صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" همیشه دست‌مان روی بوق است و به نسل‌های بعدی هم یاد می‌دهیم که بدتر از ما باشند ! "

ما ترجیح می‌دهیم نسبت به موضوعات غیراقتصادی بی‌تفاوت باشیم و آن را «آزادی» می‌نامیم !

فرورتیش رضوانیه/ روزنامه نگار

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی  رانندگانی که هنگام رسیدن به خیابان‌های فرعی بوق می‌زنند، با شیوه رانندگی داخل شهر آشنایی ندارند و نمی‌دانند در خیابان باید چطور رفتار کنند.آنها همیشه خودشان را در جاده شوسه خارج از شهر تصور می‌کنند، پس نه قبل از پیچیدن راهنما می‌زنند و نه سرعت مجاز سرشان می‌شود.سلام و خداحافظی با بوق هم برای خارج از شهر است. مانند زمانی که خودرو وارد باغ می‌شود و راننده بوق می‌زند تا باغبان متوجه حضور او شود و خودش را به آنجا برساند.

در شهر، بوق فقط برای مطلع کردن دیگران درباره وجود خطر کاربرد دارد.راننده‌ای که قبل از خیابان‌های فرعی و کوچه‌ها بوق می‌زند، این را نمی‌داند که در شهر قانونی به نام «حق تقدم» وجود دارد و خودرویی که قصد دارد از معبر فرعی وارد اصلی شود، احتیاط می‌کند. پس خود او نیز همیشه وقتی می‌خواهد از فرعی داخل خیابان اصلی بپیچد، توقف نمی‌کند و تصورش این است که باید فقط بوق بزند تا دیگران از حضورش آگاه شوند. از آنجایی که خیلی از ساکنان شهرها با هدف پول در آوردن در آنجا به سر می‌برند، به همین علت در مقابل موضوعاتی که با «زندگی شهری» مرتبط باشد از خود بی‌تفاوتی نشان می‌دهند. اما اگر کسی درباره «پول در آوردن» صحبت کند، گوش‌هایشان تیز می‌شود

کارهایی چون فریاد کشیدن یا بوق زدن در خارج از شهر به عنوان آلودگی صوتی قلمداد نمی‌شود. پس کسانی که درکی از زندگی شهری ندارند، همیشه برای دیگران مزاحمت ایجاد می‌کنند.مانند آن دسته از مسافرکش‌های شخصی و رانندگان تاکسی که چه پیاده باشند یا سواره، مقصدشان را فریاد می‌زنند و همیشه دست‌شان روی بوق است.

شهر در لغت‌نامه بسیاری مردم به عنوان «مکانی برای پول در آوردن» معنی شده و نه جایی برای زندگی کردن.

کسی که چنین تصوری دارد، نه خودش می‌خواهد در شهر زندگی کند و نه اجازه می‌دهد دیگران در آنجا زندگی کنند.استفاده از بلندگوی دستی در شهر زمانی رخ می‌دهد که پلیس قصد دارد تا جمعیتی را متفرق کند و با فردی که قصد خودکشی دارد یا گروگان گرفته، به مذاکره بپردازد. اما وقتی فروشنده میوه یا خریدار ضایعات آهن از بلندگو استفاده می‌کند، نشان می‌دهد که حتی قانون‌گذار نیز تفاوت بین شهر و خارج شهر را نمی‌دانسته و هنگام تدوین قانون به ساده‌ترین اصول شهرنشینی توجهی نکرده است.

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی

یک شهروند قصد دارد روز تعطیل در خانه بماند و استراحت کند، اما صدای بلندگوی وانت‌های دوره‌گرد چنین اجازه‌ای به او نمی‌دهد. شهروند با پلیس تماس می‌گیرد، اما آنها می‌گویند که نمی‌توانند کمکی کنند. شهروند عصبانی می‌شود و از پشت پنجره به راننده وانت دشنام می‌دهد. راننده وانت با پلیس تماس می‌گیرد و می‌گوید که مورد اهانت یکی از ساکنان محله قرار گرفته است. پلیس می‌آید و گزارشی تنظیم می‌کند. حالا شهر‌وند باید رضایت راننده وانت را جلب کند و از او رضایت بگیرد، زیرا قانون برای «زندگی در شهر» تنظیم نشده و تنها «پول در آوردن در شهر» را مورد توجه قرار داده است. پس کسی که قصد زندگی کردن دارد، باید با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم کند، بدون آن که از قانون و مامور قانون انتظار کمک داشته باشد.

از آنجایی که خیلی از ساکنان شهرها با هدف پول در آوردن در آنجا به سر می‌برند، به همین علت در مقابل موضوعاتی که با «زندگی شهری» مرتبط باشد از خود بی‌تفاوتی نشان می‌دهند. اما اگر کسی درباره «پول در آوردن» صحبت کند، گوش‌هایشان تیز می‌شود.

اگر کسی بگوید که شهروندان حق دارند وقتی در خانه خود هستند آرامش داشته باشند، ممکن است فقط چند صد نفر او را تایید کنند. اما اگر فردی درباره کاهش مالیات صحبت کند، میلیون‌ها نفر به همراهی با او می‌پردازند.کسی درباره بیمه آتش‌سوزی و مقاوم‌سازی ساختمان در برابر زلزله با ما صحبت نکرده.ما با آن که نمی‌دانیم زندگی شهری چیست، سمت و مقام می‌گیریم و پشت میز می‌نشینیم تا برای آینده شهرها تصمیم‌گیری کنیم.

بوق زدن و بی تقاوتی مردم در برابر حقوق شهروندی

ما به هر دلیلی فریاد می‌زنیم و همیشه دست‌مان روی بوق است و به نسل‌های بعدی هم یاد می‌دهیم که بدتر از ما باشند.

اگر قرار بود نگران نسل‌های آینده باشیم، اجازه نمی‌دادیم تا کودکان و نوجوانان آزادانه در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خطرناک بچرخند و به تماشای هر فیلم و سریالی بنشینند.فقط ماهواره نیست که ذهن کودکان را تخریب می‌کند. حتی تلویزیون ملی ما نیز همان روش را در پیش گرفته است. پدر و مادرها با وجود اطلاع داشتن از محدودیت سنی توصیه شده برای یک فیلم، باز هم فرزندان خود را به سینما می‌برند. آنها معتقدند که بچه باید آزاد باشد، همان‌طور که دوست دارند خودشان آزاد باشند، هروقت دوست داشتند بوق بزنند، فریاد بکشند و قانون از آنها حمایت کند.

ما ترجیح می‌دهیم نسبت به موضوعات غیراقتصادی بی‌تفاوت باشیم و آن را «آزادی» می‌نامیم.

ما شاید از این نظر آزادترین ملت جهان هستیم. این که اجازه نمی‌دهیم هیچ قانون و قاعده و منطق و مقررات و ضابطه‌ای «راحتی» را از ما بگیرد، حتی اگر به قیمت از دست رفتن سلامتی یا جان‌‌مان تمام شود.

کانال فرورتیش رضوانیه

چهارشنبه, 31 مرداد 1397 18:57 خوانده شده: 736 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
بازنشسته متنفر 1397/06/02 - 14:19
اینقدر سالانه فریاد زدیم که استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی و آنقدر مرگ بر کفتیم که امروزه کم کم داریم مرگ دیگران را خود تجربه و عملی میکنیم وقانون هر عملی ، عکس العملی دارد را اثبات می کنیم

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور