در جوامع انسانی طبقات نقش مهمی ایفا می کنند و همه مسایل بشر را تحت شعاع خود قرار می دهند.در این میان طبقه متوسط نقش انکار ناپذیری در تحولات سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی دارد.طبقات مختلف در جوامع انسانی همگی تحت تاثیر آموزش و پرورش قرار داشته و سطح تحصیلات افراد در طبقات مختلف در تعیین جایگاه افراد تاثیرگذار بوده است.
در نوشتار زیر سعی می شود به این سوال پاسخ داده شود که آموزش و پرورش ایران تا چه اندازه در طبقه متوسط کشور نقش دارد ؟
به طور کلی اصطلاح طبقه متوسط را اولین بار فردی روحانی بنام "توماس گیسبورن" در سال 1875 به کار برد.در تعریف طبقه متوسط اختلاف نظرهای گوناگونی وجود دارد.
مارکسیست ها معتقدند که کلمه ای به نام طبقه متوسط اعم از سنتی و جدید وجود ندارد بلکه فقط بخشی بینابینی است که به نام طبقه متوسط شناسایی می شوند.در نتیجه ناامنی شغلی و کاهش مهارت نیروی کارگر و با گسترش ادارات و مکانیزه شدن توسط وجود کامپیوترها و رباتها دستخوش کارگری شدن جایگاه بینابینی خود خواهند شد.(1)
در جهان سرمایه داری هم دیدگاهی توسط برادران اریزیچ (Ehrenreich) ارایه شد که معتقد بودند طبقه مشخصی به نام مدیران حرفه ای و تحصیل کرده وجود دارد که ملاک و اساس آن مالکیت بر درجه دانشگاهی است.اینان روابط و فرهنگ خاص خود را دارا هستند و نوع جدیدی از سیاست را ایجاد می کنند که ساختار سیاسی پیش بینی شده قبلی یعنی طبقه کارگر و سرمایه دار را برهم می زنند. طبقه متوسط اکنون از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین قرار دارد و از نظر قدرت بیرون از حکومت سیاسی است.اما منزلت اجتماعی آنان به طور نسبی حفظ شده است و همین منزلت اجتماعی آنان موتور محرکه فکری آنان است
"مارتین لیپست" محور تفکر خود را درباره طبقه متوسط جدید "روشنفکر بودن" قرار می دهد. او روشنفکر را این گونه تعریف می کند: کسانی روشنفکر تلقی می شوند که خالق یا تولید کننده و به کاربرنده فرهنگ باشند.
وی توضیح می دهد که منظور وی از فرهنگ نیروهای رمزی و تلویحی شامل هنرها ، علوم و مذاهب است.(2)
جلال آل احمد هم طبقه متوسط جدید را با تمرکز بر ایران از آن روشنفکران می داند.کسانی که یا کار فکری می کنند و یا در خدمت طبقه محروم جامعه هستند و به مسئولیت زمانه آگاه می باشند(3)بر همین مبنا برخی طبقه متوسط جدید را طبقه روشنفکران می دانند.
قرار داشتن جایگاه طبقه متوسط در حد فاصل طبقه بالا (سرمایه دار) و طبقه پایین (کارگر) مورد اتفاق اکثریت صاحبنظران است.
برخی حتی مهمترین ویژگی مشترک گروههای دربرگیرنده این طبقه را قرار نداشتن در هیچ یک از دو طبقه بالا و پایین معرفی می نمایند. میانگین بالای تحصیلات ،محوریت سرمایه فرهنگی ،محوریت اقشار حرفه ای باعث می شود تا طبقه متوسط در میان سایر طبقات محور کنترل نبض افکار عمومی گردد.
طبقه متوسط در ایران،طبقه ای منسجم نیست و تباین میان گروههای تشکیل دهنده آن به وضوح نمایان است.این طبقه از نهاد واسط و میانجی و بانفوذ "روحانیت" برخوردار بوده است.این نهاد از بطن طبقه متوسط برخاسته اما نهاد پیشتاز برای طبقه کارگر و اقشار فقیر جامعه و حتی قشر سرمایه دار سنتی نیز بوده است.به نظر می رسد جایگاه این نهاد در برخی از اقشار طبقه سنتی خصوصا قشر حرفه ای ها رو به کاهش است.(4)
کسانی روشنفکر تلقی می شوند که خالق یا تولید کننده و به کاربرنده فرهنگ باشند.
برخی ها نیز معتقدند که طبقه متوسط در ایران را می توان به طبقه متوسط سنتی و طبقه متوسط جدید تقسیم کرد.طبقه متوسط سنتی نتیجه تحولات اقتصادی و سیاسی در دوران گذشته است و بیشتر در مالکیت ،ارث و دستیابی به عناصر قدرت سیاسی در یک روند طولانی ریشه دارد و نتیجه آن ایجاد طبقه ای ثروتمند و مرفه تر از بقیه جامعه گردید که تبلور آن را می توان در اقشاری مانند بازاریان ،شاهزادگان و برخی مالکان دید.
اما طبقه متوسط جدید را می توان نتیجه مدرنیزاسیون در ایران دانست.مدرنیزاسیونی که از زمان رضاشاه آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد و نتیجه آن را می توان گسترش شهرنشینی ، گسترش ارتباطات ، تقویت و گسترش دولت ، دیوانسالاری و ارتش دانست.(5)
در واقع طبقه متوسط جدید در ایران را می توان محصول عوامل و شاخصهای زیر دانست:
جمعیت شهرنشین – میزان باسوادی – سطح تحصیلات عالی – رشد و گسترش بوروکراسی دولتی – شیوه و سبک زندگی.
اما نقش آموزش و پرورش در این میان کجاست؟
با وجود اختلاف نظرهایی که در میان متفکران علوم اجتماعی درباره تعریف طبقه متوسط به چشم می خورد،همه آنها در یک نکته پیرامون طبقه متوسط مشترک هستند و آن هم سطح سواد و به تبع آن سطح تحصیلات عالی.
به عبارت دیگر نکته قابل توجه در سوا نمودن طبقه متوسط از دیگر طبقات جامعه میزان سواد افراد می باشد.اگر چه سواد نیز در این برهه زمانی فقط نمی تواند خواندن و نوشتن باشد.بنابراین وقتی سواد به عنوان یکی از عوامل تشخیص طبقات از یکدیگر باشد نقش آموزش و پرورش به خودی خود برجسته می شود.
به بیان دیگر می توان گفت که آموزش و پرورش در ایجاد طبقه متوسط و سوا نمودن آن از دیگر طبقات نقش موثری ایفا می کند.
نکته مهمی که در اینجا میتوان به آن اشاره داشت این است که طبقه متوسط بیش از آنکه متکی به قدرت و ثروت باشد ،بیشتر متکی به منزلت و حثیت اجتماعی است.یعنی طبقه متوسط جدید با رشد آموزش علم ،سواد و آگاهی توانسته با دستیابی به تولیدات فکری ،منزلت اجتماعی مهمی را به وجود آورد.
طبقه متوسط اکنون از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین قرار دارد و از نظر قدرت بیرون از حکومت سیاسی است.اما منزلت اجتماعی آنان به طور نسبی حفظ شده است و همین منزلت اجتماعی آنان موتور محرکه فکری آنان است.
منابع:
1. ابراهیمی ، پریچهر 1374 ،رابطه نوسازی با قشربندی اجتماعی در ایران.رساله دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
2. ابراهیمی،پریچهر 1392 طبقه متوسط در جوامع غربی و ایران.فصلنامه علوم اجتماعی شماره35
3.آل احمد ،جلال 1340 غرب زدگی ،تهران،نشر قلم
4. عبداله خانی ، علی 1390 ،طراحی الگوی ارزیابی و کارکرد طبقه متوسط در امنیت و جنگ نرم ، نشریه راهبردفرهنگ ، شماره 16
5. فوزی ، یحیی و رمضانی ،ملیحه 1388 طبقه متوسط جدید و تاثیرات آن در نحولات سیاسی بعد از انقلاب اسلامی در ایران.فصلنامه علمی و پژوهشی انقلاب اسلامی ،شماره 17
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.