به گزارش شبکه علمی ثریا ، بطحایی در حاشیه جلسه یکشنبه 27 اسفند 96 هیئت دولت در پاسخ به این پرسش که اولویت آموزش و پرورش در سال 97 چیست؟ اظهار کرد:
" جامعه ما امروز در برابر همجمههای بسیار سنگینی قرار دارد که این هجمهها ، هنجارها و آموزههای ما را به شدت تخریب می کند لذا اولویت اول ما مقابله با این هجمهها است ." **
هجمة در لغتنامه دهخدا چنین معنی شده است :
هجمة ، یعنی گله ٔ شتر از چهل تا و بیشتر از آن ، یا از سی تا صد، یا از هفتاد تا صد، یا اندکی کم از صد. سختی گرما. شدت سرمای زمستان و شدت گرمای تابستان .
تصور می کنم استفاده از واژه هجمه به جای مفهوم تهاجم فرهنگی به کار گرفته شده است که با توجه به معنای آن ، مفهوم جامعه شناختی هم ندارد. این جابه جایی واژه یا مفهوم برای ایجاد و خلق باور جدیدی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی است ، در حالی که ما در حذف یا مقابله با نام اصلی آن یعنی " تهاجم فرهنگی " در دو دهه اول انقلاب عاجز مانده ایم.
در آن دوران اهداف متعالی انقلاب ، اجازه نفوذ و دخول آثار و ره آوردهای فرهنگ بیگانه را برای ملتی که شعارش نه شرقی و نه غربی بود ، نمی داد. رسانه ها ، منابر مساجد ، نماز جمعه ها ، مدیران رده بالا و....حتی آحاد ملت با تلفظ تهاجم فرهنگی خشم و انزجار خود را نسبت به سیاست های غرب زده رژیم گذشته ابراز می داشتند.
مفهوم تهاجم فرهنگی در کشور زمانی مطرح شده بود که به دو دلیل عمده یعنی وقوع انقلاب و جنگ ، ما هنوز در گارد ضد غرب و شرق به سر می بردیم. سیاستمداران مشغول اتخاذ آرای ملت به نظام جمهوری اسلامی و نوشتن متن قانون اساسی کشور بودند. یعنی دورانی که تولید کشور با فرار سرمایه های افراد و سرمایه های ملی ، اوضاع اسفباری یافته بود و هیچ گونه احتمال تجمل گرایی یا مصرف زدگی برای افراد در جامعه وجود نداشت . طرح مفهوم تهاجم فرهنگی در کشور ما دفاعیه ای بود در قبال رژیم شاهنشاهی که از سال 50 وابستگی اقتصادی خود را به آمریکا با شدت بیشتری آغاز کرده بود. با فروش نفت و دریافت اسلحه و مهمات جنگی و کالاهای مصرفی این وابستگی در حال شعله ور شدن بود.
فراموشی یا پایان مبحث تهاجم فرهنگی از سوی کارشناسان و سیاستمداران و ائمه جمعه زمانی صورت گرفت که با پایان جنگ و هجوم وارادات کالا از سایر کشورها در سایه تولید بی امان تنها عنصر حیاتی ایرانیان یعنی نفت و گاز، جریان آن تازه آغاز گردیده بود. کشور جنگ زده و یک دهه انقلاب کرده ما شده بود کانون جذب کالاهای غرب و شرق . یعنی اعتراض اول انقلاب ما به مفهوم تهاجم فرهنگی در بیان شرایط قبل از انقلاب بود اما واقعیت آن پس از جنگ در کشور تجربه شد.
سه ره آورد علمی به یک دفعه بدون پیش زمینه غنای فرهنگ خودی یعنی رایانه ، موبایل ، ماهواره با باز شدن درهای نیاز کشور به سایر کشورها پس از جنگ ، وارد کشورمان شده بود و ما آماج هدف اقتصادی و فرهنگی آنان قرار گرفته بودیم چون تولیدمان فلج گردیده بود.
بعد جنگ در دهه 70، تلاش برای سازندگی با احیای کارخانه ها و کارگاه ها آغاز شده بود اما کافی نبود. یا بهتر است گفته شود چهار عنصر اصلی یعنی آب ، هوا ، خاک ، آتش که همان موبایل ، ماهواره ، رایانه (اینترنت) وکالاهای واراداتی لوکس وغیر لوکس است ، بنیان ملت ایران را از فرهنگ خودی کَنده و وابسته به فرهنگ بیگانه کرده بود. سرعت این وابستگی و دلبستگی به حدی بود که حتی تلاش جامعه شناسان نیز به پای تغییرات اخلاق ، آداب و رسوم و سنن و ارزش ها و هنجارها ، باورها مذهبی و ملی و.....نرسید یا کمتر توفیقی از خود نشان داد.
ملت دهه 50 و 60 ، طی دهه 70 تا 90 ، زیر و رو شده بود. نحوه گفتار ، نحوه پوشش ، نحوه فعالیت ، نحوه مراودات دختران و پسران ، نحوه معاشرت مردم با یکدیگر ، نحوه و تیپ زندگی خانواده ها و.....همه چیز دستخوش تغییرات سریع گردیده بود. یک چرخش 360 درجه ای که خودمان نیز خود را نمی شناختیم.
جوانان با سرو وضع یا لباس ژولیده ، تنگ ، نیمه عریان بی هدف مسیر کوتاهی را طی 5- 6 ساعت عصر تا آخر شب بالا و پایین می رفتند. دختران و پسران بی هدف همین طور می رفتند و می آمدند. همان دوران اوج گرایش به دوستی با جنس مخالف که بعد آن نیز پدیده شوم رواج بیماری ایدز یا مصرف روان گردان ها و شیشه و.... بوجود آمد.
آری ؛ چشم ها به هر دلیل که می خواهد بسته باشد حال به دلیل غفلت سیاستمداران یا قانون نویسان یا مجریان آن . یا تحصیل و اشتغال وروزمرگی مردم ، یک دفعه چشم باز می کنید و می بینید محتوای صبحانه و ناهار و شامتان نیز دیگر ایرانی نیست. لباس خودت و همسر و فرزندت و همسایه و خویشاوندانت نیز دیگر عطر و بوی ریسندگی ایرانی نمی دهد.
وزیر محترم آموزش و پرورش
پیشگیری از تهاجم فرهنگی برای یک ملت ، با افزایش تولید داخلی ، حمایت از محافل علمی ، پشتیبانی از تولید کننده داخلی ، فراهم سازی امکان رقابت با تولیدات خارجی ، افزایش مالیات و گمرگ برای کالاهای خارجی و..... ممکن می گردد نه با عکس همه این موارد یعنی راه رفته ما.
ما طی دو دهه از خود بیگانه گشتیم و شدیم الینۀ کالاهای فرانسه ، آلمان و ژاپن و کره جنوبی و آمریکا و.... حتی میدان فوتبال ما شد وسیله تبلیغ کالاهای الکترونیکی و لوازم خانگی این کشورها . دیگر تیم ملی هیچ ورزش ما عطر و بوی ایرانی نمی داد. دیگر از اصالت جوانمردی تختی خبری نبود. خالکوبی ورزشکاران بود و موهای بلند آنان با اتومبیل های آخرین مدل جهان و.... آن دوران دیگر تمام شده بود که تیم فوتبال ایران برای زیبایی فوتبال بازی می کرد و افتخار می آفرید ، افزایش دریافتی آنان را به رقم میلیارد رسانیده بودید و هر کدام از آنان مِهتری خود را با رقم و تعداد صفر چک دریافتی خود نشان می داد نه توانایی یا افتخار ایرانی بودن و دیگر ورزش ها هم کم و زیاد عطر و بوی غیر ایرانی به خود گرفته بود.
همه چیز شده بود پول . پول گرایی شده بود سرمنشا رقابت های شغلی و حرفه ای و هنری و ورزشی و... برای همین گاه جای خود را به ستیزه جویی می داد. تنش اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی در جامعه روز به روز افزوده می شد. افزایش ذره ای حقوق برخی مشاغل نمایشی بود برای عدالت گستری قشرهای کم درآمد. طرح های حمایتی دولت چون پرداخت یارانه بهانه ای بود برای از بین بردن فقر و در ضمن اعترافی بود برای موجودیت آن . و شکاف عمیق دریافتی مابین آنان بوجود آورده بودید. فقر نسبی غوغا می کرد و تضاد طبقاتی روز به روز شدت می گرفت .
حال قرار است با کدام هجمه یا با نام واقعی آن یعنی تهاجم فرهنگی مقابله کنیم ؟
برنامه پنهان آموزش مدارس ، جوانان ما را به سوی فرار مغزها یا پول پرستی با هر نوع ابزاری و به هر قیمتی تشویق می نماید و ما حتی اگر وزارتخانه ای به نام وزارت ارشاد اسلامی هم داشته باشیم شاهد دین گریزی و فرهنگ و اجتماع و اقتصاد ستیزی جوانانیم. این جریان پنهان آموزش مدارس ما ، جوانان را تا حدی مست پول پرستی نموده است که مفاسد اقتصادی چون رشوه ، اختلاس ،رانت خواری ، قاچاق کالا و مواد مخدر و...... در جامعه شیوع یافته است. اگر تا دیروز شاهد قاچاق لوازم الکترونیکی و لوازم خانگی و... بودیم ، امروز شدیدا به قاچاق پوشاک مشغولیم. می دانید چرا؟ برای بی هویت کردن یک ملت ، برای از بین بردن محتوای فرهنگ یک ملت، چون هیچ چیز به اندازه همانندگردی با بیگانگان ، نمی تواند فرهنگ یک ملت را نابود سازد.
مثلا اینجا تبریز است اما در تسخیر بی انتهای کشور ترکیه . با وجود یک سفارتخانه در ولیعصر تبریز، دفتر هواپیمایی ، هتل ،آموزشگاه زبان ، پوشاک ، تنوع غذایی ، موسیقی و.... همه چیزمان شده است ترکیه ای و ما درمقابل این بی هویتی یا مسخ فرهنگی ، منابع عظیم انرژی چون نفت و گاز و.... را به آنان صادر می کنیم. ما نیاز حیاتی آنان را بر طرف می کنیم که آنها بیایند و حیات فرهنگی ما را در هم بکوبند. حیثیت ملی و بومی ما را بگیرند و بدون درگیری های دوران صفویه با ترکیه ، ما را شبیه خود سازند. از دیگر شهرها بی خبرم ، اما آنها تحت نفوذ کدام کشور تغییر می کنند ؟ اگر آنان نیز مثل ما تبریزی ها باشند ، نباید قدری هشیار بود؟
حتی هموطن تهرانی که سده ها برای ترکی صحبت کردن به ناز و عشوه پرداخته ، امروز در سایه برنامه های ماهواره ای کشور ترکیه ، به زبان آنان سخن می گوید و مثل آنان لباس می پوشد و آرایش می کند و غذا می خورد! یک همانندگردی بدون جنگ و خونریزی . این از معجزات فرهنگ همسایه است. آخه مرغ خونه همسایه غازه!
وزیر محترم آموزش و پرورش
مگر رسانه همه گیری چون تلویزیون با شما دولتمردان هم صداست که می خواهید جلوی هجمه های بی انتها را در مدارس بگیرید؟ سریال پایتخت در ایام نوروز چه پیامی داشت؟ یا پیامک های دقیقه ای اعصاب خُرد کن دعوت به سفرهای آنتالیا – استانبول همین فردا ، خانه و زندگی خود را رها کنید بُدو بُدو بیایید ترکیه حراج کردیم. خوشی و آزادی اینجاست. یا گرجستان یا باکو... اگر می توانید همراه اول را تأدیب کنید که جلوی این همه تبلیغ بیا بیای دفاتر مسافرتی زمینی – هوایی به کشورهای همسایه را بگیرد. چند سالی است که اوضاع چنین است ، کدام نماینده مجلس یا کدام سیاستمداری به طرح مسأله پرداخته است ؟
همه این موارد و صدها مورد دیگر یعنی تقویت تهاجم فرهنگی . فرهنگ هم ساختمان افقی نیست که تخریب اش کنیم و سپس عمودی اش را بسازیم. فرهنگ یعنی شاهرگ حیات یک ملت. فرهنگ یعنی بود و نبود یک ملت . فرهنگ یعنی نحوه گفتار و عملکرد و خوراک و پوشاک یک ملت. فرهنگ یعنی باور و اعتقاد یک ملت. فرهنگ یعنی ارزش ها و هنجارهای یک ملت و.... در هر کدام از این موارد اگر ما کوتاهی کنیم نوع خارجی آن جایگزین خواهد شد و ما را از خود بیگانه خواهد ساخت. مثلا غفلت ما از تولید و حمایت موسیقی سنتی و ایرانی و حتی با گوش نکردن به آن یا دهن کجی نسبت به آن ، باعث گرایش افراد جامعه به نوع خارجی اش خواهد گردید. پوشاک و غذا و حتی اعتقادات مذهبی و همه چیز نیز چنین روالی دارد.
جناب وزیر
برای مقابله با تهاجم فرهنگی :
صرفا با برپایی چند نوع مسابقه مذهبی یا برگزاری نماز در مدارس و سخنرانی های سرصف یا بردن دانش آموزان به اردو و نمایشگاه و.....نمی توان عمل کرد.
مقابله با تهاجم فرهنگی ، روندی سهل و آسان نیست که بار مسئولیت آن فقط بر دوش وزارت آموزش و پرورش گذاشته شود، باید همه وزارتخانه ها برای ایجاد هماهنگی و تعادل در نظام اجتماعی کل با اهداف یکسان و مشخصی عمل نمایند. باید خود دولت مردان روش زندگی خود را عوض کنند. با ماشین های میلیاردی تشریفاتی یا ریخت و پاش های آن چنانی و..... نمی توان به جنگ تهاجم فرهنگی رفت. شما دولت مردان و رجل سیاسی به عنوان الگوهای جامعه باید از خیر خیلی چیزهای فریبنده دنیوی بگذرید و ایرانی الاصل گردید تا باور مردم را بدست آورید.
تقویت تولید ملی و افتخار به کالای ایرانی مسیر بعدی است. با شعار که نمی شود به واقعیت های زندگی رسید. اشکال عمده پیام های سالانه نوروزی عنوان آن است یعنی شعار سال. به قول دکتر بهشتی در33 سال پیش : بهشت را به بها می دهند نه به بهانه. باید گفته شود:
عزم ملی برای مصرف کالاهای ایرانی . که این هم به این سادگی نیست :
باید جلوی قاچاق کالا را بگیرید.
باید قیمت کالای ایرانی کمتر و کالای خارجی بیشتر گردد.
باید بانک ها با اعطای وام های کم بهره امکان فعالیت اقتصادی به تولید کنندگان داخلی بدهد.
باید عوارض و مالیات کالاهای ایرانی را کاهش و خارجی را افزایش داد.
باید برنامه های رسانه های جمعی محتوای ایرانی به خود بگیرد و جذاب و غنی گردد.
باید روزنامه ها و مجله ها و میادین ورزشی به تبلیغات کالاهای ایرانی بپردازد.
باید روی اتوبوس ها نمایشی از تولید داخلی باشد نه عکس فوتبالیست ها یا هنرپیشه های خارجی در حال تبلیغ شامپویی.
باید به استاندارد وکیفیت و مرغوبیت تولید اندیشید.
باید از خیرسوددهی فعالیت های مریض اقتصادی چون صنعت مونتاژ یا خام فروشی مواد اولیه برای فراهم سازی امکانات تولید کشورهای پیشرفته بگذریم.
یا لوازم تحریر با کیفیت و جذاب ایرانی تولید کنیم که نه با تحمیل ما که با انتخاب خود کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار بگیرد.
یا برنامه های کودک و نوجوانان ما قهرمانان یا الگوهای ملی خوشایندی برای جذب آنان داشته باشد.
و....
ما در جامعه خود " الگوی "مناسب جهت درونی شدن ارزشها یا جامعه پذیری کودکان را نداریم. الگوی برجسته یا متمایز در جامعه ما یا وجود ندارد یا در معرفی آنها به مردم کوتاهی می نمائیم.
برای جلوگیری از هجمه های بسیار یا تهاجم فرهنگی :
خیلی باید هوشیار بود ، خیلی باید مطالعه کرد، خیلی باید آگاهی کسب نمود ، خیلی باید گذشت و فداکاری و ایثار نمود، خیلی باید عمل کرد و کمتر سخن گفت یا شعار داد. باید فرهنگ مصرف زدگی ملت را با جذب آنان در امر تولید از زندگی مردم پاک کرد، باید محتوای کتب درسی بر اساس واقعیت ها و ارزش ها و هنجارهای ملی نگاشته شود ، باید تنوع غذا و پوشاک تولید شده اقصی نقاط کشور احیا و استفاده گردد ، باید به واهمه خود از موسیقی ایرانی خاتمه بخشید و به ترویج و رشد و تعالی آن مساعدت نمود ، باید فرهنگ نقد و گفت و گوی بهینه را عمومیت بخشید ، باید فوبیای طرح واقعیت های موجود را از اندیشه مردم زُدود و به آنان جسارت ایرانی بودن و شدن را هدیه بخشید .
من برای ایرانی ماندن خود نیاز به تمامی ابزارهای حمایتی آن دارم. هر گاه غنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی من به درجه برتری کشورهای پیشرفته رسید ، آنگاه درهای وطنم را باز بگذارید چون دیگر کمتر کسی در جهت بی هویتی خود گرایش به فرهنگ بیگانه می یابد. یک آلمانی یا آمریکایی یا انگلیسی و.......چقدر ایرانی می خورد و می پوشد و...... درون مرا غنی سازید تا در سایه ضعف سیستم های موجود گرایش به غیر نیابم. تهاجم ویروس در بدنی اثر می کند که ضعیف و سست بنیان است. پیکر این وطن را مقاوم سازید.
با بیان آلام و دردها و رنج ها و تکرار آن به تداوم آنها یاری می دهید و رنجوری ملت را می افزایید. برای مقابله با تهاجم فرهنگی شما دولت مردان چقدر ایرانی می اندیشید و ایرانی هستید یا مانده اید فقط به موبایل کف دست خود یا کت و شلوار تن تان و تنوع غذاهای تان بنگرید و سپس از من ایرانی ماندن را متوقع باشید. تهاجم فرهنگی فقط در سایه غفلت مردم عادی تداوم نمی یابد.
** کد خبر: 15602 - تاریخ انتشار: دوشنبه 28 اسفند 1396
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شرمنده جذب نیرو ربطی به تهاجم فرهتگی
ندارد. همچنان که از نام اصطلاح برمی آید
اندیشه یا چیزی که ناخواسته هجوم آورد
تهاجم فرهنگی خوانده می شود.
جذب نیرو فرآیندی از کارکرد حتمی و حیاتی
آموزش و پرورش است. تشکر
هر چیز غیروطنی از ابعاد فرهنگ چون نحوه گفتار یا پوشش
یا موسیقی و هنر ، کالاهای مصرفی ، نوع و نحوه زندگی ،
نوع و نحوه تفکر ، نگرش و بینش و حتی گاه جهان بینی فرد
تحت تاثیر جامعه یا کشور بیگانه غیر وطن خود قرار می گیرد.
برای تهاجم فرهنگی گاه ابزار و آلات لا زم هست چون ماهوا ره
یا فضای مجازی و گاه بی سرو صدا و شتابان فقط با تماشای
یک فیلم یا عادت به مصرف نوع خاص کالا یا داشتن تیپ خاص
انجام می گیرد. تبعیت کور کو رانه از مد بدون توجه به فرهنگ
خودی و آداب و رسوم ملی یا محلی از شاخص ها و کانال های
مهم تهاجم فرهنگی است.نوجوانان و جوانان بیشتر از بزرگسالان
در معرض آسیب های تهاجم فر هنگی هستند. وجود آن نشان از
ضعف فرهنگ خودی و نبود خودباوری است.
سپاسگزارم.
تهاجم فرهنگی به همه چیز ربط دارد حتی نحوه جذب نیرو چون فرهنگ به همه چیز ربط دارد.
مثال و تفسیر خودتان: نوع و نحوه زندگی، نوع و نحوه تفکر، نگرش، بینش، گزینش و ...
مقابله با تهــاجم فرهنـگی نه به این معنا که همانند
مائو دیوار چین را بهانه عـدم ارتباط با سایر ملل کنیم
بلکه بدین معنا که به غـــنای ابعــاد مختلف فرهــنگ
خودی بپردازیم تاما خود صادر کننده تولیدات فرهنگی باشیم نه صِرفا پذیرنده آن.
به دلیل همین ضـعف فرهنــگ خودی،ما در برخورد با
فرهنگ ملل مختلف متأسفانه دچار خودباختگـی و از خـودبیگــانگی می شویم. ما مســخ فرهنگ بیــگانه می شویم چون خودمان ضعیـف هستیم. و گــرنه در دنیای مـتعادل برقراری هر نوع ارتبــاط بشــری موجب تعالی آن می گردد. تشکر.