هر فرد در جامعه چه شاغل باشد و چه غیر شاغل ، مصرف کننده نیز هست منتهی مراتب فرد شاغل در افزایش تولید جامعه سهم مؤثر و مفیدی دارد اما فرد غیر شاغل به عنوان جمعیت سربار یا بارتکفل جامعه شمرده می شود .
بار تکفل یا جمعیت سربار ، به افرادی اطلاق می گردد که هیچ نوع فعالیتی انجام نمی دهند لذا در افزایش تولید و بهره وری اقتصادی نیز سهمی برعهده ندارند و از طریق دسترنج شاغلین زندگی می کنند. یعنی یک نفر شاغل ، کلیه هزینه های زندگی فرد سربار اقتصادی را بر دوش می کشد ، که وقتی تعداد این افراد در خانواده بیشتر است ، فرد شاغل متحمل فشار مضاعفی می گردد ، یا وقتی تعداد آنها در جامعه بیشتر است ، جامعه متحمل هزینه زیادی می گردد. به عبارتی دیگر بارتکفل همان مفهوم جمعیت بیکار یا ناکافی بودن امر تولید نسبت به جمعیت مصرف کننده و یا وابستگی یک کشور برای واردات کالاها از سایر کشورهاست.
باید دانست که نظام تولیدی مجموعه ای از نقش ها و خرده نظام هایی است که در امر تولید کالا و خدمات عمل می نماید و به سه بخش صنعتی و کشاورزی و خدماتی تقسیم می شود. مراکز آموزشی در بخش خدمات به فعالیت تولیدی می پردازند ، اما تفاوت عمده آن با دو بخش دیگر ، زودباده بودن آنها و دیر بازده بودن بخش آموزش است ، برای همین سرمایه گذاری در امر آموزش را شبیه کشت نهال گردو می دانند که دیربازده است و درخت آن بیش از صد سال عمر دارد. اطلاق نظام آموزشی در کشور ما به آموزش و پرورش ، صحیح نمی باشد چون نظام مجموعه ای از اجزای تشکیل شده است که به یکدیگر پیوسته اند و یک واحد را تشکیل می دهند و تغییر هر یک از آنها بر اجزای دیگر اثر می گذارد. در نظام هر جزء اثر و نتیجه ای دارد و برای کل و اجزای دیگر کاری انجام می دهد. ما چنین وحدت و اثرگذاری را در آموزش و پرورش خود نداریم
هر فردی که فعالیت مفید اقتصادی انجام می دهد شاغل نامیده می شود و بدین طریق او هم درآمد کسب می کند و هم در افزایش درآمد جامعه سهیم است. ما معلمین همانند پرستاران ، پزشکان ، اساتید دانشگاه ، نیروهای پلیس و امنیتی ، کارمندان بیمه و بانک و پست ، وکلا و قضات و حتی مقامات سیاسی...... در بخش خدماتی کشور مشغول فعالیت هستیم.
تفاوت فعالیت ما با دو حوزه صنعتی و کشاورزی بخش تولیدی در این است که کارگران و مهندسان فنی ، میزان فعالیت روزانه خود را می توانند نشان دهند یا میزان تولیدات سالانه خود را ، اما ما در بخش خدمات قادر به نشان دادن میزان فعالیت خود نیستیم ، هر چند نتیجۀ فعالیت ما را به کمیت تبدیل می سازند و مثلا می گویند یک معلم امروز از 10 دانش آموز درس پرسیده است یا به درصد قبولی اشاره می کنند ، اما گویای ماهیت فعالیت خدماتی معلم نیست.
12 سال آموزش عمومی یا رسمی لازم است تا یک فرد برای ورود به نقش جدید خود یعنی فعالیت در شغلی آماده شود ، بلند بودن این مدت با اضافه شدن تحصیلات عالی نیز بیشتر می گردد. لازم به ذکر است که جمعیت دانش آموزی و دانشجویی و سرباز در دوران آموزش اگر همزمان با آن فعالیتی برعهده نداشته باشند جزو بارتکفل خانواده یا جامعه محسوب می شوند.
در واقع مراکز آموزشی با تربیت جمعیت مصرف کننده جامعه یعنی دانش آموزان ، نیروی کار تحویل جامعه می دهند ، برای همین امر آموزش مهارت و فرادهی توانایی انجام کارهای متعدد ، مقوله ای بسیار ارزشمند و مؤثر در نظام آموزشی و به تبعیت آن در نظام اقتصادی است.
پس فعالیت معلمان جزو بخش تولیدی - خدماتی است و آنان مصرف کننده صِرف افزاینده بارتکفل جامعه نیستند. معلمان از شاغلین ارزشمند جامعه هستند چون همه افراد جامعه از مسیر فعالیت آنها عبور کرده و تبدیل به افراد مفید نظام اقتصادی و اجتماعی می گردند. محتوای سیستم آموزشی مدارس باید این رسالت سنگین را با وسواس بیشتری از زیر ذره بین مدیریت ها و سیاست های مأخوذه ، خصوصا در امر مهارت آموزی ، بگذراند.
القای عمدی یا غیر عمدی مصرف کنندگی معلمان از سوی جامعه ، باعث پذیرش محرومیت آنان از حق و حقوق اجتماعی و اقتصادی می گردد. ما معلمان باید از شرایط و امکانات شغلی همانند سایر شاغلین جامعه برخوردار باشیم تا انگیزه و انگیزش های شغلی خود را از دست ندهیم.
معلمان جزو جمعیت مصرف کننده نیستند و نباید سهم کمتری از امکانات و امتیازات مادی و معنوی جامعه داشته باشند.
برقراری عدالت اجتماعی با توازن سیاست های دولت و ایجاد تسهیلات شغلی برای تمامی شاغلین میسّر می گردد. نمی توان بخش اعظم کارکنان یک بخش را که رکن اساسی نظام آموزشی کشور هستند به صِرف زیاد بودن تعداد آنها در منگنه بی نصیبی از رفاه اجتماعی و اقتصادی نگه داشت. تمامی حق کشی ها یا محرومیت های اِعمالی بر معلمان باعث تضعیف منزلت این شغل در جامعه و کاهش گرایش نیروهای جدیدتر می گردد. هر شغل به جایگزینی نیروهای جوان نیازمند است اما شما به آمار خود دقت کنید که چند درصد بازنشستگان آموزش و پرورش هنوز مشغول تدریس هستند و چرا ؟
آموزش و پرورش :
چرا برای استخدام معلم آن هم از کانال های تربیت کننده آن چنین کُند و ناکارآمد عمل می کند؟
چرا طرح یا برنامه ای مدون برای جایگزینی نیروهای پرورش یافته جدید به جای بازنشستگان هر سال وجود ندارد؟
چرا تمامی سازمانها و مراکز اداری حال از راههای قانونی و ضابطه مند یا رابطه مند و غیرقانونی ، پیش بینی های لازم برای جذب نیروهای جدید دارد اما آموزش و پرورش خیر؟
غیر از این است که مطمئن هستید افراد بیکار جامعه برای اشتغال در آموزش و پرورش در صفوف اولیه علاقه مندی قرار دارند که این مهم نه به لحاظ رغبت برای شغل معلمی است که برای داشتن پایگاه اشتغال دولتی و برخورداری از امتیازات آن است . لذا به جای دسترسی به آمار و ارقام تعداد دانش آموزان و تعداد معلم مورد نیاز در هر پایه در هر سال تحصیلی و تعداد بازنشستگان هر سال که دقیقا در هر شهر و استان ، میزان آن مشخص است ، و ایجاد هماهنگی و تصمیم گیری و برنامه ریزی جهت جذب معلمین جدید ، شما به همین قطار نیروی جوان مستأصل جامعه دلخوش هستید که نمی توانند بر اساس رشته تحصیلی خود شغل درخور را بیابند.
شما به آمار دسترسی دارید اما داده هایی ناهمگن و گسسته نه داده هایی پردازش شدۀ پیوستۀ همگن . لذا در آموزش و پرورش جامعه ما این سردرگمی سر رشته طولانی دارد، آنقدر طولانی که کسی قادر به پیدا کردن نوک کلاف سامان و نظم و ترتیب در نظام آموزشی نیست.
مرحله بعد درگیر کردن نیروهای متعدد مشغول به کار در آموزش و پرورش با عناوین گوناگون است . آنان با اشارت علامت اتهام به سوی یکدیگر ، مجرمیت شما را فراموش می کنند و شما به راحتی با نفس های آرام آرام به مدیریت بی دردسر خود ادامه می دهید.
ناکارآمدی نظام آموزشی کشور سایر بخش ها خصوصا نظام اقتصادی را متضرر می سازد. هر سال برای ناتوانی های آموزشی یا افت تحصیلی و یا عدم جذب جمعیت جوان آموزش دیده کلی زیان به نظام اقتصادی تحمیل می گردد. نظام آموزشی هم نیروی مصرف کننده و هم تولید کننده تحویل نظام اقتصادی می دهد که با افزایش درصد اولی ، موجبات کاهش تولید و افزایش بیکاری را فراهم می سازید.
لذا آموزش و پرورش به طور کاملا سیستماتیک باید آمار سالانه خروجی نیروی معلم توانمند تربیت شده بر اساس نیاز هر استان را داشته باشد و حتی نیروی مازاد به عنوان تنخواه نیروی آموزشی نیز تربیت نماید. به تجزیه و تحلیل اطلاعات و آمار خام و مقایسه آن با نیازهای واقعی مناطق گوناگون بپردازد. جذب و استخدام نیروهای جدید جایگزین بازنشستگان از اصلی ترین و حساس ترین وظایف آموزش و پرورش است. در واقع آموزش و پرورش کشور ما روال عقلانی و منطقی سازمانی را در تارو پود خود برای جایگزینی نیروهای جوان و جدید را ندارد.
به نظر می رسد اطلاق نظام آموزشی در کشور ما به آموزش و پرورش ، صحیح نمی باشد چون نظام مجموعه ای از اجزای تشکیل شده است که به یکدیگر پیوسته اند و یک واحد را تشکیل می دهند و تغییر هر یک از آنها بر اجزای دیگر اثر می گذارد. در نظام هر جزء اثر و نتیجه ای دارد و برای کل و اجزای دیگر کاری انجام می دهد. ما چنین وحدت و اثرگذاری را در آموزش و پرورش خود نداریم.
پایین بودن سن بازنشستگی به بهانه جوانی جمعیت و ایجاد اشتغال برای آنان در جامعه ما ، سیاستی موفقیت آمیز نیست چون :
1 - ما مهارت و تجربه کسب شده توسط جمعیتی که بازنشست می شوند را به راحتی از دست می دهیم .
2 - ما از قبل به تربیت نیروی جوان جایگزین لازم نیندیشیده ایم.
3 - از طرفی هم بارها اعلام کردید که در آموزش و پرورش استخدام نیست. ( چهاربند : در مهر 97 سیصد هزار نفر کمبود داریم ؛ اولویت آموزش و پرورش استخدام نیست و آخرین راه حل است . صدای معلم 13 اردیبهشت 97 )
حال بیندیشیم که تحت چنین شرایطی آیا آموزش و پرورش ما یک نظام هست یا خیر ؟
آیا با شرایط فعلی احتمال خلق تحول یا تغییرات مفید و لازم در آموزش و پرورش وجود دارد یا خیر؟
آیا با چنین عملکردی آموزش و پرورش می تواند ارتقاء یابد یا خیر؟
ما معلمان در این جامعه از یک ساختار سیستماتیک قابل دفاع تبعیت نمی کنیم. شما هر یک از اجزای این نظام را بدون هر نوع پیوستگی و وحدت به حال خود رها کرده اید. ما معلمان مصرف کننده نیستیم لذا دچار عذاب وجدان هم نیستیم. مفیدترین شغل در هر جامعه ای معلمی است چون همه از زیر دستان او به جایگاه امروزی خود رسیده اند ، لذا بهای موجود در خور شأن او نیست. بر شأن ما بیفزایید تا بر لیاقت و شایستگی شما نیز افزوده شود. اگر شعور و توانایی و قدرت و نفوذ بیشتر می خواهید باید همه ابعاد نظام آموزشی و شغل معلم را دریابید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مشاور وزیر آموزش و پرورش :
کمبود معلم در دوره ابتدایی/خروجی دانشگاه فرهنگیان متناسب با نیاز آموزش و پرورش نیست.
قائدی ها افزود: «حق و حقوق معلم و دانش آموز در دل دیگر دستگاهها نهفته است. در بسیاری از کشورها اداره آموزش و پرورش، بر عهده دولت نیست. سهم اعتبارات آموزش و پرورش در پایان دولت اصلاحات ۱۴ درصد بود که در دولتهای نهم و دهم به ۹ درصد تقلیل پیدا کرد.تلاش شده است سقف اعتبارات به ۱۳ درصد برسد در حالی که در کل جهان ۲۵ درصد است.»
او خاطرنشان کرد: «اجرای سند تحول بنیادین و شروع تبدیل پنج پایه به شش پایه بدون آماده شدن زیرساخت ها بار سنگینی را به آموزش و پرورش وارد کرد.»
اگر روند آموزش و پرورش به همین شکل باشد مشکلات معلمان تا 50 سال آینده باقی است.
وزیرآموزش و پرورش در مراسم بزرگداشت مقام معلم گفت: «مدرسه باید مهمترین و بزرگترین بخش آموزش و پرورش باشد.»
بطحایی خاطرنشان کرد: «البته منزلت دادن به معلم تنها حلّ مشکلات معیشتی او نیست، بلکه بسیاری از مشکلات معلمان، غیرمعیشتی است.»
او ادامه داد: «شرایطی را فراهم کردیم و سامانهای را راه اندازی نموده ایم تا هر معلمی تمایل دارد مدیریت مدرسه ای را عهده دار شود، بتواند کاندیدا شود، صلاحیت او طی یک فرآیند احراز و در صورت دارا بودن شرایط به سمت مدیریت منصوب شود.»
وزیر آموزش و پرورش تنها راه تسکین زخم های آموزش و پرورش را اجرای سند تحول برشمرد و عنوان کرد: «کلّی گویی در باب سند تحول دردی را دوا نمیکند، بلکه باید مفاد آن را اجرایی کرد، در دولت دوازدهم قسمت هایی از سند را اجرایی کردیم که در سال ۹۷ نتایج آن مشهود خواهد شد.»
بطحایی گفت: «اگر مسیر تحول در آموزش وپرورش همچنان کند باشد ۵۰ سال دیگر نیز معلمان از وجود مشکلات سخن خواهند گفت اما در دولت دوازدهم ما می خواهیم سرعت ومسیر تحولات را تغییر دهیم هرچند این تغییرات با مقاومت مواجه می شود چنانکه در ماه های اخیر شاهد بودیم.»
او ادامه داد: «مدیران حوزه های ستادی نباید کارفرما باشند، بلکه باید نقش پشتیبانی را برای مدارس ایفا کنند، زیرا مدرسه رکن اصلی تعلیم و تربیت است.»
کد خبر: 704978 تاریخ خبر:۱۳۹۷/۰۲/۱۸
رئیس فراکسیون نظارت بر اجرای برنامههای توسعه کشور از کلید خوردن استیضاح بطحایی از سوی نمایندگان خبر داد.
صراط: محمد خدابخشی رئیس فراکسیون نظارت بر اجرای برنامههای توسعه کشور از کلید خوردن استیضاح بطحایی وزیر آموزش و پرورش در مجلس خبر داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران وی تصریح کرد: نمایندگان در هفته معلم بزرگترین عیدی را استیضاح وزیر آموزش و پرورش میدانند لذا این کار را در دستور کار خود قرار دادند.
خدابخشی همچنین در ادامه محورهای استیضاح را به شرح ذیل تشریح کرد:
1-عدم اجرای سند تحول بنیادین و تعطیلی بعضی از راهکارهای اجرا شده سند تحول
2-تضعیف جایگاه دانش فرهنگیان
3-عدم پیگیری برای اجرای رتبه بندی معلمان بر اساس ماده 63 برنامه ششم توسعه
4-ضعف در پرداخت مطالبات فرهنگیان
5-تصمیمات شتابزده
6- تأکید و اصرار بر خصوصی سازی و تضعیف مدارس دولتی
7-عدم مدیریت بهینه نیروی انسانی در استانها و ایجاد خلأ برای نیروهای انسانی و بحران برای سال تحصیلی جدید
8-عدم تلاش برای رفع مشکلات فرهنگیان
کد خبر: ۴۱۲۹۲۱ تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷
آن که هنگام تایید شدن ضرب شصت از خود نشان بدهد و
از توانایی های خود برای ایجاد تغییرات اساسی در نظام
آموزشی یقین داشته باشد.باید قدرت مقاومت داشته باشد.
است.
استیضاح وزیر گربه دم حجله کشتن است. تنها ابزاری
برای دل خنک کردن معلمان. در حالی که داغ دل معلمان
با این چیزها خنک که نمی شود هیچ به گدازه آتشفشان
نیز تبدیل می گردد. آری استیضاح وزیر فقط زهر چشم
گرفتن عامیانه است. تا حال همگی مبرا شده اند و به ریش
خود خندیده اند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: مطالبه اصلی من از آموزش و پروش این است که برای تحقق سند تحول، زمانبندی دقیقی معین و این سند اجرا شود.
ایشان یکی دیگر از کارهای ضروری برای تحقق سند تحول آموزشوپرورش را آشنایی بدنه آموزشوپرورش با این سند دانستند و در خصوص معاونت پرورشی نیز گفتند: من بارها بر موضوع معاونت پرورشی تأکید کردهام و انتظار این است وزیر محترم که فردی با انگیزه و با نشاط هستند، این موضوع را بهطور جدی پیگیری کنند.
یکی دیگر از نکاتی که رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار دادند، توجه همهجانبه و کاملاً حرفه ای و بدون تبعیض به موضوع تیزهوشان و مدارس سمپاد بود.
نظر شما چیست ؟
هر دو موردی که ذکر کردید سرتاپا اشکال است و از دردسرهای
آموزش و پرورش.
از تجارب 30 سال خود استفاده کنید و در خصوص متن بالا تحلیل
بنویسید تا ما هم از تجارب ستادی شما استفاده کنیم.دست مریزاد
غرض از نگارش این متن ، اثبات تنها مصرف کننده
نبودن معلمان بود . برخی از همکاران وقتی به
بهره مندی معلمان از امتیازات مادی و معنوی
اشاره می کنند دلیل را مصرف کننده بودن همکاران
ذکر می کنند.
امید که به توافق شرایط برخورداری از امکانات
رسیده باشیم هم معلمان و هم مسولین.تشکر