به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایبِنا ، وزیر امور اقتصادی و دارایی در یاداشتی اینستاگرامی با اشاره به وضعیت اقتصادی کشور گفت:
" به هیچ عنوان مطالبات و خواستههای مردم را رد نمیکنم و وضعیت آنها را درک میکنم. دولت اقدامات اصلاحی و مدیریتی خود را انجام میدهد ولی زمانی مردم از آن آگاه میشوند که اثراتش را در جامعه و اقتصاد ببینند و حتی شاید گاهی هم نیاز به اطلاع رسانی فراگیرتر در مورد این اقدامات باشد.
من وزیر اقتصاد این کشور هستم که خودم را با منافع ملی، توسعه و نیازهای مردم تراز میکنم. اما یک رسالت مهم من به عنوان وزیر اقتصاد این است که از حیثیت اقتصاد ایران دفاع کنم.
آموزش و پرورش فقط مافیای کنکور ندارد که خفتش را گرفته ایم که کتکش را حتما بخورد بعد رهایش کنیم.بلکه فوبیای کندن دندان طمع دارد قبول دارم که اخبار منفی مدام در گردش است. به وضعیت ۹۹.۷۲ درصد سپردهگذاران شش موسسه مالی و اعتباری منحله بزرگ رسیدگی و مشکلات سپردهگذاران رفع شده است. تقریبا میتوانم بگویم که هیچ اقتصاددانی با هر گرایش فکری در کشور نیست که موضوعی را مطرح کرده، راهبرد و تحلیلی ارائه داده باشد و ما از آن بی اطلاع باشیم یا به آن رجوع نکرده باشیم.
در دو ماهه ابتدای امسال میزان صادرات کشور ۲۱.۹ درصد افزایش یافته است. تاکید دولت فروش اموال مازاد بانکهاست. نتیجه اینکه کمیته فروش اموال مازاد بانکها در وزارت اقتصاد شروع به کار کرد و طی ۶ ماه ۴۴۰۰ میلیارد تومان از اموال مازاد بانکها فروخته شد. دولت موفق شد ۹۹.۷۲ درصد سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری را تعیین تکلیف کند، ۱۰۰ درصد واگذاریهای سال گذشته و دو ماهه امسال به بخشخصوصی واقعی بود . طی سالهای ۹۲، ۹۳ و ۹۴ رقم رشد نقدینگی به ترتیب ۳۲.۸، ۲۲.۳ و ۳۰درصد بودهاست.
از سال ۱۳۹۵ حرکت نقدینگی نزولی شد و در این سال به ۲۳.۲ درصد رسید. سال ۹۶ هم نرخ رشد نقدینگی ۲۲.۱ درصد بود. سال ۱۳۹۶ تشکیل سرمایه در بخش ساختمان ۹ دهم درصد مثبت، در بخش ماشین آلات ۲.۵ درصد مثبت و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص هم ۱.۴ درصد مثبت بودهاست.
سال گذشته خالص عرضه کار جدید کشور ۷۹۷ هزار نفر و خالص اشتغال جدید ۷۹۱ هزار نفر بوده است. در خرداد ماه امسال دو متغیر اصلی شاخص کل بورس و ارزش بازار، نسبت به خرداد ماه سال گذشته به ترتیب با ۳۸.۳ و ۳۱.۶ درصد رشد مواجه شدند؛ در گمرکات زمان ترخیص کالا که یک بحران بزرگ ما بود در مورد صادرات از ۷ روز به یک روز رسیده و زمان ترخیص کالا برای واردات از ۲۶ روز به ۳ روز رسیده و سال گذشته کل تسهیلات اعطا شده به تولید ۱۲ درصد در قیاس با سال ماقبل رشد داشته است. "
تجویز آلزایمر هم که برای از بین بردن خاطرات تلخ داشته باشید فایده ندارد.آتش زیر خاکستر است.چنانچه بخواهید هیچ وقت صدایی نشوید و چیزی نبینید باید نسل کشی شود تا هیچ اثری باقی نماند
این گونه گزارشات را هر روز از تک تک مسئولان می شنویم و می خوانیم.
در این ایامی که بلاتکلیفیم و حقوق مدنی و شهروندی همه ما را پایمال کرده اند به این فکر می کنم که مردم در این کشور چطور می توانند تا مرگ پیش بروند ولی باز سکوت کنند؟!
همه چیز افت کرده است.
ادب ،شعور ، احترام ،وجدان و شرف و هر رفتاری که از یک انسان بالغ و بزرگ شده در اجتماع متمدن انتظار می رود. آنقدر به مردم دروغ گفته اند که ملت حوصله ندارند دنبال کننده حقیقت باشند.ترجیح می دهند اجازه دهند فقط زمان از روی عمرشان بگذرد و تمام شود.
در این اوضاع و احوال پریشانی کشور کم کردن دو ساعت از ساعات آموزش در هفته و اختصاص آن به داستان گویی و انتقاد دانش آموزان از روایت های خودساخته چه درد بزرگی را برطرف می کند؟
نمی دانم این طرح آزمایشی را با کدام دانش آموزان و در کدام استان و شهرستان خوشبخت این کشور انجام داده اند که چنین احساس شده است دانش آموزان چیزی بهتر از واقعیت های زندگی را می توانند بنویسند.
یک کتاب هزار و یک شب قبلا نوشته شده است. گمان نمی کنم دانش آموزان بی انگیزه در مدارسی که جز نوحه و روضه برایشان چیزی گفته نشده است بتوانند در خلق ابداعات و اختراعات آینده تا به این حد تبحر داشته باشند.
همین که از فکر نصب بازی های نهنگ آبی و مریم و ممو و ... دور باشند ، باید خدا را شکر کنیم.
دخترانی که پسر بودن را در رفتار خود نشان می دهند و پسرانی که برای جبران هیجان و تخلیه ی خستگی ها دخترانه های خود را بروز می دهند ممکن است از شگفتی های تصورات خود چنین بنویسند که :
"زنده باد آزادی "
اما ای کاش می دانستند چه می خواهند ولی افسوس که نمی دانند.
مسئولین چقدر با دانش آموزان در تعاملند؟
چند ساعت در روز را در مدارس سپری می کنند؟
این که بگویند خودمان هم در خانه فرزند دانش آموز داریم کفایت می کند؟
آیا فرزندان شما نیز در کنار این دانش آموزان درس می خوانند؟
اصلا در مدارس این کشور تحصیل می کنند؟ ادب ،شعور ، احترام ،وجدان و شرف و هر رفتاری که از یک انسان بالغ و بزرگ شده در اجتماع متمدن انتظار می رود. آنقدر به مردم دروغ گفته اند که ملت حوصله ندارند دنبال کننده حقیقت باشند.ترجیح می دهند اجازه دهند فقط زمان از روی عمرشان بگذرد و تمام شو
مسئولینی که از دوازده ماه سال سه ماه را به زور در این کشور حضور دارند چطور می توانند برای این مردم برنامه ریزی کنند؟
مردم این کشور ترحم نمی خواهند. اگر عده ای زحمت می کشند و بنیان مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و شهرک علمی تحقیقاتی در این کشور بنا می کنند که نامشان در این کشور بماند به همان حد اکتفا کنند. پاداشش را از خدا بگیرند. اگر برای رضای خدا اقدام نموده اند.
جای تقدیر هم دارد که عده ای خود را مسئول و خادم مردم می دانند.
افکارشان هم نسبتا خوب است ولی چون سر وعده های خود نیستند مسلما نمی توانند نسبت به آنچه قول می دهند عمل کنند.
این است که محصولشان به بار نمی نشیند. بذرش را همان ابتدا و در دل خاک فرو نرفته پرندگان می خورند.شاید همهچیز با نان آغاز شد.
ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکهپاره یمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه، چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفرهی خودمان ننشسته باشیم، که هیچ کدام مان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. شخصیت و هویت مان را به لجن کشیدند که حتی در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیهی مردم زندگی کنیم.
این روزها اگر کسی به مرگ طبیعی بمیرد خدا او را خیلی دوست داشته است.
خدای مسئولین مرده است. برای همدردی جار بزنیم یا نزنیم؟!آیا بلایی بدتر از این هم می تواند بر سر کسی بیاید؟!
ولی خدای ما را شکر که بندگان آن خدا هنوز سرپا هستند و روحیه از دست نداده اند. تصور بی خدایی در خاطر ما که نمی گنجد. چهره هایشان گشاده تر شده. جوان تر شده اند.ممکن است مجبور شویم برای قلب های شکسته ای که از این پس تجلی پیدا می کنند مراسم بگیریم.شاید که عادت کنند که داشتن خدا رنج دارد. یا بخر یا ببر!خداوند یاری کند مسئولین شیر پاک خورده ای در این کشور پیدا شوند که برای روشن شدن حقایق ، هسته های فساد را بشکافند و از دل آن ذرات فاسد را بیرون بکشند تا با انفجار واحدهای کوچک ،سرعت ارتعاش در دل تمام مفسدان ولوله ایجاد کند و خود چون مور و ملخ انرژی های چپاول شده از آنچه حق عموم مردم بوده است را پس دهند و این پهنه پر بار عظمت برای تمام خلق الله قابل بهره برداری شود.
می خواهم بگویم که اندیشه های جوان ، نیروهای واقعی هستند که سر و کارشان با انرژی ست. ذهن خالق واقعیت است و برای تغییر واقعیت باید ذهن را تغییر داد. پس برای آنکه این جنبش ایجاد شود باید مرتب از واقعیت ها گفت تا نیروی این سخن در قلب ها زنده شود. اندیشه های واقع بینانه خواهد توانست رسوب و کثافت را از رگ های گرفته باز کند. به لطف خدا نسل جوان آگاه است.به گفته کالوین کولیج هیچ چیزی در دنیا نیست که بتواند جایگزین پافشاری گردد.ذوق و استعداد نمی تواند، زیرا در دنیا انسان های صاحب ذوق ناموفق بسیارند.آنقدر شادی های مردم را گرفته اید که دیگر چیزی برای قناعت ندارند. بهتر بگویم چیزی برای از دست دادن ندارند
نبوغ هم نمی تواند، چرا که عبارت "نابغه پاداش ندیده" کم کم به صورت یک مثل در آمده است . تحصیلات هم نمی تواند زیرا جهان پر از تحصیل کردگان منزوی است. تنها پافشاری و عزم است که حرف آخر را می زند. شعار "پافشاری کردن " در طول تاریخ حلال مشکلات نوع بشر بوده است و از این پس هم خواهد بود"
پافشاری یک راز است ، رازی که انسان های موفق به خوبی از آن آگاهند.انگار مسئولین خبر ندارند که درصد امید به زندگی در ایران روی کدام نمودار سیر می کند و یا مثل سایر بازرسی هایی که از تخلفات صورت می گیرد بدون تفحص، اطلاعات پژوهشی مفصلی را ارائه می دهند و کف و سوت و هورا سر می دهند تا تعدادی استقبال کننده داشته باشند! به نحوی که زرنگ های فرصت طلب جرات پیدا می کنند برای ارضای مقامات از حرکات پشت پرده خود گزارش های اقناع کننده تهیه کنند و چون ترس از رها شدن دارند فرار رو به جلو را مبنی بر مقتضیات زمان و حفظ جایگاه به حضور منصفانه و دور از توهمات و رفتارهای چند شخصیتی در اولویت قرار دهند.
داروخانه ها مغازه هایی هستند که اقتصاد کشور هر گونه هم که بچرخد نباید گردش مالی شان کمتر از چیزی که بوده است بشود چون اگر مردم نان شب نداشته باشند قاعدتا برای ته مانده سلامت خود می جنگند ولی این روزها حال داروخانه ها هم خوب نیست. بیماران با دفترچه های بیمه هم نمی توانند دارو تهیه کنند. درآمد داروخانه ها هم با آمار بی سابقه ای کاهش چشمگیری یافته است. انگار مردم ترجیح می دهند درد را تحمل کنند به شرط آنکه زودتر بمیرند.
از تمامی روانشناسان قدر کشور تقاضا داریم با کمک مددکاران خوب به حمایت از مسئولین چند شخصیتی جامعه بشتابند و تا اپیدمی توهم و توحش را در کل جامعه بیش از چیزی که هست منتشر نکرده اند حرکتی در حد مدیریت بحران داشته باشند.
آموزش و پرورش فقط مافیای کنکور ندارد که خفتش را گرفته ایم که کتکش را حتما بخورد بعد رهایش کنیم.بلکه فوبیای کندن دندان طمع دارد.
شاید نیاز باشد با وجود آنکه بازار دندانپزشکی را با این کار رونق افزون می بخشیم ولی از ایشان هم خواهش کنیم در این امر خداپسندانه شرکت کنند و با کشیدن دندان های طمع به درد طولانی مدت مردم درمانده و بی پناه اسیر شده در لابه لای دو جین دندان تیز کرده همت کنند.ما از بته به بار نیامده ایم. ناگهان بزرگ نشده ایم. حنجره های ما را با هیس هیس ناکار کرده اند. برای همین هست که صدایی از نسل ما بلند نمی شود. دردها را چون شیشه و کراک کشیده اند. به خفه بودن عادت کرده اند. باید از خودتان بپرسید که چرا جوانان شاد و سرزنده نداریم . اگر اندکی نشاط هم در این قشر باقی مانده باشد با تشر چشم های خشمگین خون آلود ، چون بغض در گلو گیر می کند و تمام . تاکنون از خود پرسیده اید با سرمایه های انسانی این کشور چه کردید؟!
تجویز آلزایمر هم که برای از بین بردن خاطرات تلخ داشته باشید فایده ندارد.آتش زیر خاکستر است.چنانچه بخواهید هیچ وقت صدایی نشوید و چیزی نبینید باید نسل کشی شود تا هیچ اثری باقی نماند.
مفهوم پیروزی چیست؟
سریعتر دویدن از حریف، پرتاب کردن توپ به فاصله دورتر و یا آشنایی با حیله ها و تقلب ها در انواع بازی؟
تردیدی نیست که برد نسبت به باخت دلپذیرتر است . از لحاظ عاطفی مسئولین متکی به پیروزی ، شادند.چرا که وقتی مردم را از شرکت در بازی محروم کرده اند و آنان را سرگرم به مشکلات کرده اند، برنده اند. حریفی ندارند. ضربه می زنند و امتیاز می گیرند. رشوه هم لازم شد می دهند که اتفاقات غیرمترقبه نیفتد.
قدر این مردم را بدانید. عجول و کم طاقت نیستند. آنقدر منتظر می مانند تا شما را بر سکوهای موفقیت ببینند. فقط به بزرگی خودتان ببخشید اگر نای تشویق کردن ندارند. به زور سعی خود را می کنند که به شما لبخند بزنند که قوت بگیرید.خانواده های دردمند جامعه را اگر هزاران بار هم تهدید به حبس و انزوا از ترک تحصیل کودکانشان کنیم چیزی عوض نمی شود. علم بهتر است یا ثروت را دیگر از هیچ کس نپرسید. جوابتان را نمی دهند آن وقت ناراحت می شوید. عاقل باشید دنبال جواب بیهوده نیستید.
داروخانه ها داروی مجانی برای خوب کردن حالشان ندارند. بیمارستان ها نیز جای بستری کردن ندارند. اگر صلاح می دانید همان زندان را برایشان انتخاب کنید.
آنقدر شادی های مردم را گرفته اید که دیگر چیزی برای قناعت ندارند. بهتر بگویم چیزی برای از دست دادن ندارند. باور کنید این کف دست مو ندارد. اگر دنبال کشیدن شیره از خرمای این نخیل های خشکیده کرده اید، باید به قناعت خود از شکر رو بیاورید. از این مردم یک جسد مانده است.روحشان را هم عده ای مکیده اند.
زمانی به شبیه سازی انسان فکر می کردند. اکنون به چشم می بینیم. باید به کشورهای دوست و همسایه سفارش ایرانی بدهید. شاید برایتان بسازند. البته این گمان ماست که شاید هنوز به ایرانی ها دلبستگی دارید.وگرنه بگویید برایتان روس و انگلیسی و عرب بتراشند.بیش از این با سلامت جسم و روان مردم بازی نکنید.همه ی ما بر مدار ها حرکت می کنیم. پس چه بهتر که چرخش ما روی مدار قانون باشد.به خاطر داشته باشید رعایت مقررات ، برای کشوری است که قانون جنگل بر آن حکمفرما نباشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من معلم دارم جسد متحرک میشم
نه امید نه انگیزه و نه ...
گرانی سربه فلک زده و...
ارابه مرگ پراید شده 40م اما بحقوق من معلم فقط250 هزارتومان اضافه شد!!
دیگی که برا ...نجوشه...بجوشه
رهایی از این وضع عزم ملی می خواهد نه بین المللی
این کشور را همین مردم باید بسازند مگر آنکه بخواهند در استعمار کشوری یا در انحصار گروهی محبوس باشند. خدا به همه بندگان خود عقل داده است.چنانچه اکثریت این ملت می دانند و می خواهند از این شرایط بد رها شوند چرا حرکت ها همگام و منسجم نیست؟ منتظرند از کجا برایشان تخفه فرج برسد؟
همه ملت باید با هم یک چیز را بخواهند و هدفشان یک چیز باشد.چیزی که آنان را از انسانیت دور نکند. چون بعد از رسیدن به آن هدف مثل امروز با پشت دست گزیدن تاریخ به عقب بر نمی گردد.
ولی ممکن است تکرار شود.
سلام
کجای این مقاله برای شما گنگ بوده بگویید تا بیشتر برایتان توضیح دهند
در ضمن این مقاله را این همکار خودشان نوشته اند شما که خیلی درگیر ربط و مربوط و ارتباط هستید چرا بیهوده برای هر مساله ای پای آقای پورسلیمان را وسط می کشید؟
بهتر نیست واضح بگویید مشکل کجاست؟
از نظر من،
اقتصاد یک کشور قلب یک کشور است.همه نگاه ها به سمت بودجه یک کشور است که چگونه و در کجا خرج می سود.امری که انتظار می رود همه مسئولان در قبال آن به سان امانت بنگرند و بیت المال را آنگونه که شایسته و بتیسته هست خرج نمایند. این حق طبیعی همه مردم است که در رفاه باشند.دولت باید خود به حقوق شهروندی مردم واقف باشد.البته مسئولین و مقامات بالا دست هم در این امر باید محتاطانه نظارت کنند که تین همه شبهه و سوال برای مردم بی جواب نماند و سوء تفاهم ها تبدیل به یقین نشود.
از نظر من،
اقتصاد یک کشور قلب یک کشور است.همه نگاه ها به سمت بودجه یک کشور است که چگونه و در کجا خرج می سود.امری که انتظار می رود همه مسئولان در قبال آن به سان امانت بنگرند و بیت المال را آنگونه که شایسته و بایسته هست خرج نمایند. این حق طبیعی همه مردم است که در رفاه باشند.دولت باید خود به حقوق شهروندی مردم واقف باشد.البته مسئولین و مقامات بالا دست هم در این امر باید محتاطانه نظارت کنند که این همه شبهه و سوال برای مردم بی جواب نماند و سوء تفاهم ها تبدیل به یقین نشود.
مستدام باشید
متاسفانه دلبستگی ها و وابستگی ها نمی گذارد مسئولین فکر کنند.
اگر هزار نفر از این مردم پشتوانه ما بودند اکنون در بلاتکلیفی نبودیم. ولی برایم جالب است 24میلیون برای نفر نتوانستند کاری انجام دهند.
این یعنی پنج درصد در جامعه برای همه تصمیم می گیرند نه اکثریت.
دموکراسی وجود ندارد.
خدا پدر و مادر دشمن فرضی را برای این کشور بیامرزد که با بودنش چرخ این کشور را می چرخاند.