متنی که پیش رو دارید دیدگاهی خاص است که به نظر می رسد از زاویه ای ماورای نگاه دیگران به موضوع فرار مغزها ، نگریسته شده است.
قرار نیست همیشه موازی یا مساوی افکار دیکته شده حرکت کنیم یا بدانها معتقد باشیم ، لذا از خوانندگان محترم فقط قدری تأمل و تفکر در مورد نگرش این نوعی نیز به موضوع را دارم ، شاید دیدگاهی صحیح و منطقی باشد و شاید خیر.
سفر و رفتن و یک جا نماندن همراهی مسیر آب کوههاست برای رسیدن به هدفی متعالی یعنی دریا. قطره از من بودن در می گذرد تا به وصال ما بودن رسد ، چون به قول مولانا :
قطره دریاست ، اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا ، دریاست
خداوند متعال نه در زمان می گنجد و نه در مکان. اما ما انسانها محدویت زمانی برای طول عمر و عرض زندگی داریم و محدویت مکانی به تبعیت از محل تولدمان. هیچ انسانی اختیار و اراده ای در انتخاب محل تولد خود یا ایرانی و هندی و .... بودن خود ندارد . چه بسا والدین فرد ایرانی اند اما او متولد آمریکاست و نسبت به محل تولد خود تعصبی خاص دارد.
محل تولد پایگاه انتسابی یا محول (Ascribed status) نامیده می شود ، پایگاهی که نتیجه موقعیتی است که فرد در آن متولد میشود. در بعضی از نظامها ، مواضع بر اساس آنچه که شخص هست (سن ، جنس ، پیوندهای خویشاوندی فرد و دین) تعیین میشود . اصولا در جوامع بسته افراد با چنین شاخص هایی ، تعیین موقعیت می شوند. (1)
جبر جغرافیایی ، یکی از بی عدالتی های آشکار علیه روح آزادمنشی انسانهاست. تعلق به مرزهای جغرافیایی مشخص یا زبان و دین و پرچم و سرود ملی معین ، تبعیتی مطلق از زادگاه یک فرد است. مقدس ، باشکوه و قابل احترام اما همیشه قابل تحمل و تبعیت نیست.
پرندگان بنا به قدرت بازوی ما انسانها گاه مجبور به ماندن در قفسی کوچک هستند ، بعضا تا آخر عمر. این جریانِ انتخاب نحوۀ زندگی آن پرنده ، با تحمیل زور و خواسته ما انسانهاست. از حکایات مثنوی معنوی مولوی داستان طوطی و مرد بازرگان را در خاطر داریم ، که پیام طوطی در قفس تا هندوستان توسط بازرگان به دیگر طوطی ها می رسد و یکی از آنها با تمثیلی از ذکاوت بر زمین می افتد و.... تا طوطی قفس ما نیز با خود به مردگی زدن ، کلید آزادی اش را بیابد.
و ما همان انسانیم که او را در قفس کرده بودیم ، گاه ما نیز می توانیم در قفس تن یا جامعه ، رنجور و درمانده باشیم. قراردادهای اجتماعی یا آداب و رسوم موجود یا ارزش ها و هنجارها و.... هر چند ایرانی و پرمایه ، اما برای عده ای به مثابه همان میله های قفس طوطی داستان ماست. پس باید رفت. باید حرکت کرد . باید مهاجرت کرد. باید حال و هوای خود را تغییر داد. نفس کشیدن برای او در این وادی ، دیگر سخت گردیده است.
همگان چنین قدرت بُریدن از تمامی پیوندها و پیوستگی های خونی و غیر خونی را ندارند. اما عده ای می توانند. عده ای شهامت مواجه شدن با همه چیز ناآزموده را دارند و تصمیم می گیرند و می روند. کوله بار سفر بسته و از نزدیک ترین تا دورترین کسان خود خداحافظی
کرده و می روند. اما همۀ رفتگان ، نابغه و دارای هوش سرشار نیستند ، عده ای با نیت دور شدن از خاک وطن برای کسب شغل و زندگی
نو می روند ، و عده ای برای تحصیلات وسوسه برانگیز فوق العاده در ناف کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی . گاه در آسیای دور یا نزدیک اما هر جایی دور از اینجا. این رفتن از یک سو حق هر انسانی است .
رهایی از جبر جغرافیایی یک توانایی روحی ، روانی و عقلانی است. اما از سوی دیگر هیچ ملتی میل ندارد که نیروها و قابلیت های برجسته
از خاک وطن جدا شوند. با این همه واقع مطلب اگر آنها در همین جا مانده بودند به احتمال قرین به یقین دیگر پروفسور مجید سمیعی جراح برجسته و متخصص بیماری های مغز و اعصاب مقیم آلمان یا پرفسور جوان مخترع اشعه لیزر در امریکا و...... نبودند.
رسول اکرم "ص" برای رهایی از شر آزار و شکنجه مسلمانان در مکه یا کسب تجربه تبلیغ اسلام در سرزمین های جدید و برای رهایی از نقشه شوم قتل خود، از مکه به مدینه مهاجرت کردند تا هم خود و مسلمانان و هم دین اسلام در امان بمانند چون کفار با نیرنگ و حیله و خیانت فرصت تبلیغ دین نمی دادند. در دین اسلام نیز مسافرت کردن با دلایل عبرت و یادگیری توصیه شده است. (2)
امروز ما مهاجرتهای بین المللی از سراسر سرزمین های استبداد و دیکتاتوری به سوی اروپا و آمریکا را داریم که برخی از کشورهای اروپایی مانع پذیرش آنان در کشور خود هستند و برخی برای نمایش سیمای بشردوستانه آنان را در شرایط قرنطینه و سخت می پذیرند که گاه مهاجرت ها چهره سیاسی دارند یا به خود می گیرند. (به خصوص برخی از کشورهای آفریقایی که فقر و ظلم و ستم و قتل در آنها بیداد می کند. )
حتی اگر شرایط زندگی ما در جامعه خودمان ، بهشت برین هم باشد جابه جایی جمعیت یک امر طبیعی و بدیهی است. در ضمن تنگ نظری یا اهمیت ندادن به تفاوتها در جامعه ما از عواملی است که افراد دارای استعداد برتر برای رهایی از آسیب های آن یا انتظار هدر رفت عمر ، مجبور به رفتن می گردند. این افراد در کشوری مثل آمریکا یا کانادا و.....شناسایی و با در اختیار گذاشته شدن همۀ امکانات لازمه رشد علمی ، فرصت ممتاز خود صیقلی و تحقیقات علمی را بدست می آورند.
یک بار از دلایل مهاجرت عمدۀ فعالان اقتصادی تبریز در دیگر استانها در رادیو از آنان پرسش شد که چرا در شهر خودتان این سرمایه گذاری را انجام نمی دهید و به سایر استانها برای این مهم می روید؟ پاسخ دادند در تبریز کاغذ بازی مدیران مانع فعالیت سریع و راحت ما می گردد در ضمن تنگ نظری مدیران خیلی بیشتر است.
افرادی که به قول معروف نام فرار مغز به خود گرفته اند ، چون محتوای جغرافیایی یا آموزشی خود را تغییر دادند ، شدند نوابغ ایرانی . شاید واژه فرار روح و روان از قفس تن بهتر باشد. آنان جسارت رفتن و نو شدن و اثبات توانایی خود را داشته اند و ما چون بر این مهم معترضیم نامش را فرار مغز می گوئیم. ما گارسن رستوران یا زمین شوی سرویس های بهداشتی نیز در همین کشورها داریم که ایرانی اند اما هرگز آنان را برای رهایی از قفس تن ، تحسین ننموده ایم. یا در کشورهایی همانند سوئد که ساختار جمعیتی سالخورده دارد و شدیدا و با رغبت از مهاجران برای انجام هر کاری در کشور خودشان استقبال می کنند. مثلا ایرانیانی که در آنجا معلمند ،آیا این افراد نیز فرار مغز محسوب می شوند؟
جابه جایی جغرافیایی یکی از حیاتی ترین حقوق انسانهاست و ما اجازه نداریم با برچسب منفی فرار مغزها ، راه های پیشگیری از این حرکت را فراهم سازیم. به جای این حرکت که یقین نتیجه بخش نخواهد بود بهتر است به فکر ایجاد تحول حال و هوای در خور روح انسانی انسانها در کشور خود برآئیم.
روح نشاط و شادی را تقویت سازیم تا طراوت و شادابی جوانی جوانها در کشورمان پژمرده نگردد. فشارهای غیر صواب را بکاهیم و بر آزادی فردی یا روح آنها حرمت نهیم. آموزش را پویا و پُرتحرک و جذاب و با کیفیت متعالی سازیم تا جذابیت های این جغرافیا آنان را وادار به گزینش جغرافیای دیگر و جدید ننماید.راستی اگر کشور ما چنین شرایطی داشته باشد باز افراد می روند؟
به نظر می رسد اگر در شرایط مطلوب نیز مهاجرت کنند دیگر نامشان فرار مغزها نخواهد بود، بلکه فرضیه مطرح شده در این متن تأیید می گردد یعنی مقابله کردن با جبر جغرافیایی .
چرا این جریان رفت و آمد یکسویه است و همیشه ما فرستادگان مغزها هستیم ؟ چرا یک آمریکایی و آلمانی یا ایتالیایی و... به عنوان فرار مغز از کشور خود به ایران نمی آید اما ما حتی به مالزی و فیلپین و تایلندش نیز محتاجیم؟ اگر نگران از دست رفتن استعدادها یا سرمایه ها هستیم در فکر افزایش پتانسیل های جذب آنها از دیگر کشورها و قاره ها باشیم . در واقع ما مهاجرت برگشتی نداریم. در حالی که یکی از نشانه های به قاعده بودن تمامی شرایط و موارد زندگی در یک کشور داشتن واقعیت مهاجرفرستی و مهاجربرگشتی یا مهاجرپذیری است. دقت داشته باشید منظورم از مهاجربرگشتی شامل ایرانیان رفته به ممالک دیگر است که چرا برنمی گردند ، اما مهاجرپذیری ، یعنی از دیگر کشورها برای تحصیل و اشتغال به ایران آمدن است. ما هر دو را نداریم ، پس نتیجه آن که شرایط مان برای چنین رفت و برگشتی مناسب و درخور نیست.
چرا یک نفر برای عشق سعدی و حافظ و خواجه نصیرالدین طوسی و بوعلی سینا و..... میل هجرت به ایران ما را ندارد اما ما ایرانی ها عاشق گم گشتگی در سرزمین ناآشنای علم و تکنولوژی و توسعه اقتصادی هستیم ؟
چرا مهاجر فرستیم اما مهاجر پذیر تشنگان فرهنگ و ادب و هنر موسیقی و دانش و علم و تکنولوژی در ایران نیستیم؟
در قدیم ، نحوه تربیت یا محتوای آموزش در کشور ما به نحوی بود که رشته های زنجیرگونۀ عاطفه و وابستگی خونی یا فرهنگی ، باعث به هم پیوستگی و اتصال آمال و آرزوها جوانان با بزرگترها می گشت ، یعنی زمانی که شکل خانواده های ایرانی " گسترده " بود و آستانه تحمل افراد در این همزیستی بالا بود ، اما امروز این رشته گسسته گردیده و جوان برای چنگ زدن به ریسمانهای نو ، اسیر و سرگشته پیوندهای جدیدتری می گردد. با وابستگی ما به رشد صنعت و تکنولوژی کشورهای پیشرفته ، ماهیت خانواده "هسته ای " با برابری حق و حقوق زن و مرد و آزادی و آگاهی زنان نسبت بدان ، باعث تربیت فرزندانی گردیده که ظرفیت تحمل خود را ندارند تا چه رسد به دیگران . لذا برای رهایی از چنین قیوداتی دست و پا گیر ، گاه رفتن یا مهاجرت کردن بهترین راه است.
دیگر دلایل فرار مغزها:
گسست فرهنگی یا اعتقادی یک جوان از افراد یا جامعه ای که بدان وابسته هست از دیگر دلایل فرار مغزها محسوب می شود.
کنجکاوی ذهنی ، داشتن روح ماجراجویانه ، تن در ندادن به محدویت ها و محرومیت ها ، نارضایتی از روند زندگی روزمره غیر خلاق و لایتغیر و.... از دیگر عوامل مؤثر بر فرار مغزهاست.
قبول اصطلاح فرار مغزها یعنی پذیرش این واقعیت که هوش و ذکاوت عده ای خارج از ظرفیت آموزشی جامعه ماست ، لذا همانند خیلی از برجستگان روزگار ، خاص بودن و رهایی تن از جبر جغرافیایی چنین افرادی ، طبیعی به نظر می رسد. در خود ایران افراد سرشناس بسیاری از شهر و شهرستان خود در همان دوران تحصیلات ابتدایی یا متوسطه ، ترک دیار کرده و به سوی پایتخت مهاجرت کرده اند و همین سرآغاز تحولات بسیاری در عرصه های گوناگون علوم و سیاست برای آنان و وطن گردیده است. یا علمای دینی بسیاری از یکصد سال پیش برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف اشرف و.....رفته اند ، پس جابجایی جغرافیایی محکوم به مذمت و نکوهش نیست.
می توان موافق رفتن و در یکجا نماندن و نگندیدن بود . می توان در جست و جوی بهترین شرایط برای رشد عقلانی خود بود. تا زمانی که علیه ملت و کشور خود اقدامی مذبوحانه انجام نمی دهیم باید تا جایی و به جایی رفت که قدرت تغییر شرایط فعلی خود و بهبود زندگی بشر را داشته باشیم. بجای اصطلاح فرارمغزها بهتر است بگوئیم کوشاوران حیات بشری. افزایندگان دانش بشری. رها یافتگان جبر جغرافیایی.
انسانهای نترس با اراده ای که قدرت بُریدن از خاک وطن را دارند ، با برچسب فرار مغزهای ما ، هم موضوع را سیاسی جلوه می دهیم و هم مشمول بار هزینه ای زیاد می کنیم. اگر دیدگاه خود را نسبت به این مهم اصلاح سازیم چه بسا این رفت ، آمدی نیز در پی داشته باشد. فراموش نکنیم که همه رفتگان برای اهداف خودخواهانه نرفته اند. عده ای با مجموع زحمات و خدمات خود به جهان و جهانیان خدمت نموده اند لذا آنان نه فقط به دلیل نخبه بودنشان که به دلیل جهانی اندیشیدنشان ، انسانهایی فوق العاده ارزشمندند.
حق هر انسانی است که دائم در حال سیر و سفر باشد بیاموزد و بیاموزاند. این یعنی جریان دانش بشری که به دیگر نسل ها میراث گذاشته می شود.هر چند خودم شهامت و جسارت در هم شکستن تمامی قیودات جبر جغرافیایی را ندارم اما برای تمامی شکستگان قفس روح و تن غبطه و حسرتی مادالعمر دارم.
1) سایت پژوهه – پژوهشکده باقرالعلوم
2) در ایات قرآن کریم مسافرت به عنوان یکی از امور مهم به تمامی مؤمنین توصیه شده است . و برای آن دلایل مختلفی در نظر گرفته شده است :
از جمله :
1 - دیدن و عبرت گرفتن از اینکه گذشتگان اگر چه قدرت زیادی داشتند و لی همه در مقابل قدرت خداوند ناچیز و ضعیف بودند .
(الأنعام/11)قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ" (اى پیامبر! به آنان) بگو: در زمین بگردید، سپس بنگرید که سرنوشت تکذیبکنندگان چگونه شد؟از این نمونه می توان به بنای فرعون و اهرام ثلاثه ی و یا دیوار چین و... آنها اشاره کرد .
(یوسف/109)"...فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ"... آیا در زمین سیر نکردهاند تا عاقبت کسانى را که پیش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعا سراى آخرت براى کسانى که تقوا پیشه کردهاند بهتر است.آیا نمىاندیشید.؟
2- دیدن تکنولوژی و روش زندگی کردن گذشتگان که باعث می شود از اشتباهات تکنیکی آنها عبرت گرفته و نیز پیشرفت آنها را پایه ای برای پیشرفتهای بیشتر خود قرار دهیم . پدیده ای که امروزه به نام پست مدرنیته (در عین مدرن بودن رجوع به فرهنگ گذشتگان کردن )مورد بحث است و از دیدگاه و منظر قرآن مطرح شده است .از این مورد می توان به بررسی اهرام ثلاثه و یا منارجنبان و... اشاره کرد .
3- مسافرت برای تحقیقات علمی و نمونه بر داری ها و...
( العنکبوت/20)"قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ"بگو: در زمین بگردید، پس بنگرید که (خداوند) چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس (همان) خدا نشأهى آخرت (قیامت) را ایجاد مىکند، همانا خداوند بر هر کارى بسیار توانا است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
حذف مدارس سمپاد؛ مصلحت نظام
تا با دلیل فراری دادن مغزها و افراد نخبه از ایران آشنا شوید.
همچنان که از عنوان متن پیداست علل
فرار مغزها مورد نظرم نبوده هر چند، به
مواردی اشاره کرده ام.
از راهنمایی و همراهی شما سپاسگزارم.
بنده هم نظر شما را دارم . بجای فرار مغز بهتر است
گفته شود فرار از جبر جغرافیایی که حق بشر است.
فاجعه هدر رفت مغزها که بدان اشاره کردید از پدیده
فرار جبر حغرافیایی ، عمیق تر و مخرب تر است.تشکر
محمد جواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه گفت: به خاطر ایجاد امید مهاجرت معکوس نخبگان در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ داشت شکل میگرفت. همان امید بود که میزان تورم را پایین آورد. وی افزود: امید مانند عزت برساخته است، دستگاه تبلیغاتی میتواند امید را برسازی کند، صدا و سیما بمباران ذلت آفرینی کرد.
انتقاد علی اکبر صالحی از نحوه برخورد با دوتابعیتی ها:
رفتارها عقلایی نیست؛ هراس امنیتی در مراکز علمی بوجود آمده / چیزی هم که خیلی آسیب رسانده، ترویج گفتمان «هرکی میخواهد برود» است
اکبر صالحی با بیان اینکه با خروج هر نخبه، پنج میلیون دلار از کشور خارج میشود، یادآور شد: مشکلی که در بحث مهاجرت نخبگان نیست، یک رفتار عقلایی با موضوع دوتابعیتی است. هراس امنیتی در مراکز علمی است و چیزی که خیلی آسیب رسانده است ترویج گفتمان هرکی میخواهد برود است. رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری چند وقت پیش گفت ما از جوانان پرسیدیم، چرا میروید؟ گفتند میخواهیم در ایران نباشیم. متاسفانه مهاجرت به دانش آموزان و کودکستان رسیده است.