رمز و مرزها براي تداوم ، تعادل و تمایز سازمان معلمان
توجه ما به سابقه سازمان ، انسجام گفتمانی و تشکیلاتی است که تداوم سازمان ، تعادل و تمایز سازمان با دیگران را مشخص می كند . ما بابد از عامل صرف خارج شویم و نقش ناظر را نیز بازی کنیم یعنی هر از چند گاهی یك بازبینی کنيم و ببينيم اهداف و مسیر هایی را که رفتیم چگونه بوده است ؟
سازمان معلمان بعد از 76 با دال مركزي دموكراسي خواهی ايجاد شد
در دنیای امروز تمام کشور هایی که به جایی رسیدند با تلاش ؛ کوشش و جدیت بوده است. پیشینه سازمان به باور بنیان گذاران به مشروطه بر می گردد، در دوران مشروطه مردم ما متوجه این نکته شدند که مطالبه ای دارند که این مطالبه در طول تاریخ نقد نشده و آن مطالبه «حاکمیت مردم بر سرنوشت خود» بود یعنی مردم مسائل مربوط به خودشان را خودشان حل کنند . برای نقدشدن این مطالبه ، مردم در طول بیش از صد سال گذشته مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده اند.
خود مشروطه گامی است در این جهت هرچند ناکام، آمدن رضا شاه، تحقق و شکل بندی بحث ملی شدن صنعت نفت که همه اینها در همان راستا ست، اما بزرگترین حرکت و تلاش مردم برای تحقق آن مطالبه، انقلاب اسلامی ایران بود که قرار بود این انقلاب، جمهوری اسلامی ایران را به ما هدیه بدهد یعنی جمهوریت و حاکم شدن مردم برسرنوشت خودشان باشد، اسلامی باشد البته نه اسلامی که بعضی ها می گویند ، اسلامی که بتواند همسایه جمهوریت و ایرانیت باشد و وسط و در عرض آن ها باشد ،نه اینکه اسلام را ببریم بالا، و آن دو تا را بکشیم پایین و قرار بود که مشکلات تاریخی و متعدد ایران را حل بکند .
بنابر این انقلاب اسلامی یک گام بلند به این سمت بود اما تحلیل ما و تحلیل عده ای که در انقلاب نقش داشتند بعد از گذشت کمتر از دو دهه از پیروزی این شد که ما داریم مسیر را اشتباه می رویم . اصلاح طلب یعنی کسی که مشکل می بیند، مسئله می بیند اما نمی خواهد کل داستان را عوض کند ، می خواهد این کج روی را درست کند بنابراین سازمان معلمان ایران با این باور در سال ۱۳۷۶ شکل می گیرد که ما برویم به سمت یک مردم سالاری که تقابل با دین نداشته باشد و دال مرکزی خود را دموکراسی قرار داد اما آن دموکراسی که با دین تقابل پیدا نکند که دقیقا مصادف بود با دوران پیروزی آقای خاتمی.
سازمان معلمان ایران و کانون صنفی معلمان مثل برادران دوقلو هستند
به تدریج بعد سال ۱۳۷۶ با کمک دوستان تشکیل جلسات و مباحث در مدارس و ادارات را شروع کردیم و از دل آن بحث ها و جلسات دو تا تشکل بیرون آمد یکی سازمان معلمان ایران و دیگری کانون صنفی معلمان که این دو تقریبا با هم متولد شدند و مثل دوقلو های به هم چسبیده که از هم جدا می شوند ، بعضی موقع ها با هم اختلاف و زمانی رفاقت و توافق دارند. سال 1379 مجوز رسمی صادر شد و فعالیت های مشخص ما در سال ۸۱- ۸۰ شکل گرفت و از نظر کمی گسترش خوبی داشتیم اما صرف خواستن و شروع مسئله را حل نمی کرد، مشکلاتی به وجود آمد که هنوز هم ادامه دارد که به آن ها اشاره می کنم. ما می خواهیم از مسیر های کوتاه، بدون زحمت و تعریف نشده ، سریع به خواسته هایمان برسیم و قضایا را معمولا جدی نمی گیریم
براي حل تعارض بين اعتراض و امنيت بايد استراتژي مشخصي داشته باشيم
یک طرف صاحبان قدرت هستند که مسئله اصلی برای آن ها امنیت است هر چند بعضی مواقع روی مطالبات ما صحه می گذارند اما می گویند در تعارض امنیت و مطالبات ، امنیت اصل است. چون خودشان را مسئول این امنیت و معیار آن می دانند از ما می خواهند بعضی مواقع فتیله را پایین بکشیم ، با شدت و حدت قضیه را دنبال نکنیم این که ما چگونه برخورد بکنیم !؟بایستی در دستور کار ما باشد یعنی سازمان در این زمینه استراتژی مشخصی داشته باشد.گروهی اصل را بر این گذاشتند که هر چه مسئولین گفتند، عکس آن را عمل بکنند یعنی اصل را گذاشتند بر تنازع ، برخورد و تقابل ، چه گوارایی (انقلابی )به مسائل نگاه می کنند.در مقابل گروه دیگری کلا فتیله ها را پایین کشیده اندو هضم در ساختار شده و البته گاها" لابی گری و بعضا" منافع شخصی را دنبال می کنند.
اما سازمان در این مدت سعی کرده تعادل را حفظ کند یعنی تعامل با مسئولین را داشته ایم و البته با آن ها مطالبات جامعه و فرهنگیان و سازمان را هم صریح مطرح کرده و می کنیم.
یکی دیگر دوستان و تشکل های دیگر هستند.
یکی از دلایلی که در سال ۸۰ نتوانستیم به خواسته هایمان برسیم خود تشکل ها بودند. یعنی ما به عنوان یک تشکل تجمع کرده بودیم خواسته ها یمان این بود که مثلا ۵ درجه وضع بهتر شود ولی عده ای شروع کردند که ۵ درجه چه مشکلی را حل می کند ؛ حالا که دور هم هستیم به جای ۵ درجه بگوییم ۵۰ درجه، وهر چه ما گفتیم که ما الان جمع شدیم که صاحب قدرت شده و وارد میز مذاکره شویم گفتند نه شما چرا کند هستید و باید انقلابی عمل کرد.
حرکت دوم سازمان در کنار کانون صنفی در سال 85 بود ولی این پروژه مشترک هم جواب نداد .
عده ای را گرفتند و زندانی کردند خلاصه نه ما به خواسته هایمان رسیدیم و نه توانستیم حرکت تشکلی مان را یه مقدار ارتقاء بدهیم. این تجربیات باعث شد که ما به این نتیجه برسیم که باید استراتژی مشخصی در نوع همکاری با این عزیزان داشته باشیم. البته دوستان از آن به بعد انقلابی گریشان بیشتر شد و فاصله ما با آنها هم بیشتر شده است.
البته امیدواریم دوستانی که زندان هستند آزاد شوند و اجحاف در حق آنان پایان پذیرد.
معلمان فكر مي كنندخواستن توانستن است !
باید مطالبات را به سمت مطالبات نرم در مدارس برده و گفتمان های خاصی که فکر می کنیم درست و مطلوب است را دنبال کنیم مهمترین یا بزرگترین مشکل دموکراسی پوپولیسم است که ما دچار همین مسئله شده ایم . معلمان به دلیل اینکه تجربه کار های جمعی و زیست تشکیلاتی را ندارند فکر می کنند خواستن ، توانستن است مثلا ما می خواهیم حقوقمان زیاد شود و فکر می کنند که مثلا طرف مقابل نمی داند که وضع ما چطوری است ، و صرف گفتن یک چیز ، به خواسته مان می رسیم. الان در تهران چیزی حدود ۱۰۰ هزار معلم داریم اما ۲درصد شان هم فعال نیستند خوب این ضعف نیست؟
بنابراین به نظر من معلمان هم یک مشکل هستند به همین دلیل باید معلمان را هم نقد کرد یعنی در کنار نقد خودمان و نقد آموزش و پرورش ، دولت و مجموعه حکومت ، معلمان هم باید نقد شوند چراکه اهل کار جمعی و تشکیلاتی نیستند، صبور نیستند و معمولا حرکت های تدریجی را نمی پسندند .
در سال ۸۶ تقریبا خود خواسته ی تحمیلی فتیله فعالیت هایمان پایین آمد تا به سال های ۸۷ و ۸۸ رسیدیم .
آرام آرام فضای آن موقع ما را دوباره زنده کرد و آمدیم اما نه در آن حد قبلی، و رفتيم در ستاد آقای میر حسین موسوی و سعی کردیم فعالیت بکنیم و به عنوان یکی از گرو های حامی ایشان فعالیت های خودمان را شروع کردیم که بعدا منجر به حوادث و آن داستان ها شد که همه می دانند. آرزوی آزادی محصورين و زندانيان و عقلانی عمل کردن حاکمیت را داریم.
در سال 92 به صورت رسمي و قاطع از روحاني حمايت كرديم
خواسته های ما باید دموکراتیک، مسالمت آمیز و تدریجی دنبال شود
بعد از آن حوادث سازمان تقریبا وضعیت تعطیلی پیدا کرد تا رسیدیم به سال ۹۲ که ما مشی اصلاح طلبانه محافظه کارانه را انتخاب کردیم و به صورت خیلی قاطع و رسمی از آقای روحانی دفاع کرده و رای دادیم ، الان هم فکر می کنیم کار خوبی کردیم و در آن شرایط ، انتخاب ما انتخاب درستی بود و الان هم پشیمان نیستیم . این نوع اصلاح طلبی در واقع اولا ما را از محافظه کارها و بنیادگرا جدا می کند ، از طرف دیگر با تحول خواهان و براندازان فاصله دارد .ما محور اصلاح طلبی مان را آقای خاتمی قرار داده بودیم . محور ما او بوده است و الان هم به نظرم باید باز ایشان باشد و بیانیه پانزده ماده ای او .
این تاریخچه ای بود که ما را به اینجا رسانده است. ودر ادامه هم به خواسته های ما باید به صورت دموکراتیک، تدریجی و مسالمت آمیز دنبال شود.
بايد دنبال نیروهاي مطالبه گر باشيم اما مطالبه گر معقول نه احساسی مهمترین یا بزرگترین شکل دموکراسی پوپولیسم است که ما دچار همین مسئله شده ایم . معلمان به دلیل اینکه تجربه کار های جمعی و زیست تشکیلاتی را ندارند فکر می کنند خواستن ، توانستن است
اصل برایمان این باید باشد تا زمانی که راهی را برای برون رفت از وضعیت فعلی نیافته ایم ،عاقلانه این است که تلاش کنیم شرایط فعلی را حفظ کنیم و از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم نه اینکه به بدتر شدن اوضاع دامن بزنیم .
به نظرم بین تغییر و ثبات ، ما باید روی ثبات بایستیم، تغییر باید دلیل داشته باشد،(شدنی و مطلوب باشد) و اگر این دو شرط را نداشته باشد ما ضرر خواهیم کرد و ما را از هدف اصلی مان دور می کند. و امیدوارم حالت و وضعیت ثبات ادامه پیدا کند تا به یک برون رفت دست پیدا کنیم.
سازمان معلمان ایران در تاریخچه خودش همیشه سعی کرده است روی دو پا بایستد یعنی یک پایش در جامعه باشد و از نگاه مردم خیلی دور نشود. البته این بدان معنا نیست هر چه مردم و معلمان گفتند بگوییم چشم . بلکه بدان معنا است که ما باید خواسته های آن ها را به عنوان یک تشکل بگیریم و آن ها را اولویت بندی کنیم، با امکانات کشور و با تحلیلی که از شرایط داریم آنها را دسته بندی کنیم و روی بهترین آن ها تکیه کنیم.
ما از اول هم گفته ایم که ما یک تشکل سیاسی ، صنفی هستیم یعنی ما مسائل کلان را هم نگاه می کنیم و این طوری نیست که فقط خواسته هایمان را داد بزنیم همان طوری که گفتم یک پایمان در جامعه است ولی اگر کسی در حاکمیت هم برود ، دفاع می کنیم . بنابراین هرکسی که فکر کنیم می تواند در جهت منافع کشور ، جامعه و معلمان حرکت کند از او دفاع می کنیم. چه در آموزش و پرورش باشد چه در جای دیگر ؛ بنابراین دوستان ما که در شورای استانها هستند باید واقعا دنبال نیروهایی باشند که این نیروها ، مطالبه گر باشند اما مطالبه گر معقول و نه احساسی.
این قضیه یعنی تعریف ذیل اصلاح طلبی برای انسجام ما مهم است و در این شرایط سخت سازمان بایستی ارتباط خیلی وسیعی با شورای عالی اصلاح طلبان داشته باشد .وقتی گروه بندی و صف بندی شکل می گیرد بایستی ارتباط تشکیلاتی صورت بگیرد.
صداقت چهارمین نکته مهم در انسجام و گفتمان تشکیلاتی است. تا جایی که می توانیم بایستی صداقت را در خودمان و جامعه گسترش بدهیم . متاسفانه امروز یکی از مصیبت های ما این است که فردی می آید مثلا پرچم حقوق معلمان را بر می دارد بعدا معلوم می شود که این وسیله و ابزاری بوده برای کار دیگری
در مدارس گفتمان های خاصی که فکر می کنیم درست و مطلوب است را دنبال کنیم
در این دوره جدید موضوعی که می تواند به انسجام سازمان کمک کند این است که دنبال مطالبات تخصصی باشد نه مطالبات عام. دقیقا مطالباتی که دنبال می کند به صورت مشخص و سنجش پذیر باشد. باید مطالبات را به سمت مطالبات نرم در مدارس برده و گفتمان های خاصی که فکر می کنیم درست و مطلوب است را دنبال کنیم.
در این زمانه به قول اندیشمندی سازمان باید روی چهار نکته خیلی خیلی دقیق باشد
۱- یکی عقلانیت ، خصوصا عقلانیت عملی :ما خواسته هایمان ، شعار هایمان و مطالباتمان باید از حالت احساسی و عاطفی به سمت عقلانیت سوق پیدا کند و بتوانیم این را در جامعه و معلمان با راهکارهایی مثل فعالیت در کمیته آموزش و استفاده از ظرفیت اعضای توانمند پیاده کنیم که اگرسازمان این کار را بکند قسمتی از رسالت خود را انجام داده است زیرا عقلانیت در راس چیزهایی است که باید به آن توجه شود .
۲- دومین نکته امیدواری است که معمولا در گفتمان های امروزی ما وجود ندارد. تجربه روانشناسانه و جامعه شناسانه نشان می دهد آن هایی که ناامید بوده اند همیشه ضررکرده اند، بلا استثناء ، نا امیدها ضررکرده اند. البته این طور نیست که امیدوارها همیشه سود برده باشند ولی این را می دانیم که ناامیدها حتما ضرر می کنند بنابر این ما نباید ناامیدی را تقویت کنیم هر چند مشکلات الان زیاد است اما ما باید امیدواری ها را دامن بزنیم هم به صورت گروهی و هم به صورت فردی.
سازمان نباید پرچم دار ناامیدی باشد، و سیاهی ها را فقط ببیند، به نظر من نقاط مثبت هم زیاد است البته نه اینکه مشکل نداریم بلکه مشکل داریم ولی با سیاه نمایی حل نمی شود و این سیاه نمایی ها خیلی جالب نیست و وضعیت را بدتر می کند.
۳- سومین نکته روحیه جدیت است. ما معمولا دنیا را جدی نگرفته ایم جدی گرفتن یعنی این دنیا قوانین خاص خودش را دارد. ما می خواهیم از مسیر های کوتاه، بدون زحمت و تعریف نشده ، سریع به خواسته هایمان برسیم و قضایا را معمولا جدی نمی گیریم.مثلا بحث حق عضویت جدی است .کسی که می خواهد وارد تشکیلاتی شود بدون حق عضو یت معنا و مفهومی ندارد. بعضی ها می گویند ما هستیم اما می گوییم خوب وقت بگذار می گوید امروز نمی توانم ، فردا نمی توانم ، آن روز وقت ندارم، خوب این جوری که نه وقت می گذاریم نه حق عضویت پرداخت می کنیم و نه فکر، پس چه جوری می خواهیم وضع درست شود. بنابراین سازمان بایستی این روحیه جدیت درکار را دنبال کند زیرا بدون تلاش ، کوشش و جدیت ره به جایی نخواهیم برد. در دنیای امروز تمام کشور هایی که به جایی رسیدند با تلاش ؛ کوشش و جدیت بوده است.
۴- صداقت چهارمین نکته مهم در انسجام و گفتمان تشکیلاتی است. تا جایی که می توانیم بایستی صداقت را در خودمان و جامعه گسترش بدهیم . متاسفانه امروز یکی از مصیبت های ما این است که فردی می آید مثلا پرچم حقوق معلمان را بر می دارد بعدا معلوم می شود که این وسیله و ابزاری بوده برای کار دیگری.
بنده تا آنجایی که بتوانم و برایم مقدور باشد در کنار دوستان و اعضای سازمان خواهم بود و نقطه نظراتم را به صورت شفاف که به بعضی از آن ها اشاره شد را مطرح خواهم نمود .
امیدوارم که سازمان بتواند در مسیری که انتخاب کرده است موفق تر از دیروز باشد.
( این متن كامل سخنان بنده است که در نشست دو روزه اعضای قدیم و جدید و روسای شوراهای استانی سازمان معلمان ايران اواخر مرداد 97 ایراد گردیده است . )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دوست عزیز ناشناس
شتاب شما موجب اشتباه در قضاوت می شود .
آقای هاشمی فعلا در این تشکل هیچ سمتی ندارند و یک عضو ساده هستند .
بهتر است به جای نقد شخصیت افراد و پیش داوری متن را مطالعه کنید و سخنان را نقد کنید .
پایدار باشید .
اصلا همه مسولین باید قابل نقد و بررسی عملکرد باشند
معلم ناسپاس:دوست داری این وضع عوض بشه؟
معلم دردمند : بله از خدامه
معلم ناسپاس: بیا طومار بنویسیم به مقامات کشوری نامه بدیم با نماینده تماس بگیریم جلو مجلس تحصن کنیم و...
معلم دردمند: برو بابا دلت خوشه بیست ساله که من یادمه این کارا رو کردیم وفایده نداشته هر سال به حقوق و مزایای بقیه کارمندا اضافه شده ولی ما وضعمون هر روز بدتر میشه
معلم ناسپاس: خب یه راه دیگه هم داریم که چند روز نریم سر کلاس بلکه مسئولان فکری کنند به حالمون مثل اون راننده کامیونا بودنا یادته؟
معلم دردمند: خب اینجوری که توبیخ و احضار وممکنه اخراج بشیم می ترسم
معلم ناسپاس: اگر منتظر معجز هستی بهتره بدونی حضرت موسی هم عصاش رو خودش تکون داد و زد به نیل تا معجزه اتفاق افتاد، برای شروع معجزه هم باید حرکتی کرد
معلم دردمند: نه من می ترسم بذار به همین آه وناله ام ادامه بدم بهتره برو خداحافظ
تشکل که در ظاهر خودش رادنماینده سازمان معلمان میداند لیاقت این که به عنوان نماینده معلمان به کامنت های مقاله خودش پاسخ دهد را هم ندارد پورسلیمان باید به دلیل عدم پاسخگویی به کامنت ها جفنگیات این ادم را که معلمان ازش بیزارند را منتشر نکند
بعضی از نظرات مرا در براین داشته که نقد همکاران را جدی تر دنبال کنم.
ما معلمان با این سطح از گفت وگو میخواهیم حاکمیت ومردم را قانع کنیم که تعلیم وتربیت باید در صدر نشیند..!!؟؟
ما ناتوان ازگفت وگو بین خودیم چه رسد با دیگران!!
مادر چارچوب عقل و اخلاق ّّّّنقدخود-آموزش وپرورش_دولت وحکومت_ومعلمان را به جد دنبال می کنیم وبه آینده
امیدواریم.