شاید بر حسب رسم ما ایرانیان یا بهتر بگویم به رسم مألوف دولت مردان ایران زمین باید مشکل اتفاق بیفتد بعد در باره اش صحبت کنیم ولی مشکل نیروی انسانی شاید چندین سال است اتفاق افتاده ولی چون با هر ترفندی بالاخره کلاسی خالی نمانده (نمی گویم بدون معلم نمانده) به صدا و سیمای ما که مو را از ماست بیرون می کشد راه نیافته و گردانندگان سایت های مجازی نیز چون این مشکل به سکه و دلار و تحریم و ...گره نخورده کمتر به آن پرداخته اند.
امروز شاید به تنها چیزی که کمتر اهمیت داده می شود سرنوشت فرزندان معصوم است که اولیای بیچاره به فکر سیر کردن شکمشان و تهیه ملزومات تحصیل آنان با گرانی دست و پنجه نرم می کنند و فقط توان رسیدگی به امروزش را نیز به مشکل دارند و دولت هم که فقط فکر می کند آموزش و پرورش را اداره می کند.البته بهتر بود عرض کنم خیال می کند که آموزش و پرورش را اداره می کند در حالی که این همت خود مردم و از جان گذشتگی معلمان است که هنوز این سازمان عریض و طویل نیمه جانی دارد و نفس می کشد.
سیستم نیروی انسانی آموزش و پرورش هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت در حال فروپاشی است و آثار سهمگین آن را اندک اندک مشاهده می کنیم و دامنه گسترده آن را از مهر ماه امسال مشاهده خواهیم کرد.
این مقاله مشکلات نیروی انسانی را در دو بعد ( علل افت کیفی و علل افت کمی) بررسی می کند.
1- زمانی در همین کشور به معلمانی که در یک سال 176 ساعت دوره می دیدند معادل یک ماه حقوق، پاداش می دادند تا به افزایش دانایی خود در راستای آموختن بهتربه دانش آموزان ترغیب شوند و علاوه بر پاداش، طی دوره ها در تعجیل گروه نیز موثر بود که از تاریخ اول فروردین 79 اجرا و متاسفانه از اول فروردین 86 (به استناد بند 15 مصوبه شماره 19408/ت 37135 ه مورخه 11/2/86 هیأت محترم وزیران موقوف الاجرا شده است) مشمول مهرورزی دولتمردان شده و لغو گردید.
در آن موقع بنده رئیس آموزش متوسطه استان بودم و یادم هست که یک روحیه برتری طلبی علمی بین معلمان رواج شدیدی پیدا کرد و در هر فصلی از سال معلمان عزیز در دوره های مختلف شرکت می نمودند.الان نه تنها این قانون لغو شده بلکه حتی معلمان با پول خودشان نیز برای شرکت در دوره ها محدودیت دارند.دوره های ضمن خدمت فقط برای کتب جدیدالتالیف الزام دارد.
2- در دهه 80 برای تشویق معلمان به ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج عالی، قانونی تصویب شد که معلمان فوق لیسانس و دکتری معادل 80 درصد همتایان دانشگاهی خود حقوق بگیرند که با فرمول های مخصوصی که فقط ستادی های وزارت بلد بودند و مرحومین اینشتین و فیثاغورث قبل از کشف آن به دیار باقی شتافتند نه تنهایی هیچ رقم قابل ملاحظه ای نشد و گاهی از حقوق اولیه فرد هم کسر می شد وبعد از چند سال اجرا لغو گردید.
3- در سال 1394 قانون اعمال فقط یک مدرک تحصیلی بعد از استخدام آخرین ضربه را پیکره سیستم آموزشی زد.این قانون شاید در دنیا به جز در کشور ما هیچ کشوری نباشد که به روز کردن دانش کارکنان را به خصوص در یک دستگاه علمی محدود کنند در حالی که آموزش و پرورش قبل از این قانون نیز هیچ کمکی به تحصیلات معلمان نمی کرد و معلمان زحمتکش از حقوق ناچیز خودشان خرج هزینه تحصیل خود را می پرداختند.
4- به دنبال کاهش اعتبارات آموزش وپرورش از سال گذشته حتی آموزش ضمن خدمت ضروری که برای معلمان کتابهای جدیدالتالیف پایه یازدهم درسال گذشته و پایه دوازدهم برای امسال به طرف آموزش مجازی سوق پیدا می کند.و این در حالی است در یک بررسی از آموزش های ضمن خدمت کلاس های حضوری توسط شخص بنده، همکاران اظهار داشتند که وقتی در جمع همکاران حضور داریم از همدیگر بیشتر می آموزیم تا از مدرس دوره، با مجازی کردن دوره ها این امکان را نیز از همکاران گرفتیم بماند آفت های دیگر آموزش های ضمن خدمت مجازی که در این مقال نمی گنجد.
5- کتابخانه مدارس فاقد کتابهای مرجع و به روز است و مدیران امکان توانمندسازی معلمان را در قالب برگزاری کلاس یا گردش های علمی ندارند. چند سالی است که سرانه آموزش و پرورش که در قالب فصل 5 به مدارس ابلاغ می شد به ناچیزترین رقم کاهش پیدا کرده و حتی رقم پرداختی از این بابت کفاف 20 درصد هزینه های کارکرد برق، تلفن، گاز و آب نمی کند و بقیه کسری را مدیران محترم مدارس از اولیای محترم مدارس می گیرند که با توجه به تناقض آن با اصل 30 قانون اساسی هر سال با رسانه ای شدن این موضوع و عزل چند مدیر بدشانس از خیل مدیران که ناچار به این کار هستند قضیه به ظاهر فیصله پیدا می کند تا سال دیگر. با این وضعیت انتظار از مدیر برای خرید کتب مرجع و جدید،برگزاری اردوهای علمی برای معلمان و تشکیل کلاس های ویژه دور از ذهن است.
6- فرم های ارزشیابی از معلمان و بحث کارشناس ارشد،خبره و عالی به دلیل عدم مطالعه کارشناسی و عدم تاکید جدی و کامل بر ویژگی های علمی، در عمل هیچ کمکی بر افزایش کیفیت نیروها نکرد.
7- زمانی در این کشور به کسانی که در دوره ابتدایی خدمت می کردند رقم قابل ملاحظه ای بیشتر از معلمین سایر دوره ها پرداخت می شد بعد از چند سال اجرا در راستای صرفه جویی حذف شد.
8- زمانی در این کشور به معلمان پایه اول ابتدایی در هر سال مبلغی پاداش می دادند که معلمان باسواد و امتیاز بالا به تدریس در پایه اول ترغیب شوند که این تصمیم نیز بعد از چند سال اجرا حذف شد.
9- تعدادی از مدارس متوسطه که ضعیف بودند تحت عنوان مدارس لازم التوجه شناسایی و هر سال رقمی ویژه برای افزایش توانمندی علمی دانش آموزان و برگزاری کلاس های تقویتی هزینه می شد.
10- برای جبران نابرابری آموزشی در مناطق محروم برای تابستان طرحی به نام «طرح تقویت بنیه علمی دانش آموزان مناطق محروم» گذاشته بودند و بودجه خوبی هم در راستای برقراری عدالت آموزشی به این امر اختصاص پیدا می کرد که متاسفانه کم رنگ و نهایتاً حذف شد.
11- به کارگیری نیروهای حق التدریس و نهضتی قبل از طی دوره های آموزشی و برگزاری آزمون از آنها، هیچ فیلتر علمی برای گزینش علمی آنان نگذاشت و متاسفانه دوری جستن از آزمون ها به عنوان یک مطالبه درآمده در حالی که هدف آزمون کشف نارسایی ها و تلاش در جهت رفع آن نارسایی هاست و هیچ تاثیری در قبولی یا عدم قبولی نباید داشته باشد. حتی تشکیل کمپینگ هایی مانند « نه به آزمون جامع» توسط ماده 28 های جدید الاستخدام یک نوع مقاومت در برابر آزمون هایی می باشد که هدفش کمک به رفع ضعف آموزشی و تقویت نکات قوت آنان است.
12- مجلس شورای اسلامی تا حال چندین بار با مصوبه هایش آموزش و پرورش را ملزم به به کارگیری نیروهایی در سطح وسیع 12000 نفری 40000 نفری کرده که نه به سن شان توجه شده است و نه به ارتباط مدرک تحصیلی آنها و نه منطقه جغرافیایی آنان که آیا نیازی به نیرو دارند یا ندارند و نه بودجۀ خاصی برای آموزش و توانمندسازی آنان تصویب کرده است.انتظار می رفت ضمن توجه به مولفه های ذکر شده و بعد از انجام فرآیند توانمند سازی نسبت به رسمی شدن آنان نیز اقدام می کرد و این همکاران در بلاتکلیفی نمی ماندند.
13- قبل از اجرای نظام 3-3-6 نیروهایی که در آموزش و پرورش کار می کردند قریب به اتفاق رشته های تحصیلی آنها با دوره ای که در آن تدریس می کردند مرتبط بود یعنی تنوع رشته های تحصیلی در دوره ابتدایی کمتر ار 10رشته بودمانند: رشته آموزش ابتدایی اعم از کاردانی یا کارشناسی، مدیریت آموزشی، تکنولوژی آموزشی، روانشناسی تربیتی و... در اولین سال اجرای نظام 3-3-6 که یکباره آموزش و پرورش با 20 درصد کمبود نیرو در دوره ابتدایی مواجه شد و از طرفی پایه اول راهنمایی حذف شد و 33 درصد نیروهای مشغول در دوره راهنمایی مازاد شدند که جبراً به ابتدایی هدایت شدند و هر سال با حذف یک پایه این فرآیند به دوره متوسطه رسید و باز مازاد آن به دوره ابتدایی سرریز شد و از طرفی استخدام های غیرکارشناسی حتی غیر ضروری و مازاد بر نیاز در بعضی از مناطق و استانها تنوع رشته های معلمین شاغل در آموزش ابتدایی را به بالاتر از پانصد رشته رساند. دامنه تنوع این رشته ها از کارشناس آموزش ابتدایی صد در درصد مرتبط تا معماری، فلزکاری و کتابداری صد در صد غیر مرتبط با تدریس در دوره ابتدایی گسترده شد. هدف فقط این بود کلاس خالی نماند ؛ گاهی به ناچار نیروهای خدماتی که چندین سال بود مدرک گرفته بودند و به هر مقامی می رسیدند تقاضای تبدیل به رسته آموزش را داشتند، از روی ناچاری تبدیل و قبل از فرصت یافتن برای هر آموزشی روانه کلاس شدند.
14- در مورد حقوق ناچیز معلمان و چند شغله بودن آنان آنقدر نوشته و گفته شده است که تکرار آن برای خوانندگان عزیر ملال آور است ولی کو گوش شنوا در دولت و سازمان برنامه و بودجه، که ظاهراً خیال می کنند اگر از حق معلمان زحمتکش کسر کنند کلیه مشکلات اقتصادی کشور را حل می کنند ، امسال نیز به جای اجرای رتبه بندی سختی کار آنان را حذف کردند.
15- بد رفتاری و بدقولی با معلمان بازنشسته هیچ انگیزه ای را در شاغلین نگذاشته است ؛ در سال های قبل معلمان وقتی خدمت شان به سی سالگی می رسید درخواست ادامه خدمت می دادند ولی متاسفانه الان شش ماه مانده به زمان بازنشستگی، درخواست بازنشستگی خود را تقدیم آموزش و پرورش می کنند در حالی که مجرب ترین وکیفی ترین نیروها را ما در 48 سالکی یا 50 سالگی عمر خود از دست می دهیم چون رغبتی برای ماندن در آنها ایجاد نکرده ایم.
ای کاش وزراء و مسئولین ارشد دولت نیز مجبور به گذراندن چند ساعت ضمن خدمت در طول 4 سال وزارت خود می شدند ؛ حداقل الگوی کشورهای توسعه یافته ای مانند سنگاپور و مالزی را مطالعه و از آن امتحان می دادند و می دانستند که چگونه با تاکید برآموزش و پرورش کشور خود را از قعر عقب ماندگی و تباهی به پیشرفته ترین کشورهایی دنیا رساندند، نشان به این نشان که جدول نتیجه آخرین آزمون تیمز TIMSS (2015)را که هر چهار سال یک بار در سطح جهان برگزار می شود آورده ام تا مسئولانی که فرصت مطالعه ندارند حداقل به این نمودار توجه نموده و تأمل کنند.سنگاپور هم در علوم پایه چهارم و هم در علوم پایه هشتم رتبه اول جهان، ایران در علوم پایه چهارم رتبه پنجم از آخر و در علوم هشتم رتبه سیزدهم از آخر را داراست.
دلیلش روشن است در سنگاپور اولین اولویت دولت آموزش و پرورش و رعایت شایسته سالاری در مدیریت های آن است.این موارد فقط بخشی از نامهربانی های است که در حق آموزش و پرورش شده است اگر همه آنچه که موجب افت کیفیت شده است را توضیح دهیم باید چندین کتاب در این مورد نوشت.
مسئولان عزیز، دیر نشده به معلمان عزت دهید و خرج کردن در آموزش و پرورش را هزینه ندانید بلکه سرمایه گذاری بدانید تا معلمانان بیش ازپیش از جان مایه بگذارند و کشور را آباد کنند معلمان زیادند ولی زیادی نیستند.زیادند پس توانمندی زیادی هم دارند زیادند پس نفوذ زیادی نیز دارند،زیادند پس قدرت زیادی نیز دارند، از توانمندی آنها غافل نشوید و از نفوذ و قدرت آنان در سروسامان دادن به کشور استفاده کنید ولی نه فقط در انتخابات ها !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از مشاهده هر نیروی ستادی در سایت
بسیار خوشحالم. آنان به نیکی از تمامی
هست ها و نیست ها مطلعند و نوشتن
آنان برای بیداری و هوشیاری من معلم
بسیار مفید و ارزنده است.
جناب صمدیان، شما از کوچک شدن دولت
که خیر بلکه کوچک شدن معلم در این جامعه
به نیکی موارد فراموش شده را گفتید.
بعد در کاه دان دنبال سوزنیم .یعنی کم و
زیاد معلم این همه برجیب دولت سنگینی
می نماید که به بهای نابودی منزلت و
کرامت او ، او را از هستی ساقط نماییم؟!!
شکر خدا که ما تنها قربانی نمی شویم خطشه !!!!!!!
هم به همراهی ما قربانی می شود. یعنی قتلگاه
آموزش و آینده ساز جامعه. سپاس.
معنای بسم الله الرحمن الرحیم را فهمیدند که آنرا بی توهّم، قانونی یا عملی کنند؟
کمیت و کیفیت چگونه فدای هم می شود در حالیکه الرحمن الرحیم فدای هم نمی شود؟
برو از اساتید متاهل معارف دانشگاه بپرس یا از قبول شدگان آزمونهای استخدامی یا جوانان زیر 40 سال! یا آنهایی که دندان سالم دارند!
السلام علیک یا امیر المؤمنین، در هر زمان، بر هر زمین
همین موضوع باعث شده چیزی به نام کیفیت و هویت اصیل آموزشی دیگر در این سیستم وجود خارجی نداشته باشد .
مشکلات و مسائل فاجعه بار فرهنگی و اجتماعی که در جامعه ی امروز ایران دیده می شود بخش قابل توجهی از همین استضعاف و به حاشیه راندن آموزش های رسمی و وزارت آموزش و پرورش است .
به راستی که امیدواری نسبت به آینده کم شده
و روز به روز بدتر می شود مگر آنکه چاره ای بیاندیشند
چاره ای اندیشیدند و در عمل چاله ای کندند (فتحه) !
چون با توهّم در اندیشه کندند (ضمه) !!
آمدند رفع خدشه کنند حال مانده اند که چگونه دفع خطشه کنند !!!
قیاس دو بند 12 و 15 متن شما بوی تناقض می دهد