سیاستها و تصمیمات آموزشی در آموزش و پرورش ایران به شدت تمرکزگزا است. شدت این تمرکز به حدی است که گمان می شود کوچکترین نرمش در آن باعث واگرایی کل آموزش شود.از این رو تصمیم گیرندگان در این ساختار ذهنی به شدت بیمارگونه داشته و به نظر می رسد که برای یکنواخت ساختن هویت چهل تکه جغرافیایی ایران همچنان بر سر نظریات "کاظم زاده ایرانشهری"و "کسروی"ها تکیه می کنند. اگر چه با استفاده از نظریات این قبیل افراد رضاشاه توانست هویت تقریبا یکسانی را بر مردم –به وسیله تکیه بر زبان فارسی و صد البته با داغ و درفش— تحمیل کند اما این به معنای آن نیست که قومیتهای مختلف در گوشه و کنار ایران با این تصمیمات تمرکزگرا ،هویت خود را از دست بدهند.
این متن در پی پاسخ به این سوال است که سیستم تصمیم گیری متمرکز در آموزش و پرورش تا چه میزان با موفقیت روبه رو شده است؟
آیا وجود یک سیستم به شدت تمرکزکز گرا می تواند با واقعیت های جغرافیایی و قومیتی ایران سازگار باشد؟
آموزش و پرورش در هر کشوری بازتاب شیوه حکومت آن کشور است.
در یک سیستم دموکراتیک ، آموزش و پرورش محتاج فکر و اراده و نیروی تصمیم و ابتکار فردی و بالاخره اتکا به نفس و استقلال رای آحاد اجتماع است.این نوع آموزش و پرورش قلمرو وسیعی را برای فکر و اندیشه فردی اختصاص می دهد و با انگیزه های مختلف سعی می کند آنها را در این جولانگاه عظیم برای اتخاذ تصمیم و نشان دادن ابتکارات فردی به فعالیت وا دارد.
بدیهی است وقتی چنین سیستمی برای تفکر و وجود انسان ارزشی بسی فراتر از تصور قایل است نتایج حاصل از آن نیز می تواند به تولید قدرت و پیشرفت کشور بینجامد و مشروعیت حاکمیت را به صورت اتوماتیک تضمین کند.
تمرکزگرایی تصمیمات در این آموزش و پرورش مطلقا جایی ندارد و آموزشهای علمی جهانشمول توام با ایده های منطقه ای به دانش آموزان آموزش داده می شود.
برعکس ،در یک سیستم استبدادی ، آموزش و پرورش سعی می کند حیطه فکر و اراده فردی را محدود نماید ،آن قدر آن را محدود می سازد که فقط یک نوع سنخ و تنها همان نوع سنخ فکر محیطی برای تجلی و رشد پیدا کند و آن نوع خاص تفکر هم عینا همان نحوه فکری باشد که دیکتاتور و یا هیاتی که امتیازات خاصی را به خود اختصاص داده و بر اساس آن به اجتماع حکومت می کند ،اتخاذ کرده باشد.
مبرهن است که نتایج حاصل از این آموزش و پرورش تربیت یک مردم بی اراده و آلت دست می باشند.
اساسا هدف در این سیستم این است که اکثریت بی سواد ( بیسوادی مدرن ) یا کم سواد و فاقد رشد فکری یک جامعه ، باید سیاستها و خط مشی هایی را که حکام مرکزی برای حسن انجام امور و صلاح خود افراد اجتماع وضع کرده اند بی چون و چرا پیروی کنند.....
حال که ویژگیهای دو نوع آموزش و پرورش دموکراتیک و استبدادی به طور مختصر ذکر شد به سادگی می توان دریافت که کدام نوع آموزش و پرورش در ایران می تواند به تولید قدرت و مشروعیت نظام حاکم بینجامد.
آموزش و پرورش ایران راهی جز این ندارد که برای ایجاد مشروعیت و همچنین سهیم سازی قومیتهای مختلف در قدرت ،از اختیارات اقتدارگرایی و تمرکزگرایی خود کاسته و به سمت تفویض اختیارات به استانها حرکت کند در غیر این صورت به وضعیتی که هم اکنون شاهد آن هستیم خواهیم رسید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان