیان و رسانه های جمعی نیز دارد، از حمایت یک تیم روابط عمومی قوی هم برخوردار است. فقط می ماند دردسرهای ناشی از معاونت حقوقی و امور مجلس وی که به مثابه ی پاشنه آشیل او شده است. ضمن این که اوج مشاوره و مداخله نمایندگان مجلس برای حل معضلات موجود آموزشی، بیشتر در حد عزل و نصب مدیران است که کافی نیست.
اضافه بر آنچه گفته شد، آموزش و پرورش ما به کلاف سردر گمی می ماند که دستی و دست هایی را یارای بازکردنش نیست و اغلب گمان می کنند دست خالی و فقر مالی، علت اصلی نابه سامانی آن است و لذا اگر دستمزد معلمان تا سطح سایر کارمندان ارتقا یابد، راهی در برون رفت آن از تنگناهای موجود حاصل خواهد شد. ولی کیست که نداند بدحالی نظام آموزشی تنها به واسطه ضعف بنیه ی مالی آن نیست. حضور زیاد و نفوذ کم معلمان در نظام آموزشی ، راه را برای روزمرگی و باری به هرجهت شدن مسائل آموزش و پرورش هموار کرده است. به گونه ای که بعید نیست حتی بی وزیر نیز ، روزگارش سپری گردد.
اصلا وقتی مرجعیت اجتماعی معلمان تقریبا رو به زوال قرار گرفته است، وقتی محافظه کاری، بی تفاوتی و هراس از حراست، عادت دیرینه غالب معلمان است، وقتی اولیای نجیب و ناامید از مساعدت و عنایت وزارتخانه، بخشی از هزینه های جاری مدارس را به نام مشارکت های عمومی تامین می کنند، وقتی بخش زیادی از نیروهای زبده و کارآمد آموزش و پرورش که پیگیر امور فرهنگیان می شوند نیز در زد و بند سیاسی کاری های مرسوم ، فعالیت صنفی را با کار سیاسی در هم می آمیزند و به تدریج تحلیل می روند.
وقتی سیاست مدرسه فروشی، راهی برای برون رفت از تنگنای کسری بودجه توصیه و تکلیف شده است، وقتی بیش از نود درصد بودجه وزارتخانه، به پرداخت حقوق معلمان وکارکنان اختصاص می یابد، وقتی این همه عزل و نصب وزیر در طول این چهل سال نتوانست به فتح و فرجی در سامان بخشی آن منجر شود، وقتی هر اداره به جای تعقیب سیاست های آموزشی ، بیشتر به یک بنگاه شغلی می ماند که در آخر ماه، دستمزده کارمندانش را توزیع می کند، وقتی اوج و فرود تاملات اجتماعی روی نظام آموزشی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری است، وقتی اهم مطالب معلمان معترض در تحصن ها، در باب پائینی حقوق و نبود برابری در پرداخت ها و برخورداری از مسائل رفاهی است و کمترین معلمی از عدالت آموزشی و نبود تجهیزات و ایرادات شیوه های آموزشی دم می زند، وقتی این همه اما و اگر و ای کاش در تصمیم گیری های آموزشی و پرورشی وجود داشته و دارد، وقتی که ... دیگر نباید از عدم حضور یکی به نام وزیر بر صدر وزارتخانه، نالید. این طور هم نمایندگان مجلس به زحمت استیضاح نمی افتند و هم آن شخص وزیر ، شرمنده نتوانستن های خویش نخواهد شد.
کلام آخر این که ؛
درد سرهای ما از نابه سامانی روابط انسانی هم هست. نهادینه شدن پاره ای رفتارهای میان بر نظیر دروغ گویی، سلطه ی روابط بر ضوابط ، تدوین طرح های شعارهای، زد و بندهای اداری ، سوء استفاده از موقعیت اداری ، حیف و میل بودجه دولتی و نظائر آن عرصه را برای هر فکر و کار تازه تنگ و تار کرده است و از این رهگذر هنوز دست و دلهایی نامریی در کار هستند که خوش دارند معلمان در غم نان رها شوند و به راحتی دیده نشوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
خدایا خودت به دادمان برس
دوست عزیز ناشناس
از تذکر شما سپاسگزاریم .
مطلب اصلاح شد .
اگر در مورد بقیه مطالب مانند :
محافظه کار بودن ، ترس از حراست ، مرجعیت اجتماعی و در مجموع آسیب شناسی رفتار معلمان نظری دارید پذیرای آن هستیم .
پایدار باشید .